زَنگار_?

Description
شاپرکم!
دیدی در جواني پیر گشته ام؟
از ضربت تلخ زمانه،زمین گیر گشته ام؟
من جوانم،برف پیری ست بر آشیانه ام
ببخش که چنین زود،ز بازی سير گشته ام!

_الف.آسوده
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 4 weeks ago

1 year, 3 months ago

شدم آن ریلِ ممتدِ پوچ
که شانه اش
پر از واگن خالی است‌.

به دو گوشم رساند بلوط پیر :
خون می کند دو چشم حسود عالم را
لِی زدن با آن کفشی که خاکی است.

_الف.آسوده

1 year, 3 months ago

اصرار نکنید!

1 year, 4 months ago

دیگر نمی گیرم سراغت را
از گردش پروانه دشت .
سوختن عمر بود و طوافی حرام
هر ساده دلی دور اندام تو گشت .

دیگر بهر نامه ای از تو
بر لب جوی بطلان نمی شینم .
می دانم که همه حرف هایم کلیشه است اما
از جفاکاران و آن رندان پست
رو دستت هیچ نمی بینم .

زورق آرزویم
به صخره فریب تو بوسه اصابت داد
تقصیر از پیر تقدیر بود شاید
که به شانه های وسیع تو ، نام رفاقت داد .

باید ببینی از دیده چگونه خون ریخته است
یا چگونه پروانه وار گرد شمعی سوخته ام
من باور دارم که به من خواهی رسید
هرچند که کوچ تلخ تو ، به کام من نشسته است.

می روم تا خبری از من نگیری هرگز
"از دل برود ، هر آنکه از دیده برفت"
اگر از کوچه بن بست دل ما شدی رد
بدان آن عاشق دل باخته شبی
رخت امید از این شاخه خشکیده ببست .

سنگ زدی بر شیشه ایام گرانم
آخ نگفتم یک بار ، خویش غرامت دادم.
رهسپار باد شدی یک آن اما
منِ لال پر از حرف گران
"بدرود ، به سلامت" دادم!

_الف.آسوده

1 year, 5 months ago

آن تمشک ها
که از شکاف ابری روئیده بودند
چند گالن خون
چون من
در آلونک سینه انباشته اند؟

_الف.آسوده

1 year, 5 months ago

به سامان می‌ رسد روزی
آشفته پیچک خیالم .

_الف.آسوده

1 year, 6 months ago

_الف.آسوده

1 year, 6 months ago

در خرمایی چشم های او
نخلی ایستاده بود
که گویی
حجم شفاف خزان را
چون آمدنِ برف در مرداد
باور نکرده بود.

_الف.آسوده

1 year, 6 months ago

کسی
قالیِ کوچک خیالم را تکانده است
همچنان اما
دست تکان می‌دهد از دور
آن بنفشه محزون.

_الف.آسوده

1 year, 6 months ago

بر من آغاز کن
دفترِ تابش را
اکنون که یک گلبرگ
تا شب فاصله دارم...

_الف.آسوده

1 year, 8 months ago

بیا تقسیم کنیم خلوتمان را
آنجا که هوا خوب است
برای فردای تو،
هر کجا که ابری است
برای پنجره من.
بیا تقسیم کنیم خاطراتمان را،
خوشی هایش برای تو
تلخی هایش،برای طاقچه من.
چاره ای نیست شاپرکم!
باید تقسیم کنیم این امید
این واهمه دیرینه را،
آرزویش از من
تحققش
از تو...

_الف.آسوده

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 4 weeks ago