ویر (از رودکی تا نیما)

Description
تبلیغ و تبادل:
@Rodin66

کانال‌های ادبی:
@vir486
@ShearZii
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 2 days ago

1 month, 2 weeks ago

جمعه‌‌شب‌ها و مثنوی‌خوانی

شرح دفتر نخست مثنوی، جلسه یکم:
چرا مثنوی می‌خوانیم؟

شرح استاد دکتر پورمختار.

کانال ادبی ویر

@vir486

1 month, 2 weeks ago

#ریشه‌ی_کلمات

دشنام

دش) یا (دژ) به معنای بد و متضاد واژه (وش) است. وش به معنای نیکی است.این دو واژه در ادبیات ایران باستان بسیار به کار رفته‌است به گونه‌ای که در بسیاری از نام‌های ایرانی از این واژه بسیار استفاده شده‌است. دشنام با همان معنی نام بد به کسی نسبت دادن است. دژخیم یا دشمن از همین خانواده می‌باشند.

ژان شاردن که در زمان صفویه در ایران اقامت داشته و با زبان فارسی نیز آشنا بوده می‌نویسد ایرانیان در برابر این همه فضیلت‌های اخلاقی صفتی ناشایسته دارند. گرچه عادت‌شان ستایش و نیایش پی‌درپی حضرت احدیت است و هنگام آغاز نهادن به کاری حتماً بسم الله می‌گویند؛ و ناشدنی است از کاری یا چیزی سخن در میان آورند و ان شاء الله بر زبان نرانند، امّا از همان زبان و دهان که چندین نعت و تحمید حق بیرون می‌تراود هزاران دشنام و کلمات و جملات رکیک و ناسزاوار خارج می‌شود. نه تنها مردمان عامی بلکه بزرگان و اعیان و اشراف بر همین خوی و صفتند. ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به هم غالباً نام آن قسمت از اعضای بدن را می‌برند که قلم از آوردن اسم آن شرمگین است، و به زنان هم نسبت‌های ناسزاوار می‌دهند، و حال آن که نه آنان را دیده‌اند و نه نامشان را می‌دانند، و نه این که در دل خواهان بدنامی و رسوایی ایشان می‌باشند. زنان نیز هنگام ستیزگری با هم دست کمی از مردان ندارند.

کانال ادبی ویر@vir486

1 month, 2 weeks ago

#سعدی

تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند
و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند

و گر به خشم برانی طریق رفتن نیست
کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند

به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی
چو روی باز کنی دوستی ز سر گیرند

هلاک نفس به نزدیک طالبان مراد
اگر چه کار بزرگست مختصر گیرند

روا بود همه خوبان آفرینش را
که پیش صاحب ما دست بر کمر گیرند

قمر مقابله با روی او نیارد کرد
و گر کند همه کس عیب بر قمر گیرند

به چند سال نشاید گرفت ملکی را
که خسروان ملاحت به یک نظر گیرند

خدنگ غمزه خوبان خطا نمی‌افتد
اگر چه طایفه‌ای زهد را سپر گیرند

کم از مطالعه‌ای بوستان سلطان را
چو باغبان نگذارد کز او ثمر گیرند

وصال کعبه میسر نمی‌شود سعدی
مگر که راه بیابان پرخطر گیرند

کانال ادبی ویر@vir486

1 month, 3 weeks ago

#طغرای_مشهدی

آشیان و پر پرواز و گل و دانه و آب
همه را داد به ما چرخ، ولی در قفسی

@vir486

1 month, 3 weeks ago

سرو سایه‌فکن
#اسلامی_ندوشن

دو شیوه‌ی «مقاومت» و "رضا" در شاهنامه که یکی در «رستم و پهلوانانِ کینه‌کش» نمود می‌کند، و دیگری در "شاهزادگانِ عارف‌منشی چون ایرج و سیاوش"، نشان دهنده‌ی دو رُویه طبیعتِ انسان است که برای بر کرسی نشاندنِ «خوبی» به هر دری می‌زند، درشتی و نرمی، قهر و مسالمت. در ترسیمِ این دو حالت، شاهنامه همه‌ی تجربه‌ها، همه‌ی ذخائرِ روح انسانی را به کار گرفته و بدین گونه از صورتِ یک اثرِ داستانیِ صِرف درمی‌گذرد؛ و تراژدی، فلسفه، اخلاق و روان‌شناسی نیز در آن سرمایه‌ی خود را به کار می‌گیرند.
کسی که یک عنصرِ متعادل است و «رزمندگی» و «روح عرفانی» هر دو را در خود جمع دارد کیخسرو است. کیخسرو مانند منوچهر باید کینِ پدر را بجوید، و این مستلزمِ جنگ با نیای مادریِ خود است. خونِ بی‌گناه را باید بازجُست، نزدِ هرکس و هر جا باشد.

کانال ادبی ویر

@vir486

1 month, 3 weeks ago

#بابافغانی

هرگز به رخت سیر نگاهی نتوان کرد
وز بیم کسان پیش تو آهی نتوان کرد

روزی که به نادیدن رویت گذرانم
شرح غم آن روز، به ماهی نتوان کرد

کانال ادبی ویر

@vir486

2 months ago

#حافظ

چه گویمت که به میخانه دوش مَست و خراب
سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست

رضا به داده بده وز جَبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد
که این عجوز، عروسِ هزاردامادست...

کانال ادبی ویر

@vir486

2 months ago

#مولانا

در این زمان که خمارم مطیع من می‌باش
چو مست گشتم از آن پس به اختیار توام

کانال ادبی ویر

@vir486

2 months ago

#حافظ

برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز
بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز

روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتش‌گون که من
در میانِ پُختگانِ عشقِ او خامم هنوز

از خطا گفتم شبی زلفِ تو را مُشکِ خُتَن
می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

پرتوِ رویِ تو تا در خلوتم دید آفتاب
می‌رود چون سایه هر دَم، بر در و بامم هنوز

نام من رفته‌ست روزی بر لبِ جانان به سَهو
اهلِ دل را بویِ جان می‌آید از نامم هنوز

در ازل داده‌ست ما را ساقیِ لعلِ لبت
جرعهٔ جامی که من مَدهوشِ آن جامم هنوز

ای که گفتی جان بده تا باشَدَت آرامِ جان
جان به غم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

در قلم آورد حافظ قصهٔ لَعلِ لَبَش
آب حیوان می‌رود هر دَم ز اقلامم هنوز

کانال ادبی ویر

@vir486

2 months, 1 week ago

صبح است، دَمی بر مَیِ‌ گُلرنگ زنیم
وین شیشه نام و ننگ، بر سنگ زنیم
دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم
در زلف دراز و حلقه چنگ زنیم.

جمال‌الدین ابهری
سده هفتم ق.

منبع:
- جُنگ شعر، دستنویس کتابخانه گنج بخش
سده هشتم ق، برگ 97
- جُنگ اسکندر میرزا، دستنویس موزه بریتانیا
813 ـ 814 ق، برگ 149
- عرفات العاشقین، ج 2، ص 925

این رباعی، در بعضی منابع متأخر، به حکیم عمر خیام هم منسوب شده (رک. طربخانه، ص 71) که به دلایل متعدد از جمله، گواهی منابع قدیمی، انتساب آن به خیام مردود است. از ابهری، یک رباعی زیبای حکیمانه دیگر نیز باقی مانده که آن هم در طی قرون، به کاروان رباعیات خیام پیوسته است.

"چهار خطی"
استادسیدعلی‌میرافضلی

کانال ادبی ویر

@vir486

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 2 days ago