?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 1 week ago
بخش چهارم و پایانی
اما در پایان، نکتهای هم در باب تفسیر و درک متقی از کتاب. همانگونه که در نقلقول ابتدایی آوردیم متقی میانگارد نویسندۀ کتاب گفته است ظلم روارفته بر زنان «انتخاب» خود ایشان است. در نقلقول پایانی هم دیدیم که درک متقی از کتاب این است که نقشهای اجتماعی بنابر طبیعت زن و مرد تقسیم شدهاند و بههمیندلیل «نیاز به اصلاح یا جبران ندارند». چگونه ممکن است کسی مانند نویسنده، بنا به ادعای متقی، ادعا کند نقشهای اجتماعی امری طبیعی هستند و آنگاه بگوید این «انتخاب» خود زنان بوده است؟ چگونه میشود کسی امری طبیعی و غیراختیاری را انتخاب کند؟ از این گذشته، نویسنده در کجا مدعی است جهان اجتماعی نیاز به اصلاح و جبران ندارد؟ برای سنجش میزان دقت متقی در فهم ادعای متن، توجه خواننده را به این نقلقول از کتاب (ص 8) جلب میکنیم تا هم روشن شود نه نویسنده نقش عوامل اجتماعی را در ایجاد نابرابری نفی میکند و نه منکر ضرورت تلاش برای اصلاح اجتماع است: «چنین نیست که تنها دلایل زیستی را علت سقف شیشهای یا شکاف جنسیتی بدانیم. نگرشهای جامعه، که بعضی دلبخواهیاند، و همچنین تبعیضهای آشکار جنسیتی، که بر پایۀ مفروضات نادرستی دربارۀ ظرفیتهای نسبی جنس زن و مرد بنا شدهاند، نیز در ایجاد این شرایط نقش دارند. علاوهبراین، بههیچوجه بحث این نیست که بازار کار را نمیتوان در جهتی تغییر داد که نابرابریهای اقتصادی بین زن و مرد را دستکم کاهش دهد. البته پرواضح است که دولت میتواند در جهت توزیع مجدد منافع مالی رقابتها مداخله کند یا اساساً از اینکه رقابتها چنین منافعی داشته باشند ممانعت بهعمل آورد. برای مثال، شکاف دستمزدها در استرالیا به میزان قابلملاحظهای از ایالاتمتحده کمتر است، که از نتایج تحت کنترلِ مرکز درآوردن دستمزدها، میزان بیشتر تشکیل اتحادیهها، نسبت عموماً کمتر نابرابری دستمزدها و اتخاذ سیاستهای دستمزد برابر برای کار برابر است. اینکه آیا دیگر کشورها نیز باید چنین مسیری را دنبال کنند پرسشی بیشتر سیاسی است تا علمی. باوجوداین، سیاستگذاران باید در پیریزی قوانینْ انسان را چنانکه هست – بهجای آنچه آنها دوست دارند باشد – در نظر بگیرند.»
بخش سوم
این شقّ نیز آشکارا نامعقول است. اما بهکارگیری اصل حسنظن احتمالاً ایجاب میکند که بگوییم منظور متقی چنین چیزی بوده است: مطالب کتاب نادرست است و اگر آنچه کتاب گفته «در عمل» مبنای سیاستگذاری قرار گیرد، سبب تشدید نابرابری میشود. به همین دلیل «انتشار» کتاب فاقد اولویت و مذموم است. اما آیا بهراستی مخالفت با بهکارگیری نتایج یک کتاب در عرصۀ سیاستگذاری ربطی به مذموم بودن «انتشار» آن دارد؟ آیا قرار است منتقد کتب ضاله را تشخیص دهد و انتشار هر آنچه را اجرایش در عمل به ضلالت کشید، مذموم و فاقد اولویت اعلام کند؟ آیا این همان نگاه سانسورچیان کتاب و متولیان گفتمان فرهنگی حاکم بر کشور در مقولۀ آزادی بیان و انتشار کتاب نیست؟ اگر «بهکارگیری» نتایج یک عقیده در عمل مشکلزا است، چرا با بهکارگیری آن در عمل مخالفت نکنیم؟ نکند خدای ناکرده منتقد مخاطب کتاب و سیاستگذار را صغیر تصور میکند که بهتر است مطالب خطرناک به گوششان نرسد، چون خود قدرت بررسی و تصمیمگیری ندارند. نکند خدای ناکرده منتقد تصور میکند سیاستگذار در کشوری مثل ایران کتاب میخواند و سیاستهایش را بر اساس محتوای کتابها انتخاب میکند که انتشار مطالب مخالف فکرش را از سوی ناشری خصوصی مذموم تشخیص میدهد. نکند قرار است بعد از اینکه در دنیای آکادمیک فلسفه حکم کردیم که هر کسی مانند ما کار نمیکند، کارش بیارزش است، اکنون که خود وارد فعالیتهایی شدهایم که قبلاً سطح پایین میانگاشتیمشان، در دنیای نشر هم حکم کنیم هر کسی کتابی را که از نظر ما مورد تأیید نیست چاپ کند کارش مذموم است. اگر متقی پیشنهادهای دیگری برای سیاستگذار دارد، البته مانند هر شهروند دیگری، آزاد است آنها را منتشر کند. ولی آیا موجه است که بگوید انتشار کتب حاوی مطالبی که او با نتایجشان در عمل مخالف است، فاقد اولویت و مذموم است؟ آیا در اینجا زنگ خطر استبداد و بستن ذهن و گوش به سخن مخالف را نمیتوان شنید؟ اگر ممیز ادارۀ کتاب بگوید اصولاً انتشار هرگونه کتاب فمینیستی مذموم است، چرا که در عمل منجر به تضعیف بنیان خانواده وهرجومرج در امر جنسیتی میشود، آیا متقی در چهارچوب خود پاسخ موجهی به او خواهد داشت؟ آیا قرار نیست در «جمهوری» ادبیات و فلسفه، بالاخره به جمهور هم احترام گذاشته شود و جمهور افراد بالغی تصور شوند که دربارۀ محتوای کتابها قدرت تشخیص دارند؟
اکنون به سراغ وعدۀ متقی برویم. در بخش پایانی نوشته، علیرغم وعدۀ ابتدایی، نکتهای دال بر اینکه چرا «انتشار» این کتاب در خدمت بازتولید نابرابری در حوزۀ اشتغال زنان در ایران است نمیخوانیم. این بخش عمدتاً توصیفی است از وضعیت اشتغال زنان در ایران و سپس با این جمله روبهروییم که «در چنین وضعیتی، «دفاع» از دیدگاهی که مطابق آن نقشهای اجتماعی بنابر طبیعت زن و مرد تقسیم شدهاند و بههمیندلیل نیاز به اصلاح یا جبران ندارند، درنهایت، درخدمت چیزی جز بازتولید نابرابری در حوزۀ اشتغال زنان در ایران نخواهد بود و مسیر زنان را برای بازپسگیری فضای کار و رسیدن به وضعیت عادلانه سختتر خواهد کرد.» (تأکید اضافه شده است.) دقت دارید که در اینجا با «دفاع» از چنین عقایدی مخالفت شده است، درحالیکه به ما وعده داده شده بود دربارۀ «انتشار» کتاب صحبت شود و نه دفاع از محتوای آن. گویا متقی فراموش کرده است که قرار بود در باب فقدان اولویت و مذمت «انتشار» این کتاب صحبت کند. شاید او میپندارد تکرار این ادعا که بهکارگیری نتایج پیشنهادهای این کتاب در صحنۀ سیاستگذاری نادرست است، حکم اولیهاش در باب مذمت «انتشار» کتاب را تأیید میکند. شاید او میپندارد مخاطب و سیاستگذار فاقد قدرت تشخیصاند و هر آنچه را منتشر شود قبول و از آن دفاع میکنند. شاید او توجه ندارد که انتشار کتابی «جدی» که از نظر برخی محتوایی نادرست دارد و حتی در عمل به سیاستهای بد منجر میشود نه تنها مذموم نیست، بلکه جزو وظایف اجتماعی ناشر است. ناشر باید تا آنجا که میتواند به منطق جهان آکادمیک، که از قضا منطقی دمکراتیک است، کمک کند: نگذار چیزی زیرزمینی شود، منتشرش کن و فرصت بده دربارهاش صحبت شود.
بخش دوم
سخن متقی در این بخش به اختصار چنین است: هدف اصلی او در نوشتن متن، نه طرح نکات محتوایی، بلکه انتقاد از رویکرد ناشر بوده است. حتی اگر همۀ نکات محتوایی متن او نادرست باشد، باز هم انتشار این کتاب از سوی نشر کرگدن و صرف بودجه محدود و اعتبار نشری خصوصی برای آن اولویت نداشته و امری مذموم است. دلیل هم این است که ترجمه و انتشار چنین کتابی در خدمت بازتولید نابرابری در حوزۀ اشتغال زنان است. وعدۀ متقی این است که در بخش آخر نوشتهاش نشان دهد چرا ترجمه و انتشار این متن در خدمت بازتولید نابرابری در ایران است. و نهایتاً اینکه درک متقی از محتوای کتاب این است که استبداد رواداشتهشده علیه زنان انتخاب خود آنان است.
فعلاً اجازه دهید سخن متقی را دربارۀ ناشر بررسی کنیم، بعد ببینیم به وعدهاش عمل میکند یا نه، و سپس ببینیم درک او از کتاب تا چه حد دقیق است. نکتۀ نخست اینکه متقی گفته است چه حرفش در نقد کتاب درست باشد و چه نباشد، انتشار آن فاقد اولویت و مذموم است. بر نگارنده روشن نیست چرا اگر نکات متقی در این نوشته نادرست باشد، «انتشار» این کتاب فاقد اولویت یا مذموم است. آیا بهراستی متقی میانگارد حتی اگر نظر نویسنده درست و نقد متقی نادرست باشد، باز هم انتشار مطالب درست کتاب فاقد اولویت و مذموم است؟ یعنی برای متقی مصلحتی بالاتر از درستی و صدق در کار است؟ آن مصلحت چیست؟ تا جایی که به ذهن نگارنده میرسد متقی باید بگوید انتشار مطالبی درست که کسی از آن استفادۀ نادرست کند، مثلاً در جهت بازتولید نابرابری، مذموم است و صرفاً انتشار مطالب درستی مذموم نیست که کسی از آنها استفادۀ نادرست نکند. با این منطق، آیا اصولاً چیزی میتواند منتشر شود؟ آیا انتشار کتابی دربارۀ علم آمار، با توجه با انواع سوءاستفادههایی که سیاستگذاران از این علم میکنند، مذموم نیست؟ دوست دارم نمونهای از مطالب درستی را بشناسم که امکان سوءاستفاده از آنها وجود نداشته باشد.
به نظر میرسد شقّ بالا معقول نیست و متقی در واقع خواسته است بگوید نقد من وارد و مطالب نویسنده نادرست است و برای همین انتشار آن فاقد اولویت و مذموم است. تکلیف چنین ادعایی چیست؟ آیا انتشار مطالب نادرست همواره فاقد اولویت و مذموم است؟ در اینجا باید پرسید نادرست از دید چه کسی. با همین نگاه، اگر فمینیستی ذاتگرا بگوید انتشار کتابهایی در تأیید فمینیسم برساختگرا فاقد اولویت و مذموم است، حرفش برخطا است؟ آیا اصولاً قضاوت کار یک ناشر بر اساس تشخیص درستی و نادرستی یکی از طرفین مناقشهای علمی معقول است؟ منطق جهان دانشگاهی و آزادی بیان در فضای عمومی چنین اقتضایی دارد؟
با تشکر از هنرمند گرامی آقای امیرحسین عشوری برای طراحی آیکون اختصاصی کانال خبرهای تکاملی و تشکر از آقای سجاد عدیلیپور، اسپانسر این آیکون.
افزایش نقش ریاضیات در برنامهی پژوهشی تکامل
داروین ریاضیدان خوبی نبود. به واقع، در نقطهی مقابل، اعتراف کرده بود که از ریاضیات سر در نمیآورد. از علل اصلی مخالفت دانشمند-فیلسوفانی مانند هرشل و هیوئل با او همین فقدان وجه ریاضیاتی نظریهی انتخاب طبیعی در کتاب منشاء انواع بود. از دید هرشل و هیوئل حسن نظریهی نیوتن این بود که نیوتن سخنان خود را به زبان ریاضیات عرضه کرده بود.
بدتر آنکه، نظریهی تکاملِ داروین مملو از وجوه آماری و احتمالی بود و بنابراین حتی اگر داروین ریاضیدان خوبی بود باز هم احتمال پذیرش یک نظریهی آماری در زیستشناسی توسط هرشل و هیوئل، که استاندارد بالایی همچون قوانینِ کلی و ضروری نیوتن را برای علمی بودن یک نظریه درنظر داشتند، کم بود. تا قبل از ظهور مدلهای آماری از نظریهی انتخاب طبیعی در نیمه نخست قرن بیستم توسط پیرسون، وِلدون، رایت، هالدین، و به ویژه رونالد فیشر، آماردان معروفی که داوکینز او را بزرگترین جانشین داروین میداند، نظریهی انتخاب طبیعی در حاشیه ماند.
از آن پس ریاضیات نقش روزافزونی در برنامه پژوهشی تکامل بر عهده گرفت تا جاییکه امروزه در بخشهای مختلفی از نظریهی تکامل مدلهای بسیار پیچیدهی ریاضیاتی به وفور یافت میشود.
با این حال محدودیتهایی نیز در خودِ ریاضیات وجود داشته که مانعی بر گسترش کاربرد ریاضیات در زیستشناسی تکاملی بوده است. یکی از محدودیتها فقدان راهحلی برای معادلاتی بوده است که در آنها عوامل تصادفی وجود دارند. در بخشهای مهمی از فرایندهای تکاملی و فرایندهای اقلیمی شاهد وجود چنین عوامل تصادفی هستیم و عدم وجود راهحلی برای این معادلات، امکان مدلسازی ریاضیاتی این بخشها را از بین میبرد.
اما حالا ریاضیدانها موفق به عرضهی راهحلهایی برای برخی از این معادلات شدهاند. این خبر خوبی برای تکاملدانان است و برایشان به این معنیست که کاربرد ریاضیات در علومی از این دست رو به فزونی خواهد گذاشت.
این مثال میتواند نشانی باشد که چگونه پیشرفت در شاخهای از معرفت، حتی در شاخهای مانند ریاضیات که کاملاً پیشینی است، میتواند به پیشرفت علمی تجربی مانند زیستشناسی کمک کند. باید قدری صبر کنیم تا شاهد تأثیرات آن باشیم.
از سال ۱۹۷۰، که جورج پرایسِ ریاضیدان، با درآمیختن دو تعریف ریاضیاتی ساده، یعنی تعریف میانگین عددی و تعریف کوواریانس، معادلهی پرایس را به زیستشناسان تکاملی معرفی کرد ساختار مفهومی نظریهی تکامل نیز به یکباره پیشرفت فوقالعادهای را شاهد بود. زیستشناسی نظری و بیوانفورماتیک نیز از این تاریخ به بعد بود که گسترشی شگرف داشتند.
تاریخ نشان میدهد که درخواست هرشل و هیوئل از داروین برای عرضهی قوانینی کمّی در نظدیهی تکامل بیجا نبوده است. این درخواست از داروین، حکایت از شم قوی آنها دارد و امروزه دیگر نباید مخالفتهای آنها با داروین را یکسره مبتنی بر ایدئولوژی آنها بگذاریم.
افزایش نقش ریاضیات همچنین به معنای افزایش بهرهگیری از هوشمصنوعی در حل مسائل زیستی نیز خواهد بود؛ زیرا با توجه به اثبات عرضهشده برای معادلات مربوطه، امکان تهیهی الگوریتمهایی فراهم میشود که میتوانند نقشی در طراحی الگوریتمهای بزرگتر بازی کنند، که قرار است فرایندهای تکاملی را بازنمایی کنند.
پررنگ شدن هرچه بیشتر مدلهای ریاضیاتی در زیستشناسی پرسشهای فلسفی مهمی را در پی دارد که برخی از آنها هم اکنون نیز با توجه به کاربست ریاضیات در تکامل مطرح است.
اما فعلاً به جای پرداختن به این بحث فلسفی به جاست به چند پژوهش بدیع که اخیرا منتشر شدهاند، و به واقع نوآوریهای کمنظیری در برنامهی پژوهشی تکامل هستند، نگاهی بیاندازیم.
در این پژوهشها ریاضیدانانی که در "نظریهی بازی تکاملی" (Evolutionary Game Theory) مشغول فعالیت هستند (که فقط یکی از شاخههای کاربست ریاضیات در برنامهی پژوهشی تکامل است که اکنون ۵۰ ساله شده) به راهحلهای بدیعی در تکامل همکاری در جوامع انسانی رسیدهاند و به این ترتیب راه را بر علوم اجتماعیِ ریاضیاتی-تکاملی باز کردهاند. این یافتهها مسیر جامعهشناسی و علوم سیاسی را تغییرات اساسی خواهند داد و بنابراین دانشجویان رشتههای مختلف علوم اجتماعی را به پیگیری آنها دعوت میکنیم.
@harmoniclib
شب عبدالحسین وهابزاده
هفتصد و شصتمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت عبدالحسین وهابزاده، مدرس، پژوهشگر و مترجم حوزهٔ محیطزیست، بومشناس و بنیانگذار «مدرسه طبیعت» در ایران اختصاص داده شده است که با همکاری مجله بخارا، فصلنامه صنوبر و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی مژگان احمدیه، حسن عشایری، غلامعلیکشانی، کاوهفیضالهی، هادی صمدی، علی دهباشی و مانیا شفاهی برگزار خواهد شد.
عبدالحسین وهابزاده در هفتم مهرماه سال ۱۳۲۵ در سبزوار متولد شد. دبستان و دبیرستان را در زادگاهش گذراند. مدرک لیسانس خود را از دانشکدهٔ کشاورزی دانشگاه جندیشاپور گرفت. پس از آن به سربازی رفت و در سپاه ترویج کشاورزی خدمت کرد و همزمان در دبیرستان هم تدریس میکرد. در سال ۱۳۵۱ به آمریکا رفت و از «دانشگاه ایالتی آیووا» فوقلیسانس علوم زیستی و بومشناسی گرفت. پس از بازگشت به ایران به عنوان مربی در دانشگاه مشهد استخدام شد. در سال ۱۳۵۷ برای تحصیل در مقطع دکترا در رشته «بومشناسی» به «دانشگاه آبردین» در اسکاتلند رفت.
عبدالحسین وهابزاده مترجم و مؤلف بیش از ۲۵ عنوان کتاب در زمینه محیطزیست، بومشناسی و طبیعت است. او سه بار برندهی جایزه کتاب سال شده است. همچنین برندهی جایزهی مهرگان برای کتاب «تنوع حیات»، برنده کتاب سال محیطزیست برای کتاب «کودک و طبیعت: درسنامه مدرسه طبیعت»، برندهی جایزهی ترویج علم، کارآفرین برگزیده از سوی دانشگاه شهید بهشتی و خادم محیطزیست ایران به انتخاب شهرداری تهران، و همچنین دو بار برنده «جایزه ملی محیط زیست» شده است،.گ بار اول برای مجموعه آثارش در این عرصه و بار دوم برای تأسیس و ترویج مدارس طبیعت.
شب عبدالحسین وهابزاده در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ در خانه اندیشمندان علوم انسانی به نشانی:
خیابان استاد نجاتالهی (ویلا) ، چهارراه ورشو، تالار فردوسی برگزار میشود.
تا جایی که میدانیم حیات از آغاز شکلگیری آن در حدود ۴ میلیارد سال قبل تا حدود ۶۳۰ میلیون سال قبل بهشکل تکسلولی بوده است و در بازهی زمانی ۶۳۰ تا ۵۴۲ میلیون سال قبل که آن را دورهی ادیاکاران (Ediacaran) مینامیم حیات پیچیده و پرسلولی پدید آمد (هرچند در اَشکال ابتدایی و البته کاملاً آبی).
پایان دورهی ادیاکاران مصادف است با آغازِ پدیدهی رازآلود انفجار کامبرینی (Cambrian Explosion) که طی آن شاخههای اصلی جانوریِ پرسلولی ظاهر شدند و این برههی کوتاه خود بخشی از دورهی کامبرین، یعنی نخستین دوره از دوران پالیوزوئیک است.
یکی از پرسشهای اساسی دربارهی دورهی ادیاکاران این است که اصولاً چه عامل یا عواملی باعث رخداد حیات پیچیده در آن شد؟ چه شد که حیات پرسلولی از دلِ حیات تکسلولیِ چندمیلیاردساله پدید آمد؟
فشارهای محیطی، تغییرات ژنی و تعاملهای بومشناختی معمولاً از جمله احتمالاتی است که برای چرایی پیدایش حیات پرسلولی مطرح میشود.
ولی نتایج پژوهشی که ماه گذشته (ماه مه ۲۰۲۴) منتشر شد چرایی رخداد این پدیده را به عاملی کاملاً متفاوت نسبت داد.
به باور این گروه از پژوهشگران از دانشگاه روچستر، طی دورهی ادیاکاران میدان مغناطیسی زمین بسیار سست شد و به حدود ۳۰ درصد از مقدار آن در قبل از آن و حتی امروزه کاهش پیدا کرد. این مقدار کاهش قدرت میدان مغتاطیسی زمین در طول تاریخ این سیاره بیسابقه بوده است، چه قبل از آن و چه بعد از آن.
این کاهش شدید موجب شد ذرات باردارِ خورشیدی راحتتر بتوانند اتمهای سبک جو زمین را از جو جارو و در فضا رها کنند و چه اتمی سبکتر از هیدروژن؟ طی ۲۶ میلیون سال هیدروژن بسیاری بههمین طریق از جو زمین خارج شد و به همین دلیل مقدار اکسیژن جوی رو به فزونی گرفت (چون ترکیب با هیدروژن و تشکیل مولکول آب کمتر رخ میداد). سطح بالاتر اکسیژن جوی موجب شد و مقدار زیادی از آن نیز در آب اقیانوسی حل شود.
نتیجهی این تحولات امکان ظهور و بروز انواعی از حیات پیچیده و پرسلولی در اقیانوس بود چون حیات متحرک (mobile) و پیچیده و پرسلولی برای سوختوساز خود و نیازمندیهای زیستی محتاجِ سطح خیلی بیشتری از اکسیژن دارد (در قیاس با اسفنجها یا حیات میکروبی که به سطح پایینی از اکسیژن نیاز دارند).
در محیطی که زنجیرهی شکارگر و شکار وجود دارد سطح نیاز به انرژی بسیار بالاتر از محیطی است که چنین زنجیرهای در آن برقرار نیست.
اما پژوهشگران چگونه توانستند کاهش شدید میدان مغناطیسی زمین را در آن مقطع نشان دهند؟
آنها موفق شدند شدت میدان مغناطیسی زمین را با روشهای پیچیده و نوآورانهای از طریق سنجشِ مغناطیس ضبطشده در کریستالهای فلدسپات و پیرکسینِ متعلق به همان دوره رصد کنند.
اما این دورهی سستیِ شدید میدان مغناطیسی در آغاز دورهی کامبرین برطرف شد و شدتش بسیار بیشتر شد.
اگر آن سستی تا امروز برقرار میماند، زمین اکنون سیارهی کاملاً متفاوت میبود چون بهتدریج همهی آبش را از دست میداد و خشک میشد.
◽️اصل مقاله را از اینجا بخوانید.
◽️تصویر بالا نمایی فرضی را نشان میدهد از حیات در دورهی ادیاکاران.
- عبدالرضا شهبازی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 1 week ago