𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago
بخشی از متن:در زمانهای که سرمایهداری به تمام وجوه زندگی تجاوز کرده است، تصور جهان بدون آن و عبور به پساسرمایهداری مشکل مینماید. کنشگران در سراسر جهان در مواجهه با اثرات سرمایهداری در عرصههای مختلف، اثراتی چون فقر، نابرابری، گرسنگی، بیماریهای جسمی و روانی، تجارت و سوءمصرف مواد مخدر، نظامیگری و جنگهای مخرب بیپایان، نژادپرستی، تبعیض جنسی، تبعیض طبقاتی و سنی و سایر انواع تبعیض براساس تفاوتهای اجتماعی، گسترش زندانها، بحرانهای زیستمحیطی و غیره، علیرغم آگاهی از عامل وجودی و تداوم این معضلات، بدون رویارویی مستقیم با علتهای ریشهای و نادیده گرفتن این علل، به مقابله با آنها میپردازند.
در این نوشتار تلاش میکنم به بررسی اثرات سرمایهداری و نوع متأخر آن، نئولیبرالیسم، از زاویهی دید پزشکی اجتماعی و موضوع زن بپردازم، همراه با بیان معضلات و مثالهایی عینی که حاصل تجربههای شخصیام در طول دورهی کاری به عنوان پزشک هستند. ابتدا با شرح مختصری از چیستی پزشکی اجتماعی آغاز میکنم و سپس در بخش اول به مسئلهی عوامل اجتماعی و تأثیرات آنها بر پزشکی و حوزهی سلامت میپردازم. در بخش دوم در پنج قسمت به مسئلهی زنان و جنسیت در پزشکی، چه درمقام بیمار و مراجع و چه درمقام پزشک و کادر درمان، خواهم پرداخت. عمدهی این متن گزیدههایی از ترجمهی دو فصل از کتاب پزشکی اجتماعی و تحولات آتی[1] است، اما همانطور که ذکرش رفت، این مقاله برخی تجربیات شخصیام را نیز دربر میگیرد که حاصل اشتغال در حوزهی سلامت، بهعنوان متخصص داخلی، و حضور در بیمارستانها و مراکز درمانی شهرها و استانهای مختلف ایران است. تمام جملاتی که داخل قلاب قرار گرفتهاند، توسط نویسنده اضافه شده است.
پزشکی اجتماعی چیست؟
نئولیبرالیسم از دههی 70 میلادی با بازگرداندن سرمایهداری افسارگسیخته به دوران پیش از دستاوردهای مهم جنبش کارگری و حذف خدمات اجتماعی دولتهای رفاه و دستاوردهای اجتماعی طبقهی کارگر به تعمیق تمام اثرات مخرب سرمایهداری، از جمله خدمات بهداشتی و درمانی، منجر شد.[2]
از حدود دو قرن پیش و به دنبال پیدایش رشتهی پزشکی اجتماعی، نشان داده شده است که ویزگیهای اجتماعی بیش از مسائل زیستشناختی بر سلامت و بیماری انسانها موثرند و از این رو تغییرات اجتماعی بیش از خدمات بهداشتی _درمانی بر پیامدهای سلامت و بیماری تاثیر میگذارند. این دیدگاه برای صاحبان قدرت و ثروت تهدیدکننده است، چراکه تغییرات اجتماعی که زندگی و سلامت اکثریت جمعیت را بهبود میبخشد، تهدیدکنندهی قدرت و جایگاه و امتیازهای طبقهي فرادست جامعه است. پزشکی بالینی گاه میتواند برای حیات پزشکان مخاطرهانگیز باشد اما زمانی که بکوشد به ابعاد اجتماعی مشکلات سلامتی و پزشکی بپردازد، کار و حتی زندگی او میتواند مورد تهدید جدی قرار گیرد. از این رو است که پزشکی اجتماعی که توجه انتقادی به بیعدالتی و نابرابری دارد، در دالانهای قدرت مورد توجه قرار نمیگیرد و باز هم به همان دلایل بالا بسیاری از دستاندرکاران و کنشگران این حوزه، تلاش میکنند بدون رویارویی با سرمایهداری به عنوان عامل اصلی مشکلات سلامت، با نتایج آن مبارزه کنند. اما برای تغییرات بنیادی و بهبودی فراگیر، پراکسیس ما در این حوزه باید مقابله با خود سرمایهداری و فراروی از آن باشد.
🖍گاهنامه مطالعات زنان حلقه تجریش شماره ۰۴: نان و گلهای سرخ ۲
🖌پزشکی اجتماعی و جنسیت و سرمایهداری
▪️گردآورنده و نویسنده و مترجم: ونوشه بحرانی
📎مقاله را درسایت حلقه تجریش مطالعه و یا فایل آن را از اینجا دانلود کنید.
https://www.tajrishcircle.org/jou35/
https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2024/10/پزشکی-اجتماعی-و-جنسیت-و-سرمایهداری.pdf
📌فایل کل گاهنامه را نیز می توانید از لینک زیر دریافت کنید:
https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2024/07/نان-و-گل-های-سرخ-۲.pdf
بخشی از متن:هدف این مقاله بررسی سیاستزدایی از جنبشهای فمینیستی با تمرکز خاص بر فلسطین است و نشان میدهد که چگونه و چرا فعالان فمینیست فلسطینی کنشگری خود را مجدداً سیاسی کردهاند.
پیوندهای بین کنشگری فمینیستی و جنبشهای آزادیخواه ضداستعماری از لحاظ تاریخی، قوی بودهاست. این روابط به خصوص در کشورهای عربزبان مشهود بود یعنی جایی که اتحاد بین جنبشهای زنان و تلاشهای آزادیبخش امری رایج بود. علیرغم کوششهای اشغالگران انگلیسی و فرانسوی برای تجزیه و تضعیف جنبشهای فمینیستی در منطقه، این جنبشها ماهیت سیاسی خود را حفظ کردند و تا دوران پس از استقلال در اکثر کشورهای منطقه ادامه یافتند.
با این حال، در دههی 1980 میلادی،کل منطقه با یک دگرگونی نئولیبرال روبهرو شد. برنامههای توسعهی نئولیبرالی و سازوکار «همکاری» بینالمللی با هدایت سرپرستان بینالمللی، بر جنبشهای فمینیستی و دیگر جنبشهای مترقی در سراسر جنوب جهانی تأثیر مخربی گذاشت و منجر به سیاستزدایی تدریجی از کنشگری آنها شد. جنبشهایی که مشخصهی آنها تقاطعیبودن و مشارکت سیاسی بود، به تدریج به سمت اتخاذ موضعی (نئو) لیبرالی، عاری از تحلیل و نقد جامع سازوکار قدرت حاکم و فرمهای ساختاری گوناگون خشونت و سرکوب سوق داده شدند.
در مورد فلسطین که در آن روند مستمر استعمار، پاکسازی قومی و گسترش اشغال نظامی از سوی فعالان حقوق بشر، روزنامهنگاران و سازمانهای سراسر جهان به دقت مستند شدهاست، ماهیت عمدی این سیاستزدایی بارزتر و پیامدهای آن بهویژه زیانبار بود. هدف این مقاله روشنکردن این گرایشها و ارائهی نمونههایی از چگونگی بازپسگیری استقلال فعالان و سازمانهای فمینیستی در سالهای اخیر، بهویژه در شرایط کنونی، در بحبوحهی تهاجم نظامی وحشیانه علیه غیرنظامیان فلسطینی در غزه است.
اثری که او در آن به موضوع غایتشناسی (ایدهای که بر مبنای آن طرح یا مقصود معینی در طبیعت وجود دارد) و زیبایی طبیعی و هنری میپردازد.
با اینهمه، چگونه مسائل و موضوعات گوناگونی که کانت با آنها دست به گریبان است به یکدیگر ربط پیدا میکنند؟ علم مدرن حامی رشتههای علمی بیش از پیش تخصصیشده است: یکی از نتایج و پیامدهای چنین روندی تجزیه و تحلیل طبیعت به مؤلفههای معینی است که میتواند منجر به تشدید احساس ازهمگسیختگی شود. در گذشته فلسفه و الهیات در کثرت پدیدههای طبیعی وحدتی بنیادی و نهفته را تصور میکردند، و هیوم منشاء و خاستگاه این وحدت را به مسئلۀ فلسفی عمدهای مبدل ساخت. به همین دلیل کانت بر آن میشود تا شکلهای جدیدی از وحدت را جایگزین آن اشکالی کند که دیگر قابلدوام نیستند. هرچند، او تنها دلمشغول شناخت علمی نیست، بلکه به شالودۀ اخلاقی جامعه و آن روابطی با طبیعت که نمیتوان بهواسطۀ قوانین علمی تبیین کرد نیز توجه دارد. این سه نقد را میتوان همچون نمودی از چگونگی تفکیک علم، حقوق، اخلاق، و هنر از یکدیگر در دوران مدرن در نظر گرفت، حتی اگر نسبت آنها با هم به مسئلهای بغرنج و بسیار مهم تبدیل شود.
بخشی از متن:خوانندۀ آثار ایمانوئل کانت[1] با سدی از اصطلاحات فنی همچون «احکام تألیفی پیشینی»[2] و «وحدت استعلایی ادراک نفسانی»[3] روبه رو میشود. چگونه میتوان در تلاش برای فهم این اصطلاحات به این واقعیت پی برد که کانت در مرکز هر شرحی از چگونگی دگرگونیهای فلسفه در جهان مدرن و اینکه چگونه فلسفه میتواند جهان مدرن را دگرگون کند؟ قرار دارد. پاسخ این است که فلسفۀ کانت را باید همچون بخشی از چشمانداز تاریخی گستردهتری در نظر گرفت که این فلسفه بازتابی از آن است. ما هنوز هم میتوانیم آثار او را همچون پاسخی به دگرگونیهای انقلابی جهان در زمانهاش مطالعه کنیم، حتی اگر دربارۀ صحت یا مضمون ایدههایاش تردید داشته باشیم. در اینجا تنشی که بهطور تلویحی میان این تصور که باید حقیقت فلسفۀ کانت را تصدیق کنیم، و یا فلسفۀ او را همچون بازتاب عصری که در آن زندگی میکرد بفهمیم، خود موضوع دورانی است که کانت در آن قلم میزند. زیرا این فرض که اشیاء دارای ذاتی بیزمان و عقلانی هستند، با تمرکز فلسفی نوینی دربارۀ تأثیر چگونگی کنشهای انسانی بر شیوههای فهم جهان با چالش مواجه میشود. این تمرکز نوین هم تحتتأثیر دگرگونیهای پرشتاب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و علمی در دوران نیمۀ دوم قرن هجدهم به بعد در اروپا است و هم بر آن اثر میگذارد.
رابطۀ کانت با این دگرگونیها روشن نیست – او بیشتر دوران زندگیاش را به دور از کانون تحولات در شهر کونیگسبرگ[4] واقع در پروس شرقی سپری کرد – با این حال آنها باید بر آثار او اثر گذاشته باشند. به عنوان مثال، اگر تأملات کانت در بابِ آزادی هیچ پیوندی با انقلاب فرانسه نداشته باشد، مشخصاً فهم آن برای ما بسیار دشوار میشود. هرچند، داوری دربارۀ آن تأملات نباید تنها وابسته به زمینههایی باشند که در بستر آن تکوین یافتهاند، و این یعنی ظاهراً فلسفه خود حاوی دعاویِ متناقضی است. به هر حال، نباید ضرورتاً بر آن باشیم تا این تناقضهای فلسفی را از میان برداریم، زیرا این تناقضها میتوانند بازتابی از تنشهای زندگی اجتماعی و سیاسیای باشند که خود فلسفه قادر به حلوفصل آنها نیست. بدینترتیب، کانت در جستجوی برطرفکردن پارهای از مهمترین تنگناهای[5] فلسفی زمانهاش، ما را فراتر از آنها بهسوی مسائل ژرفتر جهان مدرن رهنمون میشود.
زمینۀ فلسفی
عقاید فلسفیای که کانت به آنها پاسخ میدهد خود بازتابی از عوامل تاریخی به شمار میروند که برای مدرنیته بنیادین هستند. «عقلگراییِ»[6] گوتفرید لایبنیتس[7] و باروخ اسپینوزا[8] که با کریستیان ولف[9] و دیگران تا عصر کانت تداوم پیدا میکند، بر این فرض استوار است که توفیق نوپدید علم طبیعی که در چارچوبی ریاضیاتی پایهریزی شده مبتنی بر ساختارهایی در ذات و سرشت طبیعت است. از آنجایی که ریاضیات دربردارندۀ حقایقی است که با شواهد تجربی تغییر نمیکنند، بنابراین میتواند برخوردار از شالودهای بنیادی باشد که هر شکل دیگری از شناخت فاقد آن است. علاوه بر این، به نظر میرسد شالودۀ بدون قیدوشرط ریاضیات آن را به الهیات نیز پیوند میدهد: شناخت تجربی ضرورتاً خطاپذیر است، بدیننحو خطاناپذیری ریاضیات را میتوان همچون دلیلی بر سرچشمۀ فراانسانی آن در نظر گرفت. با وجود این، همانطور که دیوید هیوم[10] فیلسوف اسکاتلندی بیان میکند، علوم مدرن همچنین متکی به توجهی تازه و همهجانبه به دادههای تجربی است. این دادهها نشئتگرفته از ادراکات انسانی[11] است و از اینرو، فاقد ضرورت ریاضیاتی هستند. دعاوی هیوم بر بیداری کانت از خواب «جزمی»اش پیرامون ایدۀ یک نظم کیهانی ذاتی تأثیر گذاشت: از نظر کانت، «جزماندیشی» باوری است که دستکم از زمان افلاطون در فلسفه و در اصول متافیزیکی بنیادینی وجود دارد که خود در معرضِ بررسی و تحقیق نقادانه قرار نگرفتهاند. بهعقیدۀ هیوم، نمیتوان گفت که بر عالم اصل علیت[12] حکمفرماست، زیرا تمام شواهدِ مبتنی بر ضرورت علی ناشی از ادراک ما از شیئی است که شیء دیگری در پی آن میآید. بنابراین، هر قطعیت آشکار و بدیهیای که بهوسیلۀ علوم جدید حاصل میشود، با عدم قطعیت دربارۀ آنچه که آن قطعیت را منطقی میسازد همراه است. نتایج و پیامدهای نظریۀ هیوم برای مذهب بهطور بالقوه ویرانگر است: اکنون نظم اشیاء و امور مبتنی بر هر آنچه که انسانها درمییابند و نه اقتدار الهی است.
کانت در پی آن است که با بازاندیشی در رابطۀ بین ضرورت ریاضی و ادراکات تصادفی[13] راهحلی برای ناسازگاری میان عقلگرایی و تجربهگرایی پیدا کند. هرچند، معرفتشناسی[14] تنها دلمشغولی او نیست. نخستین اثر عمدهاش، نقد عقل محض[15] از پیش آزادی را به مفهومی محوری تبدیل میکند، مفهومی که چندی بعد در «نقد دوم» یعنی نقد عقل عملی[16] (و همچنین بنیانگذاری برای مابعدالطبیعۀ اخلاق)[17] آن را بسط میدهد. کانت در سال 1790 «نقد سوم»اش نقد قوۀ حکم[18] را منتشر کرد،
✏کانت و مدرنیته
▪اندرو بووی
▪بهزاد کورشیان
?متن را در سایت حلقه تجریش مطالعه و یا فایل آن را از اینجا دانلود کنید.
https://www.tajrishcircle.org/kant/
https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2024/08/کانت.pdf
بخشی از متن:آزاده بیزارگیتی (متولد 1357، رشت)، کارشناس ادبیات، پژوهشگر، کارگردان، تهیه کننده و عضو پیوستهی انجمن مستندسازان سینمای ایران است. او همزمان با گذراندن دورههای تئاتر و سینما در آموزشگاه هنری حمید سمندریان، سالها مشغول نویسندگی و پژوهش در عرصهی ادبیات، مسائل زنان و سینمای مستند بوده است.
او که همکاری با نشریات را با انتشار اشعار و مقالاتش در نشریات گیلان آغاز کرد بعدها همکاریاش با نشریات را با نوشتن برای «شرق»، «گلستانه»، «فصل زنان»، «سرمایه» ، «تجربه» و«زنان امروز» ادامه داده است.
عمدهی فعالیتهای سینمایی و پژوهشی او طی فعالیتهای حرفهایش بر مستندهای اجتماعی و بازنمایی مسایل زنان در دوره های متفاوت تاریخ و اقوام مختلف ایران اختصاص دارد. به گفته ی خودش، تلاش می کند تا آثارش آیینهی تمام نمای زیست زنان پیرامونش باشد و زنان در آثار او برخلاف غالبِ روایتهای رسمی دیگر در همهی این سالها آن وجه در حاشیه و غایب در روایت نباشند. از اینرو آثار او صدای بی صدای زنانی ست که عموماً کمتر شنیده و یا دیده شده اند.
این گفتگو با تمرکز بر دو مستندِ این هنرمند، که هرکدام به زندگی و دشواری حرفهای زنان میپردازند، صورت گرفت. مستند «اهل آب» روایت مینیمال و شاعرانه ای از روزمرهی زنان ماهیگیر و ناامنی شغلی آنها در جزیره هنگام است. این اثر در ایران جایزهی بهترین مستند از نگاه بومی از جشنوارهی جهانی فیلم کوتاه تهران و دیپلم افتخار بهترین مستند کوتاه در جشنوارهی بینالمللی سینماحقیقت را از آن ِ خود کرده است. در خارج از کشور جایزهی بهترین فیلم مستند و جایزهی بهترین فیلم کوتاه از دهمین جشنوارهی جهانی اینک خاورمیانه، بهترین مستند از جشنوارهی مستند روم درایتالیا و جشنوارهی جهانی دیدار در تاجیکستان را کسب کرده و منتخب بیست و ششمین جشنوارهی میلینیوم در بلژیک بوده است.
مستندِ دختران نجار، دونوازی یک رویا ، روایتی از زندگی لیلا آوخ و صدیقه مومن نیا از نخستین زنان نجار ایران و تلاشهای بیپایان آنها برای به رسمیت شناخته شدن حرفهشان است. این مستند در ایران، دیپلم افتخار بهترین کارگردانی، بهترین تدوین، بهترین پژوهش، بهترین موسیقی و تندیس بهترین صداگذاری را در چهاردهمین جشن خانهی سینمای ایران کسب کرد. در خارج از کشور جایزهی بهترین فیلم از جشنوارهی جهانی زنان در کلکته، بهترین فیلم از جشنوارهی جهانی فیلمهای مستقل ایتالیا و بهترین فیلم در جشنوارهی جهانی زنان در شهر ترنتوی ایتالیا را دریافت کرده است.
بیزارگیتی علاوه بر جوایز متعددی که در فستیوالهای داخلی و خارجی کسب کرده است، داوری و هیات انتخاب بسیاری از جشنوارههای معتبر ایران را نیز بر عهده داشته و امروز، عضو سیاستگذاری جشن مستند خانهی سینمای ایران است.
?فصلنامه مطالعات زنان حلقه تجریش شماره ۰۳: نان و گل های سرخ ۱
? گفت و گو با آزاده بیزارگیتی در حوالی اهل آب و دختران نجار، دونوازی برای یک رویا
▪هلیا همدانی
?مقاله را درسایت حلقه تجریش مطالعه و یا فایل آن را از اینجا دانلود کنید.
https://www.tajrishcircle.org/jou30/
https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2024/05/گفت-و-گو-با-آزاده-بیزارگیتی.pdf
?فایل کل فصلنامه را نیز می توانید از لینک زیر دریافت کنید:
https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2023/08/نان-و-گل-های-سرخ-1.pdf
بخشی از متن:28 فروردین 96 بود که برای شنیدن سخنرانی برونو لاتور به دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران رفتم. طبعا دیدار با یکی از بزرگترین نامهای زندۀ جامعهشناسی برایم شعفانگیز بود. بویژه در آن سالها که مراودات بینالمللی دانشگاهی دهههای هفتاد و هشتاد در علوم انسانی نیز به خاطرهها پیوسته بود. هنوز یادمان نرفته بود که در كيفرخواست دادستان عمومي و انقلاب تهران عليه متهمين حوادث بعد از انتخابات 88 دعوت از هابرماس به ایران همچون عملی مجرمانه در کارنامۀ اصلاحطلبان درج شده بود. حالا اما لاتور در دانشگاه تهران بود، دو روز قبلترش در دانشگاه شیراز سخنرانی کرده بود و دیروزش در دانشگاه شریف. عنوان سخنرانی آن روز، ««لاتور» و امکان جامعهشناسی بدیل» بود، عنوانی که اختلاف نظر او با جامعهشناسی متعارف در درک امر اجتماعی را به یاد میآورد. در بخش سوالات محوری درج شده در پوستر سخنرانی با مفروض گرفتن ناتوانی جامعهشناسی متعارف در توضیح تجربۀ بشر امروز آمده بود: «اگر بنیانهای نظری این رشته دچار مشکل باشند، آیا سنتهای نظری متفاوت از نوع غربی میتوانند منبعی الهامبخش برای تصحیح برخی رویههای نظری نادرست باشند؟» با توجه به مجموعه پرسشهای درجشده در پوستر میشد حدس زد طراحی آنها کار میزبان و نه سخنران است و مراد ایشان از «سنتهای نظری متفاوت از نوع غربی» که قرار است رویههای نظری جامعهشناسی را تصحیح کنند چیست.
سخنرانی آن روز با ترجمۀ اجمالی مترجمی با ظاهری ارزشی همراه بود که چیزهایی هم در خصوص برنامۀ کلی سفر لاتور در ایران گفت. چنانکه در پوستر برنامۀ سفر هم آمده بود، دو روز بعد او در قم «گفتگویی علمی» با حمید پارسانیا داشت در موضوع «مذهب و نقش آن در بازسازی علوم اجتماعی» به میزبانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم. در بخش سوالات این نشست آمده بود: «چرا دین واقعنماتر از علم است؟ چگونه مدرنیته بوسیلۀ دین نقد میشود؟» فردای آن روز نیز قرار بود در یک «کرسی نظریهپردازی» حاضر شود جهت «نقد و مناظره با حضور اساتید ناقد حجتالاسلام دکتر حسین سوزنچی و دکتر مهدی حسینزاده». بخش پایانی سفر علمی لاتور نیز دیدار با عبدالله جوادی آملی بود، که با پوشش رسانهای قابل توجهی نیز همراه شد. شاید همینجا برایتان سوال شده باشد چرا برنامۀ سفر جامعهشناس اروپایی باید اینچنین بوی «حوزه و دانشگاه» بدهد. پاسخ را احتمالا باید در عنوان میزبان این سفر یافت: «دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم». انگیزۀ اصلی از این دعوت را نیز شاید بتوان در عنوان گزارش میزبانان پیدا کرد: «اسلامیسازی علوم و سفر برونو لاتور به ایران». انگیزۀ لاتور -البته به روایت میزبانان- نیز چنین گزارش شده: «لاتور در سفر به ایران، به دنبال راهحلی برای بحرانهای زیستمحیطی بود. او که در جوانی با گذراندن دوره سربازی در ساحل عاج، فضایی متفاوت با جهان مدرن را تجربه کرده، در طول این سالها کوشیده است از شیوه مدرن که آن را عامل اصلی بحرانهای بومشناختی میداند، فاصله بگیرد. از این رو دنبال شیوههای بودنِ دیگری در سرتاسر جهان میگشت». در گزارش تسنیم از دیدار لاتور با جوادی آملی آمده است: «من این جا هستم که بپرسم شما با این تفسیر منحصر به فردی که از اسلام دارید، چطور میخواهید به ما اروپاییها کمک کنید که بر این وضعیت محیط زیستی غلبه کنیم؟»
بخشی از متن:از منظر لنگستون هیوزِ[1] شاعر، لنین نمادی بود که حتی مدتها پس از مرگش «در سراسر جهان قدم بر میدارد». مجلۀ «ژاکوبن» در باب چگونگی درک میراث چندوجهیِ لنین، با پل لو بلان به گفتگو پرداخته.[2]
ولادیمیر لنین، بهعنوان نمادِ انقلاب، صد سال پس از مرگش همچنان زنده است. این نماد در راهپیماییهای گرسنگان[3] و نبردهای خیابانیِ ضدفاشیستی دهۀ 1930 م. در مقاومت سنگر به سنگر در استالینگراد، در قیامهای پارتیزانیِ سراسر اروپا، در جگ زیرزمینی علیه آپارتاید و در امتداد مسیر هوشی مین دیده میشود. بااینحال، یاد او، همچنین در نمادهای محاکمههای نمایشی مسکو علیه رفقای قدیمیاش و در شعارهای رفورمیستهای سوسیالیست- اومانیستِ بهار پراگ زنده نگه داشته شد. همانطور که لنگستون هیوز، بهطور بهیادماندنی ترانهسرایی کرد، این لنین «در سراسر جهان قدم بر میدارد.»[4] اما نبردها و منازعات سیاسی که مومیاییِ مومیاییشدهش[5] برای آن به خدمت گرفته شد، هر چه که باشد، لنین در 21 ژانویۀ 1924 بر اثر سکته درگذشت.
صد سال بعد، کتاب جدیدی از فعال سوسیالیست و مورخ، پل لو بلان، ارزیابی مجدد زندگی و اندیشۀ انقلابی لنین را ارائه میدهد: «لنین: راهحلی برای فاجعه»[6]. کتاب، انقلاب را از دوران تکوین، دوران کودکی لنین در سیمبیرسک[7] از طریق کشف مارکسیسم، ورودش به جنبش انقلابی روسیه و ظهور بلشویکها – از سرکوب تا جنگ، اکتبر سرخ، دولت انقلابی و سویههای پیشگویانۀ[8] – او دنبال میکند. مانند «آخرین نبرد»[9] علیه بذر استالینیسم، این کتاب، «شاید بهترین مدخل در باب لنین» به زبان انگلیسی باشد.
اوون داولینگ با پل لو بلان دربارۀ زندگی و مرگ لنین، مشارکتهای او در زرادخانۀ تفکر سوسیالیستی و اهمیت او برای چپِ امروز به گفتگو نشسته.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 days, 19 hours ago