𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
▪️زبان درعوض وسیلهای برای انتقال اطلاعات نظامی از آموزههاست. تلویزیون به ما میگوید: اکنون اندکی سرگرمی داریم و سپس اخبار. باید طرحواره نظریه اطلاعات را به هم بریزیم.
ما باید عملا با حشو و زوائد در مقام برنامه و بازپخش دستورات و آموزهها شروع کنیم..بعد چه؟ خب بعد چیزی همچون سکوت یا لکنت زدن یا جیغ کشیدن وجود دارد، چیزی که از زیر حشو و زوائد و اطلاعات میلغزد و به زبان اجازه میدهد از طریق آن بلغزد و بهرغم همه چیز خود را شنیدنی کند.
🔹صحبت کردن حتی درباره خودت، همواره اختیار کردن جای کسی دیگر است؛ کسی که دیگر شما در جایگاه او مدعی سخن گفتن هستید و خود او کسی است که حق سخن از او سلب شده است... یک صدا بر مجموعهای از تصاویر مسلط میشود. پس چطور میتوانیم بدون دستور دادن، بدون ادعای بازنمایی چیزی یا کسی موفق به صحبت کردن شویم؟ چطور بدون حق صحبت کردن میتوانیم سبب صحبت کردن مردم شویم و چطور میتوانیم سهم صداها در نزاع علیه قدرت را به آنها برگردانیم؟ گمان میکنم در این مورد همچون حضور بیگانهای در زبان خود آدم باشد: پی گرفتن نوعی خط پرواز برای واژگان.
ژیل دلوز؛ مغز یک صفحه نمایش است
🔍فرکانس برون و درون
▪️بسیار بلند میشود صدای کسی که فکر میکند بیرون از نظم نمادین ایستاده. فارغ از طنین صدایی که در کوهستان میپیچد، در این وضعیت حرکات چنین سوژهای بیشتر شبیه دن کیشوت میشود. او هرچقدر در زندگی جلوتر میرود، دشمنان خیالی زیادی برای خودش میتراشد.در این وضعیت او فکر میکند بهتنهایی بیرون از مناسبات ایستاده و یک تنه بار وضع موجود را به دوش میکشد. در این میان گاها سانچو پانزوهایی هم پیدا میشوند که خودی بودن آن صدا را به او یادآوری میکنند. اما او هیچ به چنین ارجاعاتی باور ندارد.
🔹دوستی را به خاطر میآورم که در زندگی کنج عزلت گزیده بود و مدام به این و آن بدوبیراه میگفت. فلانی پسرخالهی بهمانی است. بهمانی کارمند فلان جاست. آن دیگری استاد فلان دانشگاهست.
🔸 روزی برای کاری دور هم جمع شده بودیم. او شروع کرد به بدوبیراه گفتن به مراد فرهادپور. میگفت فرهادپور دارد از خلال متنهایش مرا میزند. برای اثبات چنین ادعایی گاها ارجاعاتی هم میداد. بعد از فراز و نشیبهای زیاد فهمیدیم اساسا هیچ زدنی در کار نبوده چرا که اصلا بندهخدا او را نمیشناخته.
▪️آیا برنامهریز میتواند بیرون از مناسبات بایستاد؟
🔍هنر توزیعات و تنظیمات
▪️برنامهریزی را میتوان بهمثابه هنر توزیع در نظر گرفت. در این معنا هر شکلی از برنامهریزی در گام اول بهمعنای مداخله در مناسبات فضایی تلقی میشود. در گام بعدی هر شکلی از برنامهریزی بهمعنای شیوههای مختلف توزیع منابع در فضاست. اگر چنین تعریفی را مبنا قرار بدهیم، آنوقت هر شکلی از برنامهریزی متعاقبا به شیوههای مختلف مداخله و توزیع منابع گروههای اجتماعی گره خورده است.
🔹هم از اینروست که اشکال مختلف برنامهریزی خواهناخواه به تضاد و منازعه نیز پیوند خورده است. طبیعتا هر جایی که کلام اول درباره توزیع منابع و منافع باشد، ضرورتا کلام دوم باید به تضادمنافعی بپردازد که میان بازیگران موجود پیرامون منابع فضایی شکل میگیرد.
🔸در این میان که گویی گریزی از منازعات فضایی نیست، هر شکلی از برنامهریزی نیز بهمثابه نوعی تنظیم منازعات فضایی و برنامهریز نیز بهمثابه تنظیمگر مناسبات محسوب میشود. در چنین تعریفی، رسالت برنامهریز غالبا از دو حالت خارح نیست:
▪️در شکل اول برنامهریز بهمثابه کارویژه منطق مرکزی محسوب میشود که تمام تلاشش را میکند تا منازعه موجود پیرامون توزیع منابع و منافع را به نفع نظام مرکزی تنظیم و بازتنظیم کند. در این معنا، برنامهریز به دنبال بازتولید نظم موجود و ترمیم شکافهایی است که به دنبال تضادمنافع بین گروههای اجتماعی و نظام مدیریتی که خود را متولی فضا میداند، شکل گرفته است.
🔹در شکل دوم، رسالت برنامهریز بازتنظیم منازعات فضایی به نفع گروههای اجتماعی خارج از نظم نمادین مرکزیتیافته است. در این معنا برنامهریز بهدنبال تعمیق شکافهای موجود پیرامون منابع و منافع فضایی به نفع آن دسته از گروههای اجتماعی است که کموبیش در برابر نظام مدیریتی مرکزیتیافته قرار دارند.
🔸اگر برنامهریز هستید، بدون شک تابهحال در عالم حرفه به این تقاطع توزیعات و تنظیمات برخورد کردهاید. بهواقع در مقام برنامهریز باید شکافهای موجود پیرامون منابع و منافع فضایی را ترمیم کرد یا تعمیق؟ یا اساسا برنامهریز در رابطه با منازعات فضایی چه جایگاهی دارد؟
🔍بازیابی میانجیها و اتصالات
▪️در چندسال اخیر اینطرف و آنطرف حلقهها و اجتماعات مختلقی حولوحوش کنشگری اجتماعی و شهری شکل گرفت. فارغ از تفاوتهای روششناختی و گاها گفتمانی، مخرج مشترک تمام این اجتماعات بهنوعی تلاش برای جا انداختن خوانش و عملی متفاوت از روایتها و صورتبندیهای غالب درباره مناسبات و روابط اجتماعی و فضایی و بازیابی میانجیها و اتصالات اجتماعی ازدسترفته بود. در راستای چنین مواجهای، فضا بهمثابه برساختهای اجتماعی در نظر گرفته میشد. مفهومی که دیگر صرفا یک کالبد میانتهی و ابژهی تحلیل و اتود تکنسینها و اهل فن تلقی نمیشد. با اتخاذ چنین لنزی، وقتی از فضا حرف میزنیم، اساسا از میدانی از نیروهای غالبا متخاصم حرف میزنیم. به بیانیدیگر، فضا بهواقع برساختهی چنین نیروهایی است.
🔸وقتی بدین ترتیب با مساله فضا و شهر روبهرو شویم، آنوقت درک تاریخی روابط و مناسبات فضایی در فرایند تحلیل و پرکسیس پرابلماتیک میشود. در همینراستا اخیرا دوستان ما در مرور ایرانشناسی در جهان تلاش کردهاند، اجتماعی برای درک و مرور تاریخی مسالههای اجتماعی فراهم کنند.
*🔹در واقع ایرانشناسی در جهان نشریهای آنلاین و دو زبانه (فارسی و انگلیسی) است و به خروجیهای علوم اجتماعی مرتبط با ایران میپردازد که طیف وسیعی از دانشپژوهان متمرکز بر موضوع ایران در سراسر جهان تهیه کردهاند. مطالب نشریه شامل مقالات اصلی، مرور بر آثار و کتابهای دانشگاهی و عمومی، ستون دیدگاهها و عقاید، مصاحبه با دانشگاهیان و صاحبنظران، و گزارش دربارهٔ محصولات مستند و تولیدات فرهنگی است.*
▪️اگر شما هم فکر میکنید، کمتر و بیشتر پیشنیاز درک و دریافت مناسبات اجتماعی و فضایی، فهم برخی روابط تاریخی برسازنده و مرور انتقادی آثار تولیدشده در اینباره است، میتوانید گاهوبیگاه به این سایت سر بزنید و اگر نوشتاری در اینباره دارید، میتوانید با دوستانمان در مجموعه در میان بگذارید.
اینجا میتوانید لینک سایت را ببینید:
🔍چشمهایش
▪️گفته بودی روزی اگر پارهپاره شد قلبت، رو به شرق که بایستی مرا بازخواهی یافت.
🔹نوجوان که بودم به تاثیر از چنین گزارهای که کموبیش توامان بود با نوعی مطایبه و امید، گاهوبیگاه رو به شرق میایستادم و صادقانه بگویم در درونم گرمای امید را احساس میکردم. مکان برایم غایت معناداری بود که هنوز میتوانست در سطح کموبیش هموار روانم قابل ارجاع باشد. اگرچه آن روزها بهاقتضای سنوسالم کمتر به شرق جغرافیایی فکر میکردم. پرتوان و پرتلاش بودم. انگیزه هم داشتم. از همینرو، میان شرق و غرب جغرافیایی کمتر تفاوتی نمیدیدم. دستکم تا آنجایی که به جهات و سمتوسوها مربوط است، فکر میکردم این یکی صرفا این طرف و آن دیگری صرفا از آن طرف است. آدرس هم که ازم میپرسیدند غالبا با سر و دست بیهیچ سخنی به این طرف و آنطرف اشاره میکردم. با همین ارجاعات دستوپا شکسته و بیکلام گاها رهگذرها آدرسهایشان را هم پیدا میکردند.
🔸سالها گذشت و من بیجهت بیآنکه به جایی اشاره کنم به شرق یا غرب، از نوجوانی به جوانی رسیدم. جوان که شدم، کماکان پرتوان و پرتلاش بودم. در این دوران سمتوسوها پس از بیمعنا شدن، دوباره معنای دیگری پیدا کرده بودند و سطح هموار روانم کموبیش از خلال همین معنای بیمعنایی و بیمعنایی معنا ناهموار شده و حفرههایی در دورنم شکل گرفته بود.
🔹در نوجوانی رو به شرق میایستادم که آن مطایبهی رازآلود را بازیابم و اطمینان پیدا کنم که هنوز شرق از این طرف است و اگر روزی نیاز بود به آن طرف خواهم رفت. اما در جوانی مطایبهی آن گزاره، دقیقا به دردی تسکیننیافتنی در ذهن و روانم تبدیل شد. حالا هربار که رو به شرق میایستادم، قلبم پارهپاره میشد. نه اینکه بیشرق، قلبم پارهپاره نباشد، نه. دیگر شرق هم برایم پارهپاره شده بود. بهگونهای که با قلبی پارهپاره رو به جهتی میایستادم که اکنون آن هم فروپاشیده بود.
▪️حال به جایی رسیدهام که دیگر برایم جایی برای ارجاع و اشاره نمانده است و دیگر کسی هم نیست که بهم آدرسی بدهد. این را ناگهان در یک مهمانی دستهجمعی متوجه شدم. آنجایی که با قلبی پارهپاره، بیجهت در انبوه صداها و تصاویر در لابلای همهمهها، در جستجوی چشمهای تو بودم.
🔍بهسوی غیررسمیت
▪️میخواهی من گیر افتاده باشم. اما اصلا اینطور نیست: نه فلیکس و نه من رهبران کوچک یک مکتب کوچک نشدهایم و اگر کسی از ضدادیپ استفاده کند، اصلا توجهی نمیکنیم، چراکه پیشاپیش از آن فاصله گرفتهایم. دلت میخواهد به لحاظ سیاسی گیر بیفتم، فرو کاسته شوم به صادرکنندهی مانیفست و دادخواست، یک فعال اجتماعی پر سروصدا. اینطور نیست...در میان دلایل مختلفی که برای ستایش فوکو دارم، یک دلیل این است که او کسی است، یعنی نخستین کسی است که ماشینهای اعادهی اعتبار-روشنفکر- را از کار انداخت، و روشنفکر را از موقعیت سیاسی کلاسیک روشنفکران به درآورد. اما آنچه دربارهی روشنفکر به ذهنتان میرسد، تحریک کردن، اشاعه دادن، پرسشنامهها و اعترافات عمومی است: اعتراف کن، اعتراف کن. من برعکس فکر میکنم به عصر پوشیدگی نیمهاختیاری، نیمهاجباری نزدیک میشویم که خامترین میل هم آنجا سیاسی خواهد بود..
🔹آموختهایم هر نظم و نظام سیاسی فضاهای خاص خود را تولید میکند. در این راستا، چنانکه بوردیو در انسان دانشگاهی نشان میدهد، هر فضا یا میدانی هم زبان خاص خودش را تولید و از خلال میدان دانش بازتولید میکند. اگر قائل به چنین صورتبندیای باشیم، آنوقت چنانکه دلوز در نامه به یک منتقد سرسخت نشان میدهد، منازعهی بین رسمی و غیررسمی و اینطرف یا آنطرف جایگاههای نمادین نشریهنویسی و اتحادیهگردانی میتواند معنادار باشد.
🔸از آنجایی که زندگی روزمره ما غالبا در آستانههای غیررسمیت سپری شده، بنابراین در اینجا نهتنها غیررسمی بودن برای ما ضدارزش نیست، بلکه دقیقا برعکس نشانهی قسمی عاملیت ولو در میدان کوچک شهرسازی و معماری است.
▪️نشریه دانشجویی سروین در شماره سوم و چهارم که به دلایل مختلفی از انتشار باز ماند، تلاش کرده بهمیانجی تجربههای فضایی برخی از دانشجویان به روایت منازعات فضایی پیرامون زیست شهری بپردازد.
🔹بهاقتضای انضمامی بودن، نوشتهها همهفهم و روان هستند. اگر شما هم فکر میکنید تا اطلاع ثانوی، کمتر و بیشتر همه چیز به شهر برمیگردد، به ما سر بزنید.
?عاملیت در شهرهای پستکووید
▪️هرچقدر زمان میگذرد، بیشتر و بیشتر در زندگی روزمره متوجه شکلی از غیاب میشویم. غیابی که بیش از اشکال مختلف حضور، برسازندهی مجموعه روابط فردی و اجتماعی ما در زیست کموبیش شهریشده است. چنین غیابی بهویژه بعد از پدیده کرونا، اشکال مختلف کنشهای اجتماعی، روابط فردی، الگوهای زیست و نهایتا تجربههای فضایی را بهشدت متاثر کرده است. به خاطر دارم پیش از کووید ۱۹، یک طرف کنشگری شهری همواره به عینیت و مادیت فضا پیوند خورده بود. اگرچه چنین پیوندی بهسختی میتوانست مادیت سفتوسخت فضای موجود را به چالش بکشد، اما حضور فعالان شهری در اینجا و آنجا فینفسه فضایی تولید میکرد که به میانجی آن امکان تعاملات اجتماعی و متعاقبا شکلگیری دانش فضایی و تجربه جمعی ممکن میشد. در چند سال اخیر، با شکلگیری دلهره و ترس از گرفتار شدن در بستر کرونا در ماههای متوالی، نهایتا مقرراتی معطوف به مراقبت و حفظ فاصله فیزیکی خواسته یا ناخواسته توانستند دیوار فاصله اجتماعی را در جامعه بلندتر کنند.
?ممکن است شانه بالا انداخته و بهدرستی بگویید، الان که دیگر کرونایی در کار نیست. پس این حرفها برای چیست؟ ناپدید شدن مراودات اجتماعی حولوحوش مسالههای شهری هرچند در مقیاس خرد محلی یکی از مهمترین موضوعاتی است که به نظر میرسد امروز دیگر بهسختی قابل بازیابی است. شاید در چنین وضعیتی است که کنشگران شهری بیشتر و بیشتر به سمت اشکال مختلف کارهای نظری حرکت کردند. البته که برخی پژوهشها و کتابهای غنی نیز منتشر شدند. اما فکر کردن به منطق نشر انواع کتابها و پژوهشهای نظری شاید بیش از هر زمانی ناممکن بودن میدان و کنش فضامند را به ما یادآوری میکند.
?البته در همین وضعیت بود که ما هم که دیگر رفتوآمد به محلات و حومهها برایمان ناممکن شده بود، در اینجا در حومه جمع شدیم تا شاید بتوانیم اجتماعی حولوحوش روایت برخی از مناسبات و منازعات فضایی تولید کنیم. حومه فضایی برای اندیشیدن جمعی به فضا و فضامندی است. اگرچه بهقولی عاملیت برای تغییر مناسبات موجود در فضا، صرفا منوط و محدود به تاملات و قسمی سابجکتیویسم نیست، اما اگر به حومه بیایید، روایتهایتان از اینجا و آنجا میتواند، دستکم از خلال شکلی از روایت بدیل، برخی از مناسبات نامرئی در فضا را رویتپذیر کرده و به بازیابی آن غیاب همواره حاضر- پیوندهای اجتماعی- کمک کند.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago