فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

Description
اینجا یادداشت‌هایم درباره‌ فیلم‌ها و سریال‌ها منتشر می‌شود، و خبر و اطلاعات درباره‌‌ی کلاس‌های سینمایی‌ که برگزار می‌کنم.
moazezinia.com
facebook.com/hoseinmoazezinia
instagram.com/hossein_moazezinia
[email protected]
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago

2 months ago

*🎞 نتایج گلدن‌گلوب*

در میان سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی اسم شوگان بیش از بقیه تکرار شد. تقریباً تمام جوایز بازیگری را گرفت و به‌عنوان بهترین سریال درام هم انتخاب شد.
برنده‌ی قاطع سریال‌های کوتاه هم Baby Reindeer بود.

اما در میان فیلم‌های سینمایی با برنده‌شدن بروتالیست در شاخه‌ی بهترین فیلم درام، و امیلیا پرز در شاخه‌ی کمدی/موزیکال جایزه‌های قبلی هر دو فیلم، کامل شد؛ بروتالیست ابتدا جایزه‌ی بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد را گرفته بود، امیلیا پرز هم علاوه بر چندین جایزه‌، در رشته‌ی بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان هم برنده شده بود.

وقتی مجمع کاردینال‌ها (ادوارد برگر) جایزه‌ی بهترین فیلمنامه را گرفت تصور کردم شاید قرار است جایزه‌های دیگری هم در کار باشد ولی گویا داورها فقط در همین رشته به این فیلم توجه خاص کرده‌اند.

دو فیلمی که در جشنواره‌ی کن مهم‌ترین جایزه‌ها را گرفتند امشب به‌کلی دست خالی ماندند: آنورا (شان بیکر) و همه‌ی آن‌چه نور می‌پنداریم (پایال کاپادیا).

حالا باید صبر کرد و دید بقیه‌ی محافل چه فیلم‌هایی را می‌پسندند تا برسیم به نامزدهای اسکار که فهرستش ۱۲ روز دیگر (۱۷ ژانویه) اعلام خواهد شد.

@hoseinmoazezinia

2 months ago
2 months, 1 week ago

* انتخاب همیشه سخت است*

بعد از انتشار ویدئوی کوتاهی که به‌دعوت مجله‌ی «فیلم امروز» ساخته شد، با حجم زیادی کامنت مواجه شدم که پاسخ به دانه به دانه‌شان دشوار است.
به این بهانه، چند توضیح می‌نویسم تا شاید بعضی ابهام‌ها برطرف شود:

اول: این یک بازی است. یک بازی فشرده‌ی شش دقیقه‌ایِ شتاب‌آلود که کنش اصلی‌اش، تصمیم‌گیری سریع و انتخاب بی‌رحمانه است. در همین حد باید قضاوتش کنیم. جلسه‌ی تحلیل مفصل تاریخ سینمای ایران نیست، فقط یک بازی است.

دوم: فایده‌اش چیست؟ همان فایده‌ای که ستاره دادن به فیلم‌ها، انتخاب ده فیلم عمر، ده فیلم سال یا ده فیلم یک دهه دارد. بازی‌هایی برای قدردانی از فیلم‌های بزرگی که روی ما اثر گذاشته‌اند و به ما لذت بخشیده‌اند.

سوم: بدیهی است که هر تماشاگر، عقیده‌ی خودش را درباره‌ی بهترین‌های سینمای ایران دارد و بنابراین می‌تواند در مواردی با انتخاب‌های دیگری مخالف باشد، در مواردی موافق. اما نکته، فقط دوست داشتن/دوست نداشتن نیست؛ این ساده‌ترین بخش ماجراست. کار سخت این است که بعد از انتخاب، چه داریم درباره‌ی فیلمی که دوست نداریم بگوییم، چه می‌توانیم در ستایش فیلمی که دوست داریم بر زبان بیاوریم.

چهار: به فیلم‌ها و فیلمسازانی که نام‌شان ذکر نشده یا به انتخاب‌های نهایی راه پیدا نکرده‌اند اشاره شده. بخشی از تصمیم‌گیری در این مورد بر عهده‌ی شاهین شجری‌کهن عزیز بود که فهرستی دم دست داشت، بر مبنای آن پیش می‌رفت، و بدیهی است نمی‌توانست تمامی فیلم‌های مهم تاریخ سینمای ایران را در رقابت با هم قرار دهد.

اما درباره‌ی انتخاب‌های خودم می‌توانم این توضیح‌ را بدهم که داریوش مهرجویی برایم مهم‌ترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران است.
در رده‌ی بعد، بهرام بیضایی و عباس کیارستمی قرار دارند. انتخاب بین این دو سخت است و ترجیح می‌دهم به‌طور مشترک در رتبه‌ی دوم باشند.
اصغر فرهادی، کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد و رخشان بنی‌اعتماد هم برایم جایگاه رفیعی دارند.
اعتبار ناصر تقوایی و علی حاتمی غیر قابل انکار است ولی نام‌های بالا را قبل از نام این دو عزیز قرار می‌دهم. شاید کج‌سلیقه‌ام!
سهراب شهیدثالث، پرویز کیمیاوی و ساموئل خاچیکیان از عالی‌جنابان محسوب می‌شوند.
جایگاه آقای کیمیایی هم که واضح و مبرهن است ولی برایم بهترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران نیست هرچند حتماً قیصر یا گوزن‌ها را در فهرست ده فیلم عمرم قرار می‌دهم، داش آکل، سلطان و ضیافت را هم دوست دارم.
به علیرضا داودنژاد ارادت ویژه دارم. و میان سینماگران نسل جدید هم کارهای چند نفر را با علاقه دنبال می‌کنم.

پنج: درباره‌ی فیلم‌هایی که حذف یا انتخاب شده‌اند:
البته که هامون را نمی‌شود کنار گذاشت، برای نسل من، فیلمی است اساسی و دگرگون‌کننده. ولی وقتی جدایی نادر از سیمین با آن مقایسه می‌شود ترجیح می‌دهم جدایی را انتخاب کنم.
باشو غریبه‌ی کوچک را نمی‌شود کنار گذاشت (یکی از ده فیلم عمرم است) و همین‌طور غریبه و مه، مرگ یزدگرد، رگبار و شاید وقتی دیگر.
شکی نیست اجاره‌نشین‌ها قابل حذف نیست. سخت است بین اجاره‌نشین‌ها، هامون و لیلا یکی را انتخاب کنی یا دختردایی گمشده، درخت گلابی، گاو و دایره‌ی مینا را کنار بگذاری.
آژانس شیشه‌ای؟ نه، هیچ‌وقت یکی از فیلم‌های محبوبم نبوده. شکی نیست فیلم مهمی است.
بچه‌های آسمان؟ بله حتماً می‌تواند در فهرست بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران قرار بگیرد.
کلوزاپ؟ خوشحالم که انتخاب نهایی این شد، برایم یکی از هوشمندانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست.

شش: برای این انتخاب‌ها استدلال‌های مفصل دارم ولی در ارزیابی هنر، چیزی قطعی و بی‌چک‌وچانه نیست.
ده سال تماشاگر عادی سینمای ایران بودم، بعد از آن، سی‌وچند سال است به تماشاگر حرفه‌ای تبدیل شده‌ام، می‌بینم، می‌نویسم و تدریس می‌کنم. عمر می‌گذرد، ما تغییر می‌کنیم و باید که تغییر کنیم. شکی نیست در طول این چند دهه دیدگاهم تغییراتی کرده. این مهم نیست که چه فیلمی را کنار بگذاریم و چه فیلمی را برگزینیم، مهم این است که دیدگاه تازه‌مان را چطور شرح می‌دهیم.

هفت: کاش سینمای ایران دوباره به احوالی برگردد که حتی انتخاب میان فیلم‌های یک دهه هم ما را به زحمت بیندازد و سرش حسابی دعوا کنیم.

@hoseinmoazezinia

4 months, 2 weeks ago
***?*** **عشق یک‌طرفه**

? عشق یک‌طرفه

مستندی یک‌ساعته دیدم درباره‌ی اریک رومر به نام رومر در پاریس.

سازنده‌ی فیلم که اهل انگلستان است و نامش ریچارد میزاک، از شیفتگان رومر است و عمری صرف جست‌وجو در فیلم‌هایش کرده.
از وقتی تصادفی (موقع گذشتن از پشت صحنه‌ی یکی از فیلم‌های رومر) با او آشنا شده، آثارش را با دقت مرور کرده، خودش را در جایگاه یک سینه‌فیل قرار داده که دلبسته‌ی فیلم‌های یک سینه‌فیل دیگر است.

میزاک در اواخر این فیلم، توصیف عجیبی درباره‌ی عشق فیلم‌هایی شبیه خودش بر زبان می‌آورد که برایم تازگی داشت. می‌گوید یک سینه‌فیل همیشه در تاریکی است. همیشه ناشناس باقی می‌ماند. در طول سالیان، بارها و بارها آثار فیلمساز محبوبش را تماشا می‌کند، با لحظه به لحظه‌ی فیلم‌های او زندگی می‌کند، می‌خندد و اشک می‌ریزد، اما سازنده‌ی فیلم هرگز از وجود چنین کسی باخبر نمی‌شود. فیلمساز با فیلمش روی پرده است و در روشنایی، تماشاگر در تاریکی نشسته و پنهان از چشم دیگران. ساعت‌ها از عمرش را صرف نگاه به پرده می‌کند ولی نگاهش پاسخ داده نمی‌شود.
سینه‌فیل بودن عشقی یک‌سویه است و شاید به همین دلیل عشقی است خالص و بدون چشم‌داشت.

@hoseinmoazezinia

4 months, 3 weeks ago

?کارنامه‌ی یک کارگردان: میشائیل هانکه

از چند روز دیگر مرور کارنامه‌ی میشائیل هانکه، سینماگر معتبر و بسیار ستایش‌شده (برنده‌ی جایزه‌ی اسکار بابت فیلم عشق، دو نخل طلا برای فیلم‌های روبان سفید و عشق، جایزه‌ی بزرگ جشنواره‌ی کن برای معلم پیانو و بهترین کارگردانی بابت پنهان) را در ۶ جلسه آغاز می‌کنیم.

فیلم‌هایی که خواهیم دید به ترتیب عبارتند از:

▪️هفتمین قاره (۱۹۸۹)
▪️بازی‌های مفرح (۱۹۹۷)
▪️کد نامعلوم (۲۰۰۰)
*▪️پنهان (۲۰۰۵)
▪️روبان سفید* (۲۰۰۹)
▪️عشق** (۲۰۱۲)

به دو فیلم ویدئوی بنی (۱۹۹۲) و معلم پیانو (۲۰۰۱) هم اشاره‌هایی خواهیم کرد.

?این دوره سه نوبت در هفته برگزار می‌شود: سه‌شنبه‌ها (۸ شب)، چهارشنبه‌ها (۲ عصر) و یکشنبه‌ها (۷ شب).
ساعت‌های اعلام‌شده‌ی بالا به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) است.
ساکنان شهرهای مختلف دنیا می‌توانند متناسب با ساعت منطقه‌ی زندگی‌شان یکی از این روزها را انتخاب کنند.

? اولین جلسه در روز سه‌شنبه ۲۹ اکتبر برگزار خواهد شد.

?برای ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید:
https://moazezinia.com/michael-haneke

@hoseinmoazezinia

4 months, 3 weeks ago

? از سینمای ایران

رکسانا هشتمین فیلم پرویز شهبازی است که یک بار دیگر دست‌مایه‌ها و شگردهای استفاده‌شده در نفس عمیق را به یاد می‌آورد.
شهبازی با مسافر جنوب (۱۳۷۵) و نجوا (۱۳۷۸) شروع کرد که به سینمای کانونی و آن نوع واقع‌گرایی نزدیکی‌هایی داشتند ولی بعد از موفقیت و محبوبیت نفس عمیق (۱۳۸۱) مسیر دیگری پی گرفت؛ سرنوشت جوان‌هایی که از قواعد «شهر بی‌رحم» به تنگ آمده‌اند، بی‌هدف پرسه می‌زنند، دنبال فرصتی می‌گردند پولی به جیب بزنند تا دست جلوی پدر و مادر یا صاحب‌کار، صاحب‌خانه و طلبکار قلدر دراز نکنند، هر کس که اطراف‌شان می‌پلکد یا ظالم است یا زخم‌خورده‌ای که ممکن است غرامت بلایی را که سرش آمده از این جوان‌ها بگیرد.

رکسانا در همین دنیا شکل گرفته و بیش از دربند (۱۳۹۱) و مالاریا (۱۳۹۴) به حال‌و‌هوای نفس عمیق نزدیک شده. کاراکتر اصلی که اسمش فرد است و یسنا میرطهماسب بازی‌اش می‌کند ول می‌گردد تا روزش را شب کند و شبش را روز، دلبسته‌ی دختری شده به نام رکسانا که عکاس و فیلمبردار عروسی است.

فیلم چند صحنه‌ی تأثیرگذار دارد با امضای شهبازی، از همان موقعیت‌های جفنگ طنزآمیز که همزمان تلخ‌اند چون در‌به‌دری و پریشان‌حالی نسل امروز را جلوی چشم‌مان می‌گذارد، اما ساختار پرسه‌زن فیلم موفق نمی‌شود به انسجام برسد و رها کردن بعضی شخصیت‌ها و خرده‌قصه‌ها توجیه‌پذیر نیست.

مشکل اصلی‌تر بلاتکلیفی کاراکتر رکساناست که پیش از آن‌که سردربیاوریم چه می‌کند و چه می‌خواهد به سرانجامی قابل پیش‌‌بینی می‌رسد. طراحی شخصیت بلاتکلیف با بلاتکلیفی در شخصیت‌پردازی تفاوت دارد و این دختر که اسمش را به فیلم داده وضوح دراماتیک پیدا نمی‌کند، بازی بازیگرش هم کمک نکرده تا حفره‌های فیلمنامه به چشم نیاید. کاراکتر و بازی مریم پالیزبان در نفس عمیق نمونه‌ی خوبی برای مقایسه است تا یادمان بیاید رکسانا چه کم دارد.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia

9 months, 1 week ago

یک هفته بعد از اختتامیه‌ی کن

با کمی فاصله گرفتن از آخرین دوره‌ی جشنواره‌ی کن که جوایزش هفته‌ی گذشته داده شد، به نظر می‌‌رسد فقط یک فیلم را بشود با اطمینان جزو آثاری دانست که تا پایان سال بارها نامش تکرار خواهد شد: آنورا (شان بیکر)
با توجه به آن‌چه حاضران در جشنواره درباره‌اش گفته‌اند می‌شود مطمئن بود فیلمی است که محبوبیتش با نزدیک‌شدن به پایان سال افزایش پیدا می‌کند و از فیلم‌های اسکاری هم خواهد بود.

اما بقیه‌ی فیلم‌هایی که تحسین شدند هیچ‌کدام مورد توافق همه‌ی طیف‌ها و سلیقه‌ها نبودند، چندتای‌شان هم مشخص است در هیجان روزهای برگزاری جشنواره و فضاسازی‌های رسانه‌ای، اهمیت پیدا کرده‌اند و اصلاً نمی‌شود مطمئن بود در دیگر محافل سینمایی هم اعتباری به دست آورند.

به همین نسبت احتمال دارد فیلم‌هایی در بخش‌های جانبی جشنواره‌ی کن، وسط سر و صدای فیلم‌های بخش مسابقه به‌قدر کافی مورد توجه قرار نگرفته باشند و در هفته‌های آینده به‌تدریج دیده شوند و مورد اشاره قرار بگیرند.

تا این‌جای کار بعید به نظر می‌رسد به رسم چند سال گذشته که فیلم‌های اروپایی مثل خط اخم (روبن اوستلاند) و آناتومی یک سقوط (ژوستین تریه) تا بالاترین رده‌های مراسم‌هایی مثل اسکار پیش رفتند، امسال هم شاهد چنین وضعیتی باشیم. بعد از سال‌ها یک فیلم آمریکایی نخل طلا برده، یک نخل طلای افتخاری به بازیگری آمریکایی داده شده (مریل استریپ) و نخل طلای دیگری هم به سینماگری آمریکایی (جرج لوکاس) که می‌شود پرسید چرا جشنواره‌ای مثل کن باید در مراسم اختتامیه‌اش از او تجلیل کند. منزلت آقای لوکاس که مشخص است ولی جشنواره‌‌ی کن از اساس طراحی شده برای حمایت از جنس دیگری از سینما.

@hoseinmoazezinia

10 months ago

? شروع دوره‌ی ۷۷ جشنواره‌ی کن

دومین روز جشنواره‌ی کن در حال برگزاری است و تا این‌جای کار بیش از آن‌که خبرها متمرکز بر دیده‌شدن فیلمی برجسته باشد، جاروجنجال‌ها به چشم آمده.

عده‌ای تهدید به افشای رسوایی‌های گسترده (از جنس مسائل می‌تو) کرده‌اند، گروهی از کارکنان جشنواره هم می‌خواهند بابت درآمد ناکافی اعتصاب کنند. در کنفرانس خبری دیروز، گرتا گرویگ (رئیس هیئت داوران) وادار به موضع‌گیری درباره‌ی این اتفاق شد و گفت حامی همه‌ی جنبش‌هایی از این دست است که می‌خواهند مقابل تبعیض‌ها و محرومیت‌ها بایستند.
بله، حتماً خوب است همه‌ی ما حامی چنین جنبش‌هایی باشیم ولی وقتی سال گذشته با حمایت کامل شرکت تولیدکننده‌ی عروسک‌های باربی فیلمی می‌سازیم که لقب پول‌سازترین کارگردان زن تاریخ هالیوود را عایدمان می‌کند و سال بعد رئیس هیئت داوران مهم‌ترین جشنواره‌ی اروپایی می‌شویم و مقابل رسانه‌ها از جنبش‌های کارگری حمایت می‌کنیم، فقط بر تناقض‌های دنیای عجیب امروز می‌افزاییم.

جنجال بعدی، انتشار اطلاعاتی از پشت صحنه‌ی فیلم مگالوپولیس (فرانسیس فورد کاپولا) است که بر اساس گفت‌وگو با آدم‌هایی ناشناس جمع‌آوری شده. فشرده‌اش این‌که کاپولا در حین تولید این فیلم تعادل روحی ـ روانی ـ حرفه‌ای نداشته، ماری‌جوانا مصرف می‌کرده، نظرش را درباره‌ی سکانس‌ها دائم عوض می‌کرده، یک شب در یکی از سکانس‌ها هم چند بازیگر فرعی را بوسیده. این آدم‌های ناشناس گفته‌اند هر روز از خودمان می‌پرسیدیم کاپولا اصلاً فیلمسازی بلد است؟ رسانه‌ها هم از این خبرهای زرد استقبال کرده‌اند و به‌شکل چشمگیری همه‌ی جزئیات را پوشش داده‌اند.
احتمالاً دست‌اندرکاران رسانه‌های امروزی بی‌خبرند از این‌که دارند درباره‌ی کسی صحبت می‌کنند که چهل‌و‌چند سال قبل در حین تولید اینک آخرالزمان پشت صحنه‌ای بسیار حیرت‌انگیزتر از سر گذرانده بوده، آن‌جا هم بخش بزرگی از سرمایه‌ی شخصی‌اش را صرف فیلمش کرد درست مثل الان که املاکش را فروخته تا این فیلم را به نتیجه برساند، سابقه‌اش در خودتخریبی بابت به نتیجه رساندن فیلم‌هایش خراب‌تر از آن است که امروز چند آدم ناشناس (اخراجی‌های پروژه) بخواهند مشخص کنند از نظرشان کاپولا فیلمسازی بلد است یا نه! تأسف‌بار است رسانه‌های دنیا به دست کسانی افتاده که از هر چرندی تا این حد استقبال می‌کنند.

خروج محمد رسول‌اف از ایران و چند متن منتشرشده‌اش تا این لحظه هم پالس‌های لازم را به رسانه‌ها، داوران و بقیه ارسال کرده تا پیشاپیش بدانند قرار است فیلمی شبیه راه (ییلماز گونی) تماشا کنند.
تصمیم‌گیری نهایی هیئت داوران امسال (که ترکیب عجیب و غریبی دارد) وسط این اوضاع، دشوار و احتمالاً غیرمنتظره باشد.

منتظر می‌مانیم نوشته‌های منتقدان حاضر در جشنواره منتشر شود و ارزیابی اولیه‌شان را از فیلم‌ها بخوانیم و البته باید دست به دعا برداریم امسال تعداد افراد کمتری به زمان گرفتن برای محاسبه‌‌ی دقیقه‌های دست زدن تماشاگران سالن لومی‌یر مشغول شوند. امیدوار باشیم بالأخره روشن شده باشد ۵ دقیقه، ۸ دقیقه یا ۱۰ دقیقه دست زدن در پایان نمایش فیلم اثبات‌کننده‌ی هیچ واقعیتی نیست جز علاقه به ساعت و بازی با اعداد.

@hoseinmoazezinia

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago