_صدات هم مثلِ‌ تنت سکسیه؟

تنم زیرِ سنگینی تنش جا به جا شد و برای بارِ هزارم به خودم لعنت فرستادم. تابی به گردنم دادم و مستقیم به تیله‌های سبز‌آبی‌اش خیره شدم.

_مگه فرقی هم به حالت داره؟

گرمی سرِ انگشت‌های بزرگش، روی کمر برهنه‌ام نشست که از گرمی‌اش روی پوستِ سردم تکون خفیفی خوردم. لبخندش توی این لحظه، مضحک‌ترین چیز توی چشم‌هام بود.

_فرق داره که می‌پرسم بیبی! تمومِ کُرکات طلاییه؟

زیادی سؤال می‌پرسید و همین خسته‌ام می‌کرد.

_چطوره با یه کارِ دیگه صدای آه و ناله‌‌هات رو بلند کنم بیب؟

گفت و چشم‌های شرورش رو توی صورتم انداخت.
تا همینجا هم کافی بود دیگه...
نیم خیز شدم و با دستبندی که از زیر بالشت بیرون کشیدم، دست‌هاش رو سریع با دستبند بستم.

_به جرم قاچاق مواد مخدر، تو بازداشتی بیبی بوی.

دختره سروان دایره مبارزه با مخدره
برا اینکه پسره رو گیر بندازه مهمون
تختش میشه وسط عشق و حال بهش
دست بند میزنه?*?*??**

Telegram

•|°اِگــ🔞ـلاف°|•

﷽ •|°اِگـــلاف°|• غم فرستادهٔ عشق است؛ عزیزش دارید! ܩܠܝ࡙ߺܭߊ‌߬ܩܝ࡙ߺܭߊ‌߬ئܝ࡙ߺܠߺܨ***✍️***با همکاریS:m رمان‌های دیگرِ نویسنده***👇*** لیــکـتـــ***👑***ــور : آنلاین پارت‌گذاری: هر شب بجز جمعه ها ***🩵*** تا انتها رایگان ***🩶*** Admin - @Sogoli\_sos

❤️‍?❤️‍?ببین دختره چجوری برای استادش عشوه میاد ❤️‍?❤️‍?

?رامــــــــــشــــــــــگــــــــــر?
به قلم قوی #بهارنوری
داستان بالرین معروفی به نام راسا که توسط یک باند خلاف دزدیده می‌شه و مجبورش می‌کنن برای زنده موندن باله حرفه‌ای برقصه و به مسابقات جهانی بره تا بتونن به وسیله اون...... براش یه پسر جذاب و خوشتیپ به عنوان استاد انتخاب می‌شه که....

#پارت_آینده ❌❌❌?

با لبخند جذابی که منو تا مرز جنون برد، گفت:
_چیکار می‌کنی رامشگر؟
چندتا دختر اطرافمون برگشتن و با حرص نگاهم کردن. پورمهر استاد همه‌مون بود اما همیشه با من رفتار متفاوتی داشت.
_بیا... می‌خوام تکنیک جدیدی که یاد گرفتمو برات برقصم.
با چشم‌های مسخ‌شده سری تکون می‌ده و وارد اتاق تمرین می‌شیم.
همه چیز رو حاضر کرده بودم. نور شمع اتاق رو روشن کرده بود.
_اینجوری می‌خوای برام تمرین کنی؟
خنده‌ پر عشوه‌ای می‌کنم و می‌گم:
_مگه خودت همیشه بهم نمی‌گی رامشگر؟
انگار خوشش میاد! تاحالا ندیده بودم اینجوری نگاهم کنه! از میز کناریش جامی برای خودش پر می‌کنه و توی دستش می‌چرخونه.
دامن کوتاه قرمزم پف داره و همه چیزم رو نمایان کرده!
روی انگشت های پام می‌شینم و پام رو از هم باز می‌کنم.
چشم‌هاش قرمز شده و نگاهش..…
دختره می‌خواد با عشوه برای استادش برقصه که یهو....???

رمانی خفن در ژانر #عاشقانه#انتقامی#تناسخ

دختری که زندگی قبلیش رو به یاد میاره و وقتی می‌فهمه چه کسی باعث مرگش شده.......

زود باش نویسنده می‌خواد حق عضویتی کنه??

https://t.me/+U7GoLQFjhPc2OWZk
https://t.me/+U7GoLQFjhPc2OWZk
۹صبح

#عشق_ممنوعه ?
دختر خون‌آشامی به اسم تانیا بخاطر قتلی که ناپدرش انجام داده خونبس مرد خون‌آشامی قدرتمند به اسم هوراد میشه تانیا به روستای فرار میکنه اونجا با یه پسری آشنا میشه به اسم رایان عاشقش میشه
هوراد با تهدید اونو بر میگردونه بزور می خواستند لباس عروسی به تنش کنند که رایان از راه می رسه اونو میدوزد یه شب تو جنگل تانیا متوجه میشه که رایان گرگینه ست و...

#خون_آشام...
#گرگینه...
#هیجان_انگیز...

https://t.me/+8bD4ZKC18F8xOTg0
https://t.me/+8bD4ZKC18F8xOTg0
۹صبح

مدت زیادی بود که دستم به هیچ جنس مونثی نخورده بود و هیچکس نمی‌تونست اغوام کنه ولی اون سلیطه‌ی خوشگل با دلبریاش انگار قصد جونمو کرده بود?
فکر نمی‌کردم ناب و دست نخورده باشه اما وقتی فهمیدم دختره با کمال میل...??
https://t.me/+IvNu3CcFf3tmYzE0

با واکنش خستگیمو در کنید ?
نگاه کنید چقدر طولانیه!!!

? #32 #معجزه_من دختره بی حس زل زده بود بهم، منم عین بز زل زدم بهش تا بلاخره از رو بره والا چه معنی میده بچه انقد غد و پرو؟ اردلان که دید ما عین دشمنای خونی داریم به هم نگاه میکنیم اِهِمی کرد و با اخم گفت: _عمو جون ما وقتی یه آدم جدید میاد خونه مون باید…

راهنمایی میکنم
تو متن بهش اشاره شدهههههه ?

حدس نمیزنین هاا؟ ?‍♀?
باشه 30 تا واکنش به نیت 30 تا از ممبر هام

اگه گفتین کیه؟
بیینم دقت کردین؟
اگه درست بگین یه پارت ِ کلفت و دراز مهمون منین امشب ?
در غیر این صورت میافته صبح جُمبَه???

وااااا کنش نشود فراموش ?

همیشه اینطوری گولم بزنید ???