دنیا به مراد رانده گیر ، آخِر چه ؟
وین نامه ی عمر خوانده گیر ، آخِر چه؟

گیرم که به کامِ دل بماندی صد سال
صد سالِ دگر بمانده گیر ، آخِر چه؟

#حکیم_عمرخیام

ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﯽ
ﺑﯿﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ،
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺒﺎﺭﺩ
ﻭ ﺑﺎﺯ ﺷﻌﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻦ
ﺭﺍﺯ ﻏﺮﯾﺐ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺖ .
ﺭﻓﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺒﺎﺭﺩ . . .#سيدعلی_صالحی

خون در زمین فرو نرفت .
روی زمین پخش شد ،
از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد .
هرکس آن را می‌دید می‌فهمید جایی بی‌گناهی را کشته­‌اند . . .

#شاهرخ_مسکوب

صبح
آغاز می شود
از رقص نجوای آرامت زیرِ گوشم
از نوازش داغِ دستانت
بر احساسِ خواب آلوده اَم
ازبوسه
بوسه
بوسه ها
چه بیداری شیرینی ست
در کنار تو ،
صبح‌شدن . . .

#لیلامقربی

بر سر راهت نور پاشیده‌ام
و پرندگان از شادی
بر نک‌شان راه می‌روند
و از ته دل می‌درخشند . . .

#محمدشمس_لنگرودی

قبولِ دعوتِ دریا
دشوار ست
ممکن است هیچ‌کدام از این کتاب‌ها
به رازِ نوشتنِ تشنگی نرسند .
من هنوز هم
منکرِ دردهای مخفیِ خویشم . . .

#سیدعلی_صالحی

گیرم این دفعه
که برگشت ،
بماند ،
نرود
گیرم از رفتنِ یک باره پشیمان باشد .
فرض کن
حسرتِ پاییز تو را درک کند
روز برگشتنِ او اول آبان باشد . . .

#امیدصباغ_نو

آبانی های گرامی میلادتون مبارک

هی ماهیِ سرگردانِ سربه‌هوا !
تو در حوضکِ اين حياطِ بی‌سيب و سايه
هنوز که چیزی ندیده‌ای !
صبر کن !
روزی می‌رسد که
از شنیدن اسم کوچک دریا
یک‌طوری بفهمی‌نفهمی غرق می‌شوی
که آدمی زاد
به‌حالت گریه‌ می‌کند . . .

#سیدعلی_صالحی

دیگر به صبح نمانده جز شور مکتب تو
گویا که مانده خورشید در حسرت لب تو

وقتی نگردد امکان رویای هر شب ما
باید به جان درآمیخت با محنت و تب تو

#هماکشتگر

ما شیفته بودیم و آشفته
و زمانِ در گذر
حالی مان نبود ،
کمی آرام که شدیم
گردِ پیری بر سر و چین و چروک
بر صورت مان
نمایان بود . . .

#فرشاد