𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago
ملانی کلاین در سال ۱۹۳۰ به مسئله بازداری در شکلگیری نماد پرداخت. او پسر چهارسالهای به نام دیک را توصیف میکند که مبتلا به اوتیسم بود و نمیتوانست بازی کند یا سخن بگوید؛ هیچگونه انفعال یا اضطرابی نشان نمیداد و به محیط اطرافش نیز بیتفاوت بود، مگر به دستگیره در، ایستگاهها و قطارها که به نظر میرسید او را مجذوب خود میکردند.
تحلیل او نشان داد که کودک به دلیل پرخاشگریاش نسبت به بدن مادر و هراسی که از آسیب رساندن به آن داشت، دچار اضطراب شدیدی شده بود. او احساس میکرد بدن مادر به دلیل حملههایش تخریب شده است. این اضطراب نیرومند باعث شده بود کودک دفاعهای روانی قدرتمندی علیه فانتسمهایش درباره مادر ایجاد کند.
این دفاعها زندگی فانتسمی و شکلگیری نمادهای او را فلج کرده بودند. کودک هیچ معنای نمادینی به دنیای اطرافش نمیداد و از همین رو به آن علاقهای نشان نمیداد. ملانی کلاین به این نتیجه رسید که اگر فرایند نمادپردازی رخ ندهد، تمام رشد ایگو متوقف خواهد شد.
نویسنده: هانا سیگل
ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی
آزادی فرد هدیهٔ تمدن نیست. میزان آزادی قبل از تمدن در بیشترین حد خود بود، هرچند که در آن زمان، در بیشتر موارد ارزشی نداشت، زیرا فرد به ندرت در موقعیتی بود که از آن دفاع کند. رشد تمدن محدودیتهایی را بر آزادی تحمیل کرد، و عدالت ایجاب میکند که هیچکس از آن محدودیتها فرار نکند.
آنچه که در جامعه انسانی به عنوان میل به آزادی احساس میشود، ممکن است طغیان و شورش آنها در برابر برخی بیعدالتیهای موجود باشد و بنابراین، ممکن است برای رشد بیشترِ تمدن مطلوب باشد؛ ممکن است سازگار با تمدن باشد.
اما ممکن است از بقایای شخصیت آنها نیز سرچشمه بگیرد که هنوز تمدن آن را رام نکرده است و در نتیجه، ممکن است به مبنایی برای دشمنی آنها با تمدن تبدیل شود.
بنابراین، اضطرار برای آزادی علیه اشکال و خواستههای خاص تمدن یا به طور کلی، علیه خود تمدن جهتگیری میکند.
نویسنده: ژولیا کریستوا
ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی
✳️ پیوندهای ناآرام: کاوشی در دلبستگی اضطرابی
اگر فرد مضطرب بپذیرد که وضعیت او ناشی از یک بیماری تصادفی نیست، بلکه نتیجه نوع مشخصی از تربیت است، ممکن است روزی شجاعت پیدا کند که ترسهای خود را برای شریک عاطفیاش (و البته ابتدا برای خودش) توضیح دهد.
او میتواند بدون شرمندگی به شریک خود آموزش دهد که قصد ندارد اینقدر عصبانی باشد، فقط نگران است. نمیخواهد به شریکش شک کند، فقط نمیداند چطور شک نکند. نمیخواهد مرتباً رابطه را به هم بزند، اما نمیتواند باور کند که رابطه دوام خواهد داشت.
همانطور که شریک زندگیاش ممکن است در نهایت متوجه شود، او نیاز دارد زمانی که دوباره دچار وحشت شده یا بحرانی ایجاد کرده است، با آرامش به او گفته شود که دست از فکر کردن بردارد، سکوت کند و تسلیم یک آغوش محکم شود.
هرچه فرد مضطرب منشأ رفتار خود را بیشتر درک کند، بیشتر متوجه میشود که این رفتار دیگر کاربردی ندارد. ممکن است چسبیدن عصبانی به والدین در سن پنج سالگی کاملاً منطقی بوده باشد. او میتواند به کودک درون خود افتخار کند که چنین استراتژی دفاعی هوشمندانهای را انتخاب کرده است.
اما اکنون میتواند با ملایمت از آن کودک تشکر کند و به او بگوید که اوضاع تحت کنترل است. بنابراین، میتواند آرامش داشته باشد و از آسایشی که از ابتدا باید از آن برخوردار میبود، لذت ببرد.
«چکیده روانکاوی» آخرین اثر فروید که اندکی پس از مرگ وی در سال ۱۹۴۰ منتشر شد متنی است در جهت بررسی مفاهیم بنیادین آموزههای وی. این اثر را میتوان مجموعهای نظاممند از مهمترین بخش نظریات وی در نظر گرفت که در طول سالها پژوهش بدانها دست یافته بود.
در این اثر، نخست دستگاه روان در نظریهی فرویدی مورد بحث قرار میگیرد. فروید مدل ساختاری خود و کارگزارانش را معرفی کرده و به شرح این نکته میپردازد که اید، ایگو و سوپرایگو و تعامل آنها چگونه اهدافی را در پی داشته و چگونه نتایجی خواهد داشت.
ضمیر ناآگاه و پدیدهی آگاهی نیز بخش مهمی از این متن را تشکیل میدهد.
فروید استدلال میکند که نیروی اید چگونه به سوی ارضاء گام برمیدارد و ایگو، تا چه اندازه شریک اید در دست یازیدن به آن ارضاء است.
سپس رانهها، این نیروهای راز آلود مطرح خواهند گشت. فروید منشاء رانهها را در بدن مییابد و این نیروها را علت غایی تمام فعالیتهای بشر میداند.
رانهی حیات، اروس، به دنبال برساختن پیوند و وحدت است و رانههای مرگ نیروهایی در جهت گسستن و بازگشت به حالت مُرده. این دو رانه در ترکیب با یکدیگر عمل میکنند و هر تغییری در تناسب این ترکیب نتایج ملموسی در پی خواهد داشت.
پس از بررسی رانهها، فروید به کشف تاریخساز خود، یعنی سکسوالیته کودکانه باز میگردد و رشد عملکرد جنسی را مورد بررسی قرار میدهد. در این مسیر وی مفهوم پرورژن (انحراف) را به مثابه امری ابتدایی مطرح ساخته و نشان میدهد که امر جنسی چیزی متفاوت از امر تناسلی است.
همچنین ذکر بیانی نهایی برای عقدهی ادیپ، این مفهوم مرکزی در روانکاوی فروید گام دیگر او است.
در بخشهای بعدی فروید کیفیات نظری، فرآیند نخستین و دومین تفکر و البته نظریهی رویاها را بازبینی خواهد کرد. در اینجا ما شاهد آنیم که سالها اندیشهی فروید چگونه به نظریهای به خوبی شرح داده شده بدل گشتهاند و فروید این امور را در دل نمونههایی قابل تأمل مطرح خواهد ساخت.
پس از سیر و سیاحتی در بخش نظری، وارد بخش عملی متن میشویم. در اینجا فروید از این نکته آغاز میکند که چگونه ایگو در رواننژندی و روانپریشی متفاوت بوده و همین امر کار بالینی را متفاوت خواهد ساخت. وی تداعی آزاد را به عنوان شیوهی درمانی خویش برای رواننژندی تبیین کرده و نشان میدهد چگونه تفاوتی میان تداعی آزاد و اعترافات مربوط به سنت مسیحی یا گفتار روزمره وجود دارد. ظرایف تکنیکی این متن در آینده در خوانش رویکردهای مختلف روانکاوانه بسط خواهد یافت.
انتقال، مقاومت و واکنش درمانی منفی بخشهای دیگر این بازبینی تکنیکی را شکل میدهند. فروید به خصوص به روانکاوان هشدار میدهد که چگونه امکان دارد پایشان لغزیده و در نقشی جز نقش خود فرو روند و به روانکاوان هشدار میدهد که این «از خود بیگانگی» در نظر بگیرند.
در نهایت فروید مروری بر وضعیتهای «بهنجار» و «بیمارگون» روانی خواهد افکند و نشان خواهد داد که چگونه «پیشاتاریخ» سوژه در شکلگیری ساختار روانی وی نقشآفرینی خواهد کرد.
این اثر، که البته هیچکس نمیداند اگر زمانی برای تکمیلش وجود داشت چگونه پیش میرفت به طرز جالبی میتواند مدخلی مناسب برای آغاز خوانش فروید باشد. همچنین ذکر این نکته اهمیت دارد که این کتاب را بایست همچون گزارشی از یافتههای فروید دید نه اثری جدلی.
✳️ دوره «مفاهیم مقدماتی روانکاوی فروید» مبتنی بر همین واپسین اثر فروید برگزار خواهد شد.
برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام لطفاً به پشتیبانی تداعی (@tadaeisupport) پیام ارسال کنید.
✳️ مکانیزمهای دفاعی چه معنایی دارند؟
مکانیزمهای دفاعی یا سازوکارهای دفاعی به فرآیندهایی گفته میشود که ذهن برای مدیریت اضطراب، تعارضهای درونی و احساسات ناخوشایند از آنها استفاده میکند. این سازوکارها معمولاً به صورت ناهشیار عمل میکنند و به فرد کمک میکنند تا از موقعیتهایی که موجب استرس یا تهدید میشوند، فاصله بگیرد یا آنها را به گونهای پردازش کند که تحملپذیرتر شوند.
1⃣ انکار
ما اقرار نمیکنیم که مشکلی وجود دارد. به چیزهایی شبیه این فکر میکنیم: «من خیلی از نوشیدن الکل لذت میبرم و گاهی اوقات به شدت حالم بد میشود. اما بیش از حد نمینوشم». یا؛ «من پول زیادی خرج میکنم. اما نه بیشتر از سایر افراد. اما نمیشود گفت که از نظر مالی شخص مسئولیتپذیری نیستم». اگر افراد دیگر (بستگان، دوستان، شریک زندگی) سعی کنند ما را وادار سازند که اقرار کنیم مشکلی وجود دارد، تمایل داریم که واکنش بسیار بدی نشان دهیم.
2⃣ فرافکنی
فرافکنی عبارت است از به رسمیت شناختن یک احساس منفی، اما به جای این که ببینیم آن هیجان تاریک متعلق به خودمان است، آن احساس به کس دیگری داده (یا فرافکنی) میشود. این میتواند عجیب و پیچیده به نظر برسد، اما خیلی
اتفاق میافتد.
3⃣ معطوف کردن علیه خویشتن
ما به مکانیسمهای دفاعی روی میآوریم تا از خودمان در برابر رنج روانی محافظت کنیم. بنابراین گفتن این که آسیب رساندن به خود -خشم یا بیزاری از خود- هم میتواند نوعی دفاع باشد متناقض به نظر میرسد. مسئله این است که چه چیزی را ترسناکتر مییابیم. ممکن است چیزهایی وجود داشته باشند که ما را از دوست نداشتن خودمان بسیار بیشتر میترسانند.
4⃣ والایش
والایش عبارت است از تغییر جهت افکار یا هیجانهای غیر قابل قبول به مجراهای «والاتر» و از نظر آرمانی سازندهتر. بسیاری از موسیقیدانان، تجارب منفی زندگی -اعتیاد به مواد مخدر، امراض اجتماعی، مشکلات خانوادگی و غیره- را به ترانهها و اجراهای مردمی و پرآوازه تبدیل کردهاند، که نقش الهامبخشی را برای بسیاری از افراد ایفا میکنند.
5⃣ واپسروی
غالب اوقات، کودکی بهینه -لااقل در نگاه به عقب- دوران امنی به نظر میرسد. در کودکی، فرد از مسئولیت معاف بود. از او انتظار نمیرفت درک کند، تصمیمات دشوار بگیرد، باثبات باشد، و مشکلاتش را خوب توضیح بدهد. در واپسروی -به مثابه دفاع- فرد به شکلی بسیار مهم، کودکانه رفتار میکند. برای مثال ممکن است به جای این که تصمیم بگیرد؛ و مسئولیت عواقب آن را بپذیرد، این دست و آن دست کند.
6⃣ دلیلتراشی
دلیلتراشی، بهانهی مناسب و هوشمندانهای برای کنشهایمان (یا اتفاقی که برای ما میافتد) است. اما به دقت صورت میپذیرد تا به نتیجهای برسیم که احساس میکنیم نیاز داریم: ما بیگناه، خوب و باارزش هستیم. یک نوع کلیدی از دلیلتراشی، عبارت است از تخریب چیزهایی که نداریم اما در خفا دوست داریم. بعد از عدم دریافت شغل، دلیلتراش دفاعی خواهد گفت: «شرکت کسلکنندهای بود» یا «به هر حال هرگز آن شغل را نمیخواستم».
7⃣ عقلانیسازی
عقلانیسازی مشابه با دلیلتراشی است؛ یعنی بیاعتنایی به چیزی بسیار دردناک و مهم با شروع مکالمهای بسیار باورپذیر در ذهن خود در مورد چیزی تماماً متفاوت. حس ترسناک خسران، گناه، خیانت و خشم از قطع رابطه با شریک زندگی را میتوان با تفکر درمورد تاریخ امپراطوری روم مؤخر یا برنامهی حکومت برای بالا بردن نرخ بهره خنثی کرد.
8⃣ واکنش وارونه
واکنش وارونه عبارت است از انجام متضاد احساسهای ابتدایی و غیر قابل قبول ما. میتوانیم آن را «جبران افراطی» نیز بنامیم. برای مثال، کسی که علاقهی قدرتمندی به سکس با نوجوانان دارد ممکن است به مذهبی با تأکید ویژه بر عدم روابط جنسی در میان جوانان ملحق شود. اغلب در کودکی مرتکب واکنش وارونه میشویم. وقتی از جذب شدن به یکی از همکلاسیها خجالت میکشیم، به جای این که علاقهی خود را تصدیق کنیم ممکن است نسبت به آنان بدجنس یا پرخاشگر باشیم.
9⃣ جابهجایی
جابجایی یعنی تغییر جهت میل (معمولاً پرخاشگرانه) به گیرندهای جایگزین. عموماً چنین رخ میدهد که وقتی شخصی ناکامکننده برای ما به عنوان تهدید به نظر میرسد، ما با معطوف کردن احساساتمان نسبت به کسی/چیزی دیگر
که سرزنش کردنش آسانتر است واکنش نشان میدهیم.
✳️ چهار توضیح برای خودویرانگری
یکی از کنجکاویبرانگیزترین و مأیوسکنندهترین رفتارهای روانشناختی، تحت عنوان خودویرانگری شناخته میشود. شخصی که دارای استعدادها و آیندهای روشن است، بهطور ناهشیار و قدرتمندانه شروع به خراب کردن زندگی خود میکند. او شریکی را که عمیقاً به او وابسته است، از خود میراند یا فرصتهای خود را در حوزههای حرفهای و چالشبرانگیز که میتوانست در آنها بهخوبی ظاهر شود، نابود میسازد.
1️⃣ خودویرانگری بهعنوان دفاعی در برابر همهتوانی
در جریان رشد عادی، هر کودکی به مرحلهای عجیب و کنجکاویبرانگیز میرسد. آنها تصور میکنند که چه میشود اگر تمام قدرت را در اختیار داشته باشند. در حالتی از هیجان دیوانهوار، خود را بهعنوان حاکم مطلق دنیا تصور میکنند، کنترل همه چیز را در دست میگیرند، دشمنانشان را نابود میکنند. روانشناسان به ما میگویند که این رفتار کاملاً طبیعی و حتی بسیار سالم است. همه ما نیاز داریم فرصتی برای روبهرو شدن با خیالپردازیهای خود درباره قدرت کامل و کنترل داشته باشیم. اما چگونگی پیشرفت این وضعیت بستگی به محیط اطراف دارد. اگر والدین از تعادل روحی و اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند، قادر خواهند بود لحظات همهتوانی کودک را با لبخندی خیرخواهانه مدیریت کنند. اما همهی ما این شانس را نداشتهایم. ممکن است هرگز به ما اجازه داده نشده باشد که خودمحوری، پرخاشگری و سرافرازی درونی خود را که همگی بهطور طبیعی در همهی ما وجود دارند، ابراز کنیم. بزرگسالان اطرافمان ممکن است آنقدر از پتانسیل ما بترسند و خودشان احساس ناتوانی کنند. در نتیجه، ممکن است اکنون خود را بیش از حد ملایم و ترسو بیابیم. دائماً این تصور را داریم که حتی به یک مگس هم آسیب نمیزنیم. نمیخواهیم به هیچ شکلی خودنمایی کنیم. نمیتوانیم تحمل کنیم که توجهها به سوی ما جلب شود. هوش خود را نادیده میگیریم، فرصتهای پیشرفت را رد میکنیم، لباسهای تیره و ساده میپوشیم و خود را «خجالتی» مینامیم. به ما اجازه داده نشده تا تعادلی بالغانه میان نیروهای متضاد درونمان برقرار کنیم.
2️⃣ تنها شکست میتواند عشق را به ارمغان آورد.
توضیح دیگر برای خودویرانگری به والدینی مرتبط است که بهطور نامحسوس پیامی گیجکننده ارسال میکنند: تنها در صورتی که شکست بخوری، دوست داشته خواهی شد. در حالی که در بیشتر خانوادهها، موفقیتها جشن گرفته میشوند، در برخی دیگر، بهنظر میرسد که عشق والدین فقط زمانی در دسترس است که فرد در حالت استیصال و بیچارگی، آسیبدیده و رنجکشیده باشد.
زمانی که بیمار یا مورد زورگویی قرار میگیریم، طرد یا تحت تعقیب هستیم، والدین سختگیر و سرسخت ناگهان نرم میشوند. چه انگیزهای قویتر از این برای بههم ریختن زندگیمان وجود دارد، وقتی باور کنیم که ممکن است به این وسیله سرانجام عشقی را بهدست آوریم که همیشه آرزویش را داشتهایم؟
ما فرصتهای خود را نابود میکنیم، زیرا در سطحی عمیق، این فرصتها اساساً فرصت بهنظر نمیرسند، بلکه نویدبخش تنهاییاند.
3️⃣ جستجو برای خود حقیقی
در برخی دیگر از خانوادهها، پیام به شکلی متفاوت اما به همان اندازه ناامیدکننده منتقل میشود: تنها راه رسیدن به عشق از طریق موفقیت است. بهطور غیرمستقیم به کودک گفته میشود: اگر در مسابقات پیروز شوی، جوایز مدرسه را بهدست بیاوری و بعدها ترفیعها و عناوین شغلی را کسب کنی، دوست داشته خواهی شد. ما تو را تا جایی که در چشم دیگران مهم باشی، دوست خواهیم داشت. برای مدتی طولانی ممکن است به این دستورات بهطور وظیفهشناسانه عمل کنیم. اما در مقطعی، شاید زمانی که در آستانه پیروزی هستیم، لحظهای از شورش ابتدایی به سراغمان میآید. بخشی از وجودمان که همیشه آرزوی آن را داشت که بهخاطر «بودن» و نه «انجام دادن»، بهخاطر خودمان و نه دستاوردهایمان، دوست داشته شود، علیه بخشی که در اطاعت و پیروی از خطوط تعیینشده بسیار موفق بوده، میشورد.
4️⃣ تمایل به ویرانگری دیگری
این رفتار را خودویرانگری مینامیم، اما ممکن است در پس این رفتار، تمایلی به آسیب زدن یا تخریب دیگری نهفته باشد: آن چهره والدینی که ما را به خاطر «بودنمان» دوست نداشت، و برای او مدالها و موفقیتهای ما مهمتر از خودِ آسیبپذیر و بیدفاعمان بود. با فروپاشی پایهای که بر آن ایستادهایم، در عمق وجود خود قصد داریم بیعدالتی اولیهای را که بر ما تحمیل شده، جبران کنیم. وقتی فرصتهای حرفهای خود را نابود میکنیم، ممکن است به نظر برسد که قصد داریم به منافع خود آسیب بزنیم، اما در واقع ممکن است در حال تلاش برای ناراحت کردن کسی باشیم – حتی اگر فقط در تخیلاتمان – که سالها پیش ما را در مسیری برای تأیید خارجی قرار داد و اکنون دیگر چیزی برای به رخ کشیدن به همسایگان نخواهد داشت.
نوجوانی که با خودش درگیر است و به نوعی بلوغ دست مییابد، در حال یادگیری آن است که به جای اینکه تحت سلطه بیثباتیهای خود قرار بگیرد، آنها را در بر بگیرد و با آنان زندگی کند.
بهبود سازماندهی ذهنی و هیجانی او به تدریج آرامش بیشتری به او میدهد و انگیزهی بیشتری در جهت قدردانی از جهان بیرون فراهم میکند. وی بیش از پیش قادر خواهد بود افراد و ایدهها را به عنوان اموری مستقل از خود که کمتر تحت تأثیر فرافکنیهایی از شخصیت خودش قرار میگیرند، ببیند.
او ممکن است یاد بگیرد که با شدتی کمتر امّا منطقیتر و بیطرفانهتر بحث کند و در صورتی که وضعیت چندان علیه خودش نباشد بهتر میتواند مزایای آن موضوع در حال بحث را در نظر بگیرد.
هر نوجوانی با سرعت مخصوص به خودش پیش میرود و در زمان خودش شروع به محدود ساختن بیشتر آزادی خویش در جهت عینیتر بودن در یادگیری و در روابطش میکند. اما به طور معمول چیزی که از آن میترسد این است که زمانی برای رشد کردن نداشته باشد.
این متناقض به نظر میرسد که کسانی که میانسالان به خاطر اینکه در آغاز زندگی و دوران طلایی جوانی هستند {یعنی نوجوانان} به آنها حسادت میورزند، غالباً وسواسی پیرامون گذر زمان دارند، از فکر مرگ مسحور شدهاند و بی صبرانه در تلاش برای کامیابی هستند که مبادا فردایی هرگز نرسد. عوامل متعددی وجود دارد که این وحشت از اتلاف وقت را توجیه و تشدید میکند.
پیرامون یادگیری شناخت خویش | Martha Harris | سحر صبور
لینک مقاله | گروه روانکاوی تداعی
مفاهیم مقدماتی در روانکاوی فروید از مسیر واپسین اثر او «چکیده روانکاوی»
مدرس دوره: خشایار داودیفر (رواندرمانگر تحلیلی)
مدت زمان دوره: ۱۰ جلسه (۱۵ ساعت)
زمان: شنبهها ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲
شروع دوره: ۲۶ آبان ۱۴۰۳
هزینه دوره: ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان
نوع برگزاری جلسه: به صورت آنلاین (در گوگلمیت)
مخاطبان دوره: رواندرمانگران، روانشناسان، مشاوران، روانپزشکان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی روانشناسی و مشاوره
اطلاعات تکمیلی:
https://tadaei.com/an-outline-of-psycho-analysis/
بیمارانی وجود دارند که از همان ساعات نخست به دقت آنچه قرار است مطرح کنند را آماده میسازند، ظاهرا به این دلیل که اطمینان حاصل کنند از زمانی که به درمان اختصاص دادهاند استفاده بهتری میبرند.
در اینجا آنچه خود را در نقش اشتیاق پنهان میکند مقاومت است. هرگونه آمادهسازی از این نوع باید منع شود، چرا که تنها برای بر حذر ماندن از سر برآوردن افکار ناخوشایند اتخاذ میشود.
دربارهی آغاز درمان | زیگموند فروید
لینک مقاله | گروه روانکاوی تداعی
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago