یادداشت های خاکستری

Description
یادداشت های خاکستری از ادمی خاکستری برای ادمیان خاکستری
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

9 Monate, 2 Wochen her

نقدی بر اقتصاد رفتاری
اقتصاد نئوکلاسیک یک مدل توصیفی است برای پیش بینی که ارزش چندانی از لحاظ فلسفه سیاسی هم ندارد. اما دفاع از ازادی بر خلاف ادعاهای اقتصاد رفتاری , درست بخاطر این است که انسان ها جایز الخطا هستند و بسیار اشتباه هم می کنند.  بخاطر نقص شناختی انسان و محدودیت اساسی او است که فرایند ازادی مهم می شود و فرایند قیم مابی به محاق می رود. از این لحاظ گرچه اقتصاد رفتاری در برابر نئوکلاسیک خودش را پیروز نشان می دهد اما در برابر نقد اتریشی ها به دولت و قیم مابی از جمله نقد هایک و میزس به شدت شکست می خورد.اگر انسان ها همه چیز را می دانستند و در انتخابات خود هم خطا نداشتند مشکل حل بود و نیازی هم اصلا به ازادی و رقابت نبود. به قول هایک مدل رقابت کامل با فرض دانش عام برای همه,  تمام پیش فرض های رقابت را حذف کرده است.رقابت دقیقا به خاطراین است که ما می دانیم چه می خواهیم  در مقیاس جزئی و محلی اما نه برای هر لحظه و هر مکان. همچنین نمی دانیم انچه می دانیم کاملا درست و دقیق باشد. یعنی اهداف و ارزش هایی که انتخاب کرده ایم نیز دچار تحول می شوند.. حتی ما نمی دانیم روش و راهی که انتخاب کرده ایم ما را درست به هدف می رساند گرچه به به درستی ان هدف و روش باور داشته باشیم. چاره این محدودیت ها دولت قیم ماب نیست بلکه ازادی حاصل از مالکیت است.دانستن و یادگیری یک فرایند پویا و تجدید پذیر است در اهداف , ارزش ها و در ابزار و روش ها.در رقابت حاصل از مالکیت,  فرایند کشف خطا و فرایند یادگیری تدریجی ایجاد می شود.  رقابت فرایند بهره گرفتن از دانش های کارامد  جامعه است. ازادی و رقابت از ان جهت مهم است که هر فرد در کلیت خود نسبت به جامعه بسیار ناقص و ناچیز است. این نقص اطلاعاتی شامل شرکت و سازمان ها و از جمله دولت قیم ماب نیز می شود. دوستان رفتاری نشان دهند چگونه این دولت مردان از این نقص های رفتاری فردی مبری می شوند و ثانیا چگونه در برابر ساختار انگیزشی مخرب دولت مصون هستند. اما اقتصاد رفتاری حتی در نظر , قوت تحلیل نئو کلاسیک را نیز درنیافته است و با پهلوان پنبه مبارزه می کند. قوت ابزارنئوکلاسیک  در تحلیل شکست دولت در این است که نشان می دهد انسان حداکثر کننده سوددر سازمان دولت مخرب می شود و در بازار مولد. حال اگر انسان واقعی اقتصاد رفتاری را در دولت جایگزین کنیم نتیجه  حتی بدتر نیز شود. یعنی در تحلیل کلاسیک فرض بر این است فرد در دولت  ترجیحات جامعه خودش  را می شناسد اما پیامد های ناخواسته اعمالش در فرایند پیچیده جامعه  در تحلیل نهایی سبب تخریب جامعه می شود.مثلا واقعا می داند چه تعداد ادمیان فقیر هستند و چه نیاز هایی دارند یا چه تعداد نیاز به شغل وجود دارد اما با ابزار های سیاست گذاری ناکارامد,  دولت مسئله را حل نمی کند که هیچ نتیجه نهایی نیز بدتر می شود. حال شما بجای این انسان فرضی نئوکلاسیک , انسان واقعی اقتصاد رفتاری را بگذارید با انحرافات شناختی و رفتاری بسیار. بنابراین در نتیجه این انحرافات شناختی این شخص حتی شناخت درستی از  ترجیحات جامعه اش  ندارد و نمی تواند داشته باشد و راه حل های انتخابی هم ضرورتا به خاطر ان انحرافات دچار خطای شدید می شود. این نتایج فقط در ابتدای فرایند تصمیم است وگرنه در  اجرای ان تصمیمات هم ان نتایج برقرار است. مثلا ایا دولت مردان در تخصیص بودجه ای که فرضا باید بدون انحرافات شناختی اعمال شود بی خطا هستند؟ خیر. به عبارتی غیر از انگیزه های شناخته شده اقتصادی که سبب کژکاردی دولت مردان می شود انگیزه های رفتاری نیز این فرایند کژکارکردی را بیشتر تقویت می کند. مثلا ممکن است کسی که پیشنهاد رشوه می دهد اگر خوشتیپ باشد , پیشنهادش راحت تر پذیرفته شود. در اینجا هم عامل اقتصادی و هم عامل رفتاری تقویت کننده هستند. نکته اصلی این است که در این فرایند تصمیم سازی , خاطی تنبیه نمی شود.مثال دیگر از  اثر حاله را در نظر بگیریم به عنوان یک انحراف شناختی. اثر حاله و پیامد های مخرب ان در شرکت ها بیشتر است یا دولت؟ اثر حاله یعنی قیافه ظاهری طرف مقابل سبب انحراف در قضاوت شود. حال اگر این شخص رئیس جمهور باشد که روحانی نیز باشد  و دارای رای اکثریت مردم با ظاهری عوام فریب این اثر دارای قدرت بیشتر و اثر بخشی بیشتر در مقیاس گسترده تر است یا اینکه این شخص رئیس یک شرکت با کت و شلوار؟ تاثیر انحراف اولی در مقیاس کل کشور است و دومی محدود به یک شرکت و مشتریانش. در اولی خطا تنبیه نمی شود بخاطر عدم ورشکستگی دولت و انگیزه ای جهت یادگیری وجود ندارد ولی در دومی خطا تنبیه می شود و انگیزه جهت یادگیری و کاهش خطا زیاد است.

10 Monate her

شکست حکومت اسد شکستی نظام کمونیستی
حکومت بشار اسد سقوط کرد به یک علت ساده و اساسی چون کمونیستی بود. اما، سرو صدای رسانه ای و ژورنالیسم روز فقط در پی خفه کردن و پوشاندن این علت ساده و اساسی است و مانند همیشه اذهان را با تحلیل های ابکی و مد روز مخاطب قرار می دهند. در بهترین حالت و پیشرفته ترین ان تحلیل ها به ظاهر این است که نظام اسد سقوط کرد چون دموکراسی در انجا وجود نداشت و اسد دیکتاتور بود. اما این یک دروغ بزرگ و یک تحلیل اشتباه و هلاکت بار است. بسیاری از کشورهای خلیج فارس بدون دموکراسی هستند، اما مردم انها چیزی از رفاه کم ندارند. دیکتاتوری نظام اسد همچون نظام صدام و تمامیت خواهی ان ناشی از ذات کمونیستی این نظام بود. نظام های کمونیستی به طور منطقی به فقر و فلاکت و دیکتاتوری و تمامیت خواهی ختم می شوند و در اخر با شورش های داخلی از هم می پاشند. کدام نظام کمونیستی را مثال می توان اورد که در ان مردم دچار فرق و فلاکت نشده باشند و در انها مردم دست به شورش نزده باشند؟ هیچ‌ هیچ و هیچ. نگزارید سیاسیون این شکست های نظام های کمونیستی را به نفع دموکراسی هایجک کنند. دموکراسی مدرن خود نظام مدیریت خشونت است به شکل ناکارامد که اگر به مسائل اساسی اقتصادی نتواند پاسخ درست دهد منجر به نهادینه شدن فقر و فلاکت در بلند مدت می شود.‌ مردم سوریه و مردم تمامی نظام های اقتصادی کمونیستی و شبه کمونیستی بیش از دموکراسی نیاز به آزادی اقتصادی و حرمت مالکیت در وسیع ترین معنای ممکن ان دارند.

10 Monate her

در باب جامعه ستیزی تفکرات مارکسیستی
غالبا تفکرات مارکسیستی را تفکری فرد ستیز می دانند که فرد را فدای جامعه و تاریخ می کند. اما من ادعا می کنم که تفکر مارکسیستی بر خلاف ادعای خود نه تنها فرد ستیز است بلکه جامعه ستیز و تاریخ ستیز نیز است.
این تفکر فرد انسان و جامعه انسانی متشکل از افراد را چون ماشینی می بیند که براحتی قابل کنترل و برنامه ریزی است. در رویکرد تاریخی این تفکر نیز این نگاه مسلط است. در تاریخ ظلمانی گذشته نخبگانی افراد و جامعه را هدایت و کنترل می کرده اند. از این دیدگاه نادرست, تالی فاسد ان خارج می شود که جامعه در نهایت قابل کنترل و برنامه ریزی است و فقط باید جای نخبگان ظالم گذشته را نخبگان دانشمند و عادل کمونیستی قرار گیرند. از این رو، تفکر مارکسیستی بر خلاف ادعای خود جامعه گرا نیست بلکه جامعه ستیز است. فرد گرا نیست بلکه فرد ستیز است. این تفکر ادامه همان نخبه گرایی افلاطونی است که نخبه یا جماعت نخبگان را لایق هدایت جامعه می داند. اما دیدگاه هایک و نظم خودجوش او پیامبر گونه و نخبه گرایانه نیست. هم فردگرایانه است و هم جامعه گرا‌ . اعترافی است اگاهانه به موقعیت بشری و تاریخی و محدودیت ضروری او به عنوان افراد انسانی. از دید او و از نگاه نظم خودجوش بازار هر انسانی دانشی در خور دارد که می تواند ان را در پروسه همکاری اجتماعی بازار در خدمت خود و دیگران قرار دهد. این دیدگاه هم بر اهمیت جامعه تاکید دارد و هم بر اهمیت فرد و هیچ یک را فدای دیگری نمی کند. این دید فردگرایی به معنای کلاسیک ان نیست؛ زیرا با وجود تاکید بر نقش حیاتی و مهم فرد در جامعه بر محدودیت های اشکار ان نیز تاکید می کند. این دیدگاه جامعه گرای کلاسیک نیز نیست؛ زیرا جامعه را جدا از فرد نمی داند و کارکرد بهینه جامعه را از طریق و از میان آزادی های فردی متحقق می داند.‌از این رو، به خاطر جامعه گرایی درست این دیدگاه است که فرد باید به نهایی ترین درجه ممکن ازاد باشد، چراکه بدون این آزادی هم فرد از رشد و شکوفایی باز می ماند و هم جامعه در استفاده از ظرفیت های خود عقیم می شود. این دیدگاه بر خلاف تفکر نخبه گرایانه و جامعه ستیز و فرد ستیز مارکسیستی در نهایت منجر به نفی جایگاه پیامبرگونه نخبگان مارکیستی می انجامد و درست در اینجاست که انها را خوش نمی اید و کام انها را تلخ می گرداند‌.

10 Monate her

نظم خودجوش بازار: اسطوره یا واقعیت انکار ناپذیر؟

❇️منتقدان چپ نظم خودجوش بازار را اسطوره می نامند اما انکار نظم خودجوش بازار نوعی تجاهل و غفلت خودخواسته است زیرا کارشیوه های نظم خودجوش حتی بطور ناقص هم اکنون در زندگی واقعی تک تک ما نیز در حال کار کردن است. نکته ای که درک ان چندان دشوار نیست اگر خود را به خواب تجاهل نزنیم.

❇️ اگر لحظه ای به اطراف خود نگاه کنیم انگاه متوجه می شویم که چگونه احتیاجات فراوان ما با کمترین زحمت و دانش از سوی تک تک خود ما براورده می شوند. ما از خدمات فرش , مبل , لوازم اشپزخانه, لباس و بسیاری از کالاهای دیگر روزانه بهره می بریم بدون اینکه کمترین تخصص و دانشی از بافتن فرش , دوختن لباس , ساختن مبل و... هزاران مهارت دیگر داشته باشیم.

❇️ گستره حجم اطلاعات لازم و کافی برای ساختن این کالاهای گوناگون که بصورت واقعیت بدیهی روزمره زندگی ما تبدیل شده اند انقدر وسیع است که در ذهن هیچ فرد خاص و دولتمردی نیز نمی گنجد. تمام خدمات ارائه شده توسط دستگاه های ادارات دولتی هم مبتنی بر این نظم خودجوش هستند.

❇️کدام وزیر ,کارمند و کارکن دولت و سازمان های مربوط به ان , میز و صندلی, فایل , دستگاه چاپ و هر انچه که بنام کالاهای اداری ساخته می شود را خود ساخته است؟ روشن است هیچ دولتمردی حتی تصوری از چگونگی ساخته شدن انها نیز ندارد.

روزمره شدن خدمات ارائه شده توسط نظم خودجوش بازار سبب بدیهی شدن ارائه انها شده است و همین بداهت سبب غفلت و انکار نظم خودجوش می شود.

❇️نظم خودجوش بازار در گستره جهانی است و این نظم فراتر از بازار های رقابتی , انحصاری , رقابت انحصاری و سایر مدل های فهم بازار است. در واقع این نظم پیوند دهنده تمام بازار ها توسط کنشگران فردی است.

بنابراین می توان فهمید که نظم خودجوش بازار سبب درک این واقعیت می شود که همه انسان ها در اقصی نقاط دنیا به هم وابستگی دارند که خود از ان غافل هستند. از طرف دیگر این وابستگی سبب درک پویایی های گسترده در بازار می شود. پویایی ها و تغییرات گسترده که با کنش هر روزه میلیون ها کنش گر اقتصادی رقم می خورند.

❇️به همین دلیل مفهوم نظم خودجوش هم دارای خاصیت کلی انتزاعی است و هم دربردانده ضمنی اطلاعات جزئی انضمامی که مجموع انها بر هر کنش گر اقتصادی پوشیده است و هر کنش گر فقط بر جزئیات بسیار کوچکی از ان اطلاعات احاطه دارد. در این مفهوم است که ما قادر به درک همگرایی و هماهنگی این پویایی های گسترده می شویم.

❇️ اما نظم خودجوش موجود بازار با وجود فواید فراوانش, بدلیل دخالت های دولت خالی از اشکال نیست و به بهینه کارایی خودش هنوز نرسیده است.

گرچه راه حل این نواقص هم گسترش دخالت های دولت و ناکارامد کردن هر چه بیشتر کارایی تخصیصی و اقتصادی این نظم نیست بلکه کاهش دخالت دولت تا حد امکان است.

10 Monate, 1 Woche her

در باب هزینه فرصت از دست رفته(۲)
به عبارت دیگر، گستره عینیت مفهوم هزینه فرصت و تاثیر مثبت آن بر تصمیم گیری های عقلانی کنش گران اقتصادی، به گستره بازار بستگی دارد.  هر چه این بازار وسیع تر باشد و کم تر در ان مداخله شود، مفهوم هزینه فرصت عینیت بیشتری می یابد و دامنه تصمیم گیری های عقلانی کنش گران اقتصادی نیز بیشتر می شود و از میزان خطاهای اقتصادی نیز کاسته می شود. دلالت مثبت این گزاره بر آزاد سازی حداکثری تجارت و سرمایه است و دلالت منفی ان به این معناست که ایجاد موانع تجاری و افزایش آن بر ورود و خروج کالاها و سرمایه، موجب کاهش عینیت و کیفیت هزینه فرصت و در نتیجه تخریب نظام مند تصمیم گیری عقلانی کنش گران اقتصادی است حتی اگر در این محیط اقتصاد داخلی، هیچ قیمت گذاری دستوری نیز وجود نداشته باشد.‌ بنابراین حذف قیمت گذاری های دستوری در اقتصاد داخلی دلیلی بر تخصیص درست منابع نیست اگر تجارت آن کشور با موانع تعرفه ای و غیر تعرفه ای فراوان مواجه باشد.‌ دولتی که از صدور یک نهاده به بهانه های حمایت از فلان صنعت یا مثلا جلوگیری از خام فروشی جلوگیری می کند در واقع با ارزان کردن ان نهاده در داخل ارزش استفاده جایگزین یا هزینه فرصت آن را بطور مصنوعی کاهش می دهد و با این سیاست در بلند مدت آن کشور را در دام خام فروشی و عدم بهره وری می اندازد. کاهش کیفیت و عینیت هزینه فرصت استفاده از نهاده مذکور، موجب افزایش بهره وری آن نمی شود بلکه به انگیزه هایی که موجب کاهش بهره وری و اسراف آن نهاده می شود جولان می دهد.‌ از این رو هر فعالیت اقتصادی که خود مبتنی بر این نهاده به ظاهر حمایت شده است نیز در عمل غیر اقتصادی است و چندان نمی تواند موجب افزایش مزیت رقابتی آن کشور شود و این فعالیت اقتصادی به طور نظام مند وابسته به این سیاست های حمایتی می شود. نکته مهم این است که دوری از تجارت آزاد و مداخله در آن به طور نظام مند کلیه فعالیت های اقتصادی خرد و کلان  کنش گران جامعه داخلی و خارجی را دچار انحراف می سازد چراکه از کیفیت و عینیت هزینه فرصت استفاده های جایگزین ساخته است. به عبارتی کل اجتماع انسانی با دوری از تجارت آزاد دچار اعوجاج در تصمیم گیری شده و از این طریق به خود و جامعه خود، ناخواسته آسیب می رسانند.

10 Monate, 2 Wochen her

در باب هزینه فرصت از دست رفته (۱)
شاید به جرآت بتوان گفت مفهوم هزینه فرصت مهمترین و پایه ای ترین مفهوم در علم اقتصاد است؛ بطوریکه فهم یا عدم فهم آن فرق فارق بین یک اقتصاد دان و اقتصادنادان می باشد.‌ ممکن است کسی تا دکترا درس اقتصاد خوانده باشد و بدون اینکه فهمی از این مفهوم و اهمیت آن داشته باشد. در این حالت این کس در قیاس با دانشجویی سال اولی که با گذراندن اقتصاد خرد، این مفهوم را فهمیده و بر اهمیتش واقف شده است کمتر اقتصاد می داند. علامه هایی نظیر دکتر راغفر و دکتر فرشاد مومنی نمونه از جامعه اقتصادخوانده های اقتصادنادان می باشند که بواسطه عدم فهم مفهوم هزینه فرصت، تجویزهای سیاستی باطلی می دهند که نتیجه محتوم این سیاست های ابلهانه، چیزی جز هدررفت منابع اقتصادی کشور، خسارت های محیط زیستی،  فرصت سوزی های بین المللی،  رکود تولید، تولید منفی ثروت، کاهش اشتغال ، تورم مزمن بلند مدت ، فقرزایی و کاهش خرد اقتصادی  نصیب این مملکت نکرده است. آیا همه این عوارض بواقع نتیجه عدم فهم صحیح مفهوم هزینه فرصت و عدم درک اهمیت آن می باشد؟ بله چنین است.  مردم کشور ما به خاطر قیمت گذاری های دستوری آب در این کشور که یک کالای حیاتی و کمیاب است، متوجه هزینه فرصت از دست رفته آب نمی شوند و به این خاطر  در مصرف آب اسراف می کنند. به خاطر ندانستن هزینه فرصت آب در این کشور، از فرایند تولید، توزیع و مصرف آب در این کشور دچار کاهش بهره وری و عدم بهره وری می شود و در تمامی این مراحل آب به هدر می رود واسراف می شود.‌ این عدم درک هزینه فرصت به خاطر نبود بازار آب ایجاد می شود ، به همین مردم دیگر نمی توانند بهترین استفاده جایگزین اّب در واقعیت زندگی خود را درک کنند و چراغ راهنمای خود را در تولید و توزیع و مصرف اّب از دست می دهند. اگر مردم برای مثال می فهمیدند که قیمت  هر لیتر آب بسیار بیشتر از آن چیزی است که می پردازند و می توانند با فروش آب خود در بازار درآمد قابل توجه ای کسب کنند آیا این آب را براحتی برای دوش گرفتن در حمام هدر می دادند؟ یا آیا مصرف کننده آب به صرفه نمی دید که ماشین ظرف شویی خریداری کند  بجای اینکه با شستشوی دستی آب را هدر بدهد؟ یا کشاورز به فکر نمی افتاد که محصولی تولید کند که آب بری کمتری داشته باشد یا شیوه ای آبیاری کند که کمترین آب هدر رود و بیشترین آب به محصول برسد؟ یا توزیع کننده آب در این فکر نبود که آب را با فن آوری تولید  کند که کمتر در شبکه توزیع هدر رود یا اینکه تولید کننده آب بیشترین سعی را در ذخیره آب گران و کاهش هدر رفت آن به شکل بخار یا فاسد شدن نمی کرد؟ مثال های دیگر را خود می توانید بیندیشید.  اینجاست که اهمیت مرکزی مفهوم هزینه فرصت و از آن مهمتر نهاد بازار در واقعی سازی این مفهوم در زندگی  واقعی مردم آشکار می شود. حال منظور از بازار کدام بازار است؟ 

مفهوم هزینه فرصت از دل بازار بیرون می آید و اینجا مراد از بازار، بازار به مفهوم وسیع آن است یعنی بازاری که علاوه بر کالاهای مصرفی، تمام نهاده های تولیدی و سرمایه نیز در آن خرید و فروش می شود و در نتیجه قیمت آنها در این فرایند بازاری کشف می شود.  بازار به علت اشکار کردن گزینه های جایگزین، هزینه فرصت را به عینی ترین شکل نشان می دهد و از این طریق محیطی نهادی را برای تصمیم گیری عقلانی کنش گران اقتصادی مهیا می سازد. اینجا است که اهمیت نقد میزس بر برنامه ریزی سوسیالیستی بیشتر آشکار می شود؛ چراکه برنامه ریزی سوسیالیستی با نابود کردن بازار نهاده های تولیدی، ارزش عینی استفاده های جایگزین این منابع را نابود می کند  و برنامه ریزی را ناممکن می سازد چراکه شرط لازم برای یک برنامه ریزی درست دانستن استفاده های جایگزین از منابع است. حال برنامه ریزی که در محیط نهادی سوسیالیستی انجام شود در واقع به مانند راه افتادن ماشین در دل تاریکی شب در جاده ای پرخطر با چراغ خاموش است. مشخص است که سرانجام این به دره نابودی منتهی می شود و اگر هم به مقصد برسد چیزی جز بخت و اقبال مساعد نمی باشد. پرواضح است که نمی توان سرنوشت جامعه را بدست برنامه ریزی سپرد که شکست نتیجه محتوم ان است و موفقیتش به شانس و اقبال وابسته است. در واقع برنامه ریزی سوسیالیستی نسخه ایجاد هرج و مرج در روابط اقتصادی و اشفته سازی جامعه است.  حال فهمیده شد بازار در مفهوم وسیع آن محیط نهادی است که  ارزش گزینه های جایگزین استفاده از منابع تولید را عینی و ملموس  می سازد و این همان مفهوم  هزینه فرصت است  که برنامه ریزی عقلانی عموم کنشگران جامعه را ممکن می سازد. با این حال فهم بازار در مفهوم وسیع آن فقط منوط به این نیست که علاوه بر کالاهای مصرفی نهایی، تمام نهاده های تولیدی را بتوان خرید و فروش کرد بلکه علاوه بر ان باید بتوان تمام کالاها و نهاده ها را در سطح بین المللی خرید و فروش کرد.

1 Jahr, 2 Monate her

قهرمان نابودی فردیت
مارکس و لنین و استالین باید در برابر استدلال های رالز و دور کین لونگ بیندازند و از استادان در نابودی فرد تلمذ کنند. واقعا چنین نابودگران فرد چگونه لیبرال خوانده شده اند از عجایب روزگار یا از دلقبازی و حقه بازهای فکری روشنفکران است. ان بیچارگان فقط اموال افراد را عمومی کردند این به اصطلاح لیبرال ها تمام فردیت افراد را از او سلب کردند و به مالکیت اجتماع دراوردند.

2 Jahre, 1 Monat her

ادم ماقبل از مدرن درکش و فهمش با ادم بعد از مدرن متفاوت بود. به نظر حتی انسان ماقبل از مدرن درک بهتری از خود و رابطه اش با محیط داشت، به این معنا که انسان ماقبل از مدرن درک بهتری از محدودیت و قانون داشت و این سخنی عجیب است؛ چراکه تصور از ان دوران پر از تحریفات عقل مدرن شده است. یعنی آن دوران خرافی و جاهلی معرفی شده است که مردمانش دائم تحت سیطره ظلم این حاکم یا آن حاکم یا این قوم و آن قوم مستبد می زیسته اند و کار انها ظلم کردن بوده است و کار اینان تسلیم شدن. این دوران ظلمانی هم پر از خرافاتی بوده است که این خرافات هم ساخته همان طبقه حاکم برای خر کردن محکومان بوده است. بر همین منوال عقل مدرن قانون را فقط محصول خود می دانست و تبلور آن را در دولت و هر چه غیر از ان از جمله قانون مالکیت و حقوق طبیعی انسان را خرافه می دانست . با این حال، خود انسان مدرن دچار این خرافه شد که با عقل و دولت همه چیز ممکن است . خرافه ای که هر خرافه پرست سنتی به ان می خندید. انسان مدرن عاقل نشد بلکه نوع , درجه و عمق خرافات گرایی او بیشتر شد. هنوز هم این انسان، دچار خرافه توانایی عقل و دولت و ظلمت مطلق عصر گذشته است. نتیجه رواج این خرافه اعظم، سوسیالیسم علمی مارکس و گرفتاری انسان قرن ۲۰ در چنبر مجانین حکام شوروی و چین شد که آدم و عالم و جانور از دست آنها در امان نماندند و امانی هم نداشتند. توهمات اقتصاد توسعه و عوارض جانکاه و جانسوز آن بر جهان سوم مثلا توسعه نیافته از همین خرافه خرد مدرن دانا و توانا ناشی شده است. انواع مداخلات به ظاهر مشروع در نظام بازار نیز بر پایه این خرافه است و هنوز هم در این خرافه هستند خرافه پردازان مثلا اقتصاد یا جامعه شناسی خوانده یا روشنفکران فیلسوف مآبی که چنین خرافه اعظمی را با محصولاتش تبلیغ و ترویج می کنند.

2 Jahre, 1 Monat her

خرد مدرن, حقوق طبیعی یا الهی ادمی را دفن کرد. با دفن حقوق طبیعی توسط پوزیتیویست حقوقی چه انتظاری می رود مالکیت و فردیت انسان حفظ شود؟ این ادم خالی شده از حقوق طبیعی خود، چگونه در این 300 سال دوران مدرن انسان شده است و ادمیان ما قبل این دوران همگی برده و اسیر در دوران جاهلی بوده اند؟ سرمایه داری بسیاری از موانع طبیعت بر ازادی انسان را مرتفع ساخت. اما سرمایه داری مولود سنت مالکیت و حقوق طبیعی انسان و فردیت اوست که توسط نخوت خرد مردن کاملا نفی شد. نخوت خرد مدرن سبب باب شدن انواع برنامه ریزی های اقتصادی توسط دولت شد. از انواع حمایت گرایی ها و برنامه های توسعه گرفته تا انواع سوسیالیسم ها. نازیسم , مارکسیسم هر دو به یک اندازه دچار این نخوت بودند و علیه مالکیت خصوصی و فردیت. همینطور تمام طرح های مداخله گرای دولت روزولت و چرچیل و المان و سایر دموکراسی ها.

2 Jahre, 1 Monat her

مصدقی ها اینقدر نادان هستند که متوجه حفظ ارزش قرارداد و تعهد های بین المللی نیستند. حفظ تعهد حتی اگر در کوتاه مدت دارای ضررباشد در بلند مدت ثروت کل جهان را تقدیم ان ملت می کند. انگار دارسی سرخود وارد ایران شده است و انگار او هیچ قراردادی را با رئیس کشور امضا نکرده است. اگر قرار باشد هر دولت مرد جدیدی با خواست و دلایل خودش قرارداد های قبل را لغو کند انگاه چه چیز از سامان ان مملکت می ماند؟ کدام سرمایه گذاری ان کشور را برای تولید و سرمایه گذاری انتخاب می کند؟  درک تعهد و پایبندی به ان چیزی است که چپ ها و مصدقی ها از ان عاجز هستند. واقع گرایی سیاسی هم به پایندی و تعهد به قرارداد رای می دهد نه به عدم پایبندی. مصدقی ها فقط در ارزو زندگی می کنند و انتظار دارند ارزوهای انها به بار نشیند. متوجه نیستند نوع نگاه انها به سیاست و جهان  مشکل افرین است .

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago