بغلت؟ خونه امن منه

اگه چنل قبلی میموند دوسالو خورده ای میشد

دیدی؟ بالاخره رز آبی باغچه ات رو کندی؟ تو که گفته بودی دوسش داری..مواظبِ شی گفته بودی از ریشه نمیکَنیش، ولی تو که خشکش کردی..و به جاش یه رز دیگه کاشتی..

مینویسم... گاهی از غم گاهی از درد گاهی از خستگی... اما الان دستم به نوشتن نمی‌رود درحالی که روان و خوانا درحاله توضیحو توصیف خود هستم حال مبنویسم از سردرگمی هایم... حقیقتا زیادی عجیبه... بین همه چیز دودل هستمو شکو تردیده که ولم نمیکنه. مثله همین الان که با…

من فقط اینو میدونم هیچکس منِ واقعی رو نمیخواد مدتیه که دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم، نمیتونم افکاری که تو مغزم میگذره رو از همه پنهون کنم، من دیگه هیچ کنترلی روی خودم ندارم هرروز دارم بیشتر کنترلمو  از دست میدم نه میتونم اون احساس خوشحالی غیر طبیعیِ و بی…

من فقط اینو میدونم هیچکس منِ واقعی رو نمیخواد مدتیه که دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم، نمیتونم افکاری که تو مغزم میگذره رو از همه پنهون کنم، من دیگه هیچ کنترلی روی خودم ندارم هرروز دارم بیشتر کنترلمو  از دست میدم
نه میتونم اون احساس خوشحالی غیر طبیعیِ و بی دلیل رو کنترل کنم و نه میتونم این احساس خشم و حزن رو کنترل کنم این بی ثباتیِ مسخره به همه چیز گند میزنه اما اهمیتی نداره
من چیزایی که برام مهم بودن رو از دست دادم پس میخوام اجازه بدم همه چیز رو خراب کنم، درواقع دیگه برام اهمیتی نداره که چه بلایی دارم سر خودم میارم.

اکتبر واقعا ماه نحسیه برام....

-

تا فردا شب لیمیت رسید رسید نرسه پاک میشه