?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
من به فلسفه آفرینش باور دارم، چراکه ما انسانها آفرینندهی خدا بودهایم.
"شکاک منطق"
بقای سازگارترین گونه دقیقاً بهچه معناست؟ آیا به معنای قانون جنگل است؟
نویسنده: مایکل له پیج
بازگردان: احسان سنایی
خیر؛ «سازگارترین» گونه لزوماً همچون ضربالمثل معروف «قانون جنگل»، نهتنها صفتی برای خشنترین و سفاکترین گونه نیست؛ بلکه میتواند معرف نرمخوترین و خودباختهترینهاشان هم باشد. بههرترتیب، آنچه که طبیعت انجام میدهد، نمیتواند توجیهگر رفتارهای بشری هم باشد.
عبارت «بقای سازگاترین گونه» (یا Survival of the fittest) که نه توسط شخص داروین، بلکه به ابتکار فیلسوف انگلیسی؛ «هربرت اسپنسر» (Herbert Spencer) ارائه گردید؛ اغلب دچار کژفهمیهای آشکاری میشود. «بقای سازگاترین گونه»، در نوع خود یک خط پایان است. اکثراً دو مفهوم بقا و فرگشت، با هم اشتباه میشود. هرچند این عبارت، ترسیمگر تصویری از تقلای وحشیانهی جانوران برای بقاست؛ اما در حقیقت کلمهی «سازگاترین»، ندرتاً معنای قویترین یا خشنترین گونه را میدهد. بالعکس، این واژه میتواند هر معنایی از بارورترین یا ماهرترین جاندار مستترشونده، تا باهوشترین و یا اجتماعیترین گونه را شامل شود. در این مورد رامبو را فراموش کنید و به اینشتین، یا گاندی بیاندیشید!
بهواقع، آنچه که در طبیعت بهچشم میخورد، صرفاً نمایشگر خودخواهی گونهها نیست. اتفاقاً روحیهی تعاون و همدستی، راهبردیست که بهشکل شگفتانگیزی به بقای موفق یک گونه در محیطش کمک میکند. اصلاً این مسأله را میتوان زیربنای چشمگیرترین گامهای طبیعت در عبور از نردبان تاریخ حیات تلقی کرد. سلولهای پیچیده، اساساً از همیاری سلولهای سادهتر ایجاد شدهاند و سوپرارگانیسمهایی نظیر کلنیهای زنبور یا مورچه، نیز از واحدهای مجزای همکار تشکیل شدهاند.
زمانیکه این تعاون از میان برود، نتایج فجیعی به بار خواهد آمد. مثلاً هنگامیکه سلولهای بدنمان عصیان کنند؛ نتیجهاش ایجاد سرطان خواهد شد. از اینرو سازوکارهای استادانهای در طبیعت ایجاد گشته تا بتوان این تعاون را پایدار نمود و از پیشرفت خودپرستی ممانعت بهعمل آورد: از جمله برنامههای نظارت سلولی که در پی تولید سلولهای سرطانی، بلافاصله دست به خودکشی ِ سلولی میزند.
از این نقطهنظر، راهکار بقای سازگارترین گونه را میتوان برای توجیه نظام سوسیالیسم، در عوض ِ نظام پراکندهتر کاپیتالیسم استفاده کرد. ولی باز هم موفقیتِ بقا در جوامع ِ همیاریمحور ِ حشرهای را میتوان در توجیه توتالیتاریانیسم (استبداد حکومتی) هم بهکار گرفت. پس دیدیم که میتوان این مسأله را از نقطهنظر دیگری هم مورد تحلیل قرار داد: توسل به مفهوم «بقای سازگارترین گونه»، در توجیه هر ایدئولوژیِ سیاسی یا اقتصادی؛ خصوصاً بر پایهی «طبیعی» بودنش، امری بیهوده و بیاساس است. آیا میتوان «همنوعخواری» را صرفاً از این بابت که خرسهای قطبی چنین میکنند، امر مشروعی پنداشت؟ آیا قتل برادر و یا خواهرتان تنها بدیندلیل که جوجهپرندههای فراوانی تن به چنین کاری میدهند، قابل قبول است؟ آیا کشتار فرزندانتان بدین پشتوانه که موشها گهگاه حتی تولههای خود را هم میخورند، پذیرفتنیست؟ آیا تمایل جنسی به کودکان، بهواسطهی اینکه «بونوبو»ها(نوعی میمون)ی بالغ با همنوعان نوجوانشان ارتباط جنسی برقرار میکنند، توجیهپذیر است؟
هر رفتاری که ما اکثراً آن را «غیرطبیعی» مینامیم؛ در واقع از برخی جهات و یا با رمزگان میانجانوری در حیطهی حیوانات، اساساً امری طبیعیست. هیچکس نمیتواند ادعا کند که بشر هم موظف به تکرار چنین رفتارهایی در جوامعاش است.
هرچند این مثالها، پوچی ِ توسل به «امر طبیعی» در قضاوت مابین خوب از بد را آشکارا مشخص میسازد؛ اما ظاهراً ما با ورود به حیطهی فرگشت، به نقطهی کور غریبی برمیخوریم. تاکنون بقای سازگارترین گونه، بهعنوان عامل توجیهگیر هر چیزی عمل کرده است؛ از بازار سیاه گرفته تا نژادپرستی، و این طرز تفکر همچنان در برخی حوزهها طرفداران فراوانی را جذب خود میسازد. اما «انتخاب طبیعی»؛ بهعنوان فرآیندی کلان و پویا، بهسادگی همان چیزی را توصیف میکند که در جهانِ انسانها هم میگذرد؛ اما لزوماً نحوهی رفتارهایمان را به ما نمیآموزد. به دیگر کلام، «بقای سازگاترین گونه»، خود جزئی ناپایدار از یک فرآیند کلی و پایدار موسوم به «انتخاب طبیعی»ست.
.
شورای عالی آموزش فرانسه روز چهارشنبه به بررسی برنامه آموزش زندگی عاطفی، روابط و مسائل جنسی (Evars) پرداخت که قرار است از سال تحصیلی آینده در مدارس اجرا شود. این برنامه که در دو سال گذشته با جنجالهای زیادی همراه بوده، برای سومین بار بازنگری شده است اما انتقادها به آن همچنان ادامه دارد.
پس از بحثهای فراوان، نسخه جدید برنامه آموزش جنسی و روابط عاطفی روز چهارشنبه ۲۹ ژانویه در شورای عالی آموزش ارائه شد. این برنامه قرار است سال آینده در تمام مقاطع از مهدکودک تا دبیرستان اجرا شود.
در فرانسه، آموزش مسائل جنسی و عاطفی از مقطع ابتدایی اجباری است و دانشآموزان باید حداقل سه جلسه در سال در این زمینه آموزش ببینند. این آموزش شامل موضوعاتی مانند احساسات، روابط اجتماعی، پیشگیری از بیماریهای مقاربتی و روشهای پیشگیری از بارداری است. با این حال، اجرای این برنامه همچنان نامنظم و پراکنده است. در بسیاری از مدارس، به دلیل نبود برنامه مشخص، کمبود اراده سیاسی یا نگرانی از واکنش برخی والدین این جلسات بهندرت برگزار میشود.
پاپ اندیای، وزیر وقت آموزش ملی فرانسه سال ۲۰۲۳ از شورای عالی برنامهریزی آموزشی خواست تا یک برنامه جدید برای آموزش جنسی تدوین کند.اما انتشار محتوای این برنامه بحثهای گستردهای را در جامعه برانگیخت. محافل محافظهکار کاتولیک بهشدت با برخی مفاهیم بهویژه موضوع هویت جنسیتی مخالفت کردند و آن را نامناسب برای کودکان خردسال دانستند. منتقدان این برنامه را تلاشی برای القای ایدئولوژی خاص به دانشآموزان توصیف کردند و در نتیجه اداره کل آموزش مدارس (Dgesco) دو بار ناچار به بازنویسی آن شد.
دامنه آموزشها در دبیرستان گستردهتر شده و شامل مباحثی مانند گرایش جنسی، هویت جنسیتی، مفهوم رضایت صریح و خطرات مرتبط با فضای مجازی مانند سکستینگ، پورنوگرافی آنلاین و جعل تصاویر میشود. این آموزشها همچنین به مقابله با کلیشههای جنسیتی، ارتقای برابری زنان و مردان، آگاهی از حقوق فردی و مبارزه با آزار و خشونتهای جنسی میپردازد.
گروههای محافظهکار این برنامه را به داشتن رویکرد ایدئولوژیک متهم کرده و خواستار بازنگری در آن شدهاند. اتحادیه خانواده «Syndicat de la famille» روز سهشنبه در شبکه اجتماعی X نوشت: «قانون، مدارس را ملزم میکند که از نظر فلسفی و سیاسی بیطرف باشند اما برنامه جدید آموزش جنسی بسیار از این معیار فاصله دارد.» این گروه همچنین از الیزابت بورن، وزیر آموزش ملی فرانسه خواست جلسه شورای عالی آموزش (CSE) را به تعویق بیندازد.
برگرفته از
یورونیوز
به قرآن قسم میخورم که تا ۳۰ روز ماشین میخری، تا ۷ روز آیفون میگیری...
عجیب نیست؟ ۱۷۰ هزار نفر به این فریب واکنش دادهاند و کلمه "قرآن" را کامنت گذاشتهاند!
اینجا دیگر بحث دین یا باور نیست، بلکه یک شوی احمقانه برای سوءاستفاده از جهل عمومی است...
این ویدیو ثابت میکند که گاهی، بزرگترین دشمن ما خودمان و سادهلوحیمان است. آیا برای این تعداد زیادی از مردم، اندیشیدن دشوارتر از کامنت گذاشتن است؟
و این ویدئو نشان میدهد جامعهی ما فقر آموزش دارد، و نیاز به آموزشی ریشهای و فراگیر دارد تا از جهل و نادانی و ظلمت عبور کند و به تفکر، خرد و روشنی برسد...
هیچ آسیبی در شک و تردید وجود ندارد، بلکه از مسیر آن است که اکتشافات جدید ساخته می شوند.
- ریچارد فاینمن -
کدام خدا؟!
تاریخ مذهب را باید مانند تاریخ هنر و دیگر دستاوردهای بشری مطالعه کرد و از آن شگفتزده شد، اما آیا مذهب چیزی برای آموختن به ما دارد؟
داروین جهان طراحیشده را توضیح داد و راه را برای آتئیسم روشنفکرانه باز کرد. علم به ما نشان داد که زیبایی و پیچیدگی زندگی نتیجه تکامل است، نه خرافات یا افسانهها.
اگر روزی با خدا روبهرو شوم، فقط یک سوال دارم: کدام خدا هستی، و چرا اینقدر اصرار داشتی خودت را پنهان کنی؟
یکی از جذابترین و درعینحال چالشبرانگیزترین ایدههای مذهبی و فلسفی، مفهوم «زندگی پس از مرگ» است. خداناباورانی چون سام هریس و داوکینز معتقدند که این ایده بیش از آنکه به انسانها آرامش ببخشد، باعث گمراهی ذهنی و تأخیر در پذیرش واقعیت مرگ و پایان زندگی میشود. سام هریس در کتاب بیداری معنوی (Waking Up) مینویسد که تکیه بر ایده حیات پس از مرگ، افراد را از تجربه کامل و معنادار زندگی فعلیشان محروم میکند و آنها را به سمت توهماتی سوق میدهد که بیشتر به کنترل جمعی و توجیه رنج و نابرابریهای اجتماعی منجر میشود.
از این دیدگاه، ایده «زندگی پس از مرگ» بیشتر از آنکه یک انگیزه معنوی باشد، ابزاری برای سرکوب ترس از مرگ و مرزهای فکری است. ادیان از این مفهوم بهعنوان وعدهای برای تسلیبخشی و حتی ابزار تهدید استفاده میکنند؛ وعدهای به بهشت و تهدیدی به جهنم. این مدل از زندگی، به تعبیر داوکینز، باعث ایجاد نوعی وابستگی روانی به یک نظام خیالی میشود که فرد را از مسئولیتپذیری اخلاقی مستقل بازمیدارد.
از منظر نقد علمی، ایده زندگی پس از مرگ هیچگونه شواهد تجربی و عینی ندارد. انسانها، بهجای اتکا به چنین تصورات غیرقابل اثباتی، میتوانند مرگ را بهعنوان بخشی طبیعی از چرخه زندگی بپذیرند و تلاش کنند تا با درک عمیقتر از معنای زندگی، آن را غنیتر و هدفمندتر تجربه کنند.
این ایده نه تنها در سطح فردی بلکه در سطح اجتماعی هم پیامدهایی دارد. جوامعی که بر اساس این باور شکل میگیرند، اغلب بهجای حل مشکلات دنیای واقعی، تمرکزشان را بر وعدههای آخرت معطوف میکنند؛ موضوعی که میتواند باعث انفعال اجتماعی، کاهش خلاقیت و حتی تعمیق بحرانهای انسانی شود.
آیا باور به زندگی پس از مرگ یک ضرورت انسانی برای مقابله با ترس از نیستی است یا یک توهم که انسان را از درک کامل زندگی محروم میکند؟
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
مکانیک کوانتوم علمی است که به ما کمک میکند بفهمیم جهان چگونه کار میکند؛ از رفتار ذرات در کوچکترین مقیاسها تا پدیدههای عجیب مثل همپوشانی و برهمنهی. این کتاب برای علاقهمندانی که به دنبال منابع ساده و مصور هستند، بهترین گزینه است.
چند پاراگراف جذاب از کتاب:
? «جهان کوانتومی جهانی است که در آن نمیتوان با قطعیت پیشبینی کرد که ذرات چگونه رفتار خواهند کرد. این جهان پر از احتمالات و احتمالات است، جایی که یک ذره میتواند در آن واحد در چندین مکان باشد.»
? «اصل عدم قطعیت هایزنبرگ: به طور خلاصه میگوید، هرچه تلاش کنیم مکان یک ذره را دقیقتر بدانیم، اطلاعات کمتری در مورد سرعت آن خواهیم داشت و برعکس. یعنی در جهان کوانتومی، نمیتوانیم به همه چیز پی ببریم.»
? «این کتاب تنها یک شروع است، اما شما را به سفری به سوی درک عمیقتر از جهان میبرد؛ دنیایی که از قوانین عادی ما سرپیچی میکند و در عین حال پایه و اساس هر چیزی است که در اطراف ماست.»
اگر شما هم از آن دستهای هستید که همیشه میخواستید یک آغازگر برای این علم داشته باشید، این کتاب دقیقاً برای شماست! ?
فرگشت و افسردگی
برگردان: ونداد زمانی
روانشناسان فرگشت گرا بر این نکتهی مهم پا میفشارند که چون مغز حفظِ ذات و بقای بشر را بر عهده دارد ضرورتاً به گونهای تطبیق یافته است که بتواند در مقابل ناهنجاریهای روانی مقاومت کند و اجازه ندهد تا اختلالات مغزی حضور گستردهای در انسان داشته باشد. از سوی دیگر تحقیقات انجامشده در امریکا و سایر نقاط جهان حاکی از آن است که بین ۳۰ تا ۵۰ درصد انسانها از نظرِ دانش پزشکی، نشانههای بالینی افسردگی را در یکی از دوران زندگی خود بروز میدهند.
تناقض بین توانایی مغز انسانها برای پیشگیری و پرهیز از بیماریهای روانی و درکنار آن درصد بالای افسردگی در بشر، معمایی را پیش روی دانشمندان علم پزشکی قرار داده است. البته برای پاسخ دادن به این سئوال که چرا افسردگی حضور چشمگیری در جوامع بشری دارد، محققان تلاش کردهاند تا به سهم خود، دلایل متفاوتی را برای حل این معما پیدا کنند
بخشی از دستاوردهای تحقیقاتی، عامل «سالخوردگی» را در سرایت و گسترش بیماری افسردگی مهم میداند. کهولت و ازکارافتادگی تدریجی اعضای مختلف بدن بویژه مغز، تغییر آشکاری است که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. در دوران سالخوردگی مغز انسان به شکل قابل توجهی تحلیل میرود. اما با وجود دلائل معتبر، کهولت نمیتواند شرط اصلی برای تشخیص و دلیل اصلی بیماری افسردگی باشد چرا که اولین و بیشترین تجربههای افسردگی در سنین نوجوانی و جوانی رخ میدهد.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago