كاش می‌تونستم هر بار یه سیلی بهت بزنم!
هر باری که از کابوست می‌پرم. که با گریه بیدار می‌شم. هر بار که حتی بعد از اینهمه مدت یادم میاد چطور وجودمو به گلوله بستی، چطور بی رحم بودی.
کاش می‌شد هر بار که من اون حسِ كثافطو دوباره از نو تجربه می‌کنم دستمو به صورتت برسونم و یه سیلی بهت بزنم.
هر بار که یه موزیک یا یک صحنه از یک فیلم منو یاد این می‌ندازه که چطور گول اون چشمای مهربونِ قهوه ای رو خوردم و حرفاى قشنگتو باور كردم:)
هر بار كه بغض می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم که کاش هرگز بات اشنا نمیشدم
هر بار که دلم برای اون همه تنهایی کنارِ تو می‌سوزه و توی وجودم از خشم نسبت به خودم آتیش می‌گیره!
کاش هر بار هر روز و هر لحظه که من با این احساسات درگیرم یه سیلی به صورتت می‌زدم. کاش می‌شد.

چیزایی که تو نمیتونی فراموش کنی رو، اون اصلا یادش نمیاد

چقدر گفتم نکن ٫ بشین ٫ نزار از چشمم بیوفتیا دیدی ؟ کونت یه جا بند نشد

منو با فاصله گرفتن تست نکنید ، ادم جالبی نیستم زود کیرتون میکنم.

اصلا معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟
داری منو از دست میدی احمق

اون خداعه که بخشندست
من بنده خدام، خارتو میگام

یه جایي ولم کردی که
کل راهو واسه تو اومده بودم.

گریه نکن وقتی هنوز رو‌ چشمات حساسم.