?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
🔺ویژهنامهی مانتره
🖇️شمارهی هشتم گاهنامهی علمی-فرهنگی مانتره به صاحبامتیازی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران با محوریت واکنش به سخنان معاون اول رئیسجمهور منتشر شد.
🔹«به نام تمرکززدایی، به کام نابودی ایران»
یادداشت ۱۵ استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته در واکنش به سخنان آقای محمدرضا عارف، معاون اول ریاست جمهوری دربارهی اختیارات استانداران و ایدهی فدرالیسم
🔸نویسندگان:
حمید احمدی
احسان هوشمند
اصغر دادبه
کوروش احمدی
مهدی ذاکریان
آرش رییسینژاد
سید عبدالامیر نبوی
مهدی تدینی
حامد زارع
حسین(سالار) سیفالدینی
عارف مسعودی
محمدعلی بهمنی قاجار
محمدرضا پاسبان
احسان موحدیان
اشکان زارع
۲۵ دیماه ۱۴۰۳
https://t.me/iranshenasi_ut/635
و سرانجام منشور کوروش یا استوانه کوروش را در موزه بریتانیا یافتم و سخنانش را ۲۵۶۳ سال بعدتر بشنیدم:
« مردوک (خدای بزرگ بابِل) همهٔ سرزمینها را جست و بررسی کرد، شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، و شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند. مردوک سرزمین گوتی و همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای کوروش به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (عامهٔ مردم) را که مردوک به دستان او (کوروش) سپرده بود، به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست. و او را فرمان داد تا بسوی شهرش (شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت تا راه شهر تینتیر را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت. سپاهیان گستردهاش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگافزارهایشان در کنارش روان بودند. مردوک او (کوروش) را بدون جنگ و نبرد، به درون (شهرِ) شواَنّهَ (بابل) وارد کرد و شهرش، بابل را از سختی رهانید. مردوک نبونئید، شاهی را که از او نمیهراسید، در دست کوروش نهاد. همهٔ مردم بابل، تمامی سرزمین سومر و اَکد، بزرگان و فرمانبرداران در برابرش کرنش کردند و بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند و چهرههایشان درخشان شد. مردوک، سروری را که با یاریاش به مردگان زندگی بخشید و آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را ستودند. منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نوادهٔ چیشپش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست میدارند و)پادشاهی او را با دلی شاد یاد میکنند. آنگاه که با آشتی به درون بابل درآمدم، جایگاه سروری خود را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من بخشید و من هر روز ترسان در پی نیایشاش بودم. سپاهیان گستردهام با آرامش درون بابل گام برمیداشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ سومر و اَکَد هراسآفرین باشد.
در پیِ امنیت شهرِ بابل و همهٔ جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل که برخلاف خواست خدایان یوغی بر آنان نهاده بود که شایستهشان نبود، خستگیهایشان را تسکین دادم و از بندها رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار نیک من شادمان گشت و به من کوروش، شاهی که از او میترسد و کمبوجیه پسر تنیام و به همهٔ سپاهیانم، برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به فرمان والایش، همهٔ شاهانی که بر تختها نشستهاند، از هر گوشهٔ جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در سرزمینهای دوردست میزیند، و شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی میکنند، همهٔ آنان، باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از بابل تا شهر آشور و شوش، اَکَد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاههای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز محرابهایشان ویران شده بود. باشد تا همه خدایانی که به درون نیایشگاههایشان بازگرداندم، هر روز در برابر خدایان بل و نبو، روزگاری دراز برایم خواستار شوند و کارهای نیکم را یاداور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش شاهی که به تو احترام میورزد و کمبوجیه پسرش». باشد که مردمان بابل شاهی مرا بستایند. من همه سرزمینها را در صلح و امنیت نشاندم…»
پینوشت:
سرزمین انشان یا انزان از شرق استان خوزستان تا غرب و مرکز استان فارس است که در متون اکدی و سومری در اواخر هزاره سوم پ.م. بدان اشارتی شده است. به اشتباه به شرق فارس اشاره شد.
در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل آن را به ۶ زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک نگهداری میشود.
به بیان دیگر، استثناگرایی آمریکا تحمل برآمدن یک ملت و کشوری نوین به عنوان ستاره رهنمون را ندارد چرا که خود یگانه ستاره رهنمون جهان و شهری درخشان بر فراز تپه است. در واقع، استثناییگرایی آمریکایی این باور را که آمریکا مرکز جهان کنونی است را شکل داده و در سیاست خارجی خود استراتژی مهار (Containment) را تقویت میکند. جای شگفتی نیست که کنشهای آمریکا در راستای این ذهنیت شکل میگیرد.
استثناگرایی آمریکایی مبنای سیاست خارجی این کشور را شکل داده و بر رابطه آن بر دیگر کشورها تاثیری کتمانناپذیر گذاشته است. نمودهای آن را میتوان در توسل به زور، مداخله در امور داخلی کشورها و کاربرد روزافزون تحریم دید. آمریکا این اجازه را بخود میدهد که دیگر کشورها را تحریم کند چرا که خود را استثنایی میداند. جای شگفتی نیست که آمریکا نگاهی ابزاری به حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی داشته باشد و از استقلال ترتیبات و رژیمهای بینالمللی بکاهد. آمریکا رسما اعلام میکند که سازمانها و حقوق بینالملل یکی از ابزار موجود برای پیشبرد اهداف منافع ملی این کشور است و حتی این توانایی را دارد که از قراردادها و تعهدات نیز خارج شود. چنین رویهای در سیاست خارجی آمریکا از پیشینهای طولانی برخوردار است. از این رو، بسیاری از کشورها از پیامدهای چنین رفتار آمریکا نگرانی روزافزون دارند. نتیجه پایانی اما اعتمادناپذیری روزافزون به آمریکا در حقوق بینالملل است. جالب آنکه، آمریکا نیز نگرانی میان کشورها سود جسته و از آن به عنوان بهانهای برای خروج از توافقات و تعهدات استفاده میکند. با این حال، آمریکا نیرومندترین قدرت و متنفذترین رهبر جهان کنونی است و نادیدهگرفتن روابط با این ابرقدرت نه سودمند است و نه ممکن. از از آنجا که آمریکا مهمترین دلمشغولی در سیاست کشورهاست، شناخت از آن امریست بنیادین؛ امری که نیازمند درک استثناگرایی آمریکایی است.
@Iran_simorgh
این مهاجران آلمانی پروتستان که به قاره آمریکا آمده بودند افرادی به شدت کوشا و منظم بودند. از دل چنین مهاجرینی بیوطن و فاقد دریافتی پیشینی از ایده کشوری با مرزهای مشخص و حاکمیتی مداخلهگر بود که ملتی نوین در سرزمینی پهناور و قارهای دوردست بپا خاست.
چهارمین عامل اما اقتصاد مهاجرین به آمریکا بود. مهاجرین اروپایی در بدو ورود خود با قارهای پهناور فاقد تمدنی درخشان، در قیاس با آسیا، روبرو شدند. با این حال، این قاره از انبوه منابع طبیعی برخوردار بود. دسترسی بدین مواد خام از طریق خرد کردن آسان بومیان آمریکایی طی بیش از سه سده پیش از استقلال حاصل شد. بطور مثال، یکی از تجارت های پر سود برای آنها تجارت پوست بود که پیش از این در دست بومیان آنجا بود. از این رو، بنیان اقتصاد مهاجرین اروپایی بر پایه یافتن دسترسی آسانتر به مواد خام شکلگرفت. چنین پیشینه تاریخی شیوه نگریستن آمریکاییان به جایگاه تجارت و دادوستد با دیگر ملل را برساخته تا آن اندازه که برای دستیابی به اهداف اقتصادی خود ابایی از تضعیف دیگر اقتصاد جوامع هدف ندارد. کوتاه اینکه، اقتصاد آمریکا خودمحور (Self-interest) است و تنها به فکر منافع خود ولو به ضرر منافع دیگر مردمان و کشورهاست.
انقلاب آمریکا یا همان جنگهای استقلال آمریکا (۱۷۶۵-۱۷۸۳) نیز بر ایده استثناییگرایی آمریکایی تاثیر گذاشت. برخلاف انقلابهای کلاسیک همچو فرانسه، روسیه و ایران، انقلاب آمریکا یک انقلاب اجتماعی (Social Revolution) نبود بلکه لحظه یک آغاز بود. انقلاب آمریکا وعده نان و کار و برق مجانی را سر نداد، بلکه تنها خواهان پیریزی بنیان آزادی در کشوری نوین بود. از دل جنگ استقلال با بریتانیا بود که ملتی نوین در ۱۷۷۶ بپاخاست و جوانترین قدرت جهانی از اتحاد ۱۳ مستعمرهنشین بریتانیا در کرانه اقیانوس اطلس سربرآورد و خود را نوری دید برای هدایت دیگر مردمان.
گذشته از این، جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵) بر سر برده داری و شکاف میان ایالتهای شمالی و جنوبی نقشی مهم در تقویت این نگاه بود. پیروزی در این جنگ باعث تقویت ایده مشیت الهی آمریکا همراه با ماموریتی ویژه در جهان شد. همان گونه که آمریکا توانست بردههای زیادی را در قلمرو خود آزاد کند; بنابراین اکنون می تواند دیگر بردهها در جهان، یعنی مردم جهان سوم، را آزاد کند! کوتاه اینکه، استثنایی بودن انقلاب آمریکا و پیروزی در جنگ داخلی باور به حقانیت را در میان شهروندان آن کشور را دوچندان کرد.
دین مدنی (Civil Religion) در این کشور دیگر عاملِ تاثیرگذار بر شکلگیری استثناگرایی آمریکایی بود. از آغاز تاسیس این کشور، ردپای مذهب در سیاست آمریکایی آشکارا دیده میشود به گونهای که دین در متن جامعه آمریکا زنده است؛ گو اینکه نقش آن با آنچه در ایران کنونی است ناهمسان است. این ناهمسانی در گستره و نقش دین در جامعه ریشه در اهمیت جریان روشنگری اروپایی (Enlightenment) و پذیرش دیدگاه خداباوری بدون دخالت روزمره خدا در جهان دارد؛ دیدگاهی که Deism نامیده میشد تا Theism!
بنیان دین مدنی در امریکا تلاش برای ایجاد تغییر و تحول است که خود برخاسته از پروتستانیسم است. از نگاه پروتستانها تنها با تغییر و تحول در زندگی اینجهانی است که میتوان پاسخ بدین پرس ایمانی را دریافت که آیا خداوند فرد را برگزیده یا نه. در واقع، تنها با تایید خداوند از طریق نشانهها، به ویژه موفقیت در کار، است که فرد به این باور میرسد که در راستای مشیت الهی گام برمیدارد; تصوری که شکلدهنده باور به برخورداری این کشور از مأموریتی ویژه و مشیت الهی است. از سوی دیگر، موفقیت در کسبوکار، در کنار پشتکار و پرهیز از اسراف، زیربنای فرهنگی برای رشد اولیه سرمایهداری به عنوان ساخت اقتصادی مسلط را در این کشور توجیه میکرد. جای شگفتی نیست که هر گونه پیشرفت اقتصادی همچو نشانه رضایت خداوند دیده میشود. پیامد پایانی چنین ترکیبی از ایده اخلاقی و بستر اقتصادی، پذیرش امریکا به عنوان قطب سرمایهداری است. کوتاه اینکه، دین مدنی در آمریکا نماد و نمود والای اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری به زبان ماکس وبر است.
بیتردید، استثناگرایی امریکایی برسازنده ادعاهایی بنیادین در ناخودآگاه روان جمعی این کشور بوده به گونهای که چراغ راهنمایی برای سیاست خارجی آن شکل دادهاست. نخست اینکه، چنین استثناگرایی تاکنون در هیچ جایی رخ نداده است. به بیان دیگر، آنچه که در آمریکا رخ داده بیهمتا بوده است. دوم اینکه، هیچ کشور دیگری توانایی برای انجام چنین کاری ندارد. سوم اینکه، اگر کشور دیگری بتواند نیز انجام دهد، به خوبی آنچه که در آمریکا رخ داده نخواهد بود. چهارم اینکه، اگر کشوری ادعا کند که این کار را به خوبی انجام داده باید آن را مهار کند.
سید موسی صدر روحانی ایرانی که شیعیان را در لبنان به بازیگر قدرتمند سیاسی بدل کرد حضور شیعیان در لبنان با گسترش روز افزودن اسلام طبق منبع¹ به قرن هفتم میلادی و به صحاب پیامبر اسلامی یعنی اباذر غفاری نسبت داده می شود شیعیان طی قرن ها در لبنانِ تحت سلطه ی…
سید موسی صدر روحانی ایرانی که شیعیان را در لبنان به بازیگر قدرتمند سیاسی بدل کرد
حضور شیعیان در لبنان با گسترش روز افزودن اسلام طبق منبع¹ به قرن هفتم میلادی و به صحاب پیامبر اسلامی یعنی اباذر غفاری نسبت داده می شود
شیعیان طی قرن ها در لبنانِ تحت سلطه ی عثمانی سنی مذهب به نوعی نادیده گرفته می شدند(حتی سرکوب و به نوعی بدعت گذار دین اسلام شناخته می شدند² ) پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و در میان جنگ های جهانی لبنان تحت قیمومیت فرانسه تا حدودی وضعیت شیعیان بهبود پیدا کرد اما کسی که شیعیان را در لبنان به یک قوم تاثیرگذار تبدیل کرد روحانی ایرانی بود که از نوادگان شیعیان مهاجرت کرده از لبنان بود سید موسی صدر روحانی تحصیل کرده ی دانشگاه تهران پس از قرنها محرومیت قدرت تاثیر گذاری را به شیعیان فقیر و نادیده گرفته شده تقدیم کرد
منبع ۱ مقاله : History of the Shia Community in Lebanon
منبع ۲ کتاب :The Shiites of Lebanon under Ottoman Rule, 1516-1788
?معرفی کتاب جدید آرش رئیسینژاد
*?شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه
?*امیرتیمور شیبانی
? آرش رئیسینژاد، پژوهشگر و استاد دانشگاه در رشته روابط بینالملل، کتاب تازه خود را منتشر کرد. دکتر رئیسینژاد که سابقه تدریس در دانشگاه تهران را دارد، پس از کنار گذاشته شدن از استادی این دانشگاه، در دانشگاه لندن مشغول به انجام فعالیت پژوهشی شد. عنوان کامل کتاب، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه، ایران، کردهای عراق و شیعیان لبنان» است و ترجمه فارسی آن که توسط خانم پریسا فرهادی انجام شده، چندی پیش از سوی نشرنی منتشر شده است. پیش از این نیز اث«ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپولیتیک راه تا دیپلماسی راه» از سوی انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده بود که با استقبال زیادی از سوی صاحبنظران روبرو شد.
?این استاد و پژوهشگر سابق دانشگاه تهران دغدغههای خود در رابطه با وضعیت امروز ایران در حوزه روابط منطقهای و خطر عقبماندگی کشور از رقابتهای کریدوری و ترانزیتی و چالشهای امنیتی، اقتصادی و تکنوپلیتیکی را در صفحات مجازی با مخاطبان خود به اشتراک میگذارد. اگر «ایران و راه ابریشم نوین» با تلفیقی دقیق و علمی از جغرافیا، تاریخ و دانش روابط بینالملل به تشریح موقعیت امروز ایران در مسیر شاهراههای تجاری میپردازد، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» تلاش دارد با نگاهی ژرف و چندجانبه، بر روابط غیررسمی دولت شاهنشاهی ایران با کردهای عراق و شیعیان لبنان در بازه زمانی 1337 تا 1357 تمرکز کند.
?بحث برسر روابط میان بخشهایی از حاکمیتِ ایران با گروههای نیابتی منطقهای و چراییها و چگونگیهای چنین روابطی و میزان تاثیر این پیوندهای غیردولتی با این گروهها بر امنیت و پیشبرد منافع ملی همچنان از موضوعات اصلی در سیاست روز چه در میان نخبگان و اهل سیاست و چه در میان عامه مردم است. با این حال، کتاب مورد بحث تنها تلاش دارد ضمن پرداختن به پویاییهای حاکم بر شکلگیری، ادامه و پایان این روابط میان دولت شاهنشاهی از یک سو و کردها و شیعیان لبنان از سوی دیگر در یک بازه زمانی مشخص، دلایل آغاز پیوندهای استراتژیک میان دولت ایران با گروههای غیردولتی را بازشناخته، روند حاکم بر این روابط را موشکافی کند و ضمن ارجاع مخاطب به روایتها، اسناد و گفتوگوهای دسته اول و ارزشمند، چگونگی به بنبست رسیدن و پایان پیوندهای میان پهلوی دوم با گروههای نیابتی کردی و شیعی را تشریح کند.
?شناخت پیشینه، روند و چگونگی پایان یافتن روابط استراتژیک میان دستگاه امنیتی و نظامی ایرانِ پهلوی و گروههایی که به لحاظ دینی و قومی پیوندهایی دیرین با ایران داشته و دارند، میتواند خواننده را نسبت به ماهیت، چالشها و چگونگی این ارتباطات آگاهتر سازد. به موازات پرداختن به عوامل منطقهای حاکم بر روابط میان شاه و گروههای غیردولتی، نویسنده به تحلیل چالشهای امنیتیِ ایرانِ پهلوی در بستر جنگ سرد، نقش و دیدگاه سردمداران آمریکایی در رابطه با جایگاه ایران در منطقه نیز پرداخته است.
?شاید موضوع جالب توجه دیگر در رابطه با این پژوهش این باشد که نویسنده تلاش کرده کشاکش و نحوه تعامل میان صاحب منصبانِ دستگاههای داخلی دولت شاهنشاهی، از جمله ساواک، ارتش و وزارت خارجه را نیز در رابطه با چگونگی پیشبرد رابطه با گروههای غیردولتی از منظر «چیدمان نهادی» داخلی تشریح کرده و به آسیبشناسی آن بپردازد.
?وقوع کودتای خونین سال 1337 شمسی در کشور عراق و پایان پادشاهی در آن کشور که منجر به حاکمیت افسران عراقی و رشد کمونیسم در این کشور شد، حاکمیت جمال عبدالناصر بر مصر و خطر پانعربیسم که نویسنده از آنها به ترتیب با عنوانهای «خطرسرخ» و «خطر سیاه» یاد کرده، شاه را بر آن داشت تا با هدف ایجاد موازنه دربرابر این چالشها، دست به حمایت مالی و نظامی از کردهای عراق و حمایت مالی محدود از شیعیان لبنان بزند.
?روابط پرتلاطم میان رهبر پرنفوذ کردهای عراق، ملامصطفی بارزانی و امام موسی صدر در قامت رهبرِ ایرانیتبارِ شیعیان لبنان با مقامات دولتی، نظامی و امنیتی دولت شاهنشاهی به فراخور بازههای زمانی متفاوت گاه با خوشبینی و حس تفاهم و گاه با بدبینی و بیاعتمادی توام بود و نویسنده با بررسی نقش بازیگران ایرانی حاضر در این «میدان»، روایتی بدیع از تاریخ روابط ایرانِ پهلوی با متحدین غیردولتی منطقهای خود به دست میدهد.
?اختصاصی کانال سیاستنامه/ نقل با ذکر منبع مجاز است
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago