[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 month ago
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 4 days ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 2 days ago
۶
On his impact and commitment How have you managed to raise awareness of the conditions of prisoners from prison?
از درون زندان / (وقتی زندانی بودی)چگونه توانستید درباره اوضاع زندان و زندانیان اطلاع رسانی کنید ؟
پاسخ: اطلاع رسانی و روشنگری درباره اوضاع زندان در زمانی که خودم زندانی بودم بسیار دشوار بود،بیش از پنج سال از هشت سالی که زندانی بودم امکان تماس تلفنی نداشتم( در بندهای فوق امنیتی مثل دو الف،الف یک،۲۰۹،بازداشتگاه پلیس امنیت) تماس تلفنی فقط با مجوز بازجو و تحت نظارت زندانبان ممکن است،طی دوران بازجویی کمتر از چهار مرتبه اجازه تماس تلفنی به من داده شد که همیشه خود بازجو یا زندانبان کنارم بودند و تاکید می کردند که فقط در حد یک سلام و احوال پرسی کوتاه( حتی در بند دو الف و الف یک بازجو می گفت که فقط بگو حالم خوبه و برادران خیلی رفتار خوبی با من دارند)
در بند ۳۵۰ و در سلولهای انفرادی تنبیهی هم حق تماس تلفنی نداشتیم،وقتی به بند ۷ منتقل شدم تعجب کردم که اینجا زندانیان حق تماس تلفنی دارند،اگرچه تعداد زندانیان زیاد و تلفنها کم بود،اما در همان اندک فرصت تلاش کردم که اطلاع رسانی کنم که همین باعث شد پرونده جدید با اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام، علیهم گشوده شود و به بند الف یک برای بازجویی مجدد منتقل شدم.
هر بار از کوچکترین فرصتها برای اطلاع رسانی استفاده کردم و بیش از ده پرونده با محکومیتهای سنگین از جمله حبس،تبعید و جریمه نقدی علیهم اعمال شد.
اما این اطلاع رسانی ها بسیار تاثیر گذار و مفید بود .
با تلاش های زندانیان برای اطلاع رسانی و حمایت مردم اوضاع آرام آرام تغییر کرد و کارکنان زندان و نهادهای موسوم به امنیتی مجبور به رعایت اندکی از حقوق زندانیان شده اند اگرچه هنوز اوضاع فجیع است،
اما اطلاع رسانی / ارائه تصویر درست و دقیق از اوضاع زندان و البته حمایت گسترده و پیوسته مردم و رسانه ها قطعا تاثیر زیادی در دگرگونی اوضاع و کمتر شدن شکنجه ها داشته است.
#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
#سهیل_عربی
It was very difficult to provide information and clarification about the prison situation when I was a prisoner myself, for more than five years out of the eight years that I was a prisoner, I was not able to make a phone call, a phone call is only possible with the permission of the interrogator and under the supervision of the jailer, during the interrogation period less than I was allowed to call on the phone four times, and the interrogator or the jailer were always by my side and emphasized that only for a short greeting, the interrogator would say just say I'm fine and they treat me very well here.
In Ward 350 and in solitary confinement cells, we did not have the right to make phone calls. When I was transferred to Ward 7, I was surprised that the prisoners here had the right to make phone calls. Although the number of prisoners was large and the phones were few, I tried to inform them in the little time I had. This caused a new case to be opened against me with accusations of propaganda activity against the regime, and I was transferred to paragraph A-1 for re-interrogation.
Every time I used the smallest opportunities to inform, and more than ten cases were brought against me with heavy sentences, including imprisonment, exile, and fines.
But these informations were very effective and useful.
With the efforts of the prisoners to inform and support the people, the situation slowly changed, and the prison staff and so-called security institutions have been forced to respect the rights of the prisoners, although the situation is still terrible.
But informing/presenting a correct and accurate picture of the prison situation and of course the widespread and continuous support of the people and the media definitely had a great impact on changing the situation and reducing torture.
۶
ادامه دارد 👇
۴
How is the Iranian judicial system used to suppress dissenting voices?
چگونه از سیستم قضایی ایران برای سرکوب مخالفان /صداهای مخالف استفاده می شود؟
پاسخ:
سه مسئله مهم ،یک :
قوانین ارتجاعی/ نامناسب برای نیازهای عصر جدید .مشکل اصلی قوانین است،مجازاتهایی مثل اعدام،زندان و تبعید علیه مخالف،منتقد و دگراندیشان.
هر انتقادی را مصداق فعالیت تبلیغی علیه نظام/ تشویش اذهان عمومی...
هر تجمع اعتراضی مصداق جرم امنیتی اجتماع و تبانی / محاربه ...
اما این تمام مسئله نیست!
همین قوانین هم بدون ضابطه و اصول اجرا می شوند ،برای مثال در قانون اساسی فعلی( اصل ۲۳ و ۲۶) تفتیش عقاید ممنوع است اما از لحظه بازداشت تا بازجویی،بازپرسی ،دادگاه و حتی در زندان تفتیش عقاید ادامه دارد.
بازجویی تحت شکنجه و اکراه وجاهت قانونی ندارد اما کسب اقرار همیشه همراه با شکنجه و اکراه بوده ...
و قاضی بدون توجه به این موارد حکم صادر می کند و اما باز هم مسئله به اینجا ختم نمی شود!
منتقد ،معترض یا دگراندیش محکوم به تحمل حبس شده اما حین اجرای احکام شکنجه هایی فراتر از آنچه قاضی تعیین کرده بر او تحمیل می شود.
زندانی علاوه بر تحمل حبس نقض حقوق بدیهی خود را نیز تحمل می کند،همین اندک حقوقی که آیین نامه سازمان زندانها برایش در نظر گرفته هم نقض می شود.
مثل محرومیت از حق درمان ،نبود فضای کافی برای خواب،نبود خوراک و آب آشامیدنی سالم و کافی ...
آزارهایی مثل بازرسی هایی که همراه با تعرض جنسی است،بی احترامی و فحاشی بعضی از زندانبانها ،محرومیت از حق تماس تلفنی و حتی هواخوری علیه زندانیان معترض و حتی پرونده گشایی علیه آنان و بسیاری از شکنجه ها و نقض حقوق که شرح و توضیح همه آنان در چند کتاب هم نمی گنجد...
#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
Three important issues, one:
Reactionary laws/inappropriate for the needs of the new age. The main problem is the laws, punishments such as execution, prison and exile against opponents, critics and dissidents.
Any criticism is an example of propaganda activity against the system/anxiety of the public mind...
Any protest gathering is an example of the crime of community security and collusion/warfare...
But that's not all!
The same laws are implemented without rules and principles, for example, in the current constitution (Articles 23 and 26) inquisition is prohibited, but inquisition continues from the moment of arrest to interrogation, investigation, court and even in prison.
Interrogation under torture and reluctance has no legal basis, but obtaining a confession has always been accompanied by torture and reluctance...
And the judge issues a verdict regardless of these cases, but the issue does not end here!
A critic, protester or dissident is sentenced to suffer imprisonment, but during the execution of the sentences, tortures beyond what the judge has determined are imposed on him.
In addition to enduring imprisonment, the prisoner also endures the violation of his obvious rights, the few rights that the regulations of the prisons organization have considered for him are also violated.
Such as being deprived of the right to treatment, not having enough space to sleep, not having enough healthy food and drinking water...
Harassment such as inspections that are accompanied by sexual assault, disrespect and obscenity of some prison guards, denial of the right to make phone calls and even gossiping about protesting prisoners and even opening a case against them, and many tortures and violations of rights that the description and explanation of all of them It doesn't fit in a few books...
👇
۲: گذار از زندانی به فعال در تبعید را چگونه تجربه کردی؟ _ این تحول ( از زندان به تبعید)دشوار تر از آنچه تصور می کردم بود ،اما می دانستم فرصت خوبی است برای پژوهش و درک سختی های تبعید و آشنایی با مردم مناطق محروم. اگر تبعید را فرصتی برای پژوهش و تقویت…
آنارشیستها روشهای مختلفی را برای به چالش کشیدن و تغییر سیستم کنونی خشونت و نابرابری پیشنهاد میکنند، ازجمله تشکیل کمونها، مقاومت مدنی، فعالیتهای سندیکایی، دموکراسی شهرداری، شورش، اقدام مستقیم و آموزش.
یکی از دلایل تأکید آنارشیستها بر انتشار پروپاگاندا و آموزش، تمرکز آنها بر جایگزینهای غیرحزبی و مسالمتآمیز برای ایجاد تغییر است. آنها همواره مفهوم حزب پیشاهنگ را نقد میکنند و آن را عاملی اجتنابناپذیر برای شکلگیری استبداد میدانند. تجربهی انقلابهای فرانسه و روسیه نیز گواه صحت این پیشبینیها است.
بسیاری از مردم آنارشی را مترادف با هرجومرج و بینظمی میدانند و از این اصطلاح در همین معنا استفاده میکنند. اما در واقع، آنارشی – آنطور که اکثر آنارشیستها آن را تعریف میکنند – مفهومی کاملاً مغایر با این تصور رایج دارد.
آنارشی به معنای جامعهای مبتنی بر نظم است، نه هرجومرج و فقدان سازماندهی. در جامعهی آنارشیستی، افراد بر سرنوشت خود مسلط هستند و بدون نیاز به حاکم یا قدرت قهری، از طریق همکاری و خودمختاری فردی، نظم را در جامعه برقرار میکنند. همانطور که پرودون بیان کرد: «آزادی، مادر نظم است».
با این حال، آنارشیستها هرجومرج را بهطور کامل رد نمیکنند. آنها معتقدند که هرجومرج و بینظمی، علیرغم ظاهر آشفتهاش، میتواند پتانسیل ذاتی برای خلاقیت و نوآوری داشته باشد. همانطور که میخائیل باکونین، فیلسوف و انقلابی روس، بیان کرد: «نابود کردن یک عمل خلاقانه است».
ارتباطی که معمولاً بین آنارشیسم و خشونت برقرار میشود، این است که آنارشیسم فقط به بمبهای تروریستی و خشونت معروف است. همچنین، وجود کتابی به نام «کتاب آشپزی آنارشیستی»[79] که در کتابفروشیها کتاب به فروش میرسد و دربارهی ساخت بمب و دینامیت است، این ادعا را تقویت میکند.
همانطور که الکساندر برکمن، فیلسوف آنارشیست، بیان میکند، خشونت در طول تاریخ بهعنوان ابزاری برای مبارزه با ظلم و ستم و دستیابی به اهداف سیاسی به کار گرفته شده است. این خشونتها توسط پیروان طیف گستردهای از مذاهب و ایدئولوژیهای سیاسی، از جمله ملیگرایان، لیبرالها، سوسیالیستها، فمینیستها، جمهوریخواهان، سلطنتطلبان، بوداییها، مسلمانان، مسیحیان، دموکراتها، محافظهکاران و فاشیستها اعمال شده است. بهعلاوه، بنیان هر دولتی بر پایهی خشونت سازمانیافته استوار است.
آنارشیستهایی که به خشونت متوسل شدهاند، بدتر از دیگران نیستند. اما بیشتر آنارشیستها با خشونت و تروریسم مخالف بودهاند و همیشه ارتباط قوی بین آنارشیسم و صلحطلبی وجود داشته است. بااینحال، آنارشیستها یک قدم فراتر میروند؛ آنها خشونتی را به چالش میکشند که بیشتر مردم آن را تشخیص نمیدهند و اغلب از بدترین نوع ممکن است؛ این خشونت قانونی است.
منتقدان، بهویژه مارکسیستها، اغلب آنارشیسم را به کوتهفکری نظری، ضد روشنفکری و یا اتکا به اقدامات بیفکرانه متهم میکنند. اما بررسی تاریخ جنبش آنارشیستی نشان میدهد که بسیاری از آنارشیستها یا افرادی که با آنارشیسم همدلی داشتهاند، از جمله روشنفکران برجستهی نسل خود و افراد واقعاً خلاقی بودهاند. علاوه بر این، آنارشیستها سهم قابلتوجهی در تولید متون فلسفی و اجتماعی داشتهاند که آموزهها و نظرات آنها را تشریح میکند. این متون عموماً از اصطلاحات تخصصی واژگان تخصصی نامفهوم و خودنمایانهای که در میان بسیاری از محققان لیبرال، مارکسیستها پسامدرنیستها رایج است، پرهیز میکنند.
در حالی که برخی آنارشیسم را به دلیل تمرکز بر عمل و دگرگونی اجتماعی ستایش میکنند، منتقدان دیگری آن را به دلیل «غیرسیاسی بودن» و «بیعملی» مورد تمسخر قرار میدهند. جاناتان پوریت،[80] رهبر سابق حزب سبز در بریتانیا، نمونهای از این دیدگاه است. او معتقد است که آنارشیستها بهجای مشارکت فعال در عرصهی سیاسی، صرفاً به تفکر و درونگرایی میپردازند. پوریت حتی مدعی است که عدم حضور آنارشیستها در سیاست حزبی نشاندهنده عدم «زندگی در دنیای واقعی» آنها است.
جالبتوجه است که بسیاری از مضامین اصلی مانیفست حزب سبز، مانند جامعهای غیرمتمرکز، عادلانه، اکولوژیک، مشارکتی و با نهادهای منعطف، دقیقاً همانهایی هستند که آنارشیستهایی مانند کروپوتکین مدتها پیش از آن دفاع میکردند. بااینحال، پوریت این آرمانها را به چارچوب سیاست حزبی محدود میکند، درحالیکه آنارشیستها خواهان دگرگونیهای بنیادیتر در ساختارهای اجتماعی و سیاسی هستند.
پُریت، بهعنوان یک چهرهی رسانهای، تصویری کاملاً نادرست از آنارشیسم و جامعهای غیرمتمرکز ارائه میدهد. آنارشیسم نهتنها غیرسیاسی نیست، بلکه مخالف هرگونه کنارهگیری از اجتماع و غرقشدن در عبادت، ریاضت، مدیتیشن، خودنگری و اورادخوانی است. آنارشیسم مخالف سیاست به معنای رایج آن، یعنی تمرکز قدرت در دست دولت و احزاب سیاسی است. از نظر آنارشیستها، تنها دموکراسی واقعی، دموکراسی مشارکتی است که در آن همهی افراد بهطور مستقیم در تصمیمگیریها مشارکت میکنند. آنها معتقدند که رأی دادن در انتخابات هر چند سال یکبار، صرفاً به مشروعیت بخشیدن به قدرت حاکمان در جامعهای سلسلهمراتبی و غیردموکراتیک میانجامد. #آنارشیسم یک جنبش واحد و یکپارچه نیست، بلکه طیف وسیعی از گرایشها و رویکردها را دربر میگیرد.
از طرف دیگر، آنارشیسم را میتوان بهعنوان یک جنبش تاریخی و نظریهی سیاسی در نظر گرفت که ریشههای آن به اواخر قرن هجدهم میلادی باز میگردد. این تفکر در نوشتههای ویلیام گادوین،[71] نویسندهی کتاب کلاسیک آنارشیستی «تحقیقی در باب عدالت سیاسی»،[72] و همچنین در اقدامات «سانکولوتها»[73] و «آنراژهها»[74] در جریان انقلاب فرانسه، و نیز در آثار رادیکالهایی مانند توماس اسپنس[75] و ویلیام بلیک[76] در بریتانیا نمود پیدا کرد. واژهی «آنارشیست» برای اولینبار در جریان انقلاب فرانسه بهعنوان یک توهین برای توصیف «سانکولوتها» – به معنی «بیشلوار» – به کار رفت. این اصطلاح به طبقهی کارگر فرانسه اطلاق میشد که در دوران انقلاب خواستار الغای دولت بودند.
آنارشیسم بهعنوان یک جنبش اجتماعی، در قرن نوزدهم میلادی شکل گرفت. فلسفهی اجتماعی بنیادین آنارشیسم توسط میخائیل باکونین، انقلابی روس، تدوین شد. این فلسفه، محصول درگیریهای او با کارل مارکس و پیروانش بود که در دههی 1860 در جلسات انجمن بینالمللی کارگران طرفدار رویکردی دولتی به سوسیالیسم بودند؛ بنابراین، آنارشیسم در شکل کلاسیک خود، همانطور که توسط کروپوتکین، گلدمن، رکلوز و مالاتستا مطرح شد، بخش مهمی از جنبش سوسیالیستی در سالهای پیش از جنگ جهانی اول را تشکیل میداد. با این حال، سوسیالیسم آنارشیستی، ماهیتی آزادیخواهانه داشت و در تقابل با سوسیالیسم مارکسیستی قرار میگرفت. به نظر من، تلاش نویسندگانی مانند دیوید پپر[77] برای ایجاد تمایز قاطع بین سوسیالیسم و آنارشیسم، از نظر مفهومی و تاریخی گمراهکننده است.
بدفهمیهای مربوط به آنارشیسم
در میان فلسفههای سیاسی، شاید آنارشیسم بدنامترین باشد. نویسندگان از طیفهای مختلف سیاسی – از مارکسیستها گرفته تا لیبرالها، دموکراتها و محافظهکاران – آن را نادیده گرفته، بدنام کردهاند، مورد تمسخر و سوءاستفاده قرار دادهاند، و به اشتباه فهمیده و نادرست نمایش دادهاند. تئودور روزولت، رئیس جمهور آمریکا، آنارشیسم را «جنایتی علیه کل بشریت» خواند و به طور کلی بهعنوان مکتبی مخرب، خشن و پوچگرا شناخته میشود.
در این متن، به هشت مورد از رایجترین انتقادات وارده به آنارشیسم میپردازیم و به بررسی و پاسخ به آنها میپردازیم.
یکی از انتقادات رایج به آنارشیسم، بیگناهی و سادهلوحی بیش از حد طرفداران آن است. منتقدان معتقدند که آنارشیستها دیدگاهی خوشبینانه و غیرواقعی نسبت به طبیعت انسان دارند و آن را اساساً خوب و صلحجو میدانند. به گفتهی آنها، این دیدگاه رمانتیک – که ریشه در تفکرات فیلسوفانی مانند ژان ژاک روسو دارد – با واقعیت انسآنهای واقعی که ظالم، پرخاشگر و خودخواه هستند، مغایرت دارد. ازاینرو، منتقدان بر این باورند که آنارشی صرفاً یک آرمان دستنیافتنی است، یک توهم از عصر طلایی گذشته که هرگز وجود نداشته است. به نظر آنها، باتوجهبه ماهیت فاسد بشر، همیشه بهنوعی اقتدار اجبارآمیز برای حفظ نظم و آرامش جامعه نیاز است.
برخلاف تصور رایج، آنارشیستها پیرو روسو نیستند. در واقع، میخائیل باکونین، فیلسوف برجستهی آنارشیست، در نقدهای خود از این فیلسوف قرن هجدهم بسیار تندوتیز بود. اکثر آنارشیستها معتقدند که انسانها، ترکیبی از گرایشهای خوب و بد دارند. آنها بر این باورند که انسانها ذاتاً فاسد یا شرور نیستند، اما درعینحال ظرفیتهایی برای خشونت و خودخواهی نیز دارند.
اگر آنارشیستها انسانها را صرفاً موجوداتی نیکو میپنداشتند، دلیلی برای مخالفت با حکومت و ساختارهای قدرت سنتی وجود نداشت. مخالفت آنارشیستها با اقتدار، ریشه در دیدگاه واقعبینانهی آنها نسبت به طبیعت انسان دارد. آنها معتقدند که قدرت، چه در دستان افراد و چه در دستان دولت، به فساد منجر میشود و آزادی و عدالت را به خطر میاندازد.
در اصل، آنارشیستها با هر قدرتی که فرانسویها آن را «puissance» مینامند، یعنی «قدرت بر» (بهجای «pouvoir»، قدرت برای انجام کاری) مخالف هستند. آنها معتقدند که قدرت نباید برای کنترل و سرکوب دیگران به کار گرفته شود، بلکه باید در خدمت آزادی و توانمندسازی افراد باشد. همانطور که لرد آکتون،[78] فیلسوف و مورخ بریتانیایی، بیان کرد: «قدرت فاسد میکند، و قدرت مطلق کاملاً فاسد میکند». پل گودمن، نویسنده و نظریهپرداز آنارشیست، معتقد بود که هدف نهایی جامعه باید ایجاد نهادهایی باشد که «بیشترین کمک را به گسترش پتانسیلهای ما برای هوش، زیبایی، اجتماعی بودن و آزادی میکنند». این امر از نظر آنارشیستها، تنها با رهایی از قیدوبندهای قدرت و ساختارهای سلسلهمراتبی سنتی، قابل دستیابی است.
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 month ago
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 4 days ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 2 days ago