?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 6 days ago
پلیس در مرز بلغارستان و ترکیه از نجات جان سه پسر مهاجر ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ ساله خودداری کرد و مانع تلاشهای فعالان برای کمک به آنها شد
پروندهای از شواهد گردآوریشده توسط دو سازمان بشردوستانه شامل عکسها، شهادتها و موقعیتهای جغرافیایی است که ظاهراً نشان میدهد مقامهای مرزی بلغارستان در نجات این پسران کوتاهی کردهاند؛ پسرانی که در سرمای شدید و در جنگلهای بورگاس در جنوب شرقی بلغارستان گم شده بودند و برای کمک تماس گرفته بودند.
این دو سازمان، میگویند گزارش آنها با عنوان «زندگیهای یخزده» تصویری بزرگتر از خشونت علیه مهاجران در مرزهای اروپا را آشکار میکند.
مرز بلغارستان با ترکیه یکی از نقاط عبور پرتردد برای افرادی است که امیدوارند در اروپا درخواست پناهندگی دهند، اما در سالهای اخیر موارد متعددی از نقض حقوق بشر در این نقطه ثبت شده است؛ از جمله ادعاهایی درباره پس راندن غیرقانونی پناهجویان به ترکیه. این منطقه صعبالعبور است؛ زمین سنگلاخی و تپهای دارد، زمستانهای آن بسیار سرد و همراه با بادهای شدید است.
دو سازمان حقوق بشری NNK و CRB میگویند اولین بار صبح روز ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴ خبردار شدند که تماسهایی با خط اضطراری که توسط گروهی از مؤسسات خیریه راهاندازی شده، برقرار شده است. در این تماسها به سه نوجوان «در معرض خطر مرگ فوری» اشاره شده و موقعیت جیپیاس از مکان گیر افتادن آنها ارسال شده بود.
فعالان سپس بارها با شماره اضطراری رسمی ۱۱۲ بلغارستان تماس گرفتند و تلاش کردند خودشان به این پسران دسترسی پیدا کنند.
سه نوجوان پناهجوی مصری که اوایل دیماه در جنگلهای بلغارستان گم شده بودند، در نردیکی مرز ترکیه جان باختند. گاردین در گزارشی نوشت: «پلیس بلغارستان پیام کمک آنها را نادیده گرفت.»
گفته میشود پلیس مرزی بلغارستان، بهرغم مشاهده ویدئویی از یکی از این پسران گیرافتاده در برف، در عملیات نجات این سازمانها ایجاد مانع کرد.
این پسران که بعدها به نام احمد سمره ۱۷ ساله، احمد العودان ۱۶ ساله و سیفالله البلتاجی ۱۵ ساله شناسایی شدند، همگی در نهایت، مرده پیدا شدند. احمد سمره در حالی پیدا شد که «ردپای سگ و رد پوتین اطراف جسدش بود»؛ گزارشی که طبق اظهارات «حاکی از آن است که پلیس مرزی احتمالاً او را – زنده یا مرده – پیدا کرده اما تصمیم گرفته او را در سرما رها کند».
فعالانی که بعداً به محل بازگشتند، میگویند تمام آثار ردپا پاک شده بود. یکی از افرادی که جسد را در برف یافته بود، گفت آن صحنه برای همیشه در ذهنش «حک» شده است.
پیکر یکی از این نوجوانان در حالی پیدا شد که بخشی از جسد توسط یک حیوان خورده شده بود.
گزارش مذکور، جزئیات آزار و اذیت سیستماتیک تیمهای نجات این سازمانها را در دمای بسیار پایین دسامبر ارائه میدهد، و همچنین توصیف میکند که چگونه مجبور شدند خودروی امدادیشان را پس از دخالت مرزبانان رها کنند. این خودرو احتمالاً توسط مأموران مرزی تخریب شده، شیشههایش شکسته و موتور آن از بین رفته است.
یک تیم نجات، گذرنامهها و تلفنهایشان توسط پلیس ضبط شد و از آنها انگشتنگاری و عکسبرداری به عمل آمد. یک فعال زن را در اداره پلیس برهنه کردند تا از او بازرسی بدنی انجام شود.
او شهادت داد:
من را از مردان همکارم جدا کردند و در حضور دو مأمور پلیس مرزی بازرسی بدنی کردند و مجبورم کردند آنجا بنشینم در حالی که وسایلم را میگشتند. من در دوران پریود بودم و برهنه شدن در آن حالت واقعاً آزاردهنده و غیرضروری بود. احساس میکردم هر کاری که مأموران میکردند فقط برای ارعاب و ترساندن ماست و میخواستند نگذارند دوباره چنین کاری انجام دهیم.
در یکی دیگر از تلاشهای نجات، گروهی مجبور شدند حدود ۱۰ کیلومتر تا نزدیکترین شهر پیاده بروند، در حالی که پلیس مرزی با خودرو آنها را تعقیب میکرد.
چندین سازمان حقوق بشری از جمله عفو بینالملل در سالهای اخیر درباره تحت فشار قرار گرفتن افرادی هشدار دادهاند که در رابطه با بهبود وضعیت پناهجویان و مهاجران در سراسر اروپا فعالیت میکنند.
ماجرای این سه نوجوان تنها مورد از اتهامات به مقامهای بلغارستان نیست. سپتامبر گذشته هم توجهها به بلغارستان جلب شد، زمانی که رسانه تحقیقاتی بالکان اینسایت شواهدی منتشر کرد مبنی بر اینکه مأموران آژانس مرزی اتحادیه اروپا (فرانتکس) تحت فشار قرار گرفتهاند تا درباره موارد نقض حقوق بشری که در مرز بلغارستان مشاهده کردهاند، سکوت کنند.
با توجه به مرگ این نوجوانان، NNK و CRB خواستار یک «تحقیق رسمی و مستقل» درباره «خشونت و سهلانگاری سیستماتیک مقامات بلغارستان» و «رفتار تحقیرآمیز با پناهجویان در مسیر حرکتشان» شدهاند.
یکی از فعالان گفت:
این وظیفه فعالان دغدغهمند نیست که به جنگل بروند تا پناهجویان را نجات دهند. پلیس مرزی برای این کار آموزش دیده و حقوق میگیرد.
از سال ۱۹۴۷، تاکنون ۱۰۷ نفر به اتهام توهین به مقدسات در پاکستان کشته شدهاند. دادگاهی در پاکستان چهار نفر را به اتهام «توهین مقدسات» به اعدام محکوم کرد
دادگاهی در راولپندی چهار نفر را به اتهام «توهین به مقدسات» ۱۶ هزار دالر جریمه و به اعدام محکوم کرد. رسانههای پاکستانی گزارش دادند که دادگاه راولپندی این افراد را به نشر مطالب «توهینآمیز» درباره قرآن و شخصیتهای تاریخ اسلام متهم کرده است.
طارق ایوب، قاضی دادگاه راولپندی در نزدیکی اسلامآباد، روز شنبه، ششم دلو، پس از صدور حکم اعدام برای چهار نفر گفت: «اهانت به شخصیتهای مقدس مسلمانان و توهین به قرآن از جرایمی است که شایسته بخشش نیست.»
رسانههای پاکستان هویت افراد محکوم به اعدام را رعنا عثمانی، اشفق علی، سلمان سجاد و وجد علی اعلام کردهاند.
بر اساس قوانین پاکستان، «توهین به مقدسات» جرم سنگینی به شمار میآید که مجازات اعدام را به دنبال دارد.
منظور رحمانی، وکیل مدافع متهمان، گفت: «تردیدها و ابهاماتی که در چنین مواردی ایجاد میشود، از سوی دادگاه نادیده گرفته میشود.» او افزود که در برخی موارد قاضیها به دلیل ترس از واکنش مذهبی و خشونت احتمالی جوامع مذهبی، متهمان را تبرئه نمیکنند.
منتقدان در پاکستان میگویند که از مفاد قوانین اغلب برای تسویه حسابهای شخصی و هدف قرار دادن اقلیتهای مذهبی سوء استفاده میشود.
موارد قتل به اتهام توهین به مقدسات در پاکستان افزایش یافته است. تنها در ماه سپتامبر، دستکم دو نفر به اتهام توهین به مقدسات توسط افسران پولیس در ایالتهای سند و بلوچستان کشته شدند.
گروههای حقوق بشر پاکستان کشته شدن یک پزشک متهم به کفرگویی را به ضرب گلوله پلیس محکوم کردند.
در ماه سپتامبر 2024 به گفته یکی از فرماندهان پلیس محلی در جنوب پاکستان، دکتر شهنواز کانبهار «تصادفی» در تیراندازی مامورانی که او را نمیشناختند، کشته شد.
دکتر کانبهار روز سهشنبه پس از متهم شدن به اهانت به پیامبر اسلام و انتشار محتوای توهینآمیز در شبکههای اجتماعی، مخفی شده بود.
در یک هفته او دومین مظنون توهین به مقدسات در پاکستان است که به ضرب گلوله کشته میشود.
به گفته رئیس پلیس محلی، تنها پس از تیراندازی بود که ماموران متوجه شدند مردی که به او تیراندازی کردهاند، دکتر کنبهار بوده است. نفر دوم هم فرار کرد.
با این حال، یکی از بستگان دکتر کانبهار گفت که او در «درگیری ساختگی» کشته شده، موضوعی که پلیس محلی آن را رد میکند.
اعضای خانواده دکتر شاه نواز می گوید که بعد از قتل این عضو خانواده شان، یک گروه از مردم بالای شان حمله کرده و جسد را با خود بردند و آن را آتش زدند.
یک گروه موسوم به "جنبش بیداری داکتران" با نشر مطلبی در صفحه ایکس گفته است که شاه نواز به عنوان داکتر، جان مردم را نجات می داد "اما او هیچ فرصت نیافت تا این قضیه را به دادگاه برساند. او از سوی پولیس کشته شد و جسدش را گروه اوباش به آتش کشیدند."
کشته شدن دکتر کانبهار یک هفته پس از آن صورت گرفت که یک نفر دیگر که به ظن توهین به مقدسات در یکی از پاسگاههای پلیس شهر کویته در جنوب غرب پاکستان بازداشت بود با شلیک یکی از ماموران بهشدت مجروح شد.
کمیسیون حقوق بشر پاکستان این دو واقعه را محکوم کرده و گفته است که «بهشدت نگران قتل غیرقانونی دو نفر متهم به توهین به مقدسات است.»
این سازمان در بیانیهای که روز جمعه ۳۰ شهریور/۲۰ سپتامبر منتشر شد، گفت: «این الگوی خشونت در موارد توهین به مقدسات، که گفته میشود کارکنان مجری قانون در آن دخالت دارند، روند نگرانکننده است.»
در ماه ژوئن، گروهی به یک ایستگاه پلیس در شهر مدیان در شمال غرب پاکستان حمله کردند؛ یک زندانی را که جهانگرد بود ربودند و سپس او را به اتهام هتک حرمت قرآن کشتند.
قتل مظنونان به مقدسات به دست تودههای خشمگین در پاکستان امری بهنسبت رایج است. اما چنین کاری به دست ماموران پلیس کمسابقه است.
در یکی از بدترین حملات به مسیحیان، گروهی در سال ۲۰۰۹ حدود ۶۰ خانه را سوزاندند و شش مسیحی را پس از متهم کردن به توهین به اسلام در پنجاب کشتند.
به تمام آزادیخواهان وهمه کسانی که در برابر تبعیض، ستم وبیعدالتی ایستادگی می کنند
در پی شکست جمهوری اسلامی در خاورمیانه و کاهش نفوذش در منطقه، موج تازه ای از سرکوب، بازداشت و اعدام فعالین مدنی، زیست محیطی و فرهنگی در میان خلقهای آزادیخواه کورد، عرب، بلوچ و ... در ایران آغاز شده است. رژیم جنایتکار، ناتوان و درمانده از پاسخگویی به ابتدایی ترین خواست مردم، تلاش میکند با تکیه بر حربه ی سرکوب و بکارانداختن ماشین اعدام جامعه را مرعوب نماید تا به حیات ننگین خود ادامه دهد. اما در جامعه، طنین «نه به اعدام» و خواست آزادی تمام زندانیان سیاسی برای اولین بار شعله ور شده و می رود که به یک جنبش قوی مردمی تبدیل شود.
زندانیان سیاسی در ۳۴ زندان کشور هفته هاست که هر سه شنبه در اعتراض به اعدام، اعتصاب غذا می کنند. زنان مبارز، خانواده های دادخواه، تشکلهای کارگری، معلمان، بازنشستگان و همه انسانهایی که مخالف اعدام هستند، درهمبستگی بی نظیر، یک صدا خواهان لغو اعدام دو زن زندانی سیاسی و فعال مدنی کورد، پخشان عزیزی و وریشه مرادی و همچنین دهها زندانیان سیاسی محکوم به اعدام و آزادی تمام زندانیان سیاسی از جمله زینب جلالیان گشته اند.
زینب جلالیان، زندانی سیاسی کورد، محکوم به حبس ابد، ۱۷ سال است که در زندانهای جمهوری اسلامی بدون حتی یک روز مرخصی و بدون دسترسی به امکانات بهداشتی و پزشکی در بدترین شرایط بسر می برد.
پخشان عزیزی، وریشه مرادی و زینب جلالیان، سه زن مبارز کورد، بطرز شگفت انگیزی حتی در زندان برای حفظ ارزشهای انسانی خود تلاش می کنند و بارها در کمال شجاعت از طریق نامه هایی که از درون زندانهای مخوف جمهوری اسلامی به بیرون فرستاده اند، همه را به اتحاد و همبستگی تشویق می نمایند.
جامعه زنان آزاد شرق کوردستان و همکاری کلکتیو در کلن از تمام آزادیخواهان و برابری خواهان دعوت میکنند روز جمعه در اکسیون «نه به اعدام» همراهمان باشند.
اعدام، قتل عمد سازمانیافته ی حکومتی ست. ما مخالف هر نوع اعدام هستیم
نه به اعدام!
آری به زندگی!
جامعه زنان آزاد شرق کوردستان (کژار)ـ کلن ـ همکاری کلکتیوـ کلن
مکان: کلن Bahnhofsvorplatz
از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷
جمعه ۲۴ ژانویه ۲۰۲۵
ایقه بخو که بیدر گل انفجار کنی یکی بیدر ایقه میخوره که هیچ نمیرسه دَ ده روز دَ یک هفته بیدر یک نانه خورده نمیتانه (نفسی میگیرد و فوراً شروع میکند) یک نفر بیدرگل هر روز بخو بخو بخو بیدر گردنای مرغه میخوره بیدر تخما ره میخوره بیدر اُمم کیکها ره میخوره تُ چیزای لیلی ره میخوره با ما بیدر گل پوست کچالو هم نمیرسه( حدود پنج ثانیه مکث) به کلمه لااله الاالله و محمد رسول الله که هر دفعه توبه میکشم هر دفعه استغفار میگوم هر دفعه میگوم که ایشالا و رحمان زمین و آسمانه خو بیدر خو کلشه اشنا گرفته بان که بیدر که کریم هم بگیره رحیم هم بگیره تو هم بگیری مَهم بگیرم بیدر گل (ادامه را با تأکید میگوید) د هر سر دنیایی که میرین (پنج ثانیه مکث) خدا هم بزرگ اس زمین هم بزرگ... زمینش هم بزرگ اس خو گوشم خو اس مه خو نمیروم از همی اوغانستان ولهگه اگه هیچ جای برم نی تیمنی میروم نی خیرخانه نی بیدر گل شمالی نی پروان نی بیدر گل جلال آباد نی بیدر گل سروبی نی بیدر گل خوست و جنوبی نی بیدر گل دَ عِه چارده زمین کابل خود ما و شماست اگه میتانی بدرنگ اگه نمیتانی الا گل دانه دانه...
یوتیوبر: بیه خدا مهربان است کاکاجان، میشه...
■ *لاکی یکی از شخصیتهای نمایشنامه ساموئل بکت بنام در انتظار گودو است. مدتی پیش، طبق عادت که ویدئوهای یوتیوبران افغانستانی را نگاه میکردم با یک مصاحبه خیابانی برخوردم. آنچه مرا به خود فرو برد، شباهت فرد مصاحبهشونده با لاکی بود. شباهت در ژندهپوشی و گرسنگی و بیشتر از اینها، این گفتار و زبان پوسیده، پینه پینه، کنده کنده، پوده و فرسوده... (درست همانند آن گفتار پوسیده، پینه پینه، کنده کنده، پوده و فرسودهی لاکی در در انتظار گودو).
با خود میگویم، این زبانی است که اگر دوباره شعر بنویسم باید به آن بلد شوم. نه! باید دچارش شوم. شعر، کلاً ادبیات، دیگر نویسنده نخواهد داشت؛ ادبیات، زمان بسیاری است که نوعی از زیست است. فردی بدون این که بداند بکت کیست، لاکی کیست، ادبیات چگونه ممکن میشود؛ به یک وضع ادبی برخورده و در آن یک امکان ادبی را زندگی میکند. امکانی که پیشتر از او و بعدتر از او، نویسندگان و شخصیتهای شان شکل گرفته و شکل میگیرند.
او یک نویسنده ادبی نیست؛ یک شخصیت ادبی نیست؛ شاید یک چیز ادبی است. او را لاکی مینامم، هرچند نمیتوان دریافت که لاکی چیست یا کیست. یک بیهویت، یک ناهویت!*
شاید باز به تأسی از بکت؛ یک «نام ناپذیر»:
یوتیوبر: مانده نباشین!
لاکی: مانده نشی...
یوتیوبر: چی حال دارین، خوب استین انشالا(بدون مکثی به پاسخ) اسم تان؟
لاکی: اسم مه... ( این را طوری بیان میکند که خشکی گلویش همراه با تردید به گفتن و نگقتن، شکل سوالی به آن میدهد ولی با ادای قورت دادن چیزی-شاید هوا- فوراً و بدون مکثی به پاسخ، ادامه میدهد) تَبالی مالوم نیست خو باز مالوم میشه...
یوتوبر: آاا... تابالی مالوم نیس...(کمی مکث)
لاکی: باز مالوم میشه... (در آخر این جمله یوتیوبر هم اشتراک میکند:
یوتیوبر:
مالوم میشه! (و لاکی هم تائید میکند:« آ!»).
لاکی:
یوتیوبر: د لابلای صحبتا...
لاکی: بلی بلی!
یوتیوبر: چی مصروفیت دارین...
لاکی: مصروفیت مه اینمیس که مه د اینمی کو زندگی میکنم ( کمی مکث) و ازی کو( باز کمی مکث) میخورم به ای کو میبرم... و ازی کو کسی به مه چیزی نمیته... مه ازی کو میخوایم ( مکثی حدود پنج ثانیه) اینمی وظیفه مهس خلاص!
یوتیوبر: (با کمی تأخیر) وظیفه تان اس... (جمله بعدیاش را با یک نیروی دم گرفته شروع میکند) مطمئن استم هم بر ما سوال برانگیز شده و هم بر تمام بینندایی که بیننده برنامه ماس... ( کمی مکث) سوال برانگیز شده همی حرف تان (لاکی با مِن مِن میخواهد مداخله کند ولی یوتیوبر ادامه میدهد) اینالی ایره کَمَکی تفسیرش بکنین که ما...( اینجا لاکی وارد حرفش میشود).
لاکی: تفسیرش اینمیس که مه شوانه که میشه د خانه میباشم شما دیگه کل تان خو نامخدا زیاد مردم استین دیگه زیاد مردم استین حالی مه از کدام شِ شینگ شما ره بگیرم یانی مه اَش اَ جلال آباد شماره بگیرم مه شماره از هرات بگیرم مه شماره از فرانسه بگیرم مه شماره از وروسیه بگیرم مه شماره از اِیتالیا بگیرم مه شما ره از کولّهپشته بگیرم مه شما ره از چِل ستون بگیرم مه شما ره از خوست جنوبی بگیرم مه شما ره از زیرزمینی اَ... احوال تانه بگیرم ( یکباره ریتم گفتارش را آرام اما صدایش را بلند میکند) خو مه... بیادرم د خانه یک جای زندگی میکنیم (نفس میگیرد) بیدرم اولاد دارس مه بیدر مجرد استم ایکه زن و اوشتک مه ره کی برد چی رقم برد چی رقم نبرد اوره کلگی میفامه ولیکن ای زندگی اوغانستانه سَیکو تو که گاهی برف زیاد میباره گاهی کم میباره ( کمی مکث) اگه بخوانی زیاد میباره اگه نخوانی هیج نمیباره! باز کس دیگه برت میگه اشاره میته میگه تو بگو که عِه رئیس پسپورت! یا بیدر گل مم مدیر ترافیک یا بیدر بگو که بیدر گل اونه آمر لیسنس (لحنش دوباره کمی تند میشود) ای خو دیگه شده نمیتانه که مه هر سو دِ دیگه لیسنس بگویم وُ مدیر ترافیک بگویم او بگیوم او بگویُ... یک آدم مه استم یک انسان شماستین حالی همی یک نفره دَ تمام اوغانستان شما یک دانه نان از سر یک نانوایی حواله کده نمیتانین که بر مه بته؟ یک دانه نان! (حدود پنج ثانیه مکث) دو دانه نان!
یوتیوبر: (با تأخیر و مِن و مِن) خو اَاز... گفتین...
لاکی: (فوراً و با همان سرعت حرفهای قبلش) حالی سَیکو مه اینجه ایستاد استم... ملا اونجه اذان میته ما و شما اینجه بیدر گل میخوریم و میپوشیم و هرچی میکنیم ولی شکر خدا ره بجای نمیآریم از الاره بجای نمیآریم از رسول الایشه نمیآریم از محمدشه نمیآریم از علیشه نمیآریم از حسینشه نمیآریم از حسنشه نمیآریم او بندهای که دَ روی زمین دَ بین تان میچره... بیدر نی نان داره نی بیدر گل اَو نی بیدر کدام بخاری نی بیدر گل... ای ای خو انسانیت نشد دیگه! انسانیت ایره خو هیچی ما انسانیت نمیگیم یکی میگه بیدر گل دَ...
لاکی یا شاید یک نام ناپذیر...
□حکم قطع انگشتان دست راست دو برادر متهم به سرقت در زندان ارومیه اجرا شد. شهاب و مهرداد تیموری پس از اجرای حکم به بیمارستان ارومیه منتقل شدند.
▪︎
طی سالهایی که زندانی بودم ،با بیش از پنجاه زندانی که انگشتانشان به اتهام سرقت قطع شد ،همبند بودم،رد مال آنها و تمام زندانیان تیپ یک زندان تهران بزرگ/ بیش از ده هزار زندانی متهم به سرقت ،کمتر از مبلغ اختلاس یکی از نورچشمی های حکومت است،بسیار دیدیم انسانهایی که بابت مبالغ کمتر از پنج ملیون زندانی و محکوم به قطع انگشتان شده اند...
▪︎ پیشتر مصاحبه رئیس سازمان زندانها را منتشر کردم که گفت: دلیل زندانی شدن بیش از هفتاد درصد از افراد " فقر" بوده است.
( آنچه خودم و بسیاری چون من در زندانها دیدیم نیز تأیید همین آمار است،چه در بند قتلی ها و چه در بند سارق،موادفروش،قاچاقچی ...
اکثر زندانیان از افراد فقیر جامعه و ساکن شهر ها و محله های محروم بودند.
(
طبق احکام اسلامی اگر شخصی در مملکت اسلامی اقدام به سرقت کند باید چهار انگشت او قطع شود،اما مشروط بر اینکه اقدام به سرقت از سر ناچاری نبوده باشد،در غیر این صورت ( یعنی اگر مردم از سر فقر/ ناچاری دزدی کنند ) باید دست حاکم شهر قطع شود.
■
☆☆
■■■■■■
#یادآوری :
■چهاردهمین رئیس قوه مجریه در حکومت موسوم به جمهوری اسلامی که همزمان ریاست حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز بر عهده دارد، حکمی را ابلاغ کرده که بر اساس آن، زهرا مشیر استخاره، همسر محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، به عضویت «ستاد ملی زن و خانواده» منصوب شده است.
...
مشیر استخاره عضو خیریهای به نام «متوسلین به امام رضا» بوده ... شورای شهر تهران تحقیق و تفحصی درباره این خیریه انجام داد که نتایج آن تیر ماه ۱۴۰۰ منتشر شد.
بر اساس این گزارش در زمان شهرداری قالیباف زمین ۵۰ هزار متری در منطقه ۲۲ در سال ۱۳۹۲ به قیمت هر متر ١۴٩ هزار تومان از سوی #شهرداری_تهران به این خیریه واگذار شده است که بسیار پایینتر از قیمت واقعی آن به شمار میرود.
این تنها مورد کمکهای قالیباف به خیریه همسرش نبود، گزارش نشان دهنده کمک های مالی هنگفت شهرداری به این خیریه هم بود...
آغاز بخش دوم از تحقیق و نظر سنجی گروه جامعه شناسی فدراسیون عصر آنارشیسم در مورد پناهجویان و مهاجران افغانستانی در ایران
درود خدمت دوستان و رفقا.
پناهجویان و مهاجرین عزیز افغانستانی:
بخش اول تحقیق با کمک و یاری شما عزیز به اتمام رسید
که این بخش شامل: مطالب و صداهای شما و همچنان پرسشنامههایی که شما عزیزان آنها را جواب دادید بود.
اکنون ما بخش دوم تحقیق را آغاز میکنیم که در این بخش ما تحقیق را بر روی صداها؛متنها و همچنان پرسشنامهها انجام خواهيم تا با تحلیل و دسته بندی این بخشها و نتایجی که از اینجریان حاصل میشود؛ شروع به نوشتن گزارشی بکنيم و همچنان در کنار این گزارش که قرار است به دسترس شما قرار بگیرد؛ قصد داریم پادکستی از صداهای شما بسازیم و این پادکست را همراه با گزارش به نشر برسانیم.
این پژوهش که چند مدتی میشود جریان دارد؛ تنها به گزارش و پخش پادکست خلاصه نخواهد شد و بزودی شما را در جریان بخشهای بعدی خواهيم گذاشت.
سپاسگزار شما خوبان.
یادداشت: اگر سوال و یا پیشنهادی دارید لطفا به اکانت تلگرام ما به تماس شوید
اکانت تلگرامی برای تماس:
http://t.me/Asranarchism1
فاشیسم نه از افکار عموم مردم بلکه از راه بحرانی عمومی در افکار مردم رخنه میکند. بحران عمومی بر سر دو راهی رفعشدن و همینطور تغییرِشکلیافتن، مردم را در یک سردرگمی سخت و منسجم فرو میبرد. فاشیسم دقیقاً، در سختترین وضعیت، گرهخوردهترین وضعیت امکان حضور مییابد.
نمیتوان از فاشیسم که چنین شرایطی دارد و چنین از سختیها سود میجوید، به این برداشت رسید که گویا، برپاشده از چیزی به نام تفکر عمومی است. در زمانِ فاشیسم، یکرنگی قادر به نمایش خود شده و بر تفاوتها چیره میشود. تفکر/افکار عمومی یک اصطلاح اشتباه و از ابزار ابداعی فاشیسم است. هرگز هیچ تفکری نمیتواند بی زور سلطه و حاکمیت، چنین جلوهی عمومی به خود بگیرد.
مناطقی که شب گذشته مورد حملات رژیم فاشیستی ترکیه و تبهکاران وابستهاش قرار گرفتند:
کوبانی ، قامشلو ، تربسپی ، عاموده
روستاهای تپکه، تپهورا، سویدی، مرگا میرا، بانشکفت و مرکز شهر در دیرک
تلرفعت ، روستای امالکِف و مرکز شهر در تلتمر
روستاهای صیاده، عون دادات، توخار و درج و مرکز شهر در منبج
عفرین-شیراوا: روستاهای برجقاس، کلوت، میاس، زرنیتی، سوخانکه، قنهتره، عقیبه و بنه.
عفرین شرا: تنب، مرناز، مالکیه، القامیه و شوارقا.
شهبا: عیندقنه، منق، بالونیه، شیخعیسی، هربل، سموقا، تل مدق، تل جیجان، نیربیه، رادار، شیال و خربت شیال.
روستای باره و جامعهٔ دیگوره در شنگال
روستای گلاله در منطقهٔ شارباژیر و کوهستان آسوس در سلیمانیه ، منطقهٔ گاره در دهوک ، بنار قندیل ، منطقهٔ باکرمان در شهر آکرێ
رژیم اشغالگر ترکیه در حملات خود، منازل مسکونی، سیلوهای گندم، پمپبنزین، مراکز درمانی و بیمارستانها، ایستگاهای برق، مراکز نظامی، انبارهای نفت، جادهها، زمینهای زراعی، ایستگاههای پمپاژ آب و ... را هدف قرار داد.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 6 days ago