?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 6 days ago
شما هر چه قدر از فلات مرکزی ایران به سمت شرق حرکت کنی، میزان گوهخوری آدمهای بیکفایت به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکنه.
به این معنی که احتمالا توی مشهد، آدمهای پرمدعایِ به دردنخورِ بیشتری پیدا میشه تا تهران و حتی نیشابور.
این نسبت رو افغانستان به ایران هم داره.
@yek_man
من مدتها بود با خودکار برای همسایه ها نامه مینوشتم.
من نامه نویس حداقل ۱۰ خانواده بودم...
برای یک پیره زن یهودی که یک پسرش به اسرائیل رفته بود نامه مینوشتم و نامه های پسرش را که از اسرائیل میآمد برایش میخواندم.
آن زن پسر دیگری به نام یعقوب داشت که در یزد زندگی میکرد. در آن سالها در یزد حدود ۲۰۰۰ نفر یهودی ساکن بودند...
یهودیها کم کم به اسرائیل میرفتند. یهودیهای یزد اکثرا کاسب کار بودند....
زن یهودی که من برایش نامه مینوشتم دوره گرد بود...
در آن زمان هنوز زیپ نبود یا اگر بود من ندیده بودم. زیپ که یک اختراع مهم است در دهه چهل در یزد پخش و همه جایی شد. اولین بار در سال ۱۳۴۳ یا ۱۳۴۴ من زیپ را از این زن یهودی خریدم.
در یکی از نامه ها آن زن از پسرش هارون که در اسرائیل بود سوال کرد که آیا صلاح است که ما هم به اسرائیل بیاییم یا نه. بعد از یکماهی هارون جواب داد که اسرائیل جای بسیار خوبی است. همه چیز خوب و عالی است، شما هم حتما به اسرائیل بیایید ولی تاکید کرده بود که الیاس را داماد کنید و با عروس به اسرائیل بیایید.
الیاس نوه پیره زن و پسر یعقوب بود و آن موقع کمتر از ۳ سال داشت.
بدین طریق هارون به یعقوب حالی کرده بود که اسرائیل هنوز شرایط خوبی ندارد و او لااقل ۲۰ سال بعد به اسرائیل برود. آخر یهودی های یزد اکثرا بیسواد بودند، سرمایه دار بزرگی هم نبودند، لذا ظاهرا در اسرائیل بیشتر به کارگری می پرداختند و وضعشان از یزد بدتر بود... من از این نامه یاد گرفتم که همیشه حرف راست را نباید فریاد کرد و میشود داخل لفافه هم گفت...
از کتاب شازده حمام
محمد حسین پاپلی یزدی
@yek_man
متاسفانه ذهن جاج کنندهای دارم و تقریبا در هشتاد درصد مواجهههایی که با آدمها دارم، حس میکنم با یک احمق حرف میزنم …
@yek_man
علی (ع) گفته بود که:
مثَلُ الدنیا کَظِلّکَ؛ إن وَقَفتَ وَقَفَ، و إن طَلَبتَهُ بَعُدَ
مَثَلِ دنیا همانند سایه توست،
اگر بایستی می ایستد و اگر دنبالش بروی دور میشود.
@yek_man
علی(ع) گفت در قبضهی یکی از شمشیرهای پیامبر خدا(ص) نوشتهای بود با سه جمله:
“بپیوند با آنکس که از تو برید.
حق بگو حتی اگر به ضررت باشد.
نیکی کن با آنکس که به تو بدی کرد.”
@yek_man
من سالهاست مینویسم.
در واقع سالهای زیادی است که برای خودم مینویسم. از اول راهنمایی که سررسید برداشتم و شروع کردم به روزمره نویسی. سررسیدها سال به سال نو شدند و تا چهارم دبیرستان، برای هر سال یک سر رسید داشتم که سعی میکردم روز به روزش را بنویسم. حتی نوشتن اتفاقات روزانه. حتی نوشتن اینکه نمره علوم اجتماعیام در میانترم دوم راهنمایی چند شده یا رقابتم در درس ریاضی اول دبیرستان به کجا رسیده است؟
سالهای زیادی برای خودم نوشتم و البته سالهای کمتری برای پر کردن روزنامهها. از این جهت مینویسم روزنامهها که فعالیت در رسانههای رسمی، از جهت غیر مستقل بودن، نوعی سفارشی نویسی و روزنامهپرکنی است تا نوشتن برای مخاطب.
سالهای زیادی است که سفارشی نویسی را خیلی خوب بلد شده ام. خیلی خوب و راحت، خودم را چنان سانسور میکنم که کوچکترین اثری از هویت و فکرم در متن نباشد. چیزی باشد که سردبیر تایید کند یا فلانی خوشش بیاید.
چند سال پیش، به مناسبتی باید نزدیک دو هزار کلمه که جمعا میشود یک صفحه کامل روزنامه ( از نوع قواره بزرگ)، در رابطه با ترامپ مینوشتم. از لحظه اول، میدانستم چه باید بنویسم. عمیقا ترامپ و قدرت همراه با حماقتش را دوست داشتم. حقیقتا رو راست بودنش با خودش و دنیا را تحسین میکردم. سیاستمداری که بیشتر از سیاست، بیزینس و تجارت را میفهمد. تکلیفش با خودش مشخص است. میداند چه میخواهد و خیلی رک اعلامش میکند. به چیزی هم که میخواهد میرسد.
میتوانستم چند هزار کلمه در موردش بنویسم. اما خودم بدون اینکه کسی بگوید و تذکری بدهد، پیش از آنکه مطلبم یک شب قبل از چاپ رد شود و مجبور شوم دوباره بازنویسی کنم یا سوژه را عوض کنم، دو هزار کلمه در مورد بدیهایش نوشتم. حماقتهایش را به صورت غلوآمیزی بزرگ کردم و تیتر زردی زدم که سردبیر هم خوشش بیاید. نهایتا از آن دو هزار کلمه، دویست کلمه را هم قبول نداشتم. اما نوشتم چون نمیشود هر چیزی که دوست داری و فکر میکنی درست است، بنویسی و منتشر شود. در نهایت فقط اسمم را به عنوان نویسنده، از متن برداشتم.
این قاعده را درست فهمیدهام که باید سفارشی نوشت.
باید جوری نوشت که به تیریج قبای کسی برنخورد.
حتی اگر گزارش ویژهای از اپلیکیشن دیوار نوشته باشی و برایش زحمت کشیده باشی، باید این را درک کنی که صاحب «دیوار» و «بازار» یکی است و اگر در رسانهات دیوار را مورد حمله قرار دهی، اپلیکیشنت را در بازار حذف میکند.
حتی اگر گزارش مفصل و جذابی در رابطه با فروش موی دختران نوشته باشی، باید درک کنی که انتشار بعضی ابعاد اجتماعی پیگرد قانونی دارد و گفتهاند چاپ نکنیم.
تولید گزارش در مورد مواد مخدر و سکس و معضلات دانشآموزها و باقی مسائل اجتماعی هم که اصلا فکر نمیخواهد، مثل روز روشن است که زحمت اضافی است.
بالاخره نوشتن در سومین روزنامه بزرگ کشور، محدودیتهایی دارد. این محدودیتها البته برای همه روزنامهها از قانون پایداری پیروی میکند. یعنی از بین نمیرود و فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. یکی، روزنامه وابسته به گروهی نظامی است، که خود وابسته به یکی از سران قواست پس باید یادداشت اقتصادی، چیزی باشد که نشان دهد آن قوه مقصر نیست و حتی قهرمان ماجراست. دیگری روزنامه را با پول موقوفات امام رضا چاپ میکند، آن یکی روزنامه مخصوص شهری است که شورای آن، فقط گروه فکری خاصی را به عنوان آدم حساب میکند (شهروند که جای خودش …)
من در همه این روزنامهها نوشتهام و هنوز هم گاهی مینویسم. نه نیازی به پولش دارم و نه حتی وقت زیاد نوشتن. مینویسم چون معتاد نوشتنم. حتی اگر اسمم را از متن خط بزنم که آبرویم نرود.
اما هر بار که سفارشی مینویسم و خودم را سانسور میکنم. هر بار که یادداشت اقتصادی سفارشی برای پیشبینی مثبت از بورس و یا خوشبینی به بازار مسکن مینویسم. هر بار که وعده سر خرمن کاهش قیمت ارز را با تیتری زرد بولد میکنم.
ذهنم را در رویای فضای آزاد رسانهای رها میکنم. آرزوی نوشتن در مورد معضلات اجتماعی و چاپ شدن، آرزوی نوشتن در مورد معضلات اقتصادی، بدون سانسور شدن و حذف مطلب، آرزوی نوشتن آنچه که در ذهن هست نه سفارش آنچه که خوشایند فلانی و بهمانی است، همگی در مغزم رژه میروند.
و البته مهمتر از همه، آرزوی آزادی پس از بیان برای اطلاعرسانی خبرهایی که انتشار آنها وظیفه خبرنگار است. بدون برچسب خوردن، بدون دستگیر شدن و آشنایی با گونی، بدون جاسوس خوانده شدن و بدون زندان چندین ماههی بیفرجام.
روز خبرنگار، بر همه سفارشینویسهای روزنامهپرکن و خودسانسور مبارک.
@yek_man
حسین صفا گفته بود که:
هوا گرم است و حوصله مباحثه نیست
من غمگینم
و همینکه باد خنکی به صورتم بوزد، هر حرفی را قبول میکنم.
@yek_man
کشور آمریکا، ایالتی دارد به نام جورجیا که روی نقشه انگلیسی بزرگ مقیاس، اختصارا با عبارت “Ga” نشان داده میشود.
من چند روزی است که مجازا به آمریکا مهاجرت کرده و در این ایالت ساکن شده ام.
@yek_man
بزرگترین خیانت به حسین، تلاش برای جدا کردن او از زندگی است. نه این که مانند صفویان او را روی طاقچه بنشانند و فقط برایش گریه کنند. مشکل امروز، محدود کردن حسین در میدان کربلاست. روایت زندگی حسین، به عنوان یک مبارز با روحیات ظلم ستیز (که حتی گاها در حد روحیات…
خدا توی حدیث قدسی گفته بود که:
من در گرو گمان بنده ام به خودم هستم و مطابق گمان بنده ام با او رفتار می کنم.
@yek_man
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 6 days ago