𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago
((..ویرانی..)) سناریوی جنایی ۲ نفره⚡️
نقش ها? روانشناس(مرد/زن) ⚫مجید
?روانشناس: امروز براتون میخوام از پرونده ایی بگم که ماه هاست ذهنمو درگیر کرده و خواب و خوراک و ازم گرفته قصه ی یکی از عجیب ترین و پیچیده ترین بیمارهایی که باهاشون سرو کار داشتم ... اسم( مجید) سن (۳۴سال) تشخیص بیماری( اختلال شخصیت دو قطبی شدید) جرم(قتل همسرش به هویت مینا) مکان ارتکاب جرم (نامشخص) محل جسد مقتول(نامشخص) علت بررسی (مشخص شدن محل جسد مینا)
روانشناس ؛ خب ضبط میکنم ۳...۲...۱....امروز سوم خرداد سال ۱۳۷۸ ساعت ۱۰ و ۴۰ دقیقه خب مجید میشه بهم نگاه کنی؟
⚫مجید: (با حالت جدی) من چرا اینجام؟ شما کی هستی؟...
?روانشناس: اینجا جائیه که قراره من ازت چندتا سوال بپرسم منم دکترتم یادت نیست ۲ روز پیش باهم همینجا حرف زدیم...
⚫مجید: ۲ روز پیش؟؟؟ (حالت تمسخر) من ۲ روز پیش اینجا نبودم رفته بودم کتابخونه ...رمان میخوندم رمانی به اسم علفزار ضمنا من مجید نیستم شما رو همنمیشناسم.
?چرا تو مجیدی ۲ روز پیش هم همینجا بودی ....وایسا یک لحظه....(درحال وارسی گوشی) خب نگاه این تصاویر و میبینی اینمنم....اینم تویی...سر همین میز نشستیم ...اینجام همون اتاقه این فیلم ۲ روز پیشه...
⚫️من نمیدونم چرا دستمو بستین ...من نمیدونم چرا اینجام این فیلم دروغه ...چرا با من اینطوری رفتار میکنی تو دوست منی من بهت افتخار میکنم که دکتر شدی اما باور کن تو دکتر من نیستی من حالم خوبه میخوام برات شعر بخونم
?مجید بزار بهت کمک کنم چون دوستتم همونطوری که خودت گفتی نگاه من ازت یک یادگاری دارم...(نشان دادن یک برگ نقاشی) نگاه کن این خطای کج و کوله رو میبنی اینا یه یادگاریه از طرف تو به من اول حرف اسمتم زیرش نوشتی ...اینجا....نگاه کن نوشته میم یعنی مجید...
⚫این خطای کج برام آشناست ...آخرین باری که کشیدمشون یادم نیست ...ولی میخوام آواز بخونم(( نامهربونی ،،، نمیدونم میدونی ،،، که عشقت مارو کشته،،، تیر نگاهت دوتا چشم سیاهت،،، مثه آلو درشته)) حنجره ام طلایی بود یه روزی ....میگم این میم که پایین این خطا هست اول اسم منه؟ مطمئنی؟
?آره خب اول اسم خودت یعنی مجید ...
⚫️خب شاید اول اسمه مینا باشه...
?آفرین پس مینا رو میشناسی...
⚫اه دکتر میشه بگی یه لیوان آب برام بیارن گلوم خشک شد از بس آهنگ خوندم برات یه تشویقم نکردی بگی صدام خوبه...امروز نوبت تست خوانندگی هم دارم ...قول بده بیای مینا رو هم باخودت بیار...
?خب لیوان آب اینجا کنار دستته ...ولی بزار کمکت کنم چون دستات بسته اس ...بفرماااااا....خب پس خواننده ایی میخوای تست بدی منم مینا رو باخودم بیارم هان؟ ...اما قبلش تعریف کن مینا رو از کجا میشناسی؟
⚫️مینا ...میناااااا....مینا خیلی جیغ میزنه صداش اصلا خوب نیست آخرین باری که دیدمش جلو قهوه خونه رحیم تو قفس بود..چند بار میخواستم شکارش کنم اما همش مشغول بودم یه بیمار داشتم که اختلال روانی داشت باید اونو بررسی میکردم.
?مجید جان مینا اسم همسرته یادت نیست ؟ میخوای عکساتونو باهم بهت نشون بدم؟
⚫هااان؟ آها...خب ....نشونم بده من عاشق عکسم عاشق عکسهای عاشقانه ی ۲ نفره ...
?خب....یک لحظه....... بفرما اینم عکسات با مینا همسرت....
⚫عه ...این میناست همونی که جلو قهوه خونه رحیم دیدمش دستش تو گچ بود اینجام قرار بود باهم بریم ماه عسل(چند لحظه سکوت و تغییر شخصیت) توی کلاس بودم یکی از دانش آموزا بلند شد بره دستشویی پاش سر خورد و محکم افتاد زمین کل کلاس خندیدن من توجه نکردم و کمکش کردم بهش گفتم انضباط همشون و صفر میدم نترس ...نباید مسخرش میکردن زشت بود
?مجید تو اصلا سواد نداری تا حالا مدرسه نرفتی ،،،، ببین داروهایی که برات نوشتم خیلی سنگینه میدونم اذیت میشی اما تو باید کمک کنی ... ۲ سال گذشته دیگه بسه ...خواهش میکنم..
⚫هه آره راست میگی از آخرین آشپزی ایی که کردم خیلی وقته گذشته میشه دستام و باز کنی؟ ۲ ساله که دارم میگم دستامو باز کن( کم کم اوج بگیرید) دستامو باز کن ....بااااااز کن .....بااااااااااااز کن
?خیلی خب آروم باش آروم باش همه چی درست میشه....
⚫️ولی من ۲ روز پیش توی کتابخونه داشتم رمان میخوندم ( بغض و گریه) دلم برای پدر و مادرم تنگ شده مگه نمیدونن من ۲ ساله نیستم پس چرا نمیان اینجا؟ البته من براشون دعوت نامه نفرستادم سفارت گیر میده...
?مجید پدر و مادرت چند سال پیش از دنیا رفتن یادت نیست؟ خودت برام تعریف کردی میخوای صدای ضبط شده تو بشنوی؟
((پایان قسمت اول))
نویسنده: #مصطفی_ساروی
(زن فالگیر)
طنز?
صدف(عصبی پرو)
فالگیر(حقه باز)
زن فالگیر:بیا فالت بگیرم فال اعلا بیست درصد بالاتر از فال حافظ بیا فالت بگیرم
فال دارم با ضمانت (لبخند)خانم سلام نمیخوای فالت بگیرم اگه مجردی میخوای بگم
کی بختت باز میشه ؟
صدف: (عصبی و پرو)خانم دلت خوشه ها کاش بختم از بیخ بسته بود فالمو بگیر ببین کی ازدست این مرتیکه عملی خلاص میشم گور پدرم بخندمم من دیگه شوهر کنم
زن فالگیر:کف دستتو بده ببینم چه دست نازی داری
صدف:چکار به نازی دست من داری فالتو بگیر ای بابا عین شوهر منی اونم اول آشنایی هی میگفت کف دستت نازه گولم زد فال میگیری یا برم؟
فالگیر:الهی قربونت برم بله که میگرم بله این خطو میبینی راه طولانی در پیش داری
صدف:بابا ولمونکن توروخدا من حوصله راه دورو ندارم من بزرگترین مسافرتم دهات بغلی بود رفتم
فالگیر:ای بابا چقدر شیش ماهه به دنیا اومدی منظورم تا طلاقه
صدف:خب کدوم خط راه جدایی رو نشون میده اونو بگو
فالگیر:این خطو نگاه کن ضربدر شده رو دستت یعنی پایان. عین فیلم هندیا شوهرتو با چاقو سرمیبری بعد قیمه قیمش میکنی میدی سگا میخورن
صدف:عه عه چی میگی برا خودت من تاحالا مورچه نکشتم شوهرمو بکشم برو همه حرفات دروغه
فالگیر:استغفرالله منو دروغ ..تازه پسه گردنت یه خطه تو نشونه اینه که تا سه نشه بازی نشه یعنی دوتا شوهره دیگه تو اقبالته بعد این شوهرت یکیشون تورو میکشه البته ن مثل کشتنه خودت میندازتت تو چاه ..
صدف:برو ببینم زنیکه روانی از کف دست رفت تو گردن هم منو کشت هم شوهرمو..حالا که اینجور شد نخواستم بگم من از خودم بگیر تا جدوآبادم فالگیرن بیا فالتو بگیرم
فالگیر:برو مارو گرفتی تورو چه به این حرفها
صدف:بیا امتحانکن
فالگیر:باشه بگیر فالو
صدف:چه دستای داغونی داری ببین این خط میخوره به قبرستون البته تا دوروز دیگه فاتحه. این خطم چون اتوبوسیه دسته جمعی میرزن سرت میزننت چون ازبس خالی بستی برا ملت..
فالگیر:بسکن بابا عه اذیتمون نکن خانم
صدف:وایسو بابا کف پاتو ببینم بده ببینم سبکه ما عین نوادگانه بروسلیه از پاهم میبینیم
فالگیر:ولمکن خانم عه آخ ولمکن اخ کمرم دستمو بگیر بلند شم
صدف:ن بخواب ببینم کف پاهات چون چرکن بزودی یه شوهر خواهی کرد نگاه کن تو این خطه متساوی الساقینه پات نوشته شوهرتم اسمش شاهرخه البته بدنش نیم رخه چون کلامادرزاد نصفس
فالگیر:,ولکن پامو ای بابا کمکم کنید دیوونس
صدف:صبر کن خط آخره پاتوببینم
واه واه بزودی میفتی تو هلفتونی بنده خالیبندای عالم. بده من اون کیفو از جیبه من میزنی. پدرصلواتی ما خودمون گنجیشکو رنگ میکنیم جا قناری میفروشیم بازم فالتو بگیرم؟
فالگیر:من گوره پدرم خندیدم غلطکردم اصلا میرم دیگه اسپند دودکنی. گلفروشی کف خیابون
صدف :آفرین حالا شد شغل باید شغل شریفی باشه ن کلاشی و حقه بازی عزت زیاد
✍️
??طنز
_سلام چطوری محمد
_هیچی گفتم خبرتو بگیرم
بعدشم ببینم هنوز کار میکنی
+آره چطور مگه؟؟؟
_ یه کار برات دارم نون خوبی توشه هستی
+اگه خودت هستی مشکلی نیست خودت که بهتر میدونی باهرکی هرکی کار نمیکنم
حالا چیه کارت
_ یه کار بدون دردسر جیب خالی میری تو با جیب پر برمیگردی
+دمت گرم غیر این بود که بهت نمیگفتن جفرپلنگ???حالا یه کوچولو بگو ببینیم چی به چیه
_داش از تو بعیده پشت تلفن که نمیشه یه قرار بزار همو ببینیم
+ای به چشم فردا بعد از ظهر همون کافه همیشگی نظرت چیه
_خیلی هم خوب پس میبینمت فعلاً
بچه دوتا چایی بیار
+سلام مش جعفر
_سلام داداش گلم ممد سه سوت
+هه هه دهنت سرویس بچه دیگه یه سوتم ازم نمونده دادا
_واسه ما همون ممد سه سوتی
عه بچه بازکه این چایی جوشوندی
+خب تعریف کن ببینیم چند چندیم
_جونم واست بگه یه ویلاس تو لواسون یارو ازون مایه داراس یه لقمه چرب ونرمو آمادس
مال یه پیرزنه ببین همه چی بسته بندی شده میریم بار ماشین میکنیم و یاعلی ازتومدد
+واضه بگو ینی چی آمادس
_پیرزنه داره میره آلمان پیش بچه هاش کلی عتیقه بسته بندی شده میخواد رد کنه اونور
+لعنتی این اطلاعات اینقده دقیق چجوری دستت رسیده
_آمار دقیقه لیلا رویادته
+کدوم لیلا؟؟؟
_بابا لیلا پنزاری دختر مجید پلنگ آجی موری وحشیو میگم
+ای دهنت سرویس لعنتی هنو دست ازسر اون دختر ورنداشتی
_ضککی اون دست از سرما ور نمیداره
بگذریم چندساله اونجا واسه اون پیرزنه کار میکنه آمارو نقشه از اونه
+وضعیت حفاظتیش چجوریه
_آها رسیدیم جای خوبش که کار ممد سه سوته همه چیو چک کردم خوراکه خودته
بیا یه چند دقیقه ای فیلم گرفتم بیا نگاهکن
+جعفر باغ به این بزرگی حتما پر سگه
_هه هه دهن سرویس، خرس گنده هنو با سگا مشکل داری تو
+دست خودم که نیست از همون بچگی که سگ مش رمضون گازم گرفت وای بعد این همه سال سگ میبینم میگورخم
_حواسم بود ردیفه لیلا رو گفتم تو غذاشون دارو میریزه تا دوروز بخوابن
قسمت سختش اتاقیه که وسایل توشه هیچی ازش نمیدونم
+ینی چی هیچی نمیدونم په لیلا چیکارس اونجا
_تواتاق پیرزنس نمیذاره هیشکی بره داخل
لیلا میگفت یه بار اتفاقی چشش افتاده پشت کتابخونش یه گاوصندوقه گندس میگفت عین اون فیلم خارجیا شبیه اونجوری که واسم گفت من پیشه خودم صندوق بانک مرکزیو تجسم کردم
ادامه دارد....
# محمد واحدی
?غم بی پایان?
آسمان ابری و دلم بارانی ندارد///جهان به لبخند و غمم پایانی ندارد
سر شوقم به اندوه نگاه آخرش/// سیل خون جاری و بعد از مهر آبانی ندارد
چراغ کلبه ام روشن به یک شعله است/// به سان چهره ایی که لب خندانی ندارد
تمام یادگاری من شد فقط خط کشیدن/// دور چشمت که جز من خواهانی ندارد
نوشتم کنار دفترم برای حرف آخرم /// این همه جنونم پس چرا تاوانی ندارد
خسته از بیهوده نوشتن یا شعر سرودن///باغ عمر من پس چرا باغبانی ندارد
شتابان خسته و نالان و گمگشته ی بیابان///از او پرسیدم چرا اینجا سایه بانی ندارد
گفتا سایه بان قلب من بهر یار دیگری است/// گفتم یک جای کوچک حتی یک زندانی هم ندارد؟
گفتا دست بردار ز این آرزوهای محال/// دلم گفت سکوت کن که دگر هیچ امکانی ندارد
نامید و سر افکنده دست بر حلقه ی دار/// این جنونم حتی ارزش یک قِرانی هم ندارد
کشیدم طناب را تا خون فشانم از گلویم/// سوی گورستانم و روحم درد هجرانی ندارد
Join??
─┅─═ঊঈ ? ایستگاه صدا ? ঊঈ═─┅─
کنار اتوبان بودیم خورشید سرخ ، چراغ ماشینها
کمکم روشن میشدند تیشرتم چسبیده بود
به بدنم اگر میچلانیدمش یك تشت را پُر از آب میکرد ؛
دستهایش را سفت گرفتم گفتم : - اگر ماشین
داشتیم الان زیر کولرش به ریش پاییزی که ادای
تابستان را در میآورد ، میخندیدیم !
او خندید ولی شاید من فکر میکردم خندید
چون لبهایش چسبید به بیخ گوشش اما صدای
نیامد فقط نمایش و رژه دندانهای سفیدش بود .
گفت : + ماشین خریدی باید بریم شمال !
گفتم : - شمال ، اصلاً میریم زندگی کنیم !
باز نگاه و نمایش دندانها .
بالای اتوبان رجایی روی پلِ ماشینها نشسته
بودیم ، پشت سرمان فضای سبز بود ، باد گرمی
که میریخت روی بدنمان و ماشینها هم قیژژژ
میرفتند ؛ روبهرویمان بیلبوردِ کلبهای در وسط
جنگل بود ، دستم دور کمرش پیچ خورد ، سفت
بغلش کردم ؛ گفتم : - فکر کن ازدواج کردیم ،
خونمون شماله کلبهای چوبی داریم
شره کرده روی فرشهایمان ، ناودان پُر از آب ، تمام
چوبهای کلبه تَر شده ، کل فضا را بوی چوب پُر
کرده است ، از شومینه صدای ترق و تروق میاد ،
آتش میرقصد اما باز خونه سرده ؛ من پتوی
نباتی رنگی که با پشم گوسفند تو ریسندگی
کردی را میپیچیم دورت ، آرام آرام سرت را از بازوهایم
جدا میکنم و میگذارم روی بالشی که از پَر
غازها درست کردهای و بوسهای میزنم به صورتت .
جوراب پنبهایم را پا میکنم میروم سمت اصطبل
اسبم را که یك دست قهوهای سوخته است را
سوار میشوم و صدای چالاپ چالاپاش را وقتی
از علفزار پُر از آب رد میشود در دالان گوشم
تکرار میشود بوی طراوت گلها و سبزهها
و نمِ باران سینهام را پُر میکند ؛ کنار درختِ
پیری که تیکهای از آن را رعد دیشب جدا کرده را با
تبرم جدا میکنم و برایت میآورم تا گرم شوی ؛
میبینم تو بلند شدهای ، از زیر مرغها تخممرغ
را برداشتهای چند نوك هم به دستهایت زدند و
من غری میزنم تهدید به غذای شب آنها را میکنم ؛
تو مثل همیشه با مهربانی سقلمهای به من میزنی
دستهایت را میبویم و میبوسم و تو را میبینم
با دست دیگری مشغول سرخ کردن تخم ...
دیدم یكباره گفت : + بسه عزیزم چقدر نقشه
داری ، پاشو شب شده ماشین بگیرم و برم
نگاهی به جیبم میکنم میبینم ته جیبم را برایش
آبنبات خریدهام از آن گرانها که دوست داشت
بغضی میکنم و برمیگردم که به او بگویم من
پول ندارم اما میبینم کسی نیست !
او رفته است همان سالی رفت که فهمید آیندهای
با من ندارد و من الآن سالهاست هر شب گز میکنم ،
میآیم روی پل رجایی تا یاد اویم باشم ، و قلبی
که مثل کلبه همیشهتَر است با اشكهای دلتنگی))
Join??
─┅─═ঊঈ ? ایستگاه صدا ? ঊঈ═─┅─
چمدونش آخرین بازمانده قلبش بود نگاهی بهش کردم گفتم راه نداره سکوت کرد بهش گفتم این سکوت مطمئنا علامت رضایت نیس
رفت حتی دوقطره اشکم نریخت بهش گفتم
بری راه برگشت نداری خنده ای مضحک
گوشه ی لبش نشست چمدون و رها کرد برگشت به عقب انگار چیزی جا مونده داشته باشه به سمت درگاه اتاقی که آخرین خاطره های جا مونده دو نفرمون بود چند قدمی اومد
با ناخنوش آروم روی دیوار یک کنده کاری کوچیکی کرد و به سرعت رفت
نگا ش کردم غریبانگی خودمو تو وجودم دیدم چه انتظار بدی برام گذاشت سست شدم حتی برای بدرقه اش قدم بر نداشتم
خودم کردم که لعنت برخودم باد
هیکل مردونه ام زیر بار تموم احساس و عاطفه و محبتم شکست اون رفت حتی کمی معطلی نداد تا چمدون آخرین دسترنج سالهای جوونیم، سالهای عمرم رو برداره؛زندگی برام داستانها نوشت که من آدمک قصه های اون کتاب رنگی بودم
ولی بد نوشت ومن هربار زیر وروی هر قطعه از تصاویر سیاه وسفید ش قدرتمند شدم و او بی دفاع..
نمیدونم چرا نتونستم کمی بهش حق بدم
اونم مقصر بود حتی بیشتر ازمن .....
ولی تموم حق های منو زیر پا گذاشت
آخر من و او ،
او منو بیشتر تو التهاب،
فقر نادانی عشق به اعماق چاه کشوند
حالا او ماه هاست که رفته نه دیگه صداش هس نه عطر وبوی خاصش ..
کاش بود .....
ولی چهار چوب محبت ما همچنان رونق داشت
کاش میموند وقدم هاش پیکر دیوارهای سلول وجودم و تو خودش هجیم میکرد ومن هجا به هجای مابقی عمرم رو شکل میدادم
کاش میزاشتم نفس میکشید عطر صبحگاهی تنش ،غرولندهای بیجا ونابجاهاش سکوت درهم وبرهم فکرم و میشکوند
اما رفت ....و
حالا من نشسته ام و تو شلوغی ها و آشوب شهر و برگ ریزون خزون دست به دامان
آواره گان پاییز کمی دنبال وقت میگردم
میگم کاش نیود کاش میدید چقد غصه میخورم نه خوابم خواب میشه نه زندگیم زندگی...
لااقل کاش همه ی مردونگیم به خرج میدادم آخرین پل های ارتباطی خودمون به واقع روی صفحه ی غرور رو نمیکردم
حالا هر پاييز که میرسه.
منم بی چتر زیر بارون راه میرم خیس میشم اما ...
اما تیکه کلامش منو میسوزونه و آتیش آخر شب رو به سرما که رو به زوالی وخاموشی میره تنم و گرم نمیکنه
زندگی بد ساز و زد وبد هم آغوش جهانم کرد
نبودش نبودم رو سوزوند وزندگی زهر حلالم کرد
ای فغان اززندگی ،اوره گی رسمش نبود
من به آواره گی دلخوش نبودم ،روزگار گرد پیری برمن نگاری سرد داد
کاش بود و همون حرفهای همیشگی و
حتی اگه به اجبار هم میزد
حالا خیره به دیواری شدم که با ناخن های ظریفش صیقل داده بود
همه ی دنیا مال تو ...
(یار جستم که غم از خاطر غمگین ببرد
نه که جان کاهد و دل خون کند و دین ببرد )
کاش رفتنشو و باور کنم آخه فراموشی آلزایمر
میخواد ومن آدم رفتنش نبودم
#امیرعلی کشاورزیان
#شانزدهم مهر ماه هزار وچهارصد ودو
Join??
─┅─═ঊঈ ? ایستگاه صدا ? ঊঈ═─┅─
تقدیم کن به مخاطب خاص ??
?⃟❥ᬉᭂ?ᬉᭂᭂ❥⃟?
براے من...
دوست داشتن
آخرین دلیلِ داناییست
اما هوا همیشہ آفتابے نیست
عشق
همیشہ علامتِ رستگارے نیست
و من گاهے اوقات مجبورم
بہ آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت ڪنم
چقدر خیالش آسودہ است
چقدر تحملِ سڪوتش طولانیست
چقدر ...
نباید ڪسے بفهمد
دل و دستِ این خستهے خراب
از خوابِ زندگے میلرزد...
باید تظاهر ڪنم حالم خوب است
راحتام،
راضیام،
رها ...
راهے نیست.
مجبورم!
باید بہ اعتمادِ آسودهے سایہ بہ آفتاب برگردم.
زندگے همیشہ منتظر است
ڪہ ما نیز منتظر زندگے باشیم
نہ خیلے هم،
همین سهم تنفس ڪافیست
قدرِ ترانهاے، تمام...
طعمِ تڪلمے، خلاص...
─┅─---═ঊঈ ? ایستگاه صدا ?ঊঈ═---─┅─
@ist_gahe_seda
سرو چمان من چرا میل چمن نمیڪند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیڪند
دے گلهاے ز طرهاش ڪردم و از سر فسوس
گفت ڪہ این سیاہ ڪج گوش بہ من نمیڪند
تا دل هرزہ گرد من رفت بہ چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیڪند
پیش ڪمان ابرویش لابہ همیڪنم ولی
گوش ڪشیدہ است از آن گوش بہ من نمیڪند
با همہ عطف دامنت آیدم از صبا عجب
ڪز گذر تو خاڪ را مشڪ ختن نمیڪند
چون ز نسیم میشود زلف بنفشہ پرشڪن
وہ ڪہ دلم چہ یاد از آن عهدشڪن نمیڪند
دل بہ امید روے او همدم جان نمیشود
جان بہ هواے ڪوے او خدمت تن نمیڪند
ساقے سیم ساق من گر همہ درد میدهد
ڪیست ڪہ تن چو جام مے جملہ دهن نمیڪند
دستخوش جفا مڪن آب رخم ڪہ فیض ابر
بے مدد سرشڪ من در عدن نمیڪند
ڪشتہ غمزہ تو شد حافظ ناشنیدہ پند
تیغ سزاست هر ڪہ را درد سخن نمیڪند...
─┅─---═ঊঈ ? ایستگاه صدا ?ঊঈ═---─┅─
@ist_gahe_seda
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
─┅─---═ঊঈ ? ایستگاه صدا ?ঊঈ═---─┅─
@ist_gahe_seda
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago