?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago
اینکه سال دارد نو میشود دلیل کافی و مناسبی نیست برای برگشتن به روابطی که روزی برای تمام کردن شان دلیل کافی داشته ایم.
پایانها و آغازها معمولا با خودشان ترکیب حسهای مختلفی مثل اضطراب، هیجان، سرخوشی، امید، اندوه و… میآورند.
مهم است به سراغِ "او" رفتن و تبریک بهار و نوروز را بهانه کردن از آن اقداماتی نباشد که بعدتر آدم غلط بودناش را مدام توی سر خوداش میکوبد.
مخصوصا که مقابل پیامی سرخوشانه، سردی و بی میلی دریافت کنی.
بهار بهانه خوبیست برای مرور و بازنگری.
برای ترمیم آنچه امکان و ارزشاش را دارد.
برای بخشیدن ها.
گذشتن از دستهای بسته و توان محدود خودمان و او.
تکیه زدن به آنچه میانمان مشترک و زیبا و ارزشمند است.
برای مقایسه و وزن کردن کفههای ترازو.
کدام سمت سنگین و کدام سبک تر است؟
از کنارش که بلند میشوی نفهمیدهای زمان چطور گذشت و امنیت و تعلق خاطر در قلبات ته نشین شده یا از درون خالی و کدر شدهای؟
گاهی به خاطر پوست نازک مان "نه شنیدن"ها را هضم نکردهایم.
مراقبت از غرورمان ضروریتر از حفظ رابطه بوده.
ترک کردهایم چون انتظار نداشتیم، رنجیدن بخشی طبیعی و جدانشدنی از رابطه باشد.
او و تجربه همنشینی و ساختن زبان و خاطرات مشترک آنقدر برایم خواستنی و قیمتی هست که بتوانم ناخوشیها را هم طاقت بیاورم؟
میان این حساب و کتابها یادمان نرود…یادم نرود…وزن و جنس حضور و رفاقت خودم را هم حساب کنم.
حالا دوباره این سوال را با خودمان مرور کنیم:
از ارسال پیام و برگشت به رابطه چه میخواهم؟
?
جای سختی از رابطه هستیم اگر لازم است با کسی که زمانی برایمان عزیز بوده خداحافظی کنیم.
امروز داشتم به رابطههایی که دیگر مثل گذشته حس امنیت و صمیمیت نداریم اما هنوز یک اتاق خالی برایشان کنار گذاشتهایم فکر میکردم.
رابطه هایی با خاطرات فراموش نشدنی، با عکس های مشترک از تصویر تنهای خم شده به سمت هم و خندههای پهن و شلوغ و کلی احساس و گفتگوی مشترک.
اما از یک جایی به بعد تعداد چراغ های قرمز زیاد شدهاند.
اولین چراغ قرمزی که امروز توی ذهنم پررنگ است "احساس ناامنی" ست.
از کدام ناامنی حرف میزنم؟
از همانی که برای آسیب ندیدن از او باید مدام مراقب و منقبض باشی.
جایی که کلماتش بوی کینه و خشم های هضم نشده ای را میدهد که نمیداند باید با آنها چه کند.
شاید کسی بگوید: "پس حرف ها و حسای واقعیمونو نیاریم توی رابطه؟"
مهمتر از آوردن، چطور آوردن است.
جایی که فقط بیرون ریختن احساسات شخصی مان اهمیت دارد اما مهم نیست این کلمات با طرف مان چه میکند یعنی یک جای کار لنگ میزند.
وقتی از تو، محرمانه ها و تکه های شکسته ات با خبر است، اما سر بزنگاه انگشت میگذارد رویشان، او دیگر غریبه ای ناامن است.
اینکه میتواند برای تخلیه خشم اش بدون حس پشیمانی و همدلی بی ملاحظه و عریان حرف بزند ترسناک است.
و از همه این تکه ها خطرناک تر این است که به رفتاراش آگاهی ندارد و حتی برایش قابل توجیه و دفاع است.
اینجا همان نقطه سخت است.
برای تصویر عزیزو آشنای قدیمی دست تکان بدهیم و غریبه ای را که امروز ظاهر شده تماشا کنیم. و بعد…بعدش احتمالا به نفع "زندگی" و "امنیت"، کلید اتاق خالی را برای آدمهای امن کنار بگذاریم.
چراغهای قرمز رابطه برای شما چه وقت روشن میشوند؟
.از میان پرتکرار ترین جملههای این روزها:
- بچه ها رو مدرسه نفرستید!
- این که شد همون که اونها میخوان. خونهنشین کردن دخترها.
- پس چه کنیم؟…
.
راستش پاسخ قطعی و ثابتی وجود ندارد. حداقل من به چنین پاسخی نرسیدهام. به عنوان یک والد تصمیم نهایی با ماست که با توجه به شرایط خانوادگی، شناختی که از خودمان و فرزندمان داریم و هدفی که دنبال میکنیم تصمیم آخر را که اصلا هم آسان نیست بگیریم.
تصمیممان چه "فرستادن" باشد چه "نفرستادن" پاسخ دادن به یک سوال، رسیدن به نتیجه را برایمان روشن تر میکند.
هدفم از فرستادن/ نفرستادن چیست؟
نفرستادن:
۱- نافرمانی مدنی/ اعتراض
۲- حفظ امنیت و سلامت جسم و روان فرزندم
اگر هدف مان اولیست باید دید این نافرمانی اصلا شنیده میشود یا نه. در جاهای دیگر دنیا این شیوهای پذیرفته شده برای بیان اعتراض است. اما آیا امروز و اینجا امکانی برای شنیدن و تغییر هست؟
پاسخها:
۱- امروز نیست اما معتقدم باید تمرین کنیم. صحنه را از صدایی که به حق و درست است خالی نکنیم. انقدر میمانیم و با صدای بلند حرف میزنیم تا یک جایی سرنوشت دخترانمان تکرار سرگذشت ما نباشد.
۲- امکانش نیست. پس تلاشمان بیهوده است. به نتیجهای که انتظارش را داشتیم نمیرسیم پس سرخورده تر و مأیوس تر از قبل میشویم.
و اگر هدف مان دومی ست قاعدتا دور شدن از احتمال آسیب، با خودش امنیت می آورد.
برای گزینه "فرستادن" هم میتوانیم همین مسیر را برای خودمان مرور کنیم.
در موضع گیری هایمان مراقب خودمان و همدیگر باشیم. تصمیم سختی ست. شرایط همه یکسان نیست. در خیلی از خانواده ها تنها فضایی که میشود از چاردیواری خانه بیرون زد مدرسه رفتن است. تنها جایی که میشود شانس معاشرت با همسالان و پیوستن به جهان بیرون را تجربه کرد مدرسه است. با نگاه به شرایط خودمان یا اکثریت جامعه نمیتوانیم یک فرمول ثابت برای همه تعیین کنیم.
اگر انتخاب مان فرستادن است دچار شرم نشویم. به عنوان والد مهم است به راه های مراقبت و واکنش به خطر آگاه باشیم و دربارهاش با فرزندمان حرف بزنیم.
هشیاری، درایت، گفتگو ابزارهای ماست. تمام آنچه که آنها ندارند.
پای امنیت جانی و روانی فرزندانمان در میان است. قابل چشم پوشی نیست.بیشتر از هر وقت دیگر لازم داریم با هم گفتگو کنیم.
وحشتزده ایم و حق داریم. در هراس، قدرت تفکر و تصمیم گیریمان مختل میشود. برای همین است که احتیاج به گفتگو و یکپارچگی داریم.
.
از دغدغه و نگرانی این روزهایتان بگویید که باهم حرف بزنیم.?
.
#نگین_توسلیان
#شوق_زندگی_آگاهانه
برای عشق ورزیدن تو باید فقدان خودت را بپذیری و تصدیق کنی که تو به دیگری نیاز داری، که او را کم داری!
آنهایی که فکر میکنند که به خودی خود کامل هستند یا میخواهند که کامل باشند، نمیدانند چگونه عشق بورزند و گاهی اوقات، این را به شکل دردناکی ثابت می کنند.
آنها بازی میکنند، نخ میدهند، اما در مورد عشق نه خطرهایش را میشناسند و نه لذت هایش را...
.
این ها بخشی از مصاحبه با #ژک_آلن_میلر روانکاو و نویسنده فرانسوی ست که شاید در دل اش پاسخ به این سوال باشد که:
چه میشود بعضی از ما توانایی عشق ورزیدن را نداریم؟
گاه حتی بازی ها و ترفندهایش را بلدیم اما "عشق ورزیدن" را نه.
کلماتی فریبنده را به ظاهر روی زبان مان جاری میکنیم، انگار که از جایی شنیده ایم و خوب یادشان گرفته ایم ، اما پای مسؤلیت اش که میان می آید میدان را خالی میکنیم.انگار که ابزارهایمان تا پای ساختن کلمات رشد کرده و نه بیشتر.
شاید رد پایی از تنهاییِ این روزهامان در همین باشد:
"توانِ محدود در عشق ورزی و دوست داشتنِ دیگری"
.
?
#نگین_توسلیان
#شوق_زندگی_آگاهانه
#jacquesalainmiller
بخشی از مقدمه کتاب:
شکستن طلسم وحشت
نوشته آریل دورفمن
ترجمه زهرا شمس
نشر کرگدن
خوانش: کاوه راد
صداگذاری: فرشید نجاریان
دندان روی جگر گذاشتن یک قابلیت است!
یک وقتهایی دلات میخواهد همین حالا یک تصمیم جدی بگیری.
همین حالا به او پیام بدهم و بگویم که جوابام مثبت است/منفی است...
همین حالا رابطهام را تمام کنم/شروع کنم…
همین حالا کارمندام را اخراج کنم…
همین حالا لازم اش دارم و باید آن را بخرم…
همین حالا باید جواب اش را بدهم...
همین حالا هایی که معمولا وقتی زمان میگذرد و آرام تر میشویم و تفکر جای هیجان را میگیرد حسی که باقی می ماند "پشیمانی" و گاهی احساس گناه است.
که کاش زمان به عقب برمیگشت و انتخاب دیگری میکردم.
یک وقتهایی از روی اضطراب و یا درماندگی یک چیزی در وجودمان که نمیدانیم دقیقا چیست به جوشش در میآید و برای آرام کردن اش میخواهیم "فقط یک کاری کرده باشیم".
نزدیک یک امتحان مهم هستیم، یک مصاحبه کاری جدی، دیداری که فکر کردن به آن هیجان زدهمان میکند یا شنیدن اخبار و مواجه شدن با اتفاقاتی که حس انفعال و درماندگی را در ما زنده می کند تَنشمان را بالا برده است.
و راه شناسایی این جنس از تصمیمها با آنهایی که پشتاش اندیشه است؟
حسی ست از جنس "اجبار درونی"!
هر زمان احساس کردید کاری را باید همین لحظه انجام دهید و درون تان پر از فشار و "عجله" است کمی دست نگه دارید.
حق داریم اگر از درماندگی و حس انفعالِ این روزها خشمگینیم.
تصمیم هایی از جنس فشار و عجله را، آنهایی را که فقط برای رهایی از این حس تلخ انفعال به سراغشان می رویم به تعویق بیندازیم و چنگ بزنیم به هر چه ما را به جریان زندگی وصل می کند.
دیدی دلا
که یار نیامد
اسب آمد و
سوار نیامد
چندان
که غم به جانِ تو بارید
باران
به کوهسار نیامد.
- اخوان ثالث
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago