ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 23 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 3 weeks ago
هر احمقی میتواند ماشهی یک تفنگ را بچکاند، چاشنی یک بمب را آتش کند، دو تا مامور فلکزده و یا حتی خود مستبد اعظم را بکشد.
ولی بعدش؟ چه فرقی میکند؟
یک مستبد میمیرد و یک مستبد دیگر علم میکنند و اغلب مستبدین بعدی همانهایی هستند که مستبد قبلی را کشتهاند.
نه، با نعش درست کردن نیست که آدم می.تواند دنیای قابل تحملتری بسازد.
با آرمانهاست!
آرمانها بمب واقعی هستند.
☘
تنهایی چه دلچسب تر میشه وقتی میفهمی آدما اونجوری که نشون میدن نیستن!
? قهرمانان_و_گورها
✍? ارنستو_ساباتو
آنکه تاریکی کاشته، روشنی درو نخواهد کرد...
جنگلی می روید از آن ، تاریییییییک!
????☘☘☘☘
برادران کارگر!
کسی چیزی برای از دست دادن ندارد. شما چهبسا نمیتوانید لباسی را بپوشید که خودتان میدوزید. نمیتوانید کفشی را بپوشید که خودتان میدوزید. در خانهای نمیتوانید زندگی کنید که خودتان ساختهاید. آنها دارا میشوند و شما همچنان پابرهنه باقی ماندهاید. تاکنون برای منفعت دیگران کار کردهاید. هرچه وجود دارد را شما درست کردهاید اما نفعی از آن نمیبرید. عرق جبین و سوی چشم شما تبدیل به ادارات و ساختمان هایی میشود که افراد داخل آن شما را استثمار میکنند. این بهرهکشی و زجر دیگر کافیست.
فقر
?
بیشتر بیمارستانهای روانی پر از بیمارانی است که سالها زیر فشار مالی بودهاند و این تنش، ذهن و جسم آنها را از کار انداخته است.
چنین برآورد کردهاند که نُه دهم بیماریهایِ انسان، ناشی از فشار و محنت و نکبت، زاییده از فقر است.
فقر سبب میشود که زندانها از دزدان و جنایتکاران پر شود.
فقر انسانها را به سوی اعتیاد و فساد و فحشا و خودکشی سوق میدهد.
از کودکانِ پاک و بااستعداد و باهوش، مجرم و بزهکار میسازد.
فقر باعث میشود مردم به کارهایی دست بزنند، که اگر فقیر نبودند به فکرشان هم خطور نمیکرد.
عواقب معصیتبار فقر بیانتهاست...
استدلال حکمران برای مشکلات مملکت...
روزگاری یکی از ملوک خوارزمشاهی خطبا و وعاظ مملکت را احضار نمود. از باب گله و شکایت ایشان را گفت : آن اجرت و مستمری و وظیفه که شما را میدهم حرامتان باد! که کار خویش انجام نمی دهید. حاضران انگشت به دهان که ؛ چه کردهایم؟ و خدارا زین معما پرده بردار !
گفت: عیون و جواسیس و خفیه نویسان خبر آوردهاند که رعایا اغلب در آشکار و نهان و در پیدا و پنهان عیب بر پادشاهی و مملکت داری ما می نهند و علیه ما سخن گویند و این روز به روز در تزاید است.
اخطب خطبای خوارزم گفت:
پادشاها به جان خدمت داریم ، اما خود رهنمود ده که فی المثل چگونه به بیوه زنی که شویش کشته شده و پنج عایله بر دست او مانده پاسخ گوییم؟تا نفرین ملک و مملکت نکند. پادشاه گفت: واضح است نفرین او را حواله به دشمن کنید که شویش را کشته و او را بی سرپرست گذاشته. واعظی دیگر گفت : پاسخ پیرمردی که از صبح تا شامگاهان به کار مشغول است و اجرتش کفاف خود و چند سرعایله را نمی دهد چه گوییم؟ گفت : توضیح دهید که دشمن اسعار و نرخها گران کرده و نمی گذارد صناعت و قناعت در این مملکت رواج یابد. دیگری گفت: شباب ، بیکار و بیعار اند و به قمار و کعب بازی اندرند و چون معترض و متعرض ایشان شویم گویند: کاری نیست تا بدان مشغول شویم. گفت : بگویید این نیز حاصل عداوت اعداست؛ چه ارکان دولت همه همت بر این نهاده اند و دشمنان این ملک نمی گذارند کار ایجاد بشود و ملک سامان یابد .
خطیبی دیگر گفت: نظامیه ها از کیفیت افتاده دریغ از خروج یک طبیب حاذق و منجم برجسته یا فقیه و متکلم فرهیخته بلکه مکتب خانه ها هم رو به زوال است و حدیث طلب العلم فریضه رو به فراموشی. پادشاه گفت: این همه دانم اما چه کنم که دشمن عمده طبیبان و منجمان و دانشمندان این مرز و بوم ، جذب کرده و از اینجا کوچانده است.
دیگری گفت :سرزمین ها در معرض خشکی اند آب ها هدر می روند و به سوی کشتزار هدایت نمی شوند. ملک گفت: این دیگر از مکر و مکاید دشمن است که نگذاشت چنین شود وگرنه ما را بدین مهم ، پروا بود. واعظی از میانه مجلس گفت :تاجران شاکی اند که رهزنان امان ما بریده اند و تاراج می کنند و لشکریان نیز تا رشوتی نستانند از اموال ما حراست نکنند. پادشاه گفت: این را هم استثنائاً!! به دشمن نسبت دهید! که در ارکان لشکر نفوذ کرده ناراضی می تراشد.
جوحی که خود را در زی عالمان در آورده بود و در آخر مجلس نشسته بود گفت: پادشاه ها! اکر رخصت هست و به جان در امانم سخنی بگویم؟ پادشاه گفت : آنچه در دل و در سر داری بگو ای غریبه. مگر جز شرح صدر از ما شنیده ای یا دیده ای؟!
جوحی گفت: جسارتا دشمنی که در تار و پود این مملکت به این حد رسوخ و نفوذ کرده باشد، دیگر دشمن نیست همان است که حکم کند و دست بالای همه دستهاست و همان است که بر این ملک فرمانرواست !!
چندان که مهمانی که در سال ۳۶۵ روز در منزل تو جای گرفت و ارکان منزل به مشیت او چرخید دیگر میهمان نیست او خود میزبان است.
آنکه چنین حکم براند به ملک
شاه بخوان و تو مخوان دشمنش
یا به توان و خرد آباد کن
یا به دگر کس تو همی بفکنش
?"احیا" برای چه؟!
✍ رحیم قمیشی
?امشب در تقویم ما شیعیان یکی از شبهای احیا و شب زندهداری است و من نمیدانم برای چه باید بیدار بمانم.
میگویند امشب میتوان به امورات خویش اندیشید، کجا قرار بوده باشیم و کجا هستیم، و چرا چنین شدیم!؟
?نوشتهای از دوست شهیدم "سید ناصر سید نور" را مطالعه میکنم، که به طنز شیرین مطالبی نوشته، و من بهجای خنده با آن اشک می ریزم!
سید ناصر جثهای کوچک داشته که اوایل جنگ برای دفاع به سوسنگرد میرود.
فرمانده سپاه به او ماموریت میدهد کتابخانه سوسنگرد را سر و سامان دهد تا چنانچه رزمندهای نیاز به مطالعه کتاب پیدا کرد آنجا برود.
ناصر میداند کار بیخودی است، اما دستور را انجام میدهد و نتیجهاش همان میشود که برایش قابل پیشبینی بود؛ وقتی هیچکس نمیداند فردا زنده است یا نه، وقتی دشمن در چند صد متریات صبح و شام بمبارانت میکند، چه نیازی به کتابهای فلسفی و عقیدتی و تاریخی داری؟!
تو جان و زندگیات در خطر است، خانهات در خطر است،
میان مرگ و زندگی دست و پا میزنی
بعد میآیی ببینی چرا خدا دو تا نیست و یکی است!
چرا امشب شب احیاست؟
دین خوبست یا بد؟
مکروه و مستحب کدامند؟!
?ناصر گزارش یک روز کارش را مفصل و زیبا نوشته، که تنها قسمتی از آن را میآورم؛
"امروز دهـمين روز بازگشائي با شكوه كتابخانه سوسنگرد است و هـمه چيز در عالیترين شكل خود قرار دارد، نسيم خنك مزارع اطراف شهر که بههـمراه خود پشه ها را برای ما هـديه میآورد، و روشنائی شمع ها كه اشك آنها دل هـر عاشقی را با چكه كردن میسوزاند، و سكوت محض موجود در آن فضای فرهـنگی، كه امكان شنيدن صداي پرواز مگسهای كتابخانه را به ما مي دهـد.
امروز صبح بعد از نماز، با شوق فراوان، به كتابخانه رفتم و كارم را شروع كردم، دفتر تحويل كتاب را از كشوی ميز خارج كرده و روي ميز قرار دادم، شاید امروز مراجعی باشد!
اتفاقاً امروز اولين مراجعه كننده به كتابخانه آمد و من در اولين برخورد با آن مراجعه كننده دست و پايم را گم كردم.
معلوم بود كه غريبه است و تازه به سوسنگرد أمده، زيرا تا مرا در آن محيط فرهـنگي ديد، سئوال كرد:
- برادر دستشوئي كجاست؟
و من با غرور تمام گفتم: اينجا كتابخانه است و دستشوئی آن خراب است ، برو باغ پشت، چند دستشوئی صحرائی آنجا ساخته شده. بعد سرم را بالا گرفته و گفتم: آفتابه هـم پيش بشكه آب است، هـمانجا پرش كن و ببر با خودت، چون دستشوئی آب ندارد.
بايد إقرار كنم كه با مراجعه اين فرد به كتابخانه، به آينده بسيار اميدوارتر شدم!
ظهر هوا رو به گرما رفت و دما از ٤٠ درجه گذشت، و من جابجائی قطرات عرق از سر تا پايم را حس مي كردم، ولي حفظ سنگر علم و دانش سوسنگرد كه در حال پرورش نسل هـوشيار و اهـل مطالعه بود را رهـا نكردم.
پس از ناهار، خوابآلود بودم ولی، دو مگس، يكي زرنگ و پر رو ، و ديگری تنبل و بزرگ، نمي گذاشتند كه در حالت نشسته چرت بزنم، به آنها گفتم چرا از اين محيط فرهـنگی استفاده نمیكنيد، حالا كه كسی نيست و أساسا رزمندهای به كتابخانه مراجعه نميكند تا مزاحمت ايجاد كند، برويد و كتابي بخوانيد، ولی آنها به وِز وز كردن خود ادامه دادند، دوباره گفتم:
ما اين هـمه زحمت كشيديم و اين محيط علمی، هـنری و فرهـنگی را مهيا كرديم تا استفاده شود، پس چرا قدرشناس نيستيد؟ ديدم اين روش هـم جواب نداد و آنها به پرواز و فرود روی صورتم، به هـمراه وِز وزشان ادامه مي دهند، ناچار شدم براي حل سوءتفاهـم، از پشهكش استفاده كنم، ولي آنقدر مرا به دنبال خود كشيدند، تا خواب به كل از سرم پريد
پايان یک روز كاری!
سيد ناصر سيد نور"
?ناصر چند هفته بعد کتابخانه را برای همیشه تعطیل کرد و به خط رفت و سه سال بعد هم شهید شد.
یکروز باید از رشادتهای او بنویسم.
ولی او از همانموقع میدانست وقتی زندگی از تو گرفته شده و فردایت روشن نیست، چه وقت فلسفه است و معارف، و اثبات خدا و احکام او.
?۴۰ سال از شهادت ناصر گذشت.
ما هنوز هم روی آرامش را ندیدهایم.
پنج روز پیش دختری بیست ساله پس از دو بار زندان سخت، باز احضار میشود، و او ترجیح میدهد جنازهاش را دستگیر کرده و خودش را دیگر به انفرادی ترسناک نبرند!!
دختر ۲۰ ساله مظلوم.
دزدیهای بزرگ میشود و دزدها همچنان در کشور میگردند و سخنران مراسماتند!
فقر همه را از پا انداخته، مقامات رجز میخوانند که چیزی به پیروزی نمانده!
روزی نیست که پرونده جدید فساد بزرگی رو نشود.
آنوقت میگویند امشب شب احیاست!
توبه کنید از گناهانتان !
❓از کدام گناه توبه کنیم؟
شما توبه کنید که کشور را به فساد کشاندید!
ما به چه فکر کنیم؟
به آئینی که ثمرهاش فلاکت است و بدبختی
و بزرگانش در برابر ظلمهای بزرگ ساکتند
با شببیداری من چه میخواهد بشود؟
کتابخانهها تعطیل
ناصرها زیر خروارها خاک
دزدها در مصدر امور
مردمان آزاده در زنجیر
بیدار بمانیم، که چه شود؟
☘
مردم جاهل و توده های ناآگاه مشمئزکننده و منفورند.آنها به سان گرگهایی هستند که فقط با گوشت می توان آنها را ساکت کرد
?جنگ و صلح
✍تولستوی
در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهاییست
دل من
که به اندازهٔ یک عشقست
به بهانههای سادهٔ خوشبختی خود مینگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچهٔ خانهیمان کاشتهای
و به آواز قناریها
که به اندازهٔ یک پنجره میخوانند
آه ...
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من،
آسمانیست که آویختن پردهای آن را از من میگیرد
سهم من پایین رفتن از یک پلهٔ متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزنآلودی در باغ خاطرههاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من میگوید :
دستهایت را
دوست میدارم
فروغ فرخزاد
.
۲۴بهمن ماه، سالروز مرگ فروغ است .
#فروغ_فرخزاد
#دکلمه
#شعر_نو
#ادبیات_فارسی
#شعر
#ادبیات
#فروغفرخزاد
#سالمرگ_شاعر
#کتاب
#کتاب_شعر
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 23 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 3 weeks ago