𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 19 hours ago
▿ #dubsmash #post
‹ @idavida_org ›
_ولم کن راشا.
راشا:ولت کنم کجا میخوای بری دلوین.
_به تو چه ها که کجا میخوام برم.
راشا:عه که اینطور.
_آره که اینطور.
راشا: ببین دلوین من راشا راد کسی که عاشق و دلباخته دلوین رستگار هست ولش نمیکنم و نمیزارم جایی بره میفهمییییی؟!
_نه نمیفهمم.دِ عوضی پست فطرت دست از سرم بردار.
راشا:میگم بر...نِ...می...دا...رم.
_چی از جونم میخوای آشغال کثافتتتت هاااا.
راشا:خودتو.
_هه زهی خیال باطل.من حتی نمیزارم انگشت کوچیکت بهم بخوره اونوقت منو میخوای.ببین راشا راد من دلوینم همون طور که شیطون بودم همون طوری سنگ و بی رحم میشم میفهمی که.
راشا:نه نمیفهمم چرا چون من شوهرتم دلوین.
_تو شوهر من نیستی.
راشا:هستم.
_گفتم نیستیییی.تو عشقم و ارسلانم و کسی که عاشقش بودم و دوسش داشتم ازم گرفتی و دورش کردی.
راشا:من...
بین حرفش پریدم و با هق هق گفتم:راشا هیچی نَگو تو هَمون آدمی بودی که حتی به مَنم که مثلا به قول خودت دوسم داشتی رحم نَکردی چِرا چون هَمش به فکر خودت بودی تو مَنو سوزوندی راشا داغونم کردی دیگه نِمیخوام بِبینَمت.
https://t.me/KolbehRoman123
https://t.me/KolbehRoman123
https://t.me/KolbehRoman123
من،دلوین رستگار،دختری از جنس شیطنت که در یک تصادف عمدی راهم از عشق چند ساله ام جدا میشه بخاطر عشق یا...
Telegram
attach 📎
که با صدای آخش اون یکی نگهبانم اومد سمتم که با مشت محکم زدم تو چشم و دماغش. دماغش به کل نابود شد با چوب محکم زدم تو پیشونیش سریع به سمت در زیر زمین رفتم بازش کردم با چیزی که میدیم خون جلوی چشامو گرفته بود اون کثافت عوضی داشت به دلارام من.........سریع با چوب زدم تو سرش بیهوش شد تن لششو از رو دلارامم برداشتم کثافت بی همه چیز داشت به دلارام من نفسم دست درازی میکرد میکشمش دکمه های مانتو دلارام کنده شده بود و کنار شونش پاره شده بود با بغض بهم نگاه میکرد اگه چند دقه دیرتر میرسیدم معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد تمام این اتفاقات تقصیر منه احمقه یهو دیدم دلارام با گریه بغلم کرد بمیرم برات دلارامم خدا منو ببخشه.
دلارام:رادوین کجا بودی لعنتی اون پست فطرت میخواست بهم.....
_هیشش نمیخوام چیزی بشنوم بیا سریع تر از این جا بریم.
دلارام:باشه بریم.
سریع با دلارام از اون خونه نحس بیرون زدیم هلما و ساحل با دیدن دلارام از ماشین پیاده شدن با گریه خودشونو تو بغل دلارام انداختن. همراه با دلارام وارد خونه شدیم هلما و ساحل و سهیل به خونه هاشون
https://t.me/KolbehRoman123
https://t.me/KolbehRoman123
#خلاصه✨
جلد اول کامل
خلاصه رمان: رمان راجب دختری که زندگی آرومی داره اما همه این آرامش بر اثر یه اتفاق غیر عمدی خراب میشه و...
#خلاصه✨
جلد دوم
رمان راجب دختری که میخواد با کسی که دوستش داره ازدواج کنه اما این وسط پسری پیدا میشه که نمیزاره این ازدواج سر بگیره و...
Telegram
attach 📎
دایی بابام داشت تعریف میکرد که برای تربیت سگش مربی گرفته و خیلی راضیه بعد بابام شروع کرد دربارهی شرایط و هزینهی جلساتش پرسیدن، گفتم بابا میخوای سگ بخری گفت نه تو کاریت نباشه برو بشین اونور با دایی کار دارم، منم رفتم یهو بعد چند دقیقه دیدم یه توپ انداخت جلوم گفت اون توپ رو بیارش.
▿ #text #funny ????
‹ @idavida_org ›
عاشق واقعی آقای شاملو بود که به آیداش میگفت:
نفسى که مىکشم تو هستى؛
خونى که در رگهایم مىدود
و حرارتى که نمىگذارد یخ کنم.
▿ #love #text
‹ @idavida_org ›
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 19 hours ago