تاریخ تمدن ایران و جهان

Description
📖 کوشش برای تدوین تاریخ ایران‌زمین به‌عنوان یکی از عناصر سازنده هویت ملی ایرانیان
📚با نورِ آگاهی به ستیز با تاریکیِ جهل درآییم
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago

6 months, 2 weeks ago

از آنجا که نخبگان حاکم این قبیل کشورها اجزاء تفکیک‌ناپذیر امپریالیسم نو محسوب می‌شوند با آنها نیز می‌بایستی تا مرحله‌ی نابودی‌شان و بدون هیچ سازشی مبارزه می‌شد. روشنفکران و دولت در ایران: سیاست، گفتار و تنگنای اصالت، نگین نبوی، ترجمه‌ی حسن فشارکی، تهران،…

6 months, 2 weeks ago

«برای روشنفکری که به راستی می‌خواهد شایستۀ این نام باشد راهی نیست جز این‌که در شمار مبارزان ضد امپریالیسم در آید.» (کنگره فرهنگی کوبا)

بنابراین در متن این گفتار جهان‌ سوم‌گرا، از یک طرف انقلابی بودن به معنای ضدیت با امپریالیسم و تعارض روزافزون با غرب بود و از طرف دیگر تنها ایده‌هایی که محکم و قانع‌کننده محسوب می‌شدند، همانا ایده‌های انقلابی بودند. به همین منوال، خشونت نیز به مثابۀ ادامۀ ناگزیر «فرهنگ مقاومت» محسوب می‌شد، فرهنگی که برای تمام کشورهای جهان سوم حیاتی بود.

هر چند اینگونه اظهارات در حوزه‌ی نظر باقی ماند هیچ‌گاه مبلغان آنها دست به اقدامی سیاسی نزدند، با این حال فضا را برای پیدایش نظریه‌ی جنبش مسلحانه آماده کردند. بنابراین، تصادفی نبود که دهه‌ی ۱۳۴۰ در ایران نیز با ظهور انواع گروه‌های مخالفی که به صورت مخفی مبارزه می‌کردند و تنها راه رهایی را در مبارزه‌ی مسلحانه می‌دیدند مصادف شد.

روشنفکران و دولت در ایران: سیاست، گفتار و تنگنای اصالت، نگین نبوی، ترجمه‌ حسن فشارکی، تهران، ۱۳۸۸، ص ۱۶۴

#گفتمان۵۷
#انقلاب_اسلامی

@HistoryofIran_Official

6 months, 2 weeks ago

روشنفکری دیگر به معنای آموختن صرف نبود بلکه بیشتر مستلزم کنش رادیکال، عصیان و حتی مرگ بود. از این‌رو [حاج سیدجوادی] می‌نویسد: «روشنفکر بیداردل راه شهادت را بر می‌گزیند. راهی که در بودن آمیخته با عصیان در برابر ظلم و زور است و در نبودن همراه با دلیری و شجاعت.…

1 year ago

حتی اگر می‌توانستیم برای ضرورت وارد کردن «حق‌طلبی فطری بشر» در مناسبات جهانی قاطع‌ترین برهان‌ها را اقامه کنیم می‌بایست بسیار تأمل می‌کردیم و اگر نمی‌دانستیم که از ماکیاوللی و هابز تا روسو و هگل در این مباحث چه‌ها گفته‌اند دست‌کم، گلستان سعدی را تورّقی می‌کردیم.

ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۱۵۲

#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومت‌قانون
#جوادطباطبایی
#جواد_طباطبایی

@HistoryofIran_Official

1 year ago

اگر هم سیاست جدید نمی‌دانیم، لاجرم، باید به اندازه‌ای که آن شیخ اجلّ از نسبت اخلاق و سیاست می‌دانست بدانیم و گرنه به قول آل‌احمد «کلاه گشاد آنان» چنان «بر سر برهنۀ آمادۀ ما» خواهد رفت که هیچ کلاه‌دوزی نتواند آن را از سر ما بردارد، که این خود خُسران دیگری خواهد بود!

ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۱۵۱

#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومت‌قانون
#جوادطباطبایی
#جواد_طباطبایی

@HistoryofIran_Official

1 year ago

این‌که گفتم آل احمد، شایگان، نراقی و داوری هیچ متن سیاسی مهمی را نخوانده بودند، و اگر خوانده بودند هیچ نفهمیده بودند، به این نکتۀ ظریف بر می‌گردد که انسان حق‌طلب و اهل معنویت مقوله‌ای در اخلاق خصوصی است و بر پایۀ آن نمی‌توان در عرصۀ عمومی دوران جدید حضور داشت.

ایراد مهم بحث داوری، مانند آل‌احمدها، نراقی‌ها و شایگان‌ها، این است که روی دیگر سکّۀ «غرب - و – استکبارستیزی» همۀ اینان نوعی اخلاق ساده‌لوحانه‌ای است که کوشش می‌کند در مناسبات جهانی، به گمان این‌که دورۀ ناسیونالیسم گذشته است، مقداری معنویت تزریق کند و با هبوط از سیاست در اخلاق عِرض خود ببرد و زحمت کشور بدارد!

ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۱۴۹ و ۱۵۰

#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومت‌قانون
#جوادطباطبایی
#جواد_طباطبایی

@HistoryofIran_Official

1 year ago

هم‌چنان‌که فارسی، مانند ایتالیایی، به طور طبیعی، توانست از زبانی کهن به زبان جدید تبدیل شود، اقوام ایرانی و غیر ایرانی ساکن فلات ایران نیز در گذر زمان، به طور طبیعی، وحدتی قومی پیدا کردند که از آن به «ملّت» تعبیر می‌کنم.

در دوره‌هایی از تحول زبانی ایرانیان، به عنوان مثال، اگر سلجوقیان اراده کرده بودند زبان ترکی را جانشین فارسی کنند، چنان‌که سلجوقیان روم - رُم شرقی – توانستند، می‌توانستند و اگر چنین ارادۀ سیاسی وجود می‌داشت، به احتمال بسیار، به مانع غیر فرهنگی برنمی‌خوردند.

نمی‌دانیم که سلجوقیان چنین اراده‌ای می‌توانستند داشته باشند، یا نه؟ اما می‌توانیم بدانیم که چنین اراده‌ای، اگر وجود می‌داشت، بی‌هیچ تردیدی، به مانع اساسی‌تر فرهنگی برخورد می‌کرد. ایرانیان، پیوسته، دریافتی بنیادین از «وحدتی» فراگیر داشته‌اند و این «وحدت» را به عنوان بخشی اساسی از «کثرت‌های» در همۀ شئون و اطوار قومی فهمیده‌اند.

ایرانیان یک زبان واحد را از میان زبان‌هایی که در دیگر بخش‌های کشورشان به آن زبان‌ها سخن گفته می‌شد برگزیده و آن را زبان مشترک همۀ اقوام، و زبان ملّی، قرار داده‌اند. بدیهی است که این تعبیر «برگزیده و ...» از باب مسامحه است: کسی نمی‌تواند زبانی را برگزیند؛ به تعبیری بهتر، شاید، بتوان گفت که یک زبان، به طور طبیعی، شالودۀ خود را به عنوان زبان ملّی استوار می‌کند.

غزنویان و سلجوقیان در خلأ «فرهنگی» ناسازگار با سرزمینی که بر آن چیره شده بودند به فرمانروایی ایران رسیدند و، اگر بتوان گفت، به طور طبیعی، زبان و ادب فارسی و آداب ایرانی را پذیرفتند. این‌که این اتفاق در رُم شرقی نیفتاد، از طریق مفهوم مخالف، در تعارض با تحول تاریخی رُم شرقی و دلیلی بر این ویژگی استثنایی پدیدارهای قومی و فرهنگی ایرانیان است. تداوم طبیعی زبان فارسی تنها یکی از نمودهای «وحدت» فراگیر تاریخ ایرانیان است؛ همان اقوام ایرانی و غیر ایرانی، که زبان واحدی را به عنوان زبان مشترک و ملّی «برگزیدند»، به دریافتی بنیادین از وحدت ملّی نیز رسیده بودند و، بدین سان، توانستند، در عین کثرت قومی، این کثرت‌ها را به وحدتی قومی ارتقاء دهند. این وحدت، در تاریخ ایران، پیوسته، مفهومی فراگیر جاری در همۀ ساحت‌های حیات ایرانیان بوده است، چنان‌که در همۀ منابعی که از کهن‌ترین روزگاران تاریخ فرهنگی ایرانیان به دست ما رسیده این مفهوم «وحدت در کثرت» وجود داشته است و جای شگفتی نیست که، حتی در دورۀ اسلامی، یکی از مهم‌ترین مفاهیمی که در ادب فارسی، اعمِّ از حماسی، تغزلی و عرفانی رواج داشته، «کسب جمعیت از پریشانی» بوده است.

ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۱۴۲-۱۴۰

#زبان_فارسی
#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومت‌قانون
#جوادطباطبایی
#جواد_طباطبایی

https://t.me/historyofiran_official

1 year ago

رُم باستان، پس از دورۀ نخست بنیادگذاری، که شاهان بر آن فرمان راندند، به نظام جمهوری تبدیل شد و از آن پس نیز امپراتوری بود و کسی که بر آن فرمان می‌راند امپراتور خوانده می‌شد. مهم‌ترین وظیفۀ این امپراتور - در دورۀ امپراتوری – نگاه‌داشت «صلحی» بود که در محدودۀ امپراتوری بر اقوامی که در بخش‌هایی از سرزمین‌های آن زندگی می‌کردند تحمیل می‌شد، آن را به لاتینی pax romana می‌نامیدند و غایت آن حفظ وحدت بود.

نظام شاهنشاهی، در ایران باستان، بیشتر از آن‌که معادلی برای Empire رُمی باشد، چنان‌که نخست هگل متوجه شده بود، پیوندهایی با Reich آلمانی دارد که کثرت‌ها را در وحدتِ تحمیلی حلّ نمی‌کند و، از این‌رو، در مورد ایران نمی‌توان از pax persica سخن گفت. بندهایی از «استوانۀ فرمان کوروش» بزرگ را می‌توان به عنوان گواهی بر این گفته نقل کرد. در حالی‌که حتی شاهان عهد عتیق از کتاب مقدس، آن‌گاه که بر دشمنان چیره می‌شدند، از آنان به سختی انتقام می‌گرفتند، کوروش آشتی‌کنان و برای آرامش بخشیدن به بابِل درآمد و اجازه داد تا همگان در برگزاری آئین‌های خود آزاد باشند و خدایان خود را ستایش کنند.

این‌که هگل، با تکیه برگزارش‌های تاریخ‌نویسان یونانی و رُمی، سامان سیاسی ایران را Reich و نیز نخستین صورت «دولت» - در معنای جدید آن، یعنی Staat - دانسته به معنای این است که او، به عنوان نخستین و مهم‌ترین نظریه‌پرداز دولت جدید، صورتِ قدیمی از این نهادِ جدید را در یکی از نمونه‌های جالب توجه پدیدارهای جدیدِ در قدیمِ ایران دیده بود. اصطلاح «شاهنشاهی»، در فارسی جدید، مفهومی قدیمی و معادل Reich آلمانی است که ایرانیان از کهن‌ترین روزگاران به عنوان مفهوم سامان سیاسی متفاوت خود به کار می‌برده‌اند. این اصطلاح صورت هُزوارشی «مَلِکان مَلِکا»ی آرامی است که از عصر هخامنشی به بعد به کار رفته و در دورۀ اسلامی، بار دیگر، در واقعیت تاریخی و مفهومی، تجدید شده که، به عنوان مثال، مفهوم ممالک محروسه، که از دورۀ ایلخانان در نوشته‌های تاریخی کاربرد داشته، صورت جدیدتری از آن بوده است. در عصر باستان، جز در فرمانروایی برخی از پادشاهان ساسانی این دریافت مبتنی بر وحدت کثرت‌ها در ایران تداوم داشته و «دولت» فراگیر در معنای رُمی آن ایجاد نشده است.

سامان سیاسی که به مثابۀ امپراتوری در رُم ایجاد شد دولتی فراگیر بود، «صلح رُمی» با pax romana آن را ممکن می‌کرد و حقوق رُمی بنیاد نظری همین امپراتوری بود، در حالی‌که ایران باستان «دولت حقوق»، به معنایی که امپراتوری رُم بود، نبود. ایران باستان، خاستگاه دین زرتشت بود و، به این اعتبار، در واقع، بیشتر از آن‌که سامانِ سیاسیِ آن صورتِ «دولتِ حقوق» به خود بگیرد، به تعبیر جالب توجه یکی از تاریخ‌نویسان معاصر، «دولت جان و روان» یا Empire of the mind بود.

ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۱۳۰-۱۲۷

#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومت‌قانون
#جواد_طباطبایی
#جوادطباطبایی

@HistoryofIran_Official

1 year ago

امپراتوری، یا Empire در زبان‌های اروپایی جدید، از imperium لاتینی به معنای سلطه است. واژه Reich آلمانی، با توجه به تجربۀ اسفناک ادعای آدُلف هیتلر برای احیای سلطنت کهن آلمانی، و پی‌آمدهای آن، مضمون کهن را به صورتی که هنوز در نوشته‌های هگل نیز آمده بود از دست داد و در تداول «رایش سوم» به دولت توتالیتر اطلاق شد. بدیهی است که آن‌چه هگل، در درس‌های دربارۀ فلسفۀ تاریخ، می‌گوید هیچ ربطی به آن دولت توتالیتر ندارد و، در واقع، نقیض آن نیز هست. حتی می‌توان گفت اصطلاح Reich در تعبیر هگل تنها صورت دولت در دوران جدید در کشورهایی مانند آلمان است.

هگل بر آن بود که ایران باستان، مانند آلمان – یا، بهتر بگویم، سرزمین‌های آلمانی - وحدت کثرت‌هایی است که تعادل و تناسبی میان آن‌ها ایجاد می‌کند. این‌که او گفته است که تاریخ جهانی با ایران آغاز می‌شود به معنای این است که دورۀ «دولت‌های» خودکامۀ جهان باستان را هنوز نمی‌توان تاریخ خواند. فهم این نکته نیازمند داشتن دریافتی از فلسفۀ هگل به عنوان فلسفۀ وحدتِ کثرت‌هاست که موضوع بحث من در این جستار نیست. به اعتبار تدوین این نظریۀ فلسفیِ وحدت هگل را نخستین فیلسوف مدرنیته خوانده‌اند. تا جایی که من می‌توانم از هگل بفهمم، کاربرد توأم با اجتهاد این نظریه می‌تواند پرتوی بر وضع پیچیدۀ ایران، به عنوان مشکل، بیفکند.

ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۱۲۸

#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومت‌قانون
#جواد_طباطبایی
#جوادطباطبایی

@HistoryofIran_Official

1 year, 2 months ago

در برخی از آثار داستانی جلال آل‌احمد و از آن جمله در داستان نون و القلم، شهادت در مقابل ظلم را تقدیس می‌کند و از زبان قهرمان داستانش میرزا اسدالله «شهادت را بهترین ابزار در جهت مبارزه با ظلم می‌داند و آرزو می‌کند یادش به‌عنوان شهید در خاطره‌ها بماند».

روح زمانه‌ای که به سمت‌وسوی مذهب کشیده می‌شد، سرانجام جلال آل‌احمد، توده‌ای دیروز را به قهرمان تمام‌عیار اسلامی تبدیل کرد و او نیز از طریق نوشته‌هایش در دیالکتیکی فزاینده، روح جامعه ایرانی را به سمت‌وسوی بازخیزی اسلام تحریص کرد.

همچون بسیاری از هم‌نسلانش و پیش‌روتر از آنان آل‌احمد با تکیه بر نثری تأثیرگذار، کوبنده و تلگرافی، هدف و آرمان خویش را در برانگیختن احساسات و تفکر مذهبی در مقابل غرب قرار داد و امید داشت جامعه ایرانی در یک بازخیزی اسلامی بنیان‌های جامعه مصرفی را در هم بکوبد و نفوذ غرب بر جامعه ایرانی را که به گفته او «در دایره بسته‌ای از مواد خام، مصنوعات خارجی و مصرف ام قرار داشت» از بین برد.

جابه‌جایی دو انقلاب؛ چرخش‌های امر دینی در جامعه ایرانی، مهدی نجف‌زاده، تهران، انتشارات تیسا، ۱۳٩۷، ص ۳۶۲

#جابه‌جایی_دو_انقلاب
#گفتمان۵۷
#انقلاب_اسلامی

@HistoryofIran_Official

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago