روضه

Description
❖﷽❖

کانال اشعار اوج روضه
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است

♦️ کانال مرثیه:
@marsiyeeh

? ارتباط شاعران با ما:
@heydari_am_man

? هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@navay_roze
Advertising
We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 4 days, 18 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 month, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 weeks, 1 day ago

2 months, 3 weeks ago

#امام_سجاد

سر سفره به غدا که نظرش می افتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش می افتاد

شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد

گله میکرد ز چشم بد بازاریها
سر بازار همینکه گذرش می افتاد

گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت از حال
به دلش روضه ی ذبح پدرش می افتاد

این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین
یاد گودال فقط سینه زد و گفت حسین

یاد روزی که‌ ز خیمه نگران زد بیرون
با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون

بی رمق جانب گودال نظر می انداخت
دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون

از تن شاه لباس عربی را بردند
نیزه از هرطرف پیکر آن زد بیرون

چادر فاطمه را هم‌ بخدا خونی کرد
خون‌ آن حنجر خشکیده چنان بیرون‌ زد

حاجت این دل غمدیده روا میشد کاش
آن چهل منزل در پیش دوتا میشد کاش

دور ناموس خدا حلقه نامحرم بود
خواست کاری بکند حیف که‌ فرصت کم بود

آنطرف‌ چشم  نوامیس بدستانش بود
اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود

هرکه‌ پرسید ز بازار فقط گفت الشام..
گفت‌ آنقدر بدانید که‌ خولی هم بود

وسط مجلس می تکیه به زینب دادم
چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود

گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت
سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت

سید پوریا هاشمی

@rozeh_1

2 months, 3 weeks ago

#امام_سجاد

بخاطر تو چهل سال محتضر بودم
به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم

میامدم سرسفره غذا نمیخوردم
چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم

شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است
شبیه عمه برای همه سپر بودم

برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای
میان قافله با شمر همسفر بودم

شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی
بروی ناقه ی رم کرده در خطر بودم

عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت
ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم

غم قضیه ناموسی است در دل من
امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم

به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد
تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم

همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست
میان حلقه آهن شکسته پر بودم

ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش
ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم

سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید
ببین چقدر پدر بین دردسر بودم

سید پوریا هاشمی

@rozeh_1

2 months, 3 weeks ago

#امام_سجاد

نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است

به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر..
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است

تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است

صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا!
خداکند که بخوابد!رباب تبدار است

نمیروم سر بازار دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحام بازار است..

حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا
حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است

هنوز بعد چهل سال درد پا دارم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است

هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست

آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است

مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بدگرفتار است

سید پوریا هاشمی

@rozeh_1

2 months, 3 weeks ago

#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

آن لب لعل که بوسه ز نبی، خوب گرفت
حال در طشت طلا بوسه از او، چوب گرفت

سرِ بُبریده و آل علی و بزم شراب
صحنه ای بود که صبر از دلِ ایوب گرفت

هر که فریاد کشید، از دو طرف سیلی خورد
هر که افتاد زمین، هدیۀ سرکوب گرفت

خارجی خواندنشان تهمتِ عادی شده بود
رفعِ تهمت ز لبِ قاریِ محبوب گرفت

با تمسخر،وسط آیۀ قرآنِ لبش
ضربه ها بردهنش،دشمنِ مغضوب گرفت

«لَعُبَت هاشمُ وَالمُلک فَلا »را میخواند
مستِ مِی، دورِ سرش جُرعۀ مشروب گرفت

اهلبیتِ پسرِ فاطمه را داد خطاب
دیدی آخر که خدا حق مرا خوب گرفت

دور تا دورِ لبش را پُرِ خون دید رباب
بوسه ای گریه کنان از لبِ مرطوب گرفت

سرخ مویی، به یتیمی، به کنیزی نگریست
شعله بر جان و دلِ دختر محجوب گرفت

جشنشان را به عزا ساخت بدَل دخت حسین
ناله ای کرد که مجلس، همه آشوب گرفت

خطبۀ نایبة الفاطمه غوغا میکرد
کار، در دست، به این شیوۀ مطلوب گرفت

ز سخنرانی سجاد گِره ها وا شد
بزم، شد بزمِ عزا، نالۀ یعقوب گرفت

به اَنابنُ الحَسنِینَش همه را رسوا کرد
آنچه را خصمِ لعین معرکه با چوب گرفت

این رقیه است که حالا سرِ پنجه، به قیام
ابتکار عمل از دشمن مغلوب گرفت

محمود ژولیده

@rozeh_1

2 months, 3 weeks ago

#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند
چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند

آنانکه در مدینه نبودند آمدند
مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند

سر دستهء اراذل کوفه اشاره کرد
یکباره با اشاره ء آن بی حیا زدند

تشویق می شدند کسانی که میزدند
او را میان هلهله با مرحبا زدند

بودند نان خور پدر و جدّ او ولی
این صید را طایفه ای آشنا زدند

جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها
با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند

در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه
بر جای جای پیکر او هر کجا زدند

عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند
شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند

با پا به روی سینهء زخمش پریده و
با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند

بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند
با پنجه بر محاسن خون خدا زدند

تا ضربهء دوازدهم هِی ادامه داد
بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند

بر روی خاک با شکم افتاده بود چون
دیوانه وار گَردن او از قفا زدند

زینب رسیده بود که خاکی بسر کند
با پشت دست خواهر او را چرا زدند !

یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و
با نیّت ثواب به او با عصا زدند

مجتبی صمدی شهاب

@rozeh_1

2 months, 3 weeks ago

#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

یا سَیِّدُالشَّهید، عزیزِ خدا، حسین
ای نورِ چشمِ حضرتِ خَیرُالنِّسا، حسین

با هر کسی به غیرِ تو بیگانه می شود
آنکس که با غمِ تو شَود آشنا، حسین

اعجازِ چشمِ توست، به ما داده آبرو
آقا شود، به اذنِ تو اینجا گدا، حسین

محکم گِره بزن دلِ ما را به زُلفِ خویش
ای دستگیرِ در گُنَه اُفتاده ها، حسین

آتش برای اهلِ جهنَّم شود بهشت
فریاد اگر زنند همه یکصدا؛ "حسین"

آقا، قسم به روزِ جدایی زِ خواهرت
ما را مکن دَمی زِ غمِ خود جدا، حسین

گودالِ قتلگاهِ تو شد بارگاهِ تو
ای کشته ی فِتاده به صَحرا رها، حسین

تنها دعای سینه زنِ تو شهادت است
بی سر کنارِ کشته ی من هم بیا، حسین

رضا رسول زاده

@rozeh_1

3 months ago

#امام_سجاد

نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است

به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر..
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است

تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است

صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا!
خداکند که بخوابد!رباب تبدار است

نمیروم سر بازار دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحام بازار است..

حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا
حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است

هنوز بعد چهل سال درد پا دادم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است

هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست

آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است

مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بدگرفتار است

سیدپوریا هاشمی

@rozeh_1

3 months ago

#امام_سجاد

در خیمه ماند و داغ دید و قسمتش تب شد
بعد از پدر پشت و پناهِ عمّه زینب(س) شد

آتش کشیدند و به غارت رفت هر چه بود
بسکه هجوم آورده؛ خیمه نامرتّب شد

روز دهم با رأسِ بر نیزه به پایان یافت
قدّش خمید و روزگارش بعد از آن شب شد

در پیش چشمش یک نفر رفت و طناب آورد
حرف از اسارت آمد و صبرش لبالب شد

با دست بسته خیره شد بر ناقه! اشکش ریخت
در محضرش زانو زد و مَرکب مؤدّب شد

میدید عمّه در شلوغیِ سرِ بازار
با چادرش رو میگرفت و بد معذّب شد

هم داغ، هم بارِ امامت روی دوشش داشت
با خطبۂ جانانه اش ناجیِ مذهب شد

سی سال گریه کرد هر جا آب را می دید
تا که به «سیدّالبُکا» آقا ملقّب شد!

مرضیه عاطفی

@rozeh_1

3 months ago

#امام_سجاد

من، آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من

مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار
ویرانه‌های شام شده آشیان من

هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده شده سایبان من

زنهای شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من

زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من

افتاد روى خاک به سنگ یهودیان
از روى نی سر پدر مهربان من

شام بلا و طشت طلا و سر حسین
گردید قاتل پدرم، میزبان من

من سيل اشک ریختم و او شراب ریخت
با آن که بود آیهء کوثر به شأن من

من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من...

استاد حاج غلامرضا سازگار

@rozeh_1

3 months, 1 week ago

#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم

تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای

دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای

بی زره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند
که چنین سرخ ترین لاله ی صحراشده ای

هرکسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شده ای

سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بی سبب نیست اگردرهم شن ها شده ای

استخوان قفس سینه ی تو خرد شده
تازه حالا نوه ی حضرت زهرا شده ای

بردنت تا دم خیمه چقدر سخت شده!!
باورم نیست چرا هم قدّ سقا شده ای

محمد حسن بیات لو

@rozeh_1

We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 4 days, 18 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 month, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 weeks, 1 day ago