القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 8 months ago
Last updated 2 months, 2 weeks ago
امام فرمود:
اگر دیدید کسی خیلی دارد از اسلام دفاع می کند و یقه پاره می کند بدانید زیر یقه اش یک چیزی هست.
دومین کلمه امام این بود که گفت:
یک آقایی از اوتاد و خوبان که مکروهی انجام نمی داد و مستحباتش ترک نمی شد و هیچ مکروهی ازش صادر نمی شد و هیچ گاه مستحباتش ترک نمی شد.
علما (یعنی اهل دلی که امام می شناخت) گفته بود این معلوم است شیطان با او کاری ندارد.
او خود شیطان است.
شیطان او را برای نماز شب بیدار می کند.
شیطان برای انفاق به او کمک می کند.
شیطان برای مرجعیت او کمک می کند.
شیطان برای حُسن اشتهار او کمک می کند.
خودش شیطان است.
شیطان است!
این را یک اهل دل می فهمد در عالم اسلام.
بعد یک عبارت دیگر هم از امام در خاطرم هست.
اینها را می خواهم امشب تقدیم به شما کنم.
نیمه شعبان است.
عیدانه شما مؤمن-شهروندان باشد.
امام فرمود یک آقایی را انگلیسی ها تربیت اش می کردند تا به مرجعیت هم برسد و به مرجعیت هم رسید.
امام اسم نبرده. ما هم نمی دانیم چه کسی است.
درست در وقتی که در مرجعیتش می خواست حرکتی بکند که (به تعبیر امروز بنده) مثلا به ضرر ملت و اسلام و به ضرر ملت و مؤمنین بشود،
یکی از علما (حالا خود امام بوده یا کسی دیگر نمی دانیم) به او گفت حواست باشد می دانستیم تا امروز انگلیس پشت سرت است و اگر بخواهی آن حرکت را انجام بدهی تو را افشا می کنیم.
که او هم نتوانسته بود آن حرکت را انجام بدهد
امام این بود!
و استادش هم آقای شاه آبادی بود!
ولی...
فَخَلَفَ مِنۢ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِ
این آقایی که امروز نشسته آن بالا، حاکم جائر، او «خَلْف» است بر خلاف «خَلَف».
خَلَف صالح را می گویند «خَلَف» و ناصالح را می گویند «خَلْف».
فَخَلَفَ مِنۢ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِ
اعتکاف را ضایع کرده،
نماز را ضایع کرده،
حجاب را ضایع کرده،
اسلام را ضایع کرده،
انقلاب را ضایع کرده،
کشور را ضایع کرده!
تبّاً لهُ!
حالا چون رهبر اینها فوت کرده و چنین فضایی [علیه انجمن در این روز ها هست و حسن آقا خمینی هم اظهار نظر کرده] که من ناراحت شدم از حسن آقا!
تو چرا باید مزاجگویی بکنی برای اهل زمانه؟
الان من توقع دارم از حاج حسن آقا نسبت به بازداشت جوانمردان ستمستیز موضع بگیرد!
نه اینکه برود بنشیند لگد بزند به قبر انجمن حجتیه!
این می شود مزاجگویی!
بعد یک حرف باطل زده.
گفته انجمن حجتیه روی دیگر سکه سکولاریسم است.
نمی دانم چرا آقایان، «سکولار» را فحش می دانند؟
سکولار فضیلت دنیای مدرن است.
امام هم بر اساس همین فضیلت این جمهوری را تأسیس کرد.
حالا یک مشت آخوند نفهم شاشیدند در قانون اساسی،
ریدند در قانون اساسی!
همه هم آخوندهای بیشعور!
پشت سرشان هم از مظفر بقایی و چپ و مارکسیسم و اجنبی و روسیه و انگلیس و همه اینها بودند.
و الا آن چیزی که امام برای ما آورد همین جمهوری سکولار فرانسه بود.
چرا این را می گویم؟
چون در پیش نویس قانون اساسی اصلا از ولایت فقیه حرفی نزده بود.
شورای انقلاب و آقای بازرگان و آقای سحابی و دیگران این را نوشته بودند.
دکتر حسن حبیبی و ظاهرا دکتر عبدالکریم لاهیجی هم بوده.
اینها انسانهای بسیار پیشرفته، مدرن و فرهیخته بودند.
امام گفته بود بدهید به علمای قم یک نگاهی بکنند.
احترام کرده بود.
همه گفته بودند مبارک است.
الا آقای گلپایگانی که یک شرط گذاشته بود.
این شرط این بود که رئیس جمهور مثلا بایستی آن چیزی که یک نره خر دارد داشته باشد تا از رجال سیاسی محسوب بشود.
اگر رئیس جمهور آن چیزی که نره خر دارد نداشته باشد نمی شود!
اسلام دچار مشکل می شود!
حالا در مجلس خبرگان می خواهند این نرینه را اضافه کنند به شرایط ریاست جمهوری.
خدا رحمت کند بهشتی و دیگران آمدند کلمه رجال سیاسی را به کار بردند.
تا هم آقای گلپایگانی آرام بگیرد و هم کشور دچار آسیب نشود.
بعدا هم فردا وقتی آقای گلپایگانی و دیگران فوت کردند [مشکل ایجاد نشود].
برای اینکه تا امروز هم می گویند رجال سیاسی باید یک نره خر باشد که نرینه الاغ را داشته باشد
و توسط الاغ ها و الاغ گزین ها گزینش شده باشد توسط شورای نگهبان،
بعد در یک انتخابات تقلبی هم بتواند رای بیاورد.
این شد ریاست جمهوری!
این شد جمهوریت ما!
این هم اسلامیت مان!
اسلامیت ما امروز سر موی زنان شده،
سر اینکه خانم ها به ورزشگاه نمی توانند بروند،
سر اینکه خانم ها نمی توانند آواز بخوانند،
سر اینکه خانم ها نمی توانند حجاب اختیاری داشته باشند،
خانم ها نمی توانند دوچرخه سواری داشته باشند،
خانم ها نمی توانند حق طلاق داشته باشند.
آن وقت حالا آقای حاج حسن آقا بگوید انجمن حجتیه روی دیگر سکولاریزم است!
اصلا انجمن حجتیه نمی فهمد سکولاریزم چیست!
انجمن حجتیه یک فکر ارتجاعی قرون وسطایی متصلب آن هم مال شیح محمود حلبی، یک شکست خورده سیاسی، بود.
همان طور که شیخ فضل الله نوری وقتی شهید شد روحانیت سنتی بالکل با سیاست و جامعه بدبین شد.
رفتند در لاک خودشان.
شما اگر از آقای بهجت و دیگران اگر می خواستید از «سیاست» بپرسید، هیچ کدام «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» را قبول نداشتند.
آقای محمود حلبی از شکست سیاسی که داشت دلزده شده بود یک انجمن درست کرد که ساواک هم خوشش آمد.
و بهائی ها هم مروجش [مروج انجمن حجتیه ] بودند [در حالی که انجمن حجتیه عَلَم مبارزه با جریان بهائیت را بر افراشته بود!] .
یعنی در انجمن ضد بهائیت خودشان شدند مروج بهاییت!
خودشان شدند مروج اول و آخر بهائیت!
بهائیت آن زمان در ایران عددی نبود.
و [حاج حسن آقا خمینی گفته] انجمن حجتیه روی دیگر سکه سکولاریزم است و امام هم اول-دشمن آنها بود!
اصلا امام اهل «دشمنی» با احدی نبود!
آقای حاج حسن آقا!
اگر می خواهی صحبت بکنی بگو اینها یک انجمن مرتجع دینی بودندکه مورد حمایت ساواک و فلان و آمریکا بودند.
و فرقه ای بودند برای خودشان و تشکیلاتی هم داشتند.
تشکیلات شان این به این صورت بود که افسر سرهنگ شهربانی [هم به اینها گرایش داشت].
من داشتم در بندرعباس با آن ضیائی امام جماعت سنی بندرعباس مباحثه می کردم.
شب بود که بچه ها از مؤمنین سیرجان آن سرهنگ را آورده بودند و آن سرهنگ آنچنان آیات و روایات را می خواند برای آن امام جماعت و آن چنان او را محکوم می کرد که آدم کیف می کرد!
یک افسر شهربانی شاه دارد آقای دکتر ضیایی وهابی مسلک را دارد می کوید.
این جوری بودند.
آدم های دانشمندی بودند، خوشگو و خوش سخن و خطیب!
تشکیلات خوبی بود.
منتها همان موقع آقای [آیت الله محمود] امجد نسبت به خوبان اینها هم بدبین بود.
خیلی برای من جالب و عجیب بود.
می گفتیم اینها که همه اش دارند از اسلام و اینها حرف می زنند!
ما که نمی دانستیم اینها چه هستند!
امام هم یک بار مطلبی را گفت که امثال حاج آقا امجد با این تعالیم آشنا هستند.
من یک بار خودم از امام شنیدم که از تلویزیون پخش می شد.
دو تا کلمه می خواهم از امام نقل کنم.
ادامه👇👇
*? مردم تسلیم طالبانیسم شیعی نمیشوند!
✍️* مصطفی تاجزاده
زندان اوین
یکم: ابلاغ ناقانون عفاف و حجاب برای اجرا، جمهوری اسلامی را وارد دوره جدید و خطرخیزی میکند که وجه مشخصه آن "زورگویی عریان" و "غارتگری آشکار" است. مصوبه قرون وسطایی مجلس اقلیت فاقد خصوصیات یک قانون متعارف هم در شکل و هم در محتواست، از جمله به دلایل زیر:
نه کلیات و نه جزئیات آن، قبل از تصویب، در جلسات علنی و در نتیجه در عرصه عمومی به بحث گذاشته نشده است.
با تحمیل علائق و سلائق یک اقلیت کوچک بر ملت، به جنگ حقوق مسلم شهروندان رفته است.
مردم را به جاسوس یکدیگر و آدمفروش ملزم میکند و به تنش و درگیری اجتماعی دامن میزند.
به سرقت اموال شهروندان به اسم مجازات قانونی مشروعیت میبخشد.
ایران را زندان و تبعیدگاه میخواند که اقامت در آن مجازات محسوب میشود.
بین ایرانیان و افغانستانیها عداوت و تخاصم بر میانگیزد.
نوجوانان را بیدلیل به مجازاتهای سنگین محکوم میکند.
دوم:هدف این مصوبه طالبانی، احیای سیاست رسوای "یا روسری یا تو سری" است. میخواهند وضعیت جامعه و زنان را به شرایط قبل از جنبش پویای "زن، زندگی، آزادی" برگردانند؛ امری محال که فقط مغزهای کوچک زنگزده آن را ممکن میبینند.
سوم: رئیسجمهور اجرای آن مصوبه را برخلاف مصالح کشور و وحدت ملی میخواند. آقایان سیستانی، جوادی آملی، مکارم شیرازی، محقق داماد و ... حجاب اجباری را نه صحیح و نه عملی میدانند. بسیاری از شخصیتها و نهادهای سیاسی، حقوقی، فرهنگی، هنری، دانشگاهی و … نسبت به پیامدهای اعتمادسوز و بنیانبرانداز این قانون موهن نگرانند و هشدار میدهند. اکثریت قاطع ایرانیان نیز به علت ناعادلانه و نابخردانهبودن قانون، آن را برنمیتابند.
چهارم: دفاع تمام قد روسای قوای مقننه و قضائیه، صداوسیما و ائمه جمعه از ابلاغ و اجرای این شبهقانون زنستیز، نشان میدهد که شخص رهبر پشت آن ایستاده است.
پنجم: آقای خامنهای حجاب را نشانه هویت نظام و بیحجابی را خط قرمز میخواند. به نظر وی آزادی حجاب، فلسفه وجودی حکومت روحانیت را نقض میکند و به اجرای اجباری احکام فقهی پایان میدهد. از این دیدگاه، رعایت همگانی حجاب، بزرگترین دستاورد ولایتفقیه است، که با هر قیمت باید حفظ شود.
ششم: تهیه ناقانون زوری و پولی حجاب، ارتباطی به دولت جدید ندارد، اما ابلاغ آن برای اجرا، به تخریب و تضعیف شدید دولت پزشکیان میانجامد و وی را مقابل سه راه زیر قرارمیدهد:
از باورها، تجربیات و وعدههای خود دست بردارد و تسلیم خواست رهبر شود و به اجرای ناقانون ننگین حجاب زوری همت گمارد. این روش پزشکیان را "خسرالدنیا والاخره" خواهد کرد؛ هم شکست میخورد و هم بدنام میشود.
استعفا دهد و به کار طبابت برگردد و دولت را به کسی بسپارد که توهم آن را دارد که این مصوبه از حجاب پاسداری میکند. تنندادن به این شبهقانون یک پیروزی اخلاقی برای پزشکیان است.
در برابر اجرای این ناقانون مقاومت ورزد. آثار ویرانگر آن را برای مردم توضیح دهد. از عقلای حوزوی و دانشگاهی برای منصرفکردن رهبر و منصوبانش استمداد بطلبد و در هیچ حالتی رضایت رهبر را به خشم اکثریت ترجیح ندهد.
هفتم: نظام در ضعیفترین موقعیت خود قرارگرفته است. تلنبارشدن مشکلات، خالیبودن خزانه، تداوم تحریمهای کمرشکن، شکستهای پی در پی منطقهای و نارضایتی عمومی شرایط کشور را بسیار خطیر و شکننده کرده است. در چنین وضعیتی اشتباه محاسباتی حاکمیت میتواند فاجعهای را رقمزند که خشک و تر را با هم میسوزاند. جمهوری اسلامی فرصت آزمون و خطا را ازدستداده است. بنابراین آقای خامنهای چاره ندارد جز آنکه هشدار دلسوزان را جدی بگیرد. به کمپینهای ضد این مصوبه پاسخ مثبت دهد و جلوی ابلاغ این ناقانون تحقیرکننده و آشوبزا را بگیرد، پیش از آنکه دیر شود و ملت تصمیم نهایی خود را بگیرد.
زندان اوین
۱۸ آذر ۱۴۰۳
*? مردم تسلیم طالبانیسم شیعی نمیشوند!
✍️* مصطفی تاجزاده
زندان اوین
یکم: ابلاغ ناقانون عفاف و حجاب برای اجرا، جمهوری اسلامی را وارد دوره جدید و خطرخیزی میکند که وجه مشخصه آن "زورگویی عریان" و "غارتگری آشکار" است. مصوبه قرون وسطایی مجلس اقلیت فاقد خصوصیات یک قانون متعارف هم در شکل و هم در محتواست، از جمله به دلایل زیر:
نه کلیات و نه جزئیات آن، قبل از تصویب، در جلسات علنی و در نتیجه در عرصه عمومی به بحث گذاشته نشده است.
با تحمیل علائق و سلائق یک اقلیت کوچک بر ملت، به جنگ حقوق مسلم شهروندان رفته است.
مردم را به جاسوس یکدیگر و آدمفروش ملزم میکند و به تنش و درگیری اجتماعی دامن میزند.
به سرقت اموال شهروندان به اسم مجازات قانونی مشروعیت میبخشد.
ایران را زندان و تبعیدگاه میخواند که اقامت در آن مجازات محسوب میشود.
بین ایرانیان و افغانستانیها عداوت و تخاصم بر میانگیزد.
نوجوانان را بیدلیل به مجازاتهای سنگین محکوم میکند.
دوم:هدف این مصوبه طالبانی، احیای سیاست رسوای "یا روسری یا تو سری" است. میخواهند وضعیت جامعه و زنان را به شرایط قبل از جنبش پویای "زن، زندگی، آزادی" برگردانند؛ امری محال که فقط مغزهای کوچک زنگزده آن را ممکن میبینند.
سوم: رئیسجمهور اجرای آن مصوبه را برخلاف مصالح کشور و وحدت ملی میخواند. آقایان سیستانی، جوادی آملی، مکارم شیرازی، محقق داماد و ... حجاب اجباری را نه صحیح و نه عملی میدانند. بسیاری از شخصیتها و نهادهای سیاسی، حقوقی، فرهنگی، هنری، دانشگاهی و … نسبت به پیامدهای اعتمادسوز و بنیانبرانداز این قانون موهن نگرانند و هشدار میدهند. اکثریت قاطع ایرانیان نیز به علت ناعادلانه و نابخردانهبودن قانون، آن را برنمیتابند.
چهارم: دفاع تمام قد روسای قوای مقننه و قضائیه، صداوسیما و ائمه جمعه از ابلاغ و اجرای این شبهقانون زنستیز، نشان میدهد که شخص رهبر پشت آن ایستاده است.
پنجم: آقای خامنهای حجاب را نشانه هویت نظام و بیحجابی را خط قرمز میخواند. به نظر وی آزادی حجاب، فلسفه وجودی حکومت روحانیت را نقض میکند و به اجرای اجباری احکام فقهی پایان میدهد. از این دیدگاه، رعایت همگانی حجاب، بزرگترین دستاورد ولایتفقیه است، که با هر قیمت باید حفظ شود.
ششم: تهیه ناقانون زوری و پولی حجاب، ارتباطی به دولت جدید ندارد، اما ابلاغ آن برای اجرا، به تخریب و تضعیف شدید دولت پزشکیان میانجامد و وی را مقابل سه راه زیر قرارمیدهد:
از باورها، تجربیات و وعدههای خود دست بردارد و تسلیم خواست رهبر شود و به اجرای ناقانون ننگین حجاب زوری همت گمارد. این روش پزشکیان را "خسرالدنیا والاخره" خواهد کرد؛ هم شکست میخورد و هم بدنام میشود.
استعفا دهد و به کار طبابت برگردد و دولت را به کسی بسپارد که توهم آن را دارد که این مصوبه از حجاب پاسداری میکند. تنندادن به این شبهقانون یک پیروزی اخلاقی برای پزشکیان است.
در برابر اجرای این ناقانون مقاومت ورزد. آثار ویرانگر آن را برای مردم توضیح دهد. از عقلای حوزوی و دانشگاهی برای منصرفکردن رهبر و منصوبانش استمداد بطلبد و در هیچ حالتی رضایت رهبر را به خشم اکثریت ترجیح ندهد.
هفتم: نظام در ضعیفترین موقعیت خود قرارگرفته است. تلنبارشدن مشکلات، خالیبودن خزانه، تداوم تحریمهای کمرشکن، شکستهای پی در پی منطقهای و نارضایتی عمومی شرایط کشور را بسیار خطیر و شکننده کرده است. در چنین وضعیتی اشتباه محاسباتی حاکمیت میتواند فاجعهای را رقمزند که خشک و تر را با هم میسوزاند. جمهوری اسلامی فرصت آزمون و خطا را ازدستداده است. بنابراین آقای خامنهای چاره ندارد جز آنکه هشدار دلسوزان را جدی بگیرد. به کمپینهای ضد این مصوبه پاسخ مثبت دهد و جلوی ابلاغ این ناقانون تحقیرکننده و آشوبزا را بگیرد، پیش از آنکه دیر شود و ملت تصمیم نهایی خود را بگیرد.
زندان اوین
۱۸ آذر ۱۴۰۳
سنی های سلفی سرکوب شده در حما و حلب (در عهد سلطنت مطلقه پدر) مانند آتش زیرخاکستری که باد مناسب یافته اند سربرآوردند و بنای ناسازگاری گذاشتند و در نتیجه به سرعت آتش تفرقه و جدائی در سوریه شعله ور شد و تمام کشورهای مجاور از اسرائیل و ترکیه گرفته تا قطر و امارات و بربری سعودی از این "آب گل الود" درپی صید "ماهی مقصود "خود برآمدند و اسد چشم پزشک و تنها، #پدرخوانده اش شد روسیه و #دشمن اش شد #اسلامگرایسلفیوداعشی!
و بدین ترتیب شمارش معکوس سقوط ناگزیر "اسدپسر" کلید خورد!
#بشارنابختیار نه یارای آن را داشت که با #دوستتاریخیپدر(ایران ولبنان پیش و پس از انقلاب) یکدل و یکرنگ باشد —چون از دشمن غدارغاصب جولان به شدت می ترسید— و نه امکان آن راداشت که با آمریکا و غرب (یا لااقل ،با همسایه نالوطی عضو ناتو، "ترکیه") اندکی غنج و دلال کند؛ چون از "پدرخوانده" می ترسید!
و در نهایت مطاف آن همسایه نالوطی ، در معامله پدرخوانده ها ، (آمریکا و روسیه) بر سر اوکراین و لبنان ، جبهه التحریر ارهابی (تروریست ) را به سمت دمشق گسیل کرد و #اسدزبونوذلیل هم با #عزتروسی! در روسیه پناه گرفت!
ناگفته نماند،بشار اسد ،هم وابستگی اش به پدرخوانده، از سر ذلت و زبونی بود و هم هراس و واهمه اش از اسرائیل
وهم فاصله گرفتن اش از ایران و لبنان و غزه و فلسطین!
البته این #ذلت دامنگیر تمام روسای عرب منطقه خاورمیانه است «والبلیّةُ إذا عمّتْ طابتْ!»
و تا این #ذلت برجاست پدرخواندگی آمریکا و روسیه هم برپاست!
خاورمیانه ای که مهبط وحی بوده است هم اکنون مزبله حکام ذلیل و زبون و منفور شده است،
خذلهم الله تعالی فی الدارین!
این همان چیزی است که آقای دهقان اشاره کرد که ترس و طمع،
یعنی تهدید و تطمیع،
یعنی تشویق و تنبیه،
ما بچه های مان را با ترس و طمع بار می آوریم؛
طمع جایزه و ترس از مجازات.
این غلط است!
این دیگر در دنیا منسوخ شده است.
ملکیان می گوید فقط تجارب خودت را منتقل کن!
به او امر و نهی نکن!
دنیای امروز هم دارد می گوید از بچه دو ساله ات قدرت نه گفتن را به او یاد بده!
یاد می دهند که ای بچه! که حتی اگر پدر و برادرت یا دوستت دستش را برد که به نقاط حساس بزند بگو نه!
یا خبرش را بده!
متا قدرت نه گفتن را از بچه های مان را می گیریم.
این است که ما خانواده های مذهبی بچه های مان خیلی توسری خور می شوند.
حتی اگر وزیر و رئیس جمهور هم بشود توسری خور است.
همیشه هم یک کسی هست که توی سرش بزند.
حالا این یا زنش است یا برادرش است یا امیرش است یا فرمانده اش است یا مقام معظم اش است.
ما بدترین سوء تربیت را داریم در فرزندانمان ایجاد می کنیم.
زبون شان می کنیم.
قدرت نه گفتن را باید به بچه های مان یاد بدهیم.
من حالا بچه های خودم را با بچه های فرانسوی مقایسه می کنم،
جوانان خودم را با جوانان فرانسوی مقایسه می کنم،
می بینم که بچه ما روی اش نمی شود بگوید نه.
فقط به پدرش می تواند بگوید نه، چون با او صمیمی است.
ولی به مادرش نمی تواند بگوید نه.
به خواهرش نمی تواند بگوید نه.
به دوستش نمی تواند بگوید نه.
می گوید می آیی الان با هم برویم بیرون ساندویچ بخوریم؟
باید بلد باشی بگویی نه.
اگر روی دربایستی داشته باشد می گوید باشه.
چرا رودربایتسی داشته باشد؟
که مبادا برنجد؟
خب برنجد!
باد به او یاد بدهیم که اتفاقاً تو با این نه گفتنت هم قدرت اداره کردن را در خودت ایجاد کرده ای؛
یعنی طرف را اداره کنی.
و هم ببینی طرف، در دوستی با تو، چند مرده حلاج است.
یا مثلا تا کسی گفت یک چیز را برای من بخر، من بروم برای او بخرم؟
حالا ممکن است یک کسی بگوید بچه ها به ما نه زیاد می گویند.
این نه گفتن به این علت است که به آنها امر و نهی زیاد کرده ای!
آنجایی که زورش به تو می رسد می گوید نه و آنجا که زورش نمی رسد می گوید باشه!
ولی دارد به تو دروغ می گوید.
من منظورم این گروه نیستند.
قدرت نه گفتن این است که اگر تو یک حرف باطل بزنی ببین که بچه قبول می کند یا قبول نمی کند؛
اگر قبول کرد بگو پسرم چرا تو چیزی به من نگفتی؟
✔️خداشناسی
✍️ مصطفی ملکیان
?گفتنی است خدا دو دسته صفات دارد، يك دسته صفاتى است كه به آن مىگوييم صفات فلسفى خدا يا گاهى گفته مىشود صفات مابعد طبيعى خدا؛ مثل اينكه بگوييم خدا، علت العلل است، يا واجب الوجود است، محرك بلاتحرك است، قيوم بالذات است، وجود فى نفسه است، وجود محض است، يا خدا ازلى وابدى است؛ اينها صفات مابعدالطبيعى خدايند. يك دسته صفات هم وجود دارد كه به آنها صفات اخلاقى يا انسانى خدا مىگويند. مثل اينكه بگوييم خدا خير خواه است، عادل است، حكيم است.
?يكى از نقاط ضعف ما اين است كه در بحث خداشناسى، بيشتر به صفات متافيزيكى او توجه مىكنيم و اين گونه فكر مىكنيم كه مردم اصل وجود خدا را قبول ندارند، ولى اين است كه همهاش رو به فلسفه اثبات خدا مىرويم، با اين كه شما مىدانيد كه حتى به ظاهر لاابالىترين جوانان، در خلوتشان خدا را قبول دارند، چيزهاى ديگرى است كه نتوانسته جذبشان كند.
خوب من مىگويم شما چرا بحثى راجع به جمال خدا نداريد مگر جمال خدا يكى از ويژگىهاى خدا نيست، خدا جميل است، شما در كدام كتاب كلامىتان راجع به جمال خدا بحث كردهايد. شما توجه به صفات اخلاقى نداريد و من تعجب مىكنم كه چرا تا به حال كتاب كلامى چه در قديم چه الان كه در آن با توجه به صفات خدا مثل زيبايى بحث شود ننوشتهايم. بياييد بحثى راجع به مهربانى خدا و خيرخواهى خدا تهيه كنيم.
?بنابراين در بحث خدا اولين چيزى كه قابل توجه است اين است كه بايد بيشتر بر صفات انسانى و اخلاقى خدا تكيه كرد. البته نه اينكه صفات مابعدطبيعى فراموش شود كه البته بعضى هايش هم نبايد بيايد، اينكه خدا محرك بلاتحرك است بسيار اثر نامناسبى دارد. در صفات ما بعد طبيعى خدا هم بيشتر تأكيد بر صفات اخلاقى باشد نه صفات فلسفى محض.
نكته ديگر اينكه بايد يك كار واقعاً جدى در مورد آن صورت گيرد مسأله شر است. به نظر من آن چيزى كه جوانان ما را از دين رميده، وجود شر است، به نظر من هر چه در توان داريد روى مسأله شر كار كنيد. اگر مخاطب مسأله شر برايش حل شود نيمى از گام معنويت را برداشته است.
?آن چه كه اين قدر آدم را نسبت به خدا شاك مىكند و بلكه منكر وجود خدا مىشود مسأله شر است و ما بايد يك نيروى جدى فكرى براى حل مسأله شر صرف كنيم و از كار عظيمى كه غربيان در اين زمينه كردهاند استفاده مىكنيم وخودمان هم نوآورىهايى داشته باشيم و اين قدر حرفهاى گذشته را تكرار نكنيم كه شر عدمى است، عدمى باشد يا وجودى، بالاخره اين دندان كه درد مىكند، واقعاً درد مىكند، عدمى يا وجودى خواندنش كه فرقى نمىكند و مسئله با آن حل نمىشود.
در مسئله خدا اين دو مسئله مهم است؛ يكى صفات اخلاقى خدا و ديگرى مسئله شر كه ما معمولاً مسئله شر را مستقل هم بحث نمىكنيم و معمولاً همراه با مسئله عدل الهى مطرح شده است. در صفات اخلاقى خدا به نظر اين شش صفت مهم است: علم خدا، قدرت خدا، خيرخواهى خدا، عدالت خدا، حكمت خدا، زيبايى و جمال خدا.
❇️ بخشی از سخنان استاد در جمع اساتید دروس معارف اسلامی، دهه هفتاد
*? درباره یک ادعا!*
اخیرا آقایرئیسجمهوری حرفی تازه دربارهی ساخت مدارس در مناطق فاقد مدرسه داشتهاند که باید اندکی در آن تامل کرد. ایشان گفتهاست:
با بچههای بسیج برای ساخت مدارس باید جلسه بگذاریم. در تبریز در عرض شش ماه ۶۰۰ خانهی بهداشت با مشارکت مردم ساخته شد و ما فقط مصالح میدادیم. اگر جلسه بگذاریم، مشکل کمبود مدرسه در مناطق محروم را یکساله تمام میکنیم. لازم نیست پیمانکار باشد، با کمک مردم همان مناطقی که مدرسه نیاز دارند کل مشکلات کمبود مدرسه را یکساله مرتفع میکنیم.
▫️ساعاتی پساز این فرمایش آن را در یک توئیت تکرار کردند که نشانداد سهوی در بیان وجود نداشتهاست و باورشان این است که امروز هم میتوانیم مثل سی-چهلسالپیش آدمها را بیاوریم و -با نام بسیج یا هرنام دیگر- بگوییم «بسمالله؛ مدرسه میخواهی پاچه بالابزن و گل لگدکن!». در مورد این تصور میتوان اندکی مداقهکرد:
▫️سهم دستمزد نیرویکار شهری در هزینهی ساختوساز (بدون محاسبه قیمت زمین) ۲۳ درصد است. این رقم با دورشدن از شهرهای بزرگ کمتر میشود؛ زیرا در مناطق محروم فاقد مدرسه دستمزدها بهشدت کم است و از سوی دیگر هزینهی حمل مصالح افزایش مییابد. رقمی در اینمورد وجود ندارد؛ ولی اجمالا میتوان گفت هزینهی نیروی انسانی برای ساخت مدارس موردنظر آقایرئیسجمهوری احتمالا حدود دهدرصد کل هزینه است.
▫️نتیجه آنکه مشکل ساخت آن مدارس چیزی نیست که با بسیج و نیرویکار رایگان حلشود. اینکه ما در این مناطق مدرسه نداریم بیشتر بهخاطر نداشتن پول خرید مصالح است و اگر مردم خشمگیناند و عکس مدارس کپری و زیردرختی را میگیرند و به صورت حکومت میکوبند، بهخاطر آن است که میدانند فقط تا اول سال ۱۳۸۷ ایران ۱۵۷ مدرسه برای لبنان (غیراز مراکز درمانی، جاده و...) راهانداختهاست (آمار بعد از آن سال پنهان است!).
▫️مشکل حکومت در اینمورد نداشتن کارگر ساختمانی نیست. از این گذشته، دولتهایی که با مشکل بیکاری روبرویند بودجهی ساختوساز را زیاد میکنند؛ چون پربازدهترین بخش برای ایجاد شغل است و بخش ساختمان را موتور محرک تولیدات کارخانهای هم میخوانند. البته که نمیخواهیم بگوییم مردم را در کمک به ساخت مدرسه برای کودکانشان به کار داوطلبانه نگیر. کار خوبی است؛ ولی نبود کارگر داوطلب و رایگان مشکل ساخت مدرسه در مناطق محروم نیست.
▫️نکتهی دیگر، گفتن این حرف در جایی بسیار طعنهبرانگیز است: قرارگاه خاتمالانبیاء. بزرگترین پیمانکار ایران. یک هولدینگ غولآسا که سال ۹۰ اعلامکرد خودش را در پروژههای کمتر از ۱۰۰ میلیارد تومان درگیر نمیکند (سال ۹۰ این مبلغ خیلی هم قلنبه بود). اگر در روستایی در عمق بیابانها به مردم آنجا میگفتند «برایتان مصالح میفرستم خودتان ساختمان مدرسهتان را بسازید»، شاید اینقدر بعید و غریب از کار در نمیآمد.
▫️نکته دیگر آنکه رئیسجمهوری از فرط نیکویی اخلاق و شفافی دل، خاطرهی ایثارگریهای دوران جنگ و دولت مهندس موسوی را به فراموشی نسپرده و فکر میکند بهخاطر گلجمال او که معصوم و بیشیلهپیله است، بسیجیها حاضر میشوند به آندوران برگردند و در راه خدمت به کشور کار کنند. متاسفانه چنین نیست. همانقدر که مداحان امروز با صادق آهنگرانِ آن دوران تفاوت دارند، همانقدر هم بسیجیهای امروز با مسعود پزشکیان بسیجی تفاوت دارند. دوران کنونی دوران حاجمحمود کریمی است، نه حاجداوود کریمی!
▫️بسیجی قرنپانزدهمی پیرمردی است برای تدارک مراسمات (!) متعدد حکومت و جوانی که کار برجستهاش حمله به دانشگاه و رفتن زیارت مجانی و گرفتن امتیاز قبولی دانشگاه است و حکومت را تهدید میکند که چون پزشکیان را ترجیحداده، دفعهی بعدی برای کتکزدن مردم به خیابان نمیآید.عجیب است که رئیسجمهوری کشور متوجه تفاوت زمانه و عوضشدن آدمها نشود.
▫️زمان مهندسموسوی کارمند وزارت بازرگانی ۳۵ هزاردلار از منابع در اختیارش را کش رفت، ما یکماه دربارهی اینکه چه شده که چنین شده مطلب تحلیلی مینوشتیم. آن تولهکفتار ۳۵هزاردلاری، حالا گرگْ… ۳/۵ میلیارددلاری شده: هزارانبرابر تکثیر شدهاند و بخشی از «فساد سیستمیک»اند. آنوقت آقایپزشکیان دنبال کسانی از آنان برای ساخت مدرسه در بیابانهای بلوچستان است؟
▫️اصلا فرضکنیم چنین بسیجیان پاکدلی باشند که بروند برای ساخت مدرسه. آنها از شما نمیپرسند چرا من باید رایگان عملگیکنم و کارمندان دولت به خودشان وام چندمیلیاردتومانی بدهند؟ اگر حرف را تکرار نکرده بود به حساب هیجانی سخن گفتن میگذاشتیم. ولی حالا دیگر نمیشود. سال دیگر در مهرماه با انتشار صدها عکس از مدارس کپری میپرسند چه وعدهای داده بودی آقای رئیس جمهوری؟ آنوقت پزشکیان چه خواهد گفت؟ آرزوی صمیمانه داریم که بدبینی ما غلط و وعدهی رئیسجمهوری محبوبمان صادق از کار درآید.
*کانال جامعه نو
@kaleme
القناة الرسمية والموثقة لـ أخبار وزارة التربية العراقية.
أخبار حصرية كل مايخص وزارة التربية العراقية.
تابع جديدنا لمشاهدة احدث الاخبار.
سيتم نقل احدث الاخبار العاجلة.
رابط مشاركة القناة :
https://t.me/DX_75
Last updated 1 year, 8 months ago
Last updated 2 months, 2 weeks ago