خوش بحالتون هنوز آرزو دارید. :))

امروز صبح اگه یکی بهم نمی‌‌گفت صبح بخیر دخترِ ناز؛ واقعا بخاطر صبح زود بیدار شدن می‌تونستم دختر خیلی غیرنازی باشم. :))

یه‌جوری همه از کوچیک تا بزرگ دارن نماز می‌خونن که دارم تو چشماشون می‌خونم: وای این دیگه چه ملحدِ بی‌نمازیه. ایح‌ایح.

شبکه فارسی‌وان یادتونه؟ سم دوران خود بود. :))

دلم برا خانم تاتار تنگ شده. ??

مرگ خوش/ آلبر کامو.

@Cyan_horizon

او از آن همه انسانی که در درونش حمل می‌کرد که هر انسانی در آغاز چنین می‌کند، از آن همه موجودات مختلف بی‌ریشه و درهم، زندگی‌اش را با آگاهی و شجاعت درست کرده بود. این همه‌ی خوشبختی‌اش در زمان حیات و مردن بود. متوجه شد مفهوم این مرگ که با هراسی حیوانی آن را نگاه می‌کند، به معنای هراس از زندگی است. ترس از مردن، نزدیکی بی‌حد به چیزی را توجیه می‌کند که در وجود هر انسانِ زنده است. آنان که گام لازم به سوی زندگی برنداشتند و آنان که هراس داشتند و ناتوانی را در خود تقویت کردند، از مرگ ترسیدند، در نتیجه آن زندگی تأیید کردند که هیچ‌گاه درگیرش نبودند. این‌ها به حد کافی و هرگز زندگی نکرده بودند.

مرگ خوش/ آلبر کامو

باید کمی جهل باشد که زندگی‌ را در خوشبختی کامل کند. آنان که فاقد این هستند باید به کسب آن همت بگمارند: باید بی‌بصیرتی حاصل شود.

مرگ خوش/ آلبر کامو

مسعود داره سریال جفری دامر (قاتل زنجیره‌ای) رو می‌بینه و نذاشت من ببینم که روی روحیات لطیفم تاثیر نذاره. :))
بهش می‌گم مثل اون یارو راوی پادکست آخرین شاهد نشه که این‌قدر غرق این چیزا و توهمات شده بود که تهش زنش رو مثله کرد. من می‌رم نایی‌جان می‌نویسم که یهو خبری ازم نشد این۱۹۴ نفر بیان یقه‌ی تو رو بگیرن. :)))