??????? ????????

Description
??????/??????


@Soojuntxt_bot
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

1 year, 7 months ago
1 year, 7 months ago
1 year, 8 months ago
1 year, 9 months ago

eight part.

1 year, 9 months ago

نگاهش قفل روی تن اغواگر روی استیج بود. پروانه کوچولوش رو بلاخره پیدا کرده بود اون به زیبایی داشت بال هاش رو باز می‌کرد. نگاه های هرز اون حروم زاده ها روی تن پسر کوچولوش بود باعث می‌شد تحملش کمتر بشه تا همونجا خلاصشون نکنه. وسوسه انگیز بود میتونست از شر تمام…

1 year, 9 months ago

سلام بهتون خوشگلای من

1 year, 9 months ago

‌       ‌ ‌        ‌헐 ? _  ?? 。
‌ ‌‌    ‌maybe nothing?.   ‌

‌ ‌ ‌ ‌헐 [៹](https://telegra.ph/file/d9c29d1ee57ca159e5d78.jpg) ***?*** _ ?? 。
1 year, 9 months ago

برای بار هزارم دستشو بین موهاش کشید و کلافه چنگشون زد .
نمیدونست تصمیمی که گرفته چقدر درسته ولی باید انجامش میداد.
باید میرفت تا این جنگ درونی با خودش رو یکبار برای همیشه تموم کنه و بتونه با خودش کنار بیاد .
خسته شده بود
خسته از اون همه کشمکش بین مغز و قلبش نفس سنگینشو بیرون داد و به چشمای بی حسش تو اینه روبروش خیره شد
مدت ها بود دیگه خودش هم اون چشما و اون نگاه رو نمیشناخت
پوزخندی به نگاه بی حالتش زد مشت ارومی به چهره خودش تو اینه زد
- چوی احمق بازم گند زدی
خنده هیستیریکی کرد و لحظه بعد گلوش دوبار سنگین شد
شاید روزی هزار بار اون حس رو تجربه میکرد
بغضی که هرروز بی رحمانه به گلوش چنگ میزد و در مقابلش لجبازی بیرحمانه ای که مجبورش میکرد بخنده و خودشو خوب نشون بده
چاره ای نداشت
از توضیح حالش به ادمای اطرافش بخاطر شکستای پیاپی واقعا خسته شده بود
پس ایرادی نداشت اگر اینبار با خودش لج میکرد
اگر اینبار همه چیز رو انکار میکرد و فقط به ادمای اطرافش نشون میداد که با وجود قلبی که اونقدر شکسته بود که حتی دیگه حسی درش وجود نداشت ، خوبه
اره باید اینکارو میکرد
باید یاد میگرفت بعد از تمام اون ضربه ها بخنده
لحظه ای بعد تو ماشین نشسته بود و سمت مسیری که میدونست قراره با درد بزرگی تو قلبش تموم بشه راه افتاد
بی حس بود
برخلاف همیشه
هیچ هیجانی تو وجودش دیده نمیشد
حتی با وجود مشکلات مختلفی که اونروز سر راهش قرار گرفته بود عصبی هم نبود
فقط بی حس و لجوجانه به جاده خیره شده بود و منتظر رسیدن بود
منتظر اینکه قولی که ماه ها پیش داده رو ادا کنه و بعد خودش رو از اون مجلاب عشق و نفرت بیرون بکشه تا دوباره به زندگی بدون عشق و بی حس خودش برگرده
دیگه عادت کرده بود به طوفانهای عشقی زندگیش
به این که چندسال یبار تمام وجودش رو دست کسی بسپره و بعد از مدتی که از عشق سیرابش کرد با قلبی که خالی از احساسه تنها به زندگی خودش ادامه بده تا زمانیکه باز قلبش با چشمی، لبخندی و یا حرفی گرم بشه و باز حماقت هاشو تکرار کنه
انگار به این روند عادت کرده بود
ولی اینبار... یچیزی درونش میگفت که همه چیز تغیر کرده
انگار که اینبار قصد نداشت دست از لجبازی برداره و میخواست زندگیش رو تغیر بده
تغیری که حتی اگر درست نبود ولی باعث رضایتش میشد
شاید قصدش انتقام بود
از تمام قلب هایی که دوسش داشتن و شاید از قلب خودش که هربار کسی رو خواست پس زده شد
یه تغیر حتی به غلط...

1 year, 9 months ago

ᝰ ‧₊ My husband is a pervert
ᝰ ‧₊ ninth shot?

❥៚ letters ?

Telegraph

My husband is a pervert

چند ساعتی از رفتن بومگیو گذشته بود تهیون غرق در افکار خودش بود که با زنگ تلفن از جا پرید دیدن اسم ناشناس روی گوشیش باعث تعجبش شد و با اخم کمرنگی تماس رو وصل کرد - کانگ تهیون هستم بفرمایید - چ..چی؟ - آقا شما مطمئنین؟ - من... من زود خودمو میرسونم تلفن توی دست…

ᝰ ‧₊ [My husband is a pervert](https://telegra.ph/My-husband-is-a-pervert-12-30)
1 year, 9 months ago

دسامبر ۱۹۹۳، برلین، از میان نامه های گمشده

یادگار روزهای سندروم عشق جوانی
آغوش گرم و شیرین تو در خواب های کوتاهم
تا آنجایی که رویاهایم را گرم میکند
تا همانجا متوقف میشوی
نیمه شب با قفسه ی سینه ی لرزان فانوس نیمه سوخته را از جا برمیدارم
چشم هایم کوچه های ودینگ را در انتظار قدم های آرام تو جست و جو میکنند.
دست هایی که متعلق به تو نیست
بازوی پسری را که من نیستم لمس میکند
لب‌ هایش میخندد و من در تماشای تصویر بوسه هایی که از آن ما نیست لبخند میزنم.
مادام بورژیس دوباره صدایم میکند و تو.. همانجا متوقف میشوی
تو دور میشوی، تو تلخ میشوی
نور سپیده دم همزمان با موسیقی والس فراموش شده در کوچه های موتبگ طنین انداز میشود
چشم هایم را میبندم و سعی میکنم جایی که هستم دوباره تصویر لبخند زیبای تورا به رویاهایم مبدل کنم
والس در رویاهایم طنین انداز میشود
در کوچه ها طنین انداز میشود
تو دست هایم را میگیری و من...
والس در ودینگ طنین انداز میشود.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago