جسپر: مرد جوان، میتوانی یک لیوان آب برای پیرمردی که قلبش اینجا نیست اما در کوهستان هاست، بیاوری؟
جانی: کدام کوهستان‌ها؟
جسپر: در کوهستان‌های اسکاتلند. حالا برایم آب می‌آوری؟
جانی: قلبت در کوهستان‌های اسکاتلند چه می‌کند؟
جسپر: قلبم در آنجا غم و قصه می‌خورد. برایم یک لیوان آب خنک می‌آوری؟
جانی: مادرت کجاست؟
جسپر: مادرم در تولسای اکلاهاماست، اما قلبش در آنجا نیست.
جانی: پس قلبش در کجاست؟
جسپر: در کوهستان‌های اسکاتلند. مرد جوان من خیلی تشنه‌ام.
جانی: چطور است که تمام افراد خانواده‌ات همیشه قلب‌هایشان را در کوهستان‌ها می‌گذارند.
جسپر: این گونه است، امروز اینجا و فردا در کوهستان‌ها هستیم.
جانی: معنای این حرف چیست؟
جسپر: یعنی زندگی خیلی کوتاه است.

? نمایشنامه «قلب من در کوهستان‌ها»
✍ نویسنده: ویلیام سارویان

☑️ این نمایشنامه در قسمت بیست و پنجم توسط گروه پادکست داروگ اجرا شده است.
#قسمت_بیست_پنجم

لینک کست باکس پادکست داروگ:
https://castbox.fm/va/5409425

@darvapod پادکست داروگ

Castbox

Best free podcast app for Apple iOS and Android | Let words move you

Millions of podcasts for all topics. Listen to the best free podcast on Android, Apple iOS, Amazon Alexa, Google Home, Carplay, Android Auto, PC. Create...

?دستور العمل‌ها ? دیباچه‌ای بر چگونه کوک کردن ساعت:
به این بیندیش: آن هنگام که ساعتی پیشکشت می‌کنند، جهنم کوچکی پوشیده از گل، تاجی از رز و سیاه چاله‌ای از هوا هدیه‌ات می‌دهند.
آنان تنها ساعتی به همراه آرزوی عمر طولانی و امید این که سالیان سال برایت کار کند (زیرا مدل بسیار خوبی است، سوئیسی، با قطعاتی از یاقوت) تقدیمت نمی‌کنند، آن‌ها تنها این دقیقه شماری را که بر روی مچ دست می‌بندی و با خود حمل می‌کنی، هدیه‌ات نمی‌دهند. به تو می‌بخشند (آنان این را نمی‌دانند، و این بس موحش و رعب انگیز است که نمی‌دانند) تکه‌ای جدید، ظریف و ارزشمند از خودت را چیزی که از آن توست ولی بخشی از وجودت نیست و تو باید آن را با بندش (به سان کمربندی) به خود ببندی، به مثابه دستی کوچک و سرگردان که از مچت آویزان است.
آنان تکلیف کوک کردن هر روزه‌ی ساعت را، رسالت کوک کردنش را برای این که هم چنان بتوان ساعت نامیدش هدیه‌ات می‌کنند.
آنان وسواس خیره شدن به ویترین جواهر فروشی‌ها، گوش سپردن به اعلام ساعت از رادیو و تلفن برای دانستن وقت دقیق را پیشکشت می‌کنند.
آنان بیم از دست دادن ساعت، ربوده شدنش، بر زمین افتادن و متلاشی شدنش را به تو هدیه می‌کنند.
آنان به تو مدل ساعت را هدیه می‌دهند و به تو اطمینان می‌بخشند که این مدل از باقی مدل‌ها بهتر است.
آنان وسوسه‌ی مقایسه‌ی ساعت خویش با دیگران را به تو هدیه می‌کنند.
آنان به تو ساعتی هدیه نمی‌دهند، آن چه هدیه است، تویی، برای سالروز تولد ساعتت، تو را به خودت هدیه می‌کنند.
? کرونوپیوها و فاماها ? خولیو کورتاسار
?نشر نی
?مترجمین: طلوع ریاضی، شهروز عمیدی

? لینک کست باکس پادکست داروگ:
https://castbox.fm/va/5409425

@darvapod پادکست داروگ

فلاش بک. داخلی. خانه‌ی الوی

پدر الوی روی صندلی‌اش نشسته. آلوی روی زمین دراز کشیده و بازی می‌کند، مادرش مشغول گردگیری است. آنی، الوی بزرگ و راب به آرامی وارد این صحنه می‌شوند و نگاه می‌کنند.
پدر الوی: مستخدم رو بیرون کردی؟
مادر الوی: دزدی می‌کرد.
پدر الوی: اما سیاه پوست بود.
مادر الوی: که چی؟
پدر الوی: که این که سیاه‌ها به اندازه کافی مشکل دارن.
مادر الوی: رفته بود سر کیفم.
پدر الوی: اون‌ها به اندازه کافی زجر کشیدن!
مادر الوی: کی زجر می‌ده؟ زنه دزد بود!
پدر الوی از جایش بلند می‌شود، کلاه ایمنی کارش را بر می‌دارد و دوباره سر جایش می‌نشیند و کلاهش را برق می‌اندازد.
پدر الوی: خب که چی؟ اون قدر پول داریم که از ما دزدی کنه.
مادر الوی: چطوری؟ با این درآمد تو؟ اگه باز هم دزدی کرد چی؟
پدر الوی: اون زن سیاه پوستِ، از هارلم می‌آد! پول ندارن! حق داره از ما دزدی کنه! تازه اگر از ما ندزده از کی بدزده؟
الوی بزرگ {روی صحنه فریاد می‌زند} شما هر دوتون دیوونه‌این!
راب: اون‌ها صدات رو نمی‌شنون.

? آنی هال
? وودی آلن

@darvapod پادکست داروگ

فیلم "شورا" (Shura) به کارگردانی توشیو ماتسوموتو (Toshio Matsumoto) ساخته‌ی سال 1971 در ژاپن است.
"شورا" یک اثر نوآورانه و مهم در سینمای ژاپن به شمار می‌رود و به علاقه‌مندان درام و آرت-هاوس توصیه می‌شود.
این ویدیو با روایت قیس ادای دینی است به این فیلم.
موسیقی پایان این ویدیو با نام song of lament قطعه‌ای از موسیقی متن بازی elden ring است.
#معرفی_فیلم

@darvapod پادکست داروگ

#29 قسمت بیست و نهم - حکم فرانتس کافکا

سلام، این قسمت بیست و نهم پادکست داروگ. در این قسمت ما داستان کوتاه حُکم نوشته‌ی فرانتس کافکا را مورد بررسی و تحلیل قرار دادیم. در ابتدا داستان را با صدای قیس می‌شنوید و داستان بهانه‌ای می‌شود برای گفت و گو درباره‌ی ادبیات. اما در ادامه پیرامون داستان حکم بحث و گفت و گوی داغی شکل می‌گیرد.
#قسمت_بیست_نهم

? کست باکس castbox

? پادبین podbean

? گوگل پادکست google podcast

? اسپاتیفای Spotify

? اپل پادکست  Apple Podcasts

? اپلیکیشن تهران پادکست

? اپلیکیشن شنوتو

? اینستاگرام

[دسترسی به تمامی قسمت‌های منتشر شده در پادکست داروگ]

@darvapod پادکست داروگ

#29 قسمت بیست و نهم - حکم فرانتس کافکا 

✔️ سلام، این قسمت بیست و نهم پادکست داروگ. در این قسمت ما داستان کوتاه «حُکم» نوشته‌ی «فرانتس کافکا» را مورد بررسی و تحلیل قرار دادیم. در ابتدا داستان را با صدای قیس می‌شنوید و در ادامه داستان بهانه‌ای می‌شود برای گفت و گو درباره‌ی ادبیات. اما در ادامه پیرامون داستان حکم بحث و گفت و گوی داغی شکل می‌گیرد.
#قسمت_بیست_نهم

castbox|podbean|google|Spotify|Apple|Instagram|شنوتو|تهران پادکست

@darvapod پادکست داروگ

?#پیشنهاد_کتاب

سعید حمیدی:
«خاطرات کاملاً واقعی یک سرخپوست پاره وقت، نوشته شرمن الکسی، رمانی غم‌بار از دوران بلوغ است که به طرز ماهرانه‌ای به موضوع‌های هویت، انعطاف‌، تطبیق پذیری و پیگیری رویاها می‌پردازد. روایت شرمن الکسی از طریق چشمان آرنولد اسپیریت جونیور، یک نوجوان سرخپوست آمریکایی است که در میان دو جهان متفاوت در حال تکاپو برای پیدا کردن هویتی مستقل است، جهان در هم ریخته‌ی سنت سرخپوست‌های بومی و جهان دبیرستانی که عمده‌ی دانش‌آموزان آن را سفید پوست ها تشکیل می‌دهند. نقطه قوت رمان در به تصویر کشیدن بدون واسطه‌ی مبارزات آرنولد نهفته است که طنز و دل شکستگی را در هم می‌آمیزد تا روایتی جذاب خلق کند. استفاده الکسی از تصاویر سمبلیک، یک بعد بصری منحصر به فرد را به روایت اضافه می‌کند که به قدرت داستان گویی رمان، جانی دو چندان می‌بخشد. همچنین صداقت خامی که نویسنده با آن به موضوعاتی مانند فقر، نژادپرستی و گسست فرهنگی می‌پردازد آن را به خوانشی قابل تامل تبدیل می‌کند. البته تایید اصالت مواجهه‌ی فرهنگی شرمن الکسی با جامعه‌ی سرخپوستی که خود عضوی از آنهاست از توان و تجربه‌ی زیسته‌ی خواننده‌ی فارسی زبان(من) خارج است اما «خاطرات کاملاً واقعی یک سرخپوست پاره وقت» اثری قدرتمند است که نظرگاه مهمی درباره هویت و انتظارات اجتماعی دارد.»

@darvapod پادکست داروگ

#پیشنهاد_کتاب «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت»
نویسنده: شرمن آلکسی
مترجم: رضی هیرمندی
ناشر: نشر افق

به بهانه‌ی نقل قول از کتاب در قسمت بیست و هشتم از پادکست داروگ
معرفی کتاب در پست بعد ?

با همراهی شما تا کنون ده هزار بار شنیده شدیم. این یک قدم مثبت و هر چند کوچک برای هنر و ادبیات ایران است. سپاسگذاریم که ما را به دوستان خود معرفی می‌کنید.
@darvapod
https://castbox.fm/va/5409425

آه که ماهیت عشق برای خوشحال کردن من و تو نیست. به اعتقاد من، فلسفه وجودی عشق اینست که به ما نشان دهد که قدرت تحملمان تا چه حد است.
هرمان هسه

@darvapod پادکست داروگ