?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago
قواعد سرانگشتی و سرمایهگذاری خصوصی
هفتهٔ گذشته یک فرصت سرمایهگذاری خصوصی به دوستان کانال اختصاصی معرفی شد که برخی دوستان در مورد میزان سود این طرح سوالات بسیار خوبی پرسیدند که به همین بهانه، تصمیم گرفتم همینجا مطلبی بنویسم که دوستانی که اشتراک کانال رو تهیه نکرده بودند هم این موضوع بسیار مهم رو در ادامهٔ قواعد سرانگشتی یادداشت کنند و در زندگی شخصی و کاری لحاظ کنند. البته که مطلب تازهای نیست و بسیاری از افراد هم به شیوههای متفاوتی گفتند و نوشتند؛ اما به هر شیوه، جای این نکته در سلسله قواعد سرانگشتی ما هم خالی بود و در ادامهٔ این نوشته ۵ متر و معیار برای ارزندگی فعالیتها در اقتصاد رو بررسی خواهیم کرد.
1️⃣ برای بررسی ارزندگی یک فعالیت تجاری یا یک سرمایهگذاری در یک بازهٔ زمانی مشخص، پس از اینکه کلان اقتصاد رو برانداز کردیم و تخمینی از آیندهٔ نرخ ارز و تورم و سیاستهای پولی و مالی - یا به زبان بسیار ساده، درکی از دخل و خرج کشور و شیوهٔ مدیریت و تعامل با شرکا - در دست داشتیم، میتونیم همسو با این پیشبینیها، هر فعالیتی که بیش از نرخ تورم آورده داشت رو در دستهٔ فعالیتهایی قرار بدیم که توجیه اقتصادی دارند.
2️⃣ برخی فراتر از این عمل میکنند و نگاه ریزبینانهتری دارند و هزینهٔ فرصت رو هم در این محاسبات دخیل میکنند. به این شیوه که اگر فعالیتی رو انجام بدیم، چه فعالیت دیگری رو فدا میکنیم و سود این طرح رو با سود فعالیتهای فدا شده مقایسه میکنند و با این قیاس تصمیم نهایی رو اخذ میکنند.
3️⃣ برخی دیگر هم ارزندگی فعالیتهای اقتصادی و تجاری رو با مدت زمان بازگشت سرمایه ارزیابی میکنند. به این صورت که اولویت رو بر این مبنا میگذارند که خالص دارایی جاری چند بار در سال خواهد چرخید.
4️⃣ برخی منابع هم کلیتر به این موضوع نگاه میکنند و ارزندگی تمام فعالیتها رو با نرخ بهره مقایسه میکنند و برخی هم البته نرخ بهره رو در دل هزینه فرصت محسوب میکنند.
5️⃣ در حسابداری داخلی یا مدیریتی هم برای تحلیل مالی یک شرکت، سود شرکت رو با سود باقی فعالین همسطح یا میانگین صنعت مقایسه میکنند که البته برای افرادی که صرفاً با هدف افزایش سود در بازارهای مختلف فعالیت میکنند این روش چندان معقول نیست و اطلاعات کاربردی و دانش عملی خاصی در اختیار فعال اقتصادی خرد نخواهد گذاشت.
در نهایت اما فکر میکنم برای اغلب افراد، در ارزیابی این موضوع که آیا یک فعالیت اقتصادی ارزنده هست یا خیر، فاکتورهای شمارهٔ یک و سه بیش از حد کفاف به ما کمک میکنند. به این صورت که اول: آیا بازده سرمایهگذاری ما از نرخ تورم بیشتر خواهد بود؟ و دوم: آیا تعداد دفعات گردش پول با سرعت گردش نقدینگی در کشور همراستاست یا خیر؟
به عنوان مثال: در پروژهٔ سرمایهگذاری خصوصی ما، پول دوستان در سال ۲ بار خواهد چرخید. به این صورت که میتونند این سرمایهگذاری رو دو بار در سال تجدید کنند و در انتهای این دو مرتبه، کمی بیش از ۶۰ درصد بازدهی خواهند داشت. اما یکی از معایب نظری این طرح افق زمانی ۶ ماهه است. به این صورت که اگر چشمانداز سرمایهگذاری به جای ۶ ماه، ۴ ماهه بود، فوقالعاده میشد. اما در عمل، همین ۶ ماه هم با این میزان بازده تقریباً برای اغلب فعالین اقتصادی دور از دسترسه و فعالیتهایی انگشتشماری هستند که با این میزان سرمایه، صاحب سرمایه رو به این میزان منتفع کنند. عیب دیگر هم تیکتسایز ۳ تومانیه که برای اغلب افراد مبلغ بالای است، که در دورههای بعد حتما فکری به حال این موضوع هم خواهم کرد. این یک نگاه نقادانه و صادقانه به این طرح بود.
**
پینوشت یک: در ایران فعلی، به زبان بسیار ساده و در شرایط واقعبینانه، اگر نقدینگی رو بیش از ۲ بار در چرخهٔ اقتصادی وارد کنید و بازی مولدسازی رو هم فرا بگیرید و پیاده کنید و بازده نهایی بیش از نرخ تورم باشه و فعالیت دیگری سراغ نداشته باشید که سرعت گردش بیشتر و بازده بالاتری داشته باشه، به احتمال بسیار بالایی، در کوتاه و بلند مدت، از انجام این فعالیت نفع بسیاری خواهید برد.
پینوشت دو: طبق بررسیها، بیش از ۹۰٪ فعالین اقتصادی کمتر از نرخ تورم در سال بازدهی دارند و اغلب با مولدسازی داراییهای نسل قبل و سپردههای بانکی گذران زندگی میکنند. ما معمولیها که زد و بند خاصی نداریم، همینکه در حدود نرخ تورم بازدهی داشته باشیم، کاری بسیاری بزرگ و صد البته ارزشمند و قطعا دشوار انجام دادیم. لذا فرصتی اگر برای رشد پول پیدا کردید، علیالخصوص در بازهٔ فعلی که کمی متعادل به نظر میرسد، پس از اطمینان از صحت و اعتبار با سختگیری بسیار زیاد، با چنگ و دندان هم که شده اینها رو از دست ندید و با بازده حاصله داراییهایی برای آيندههای سختتر دست و پا کنید و فرصتهای اقتصادی فراهم شده رو هم از این ۵ فیلتر عبور بدید.
آپدیت کانال اختصاصی و نحوه ثبت نام در سری پیش رو
تصمیم دارم از سری بعد در کانال اختصاصی، علاوه بر فعالیتهای روتین کانال، امکان واردات برخی کالاهای ارزنده با تیکتسایزهای خرد رو هم برای دوستان کانال فراهم کنم. به این ترتیب که دوستان علاقهمند به واردات و فعالیتهای تجاری بتونند با سرمایههای خرد نظیر حداقل ۱۰۰ و ۲۰۰ میلیون تومان در کنار هم به واردات بپردازند و کالاهای مشخصی که ارزیابی شدند و فاز امکان سنجی فنی و اقتصادی و عملیاتی رو هم گذروندند رو، بدون ذرهای پیچیدگی، درب آدرس دلخواه دریافت کنند و فقط نگران سمت فروش باشند. برای مرحله فروش هم دنبال راه حل میگردم که اگر به نتیجه برسه، دیگه نگرانی فروش هم برطرف خواهد شد. اغلب این کالاها هم حاشیه سودهای چند صد درصدی دارند و بر خلاف فرصتهای که در بازار مالی و پول سودآوری بسیار محدودتری دارند، اینها میتونند برای سرمایههای کوچک هم راه حلهای خیلی خوبی باشند و با یک برنامه حسابشده و در چشمانداز معقولی سرمایه رو چند برابر کنند.
شاید این امکان رو برای سرمایهگذاریهای خصوصی هم فراهم کردیم. هنوز به نتیجه نرسیدم که به دردسرهاش میارزه یا فقط برای خودم هزینه مضاف و سر و کله زدن میتراشه. برای دوستان کانال فعلی هم این امکان رو تا هفته آینده بعد از نهایی کردن همراه با یک فرصت معرفی میکنم.
اما نحوه ثبتنام. فعالیت کانال جدید از نیمه تیر ماه شروع میشه و تا نیمه شهریور ادامه خواهد داشت. برای پیش ثبتنام هم کافیه مبلغ ۷۸۰ هزار تومان رو به شماره کارت زیر واریز و رسید ارسال وجه، به همراه نام و نام خانوادگی رو برای تلگرام پشتیبانی ارسال و بعد از تکمیل فرآیند ثبتنام لینک کانال رو دریافت کنید.
پینوشت: فرصت پیش ثبت نام هم تا روز پایانی این ماه بیشتر فراهم نخواهد بود و پس از اون هزینه تهیه اشتراک کانال یک میلیون تومان خواهد شد. از همین لحظه هم میتونید برای ثبت نام اقدام کنید.
۶۰۳۷
۹۹۱۹
۲۷۱۴
۵۷۳۴
کیا موسیاکبر - ملی
آدرس تلگرام پشتیبانی:
@HamyarSupp
اگه بار اولتون هست که ثبت نام میکنید، میتونید اطلاعات بیشتر و باقی فعالیتهای کانال رو از نخستین هایلایت صفحه اینستاگرام تحت عنوان «کانال اختصاصی» از این لینک مطالعه کنید. هر چند برخلاف اینستاگرام که مخاطب گذری زیاد داره، سالهاست که افراد این کانال ثابتاند و همدیگه رو میشناسیم.
• در هیچ چیز خیلی خوب نیستند. تفریح خاصی ندارند. لذت بردن از آنچه دارند را یاد نگرفتهاند. دانش عملی که به پول منتهی شود ندارند و مدرک دانشگاهی را ضامن خوشبختی میدانستند. سختکوش نیستند. به نظر دیگران وزن زیادی میدهند. ریسکپذیر نیستند. روحیه یادگیرندهای ندارند. قدردان هیچچیز و هیچکس نیستند و آنچه دارند را از نبوغ خودشان میدانند و آنچه ندارند را از کمکاری دیگران.
نداشتن این الگوها شاید نتونه اوضاع ما رو بهتر کنه و پول بیشتری در جیبمون بگذاره، اما داشتن اینها و نادیده گرفتنشون حتما اوضاع رو نابسامانتر و نامطلوبتر و آشفتهتر میکنه.
پینوشت: به شخصه برای ارزیابی عملکرد شخصی و اینکه با این موارد درگیر نشم، هر چند وقت یک بار تعدادی از تصمیمهای مهمی که گرفتم رو مینویسم و دنبال این میگردم که چرا در اینجا به این شکل تصمیم گرفتم و در موقعیت مشابه دیگری به شکل دیگری تصمیم دیگری گرفتم و اگر دیگرانی که دستاوردهاشون رو میپسندم جای من بودند هم در این موقعیت تصمیم مشابهی میگرفتند یا نه. این نوشتن کمک میکنه در بلندمدت اینها در خاطرم بمونه و بهتر و عقلانیتر تصمیم بگیرم.
پینوشت دو: قبل از اینکه درخواست مشاوره افراد رو قبول کنم، ازشون میخوام برام بنویسند و به بیان خودشون مشکلات رو شرح بدن و به چند سوال پاسخ بدن. این نوشتن کمک میکنه که هم خودشون بدونن از صحبت با من چی میخوان و هم من بدونم باید به چه شیوه و برای چه چیز دنبال راه حل بگردیم. محمدرضا شعبانعلی هم سالیان پیش مطلبی منتشر کرده بود تحت عنوان «لطفاً طولانیتر حرف بزن!» که اگر به هر دلیل دوست دارید با کسی مشاوره کنید اما شرایطش فراهم نیست، این مطلب بسیار میتونه بهتون کمک میکنه.
پینوشت سه: این نوشته رو میتونیم ادامه سری نقشه راه بگذاریم. بخش اول رو هم میتونید از طریق این لینک مطالعه کنید.
پینوشت نهایی: من خودم هم فکر نمیکنم همچنان به جای خاصی رسیده باشم و کنتراست بالای این نوشته هم برای درک بهتر و عمیقتر این الگوهاست و نه بیشتر.
آنها که نمیرسند
من به واسطه کار و علایق شخصی، با افرادی که از شرایط زندگی و آنچه مربوط به پول هست رضایت و مطلوبیتی که باید رو ندارند زیاد هم صحبت میشم. چه در قالب مشاوره و چه در قالب گفتگوهای دوستانه. از دوستان ایرانی گرفته تا دوستان غیرایرانی. از کسی که اجاره ماه بعدش رو نداره، تا کسی که میلیون دلار سرمایه در حساب داره و برای تصمیمگیری مردده. از همه گروهی با هم حرف میزنیم و گره از مشکلات باز میکنیم و اگر هم راه حلی پیدا نکنیم، حداقل مشکلات رو شفافتر میبینیم.
برخی از این افراد هرچه تلاش میکنند و دست و پا میزنند و بالا میروند و پایین میآیند، به شرایط مطلوبی که در ذهن دارند نمیرسند. در ادامه این نوشته سعی میکنم چند الگوی رفتاری متداول که بین این دسته مشترک هست رو لیست کنم که برای خودم شفافتر و ماندگار شه و شاید برای شما هم مفید بود. از شما هم خواهش میکنم این موارد رو صرفا به عنوان یادداشتی از دفترچه خاطرات من بخونید و نه نسخهای برای رسیدن به تعالی. این ویژگیها کم و بیش میان همه ما هست اما زمانی که به تصمیمات ما سمت و سو میده، نه تنها پول، که آرامش و امنیت خاطر رو هم از ما میگیره. با داشتن اینها در ذهن درک این مطلب بهتر خواهد بود.
• این افراد مسئولیتپذیر نیستند. فرمان زندگی رو در دست نمیگیرند. مدام کسی رو برای سرزنش کردن و مقصر دونستن پیدا میکنند. از کارنابلدی همکارانشون ایراد میگیرند، از بیمعرفتی دوستانشون گله میکنند، از اوضاع مالی پدر و مادرشون شکایت میکنند و همسرانشون رو بابت درک نشدن مقصر میدونند. دریغ از اینکه یک بار از این افراد بشنوید که مقصر یک اتفاق خودم بود. هیچ وقت نخواهید شنید.
• عملگرا نیستند. بسیار سخنرانی میکنند و به نقد و تحلیل و تبیین و تعبیر و تشریح میپردازند. در فکرشان همه کار میکنند و در ذهنشان همهچیز را میدانند. اما یک قدم عملی هم در راستای رسیدن به آنچه در ذهن دارند بر نمیدارند. تماشاچیان خوبی هستند و در عین حال تعجب میکنند که چرا به نتیجه نمیرسند.
• دوستان زیادی ندارند و ظرف سرمایه اجتماعیشان خالی است. برای ساخت روابط جدید وقت نمیگذارند و بدیهیات ساخت یک رابطه خوب و ارزشمند را نمیدانند و با آداب و اتیکتهای تعامل با دیگران غریبهاند. تنهایی خودخواسته را با طرد شدن اشتباه گرفتهاند و گمان میکنند این تنهایی قرار است موفقشان کند و هزینهای است که بالاخره باید بپردازند. با این افکار حبابی از توهم درست کردهاند و در آن روزگار میگذرانند. غافل از این که افراد برجسته، بدون استثنا از دیگران کمک میگیرند و به دیگران کمک میکنند و تعامل و معامله با دیگران را امری مقدس میدانند. رابرت استرنبرگ جایی به زیبایی نوشته بود: هوش عملی یعنی دانستن اینکه چگونه و با چه کسی و در چه زمانی و از چه چیز برای بیشترین میزان اثرگذاری سخن بگویید.
• به منفینگری و منفیبافی و منفیگوییهایشان برچسب واقعیت میزنند و از دنیا برای خودشان زندانی میسازند که زندانبان هم خودشانند. سقف دنیا را سقف اتاقشان میبینند و هرچیز را همانگونه که هست میپذیرند و تغییر هیچ چیز را هم باور ندارند.
قواعد سرانگشتی | مالی شخصی
ظرفیت پولی اغلب افراد حدود ۵ تا ۱۰ برابر داراییهای جاری یا سرمایه در گردش آنهاست. به زبان بسیار ساده و البته کمی غیردقیق، فردی که سالیانه چهارصد میلیون تومان وارد زندگیاش میشود، در خوشبینانهترین حالت، برای تصمیمات بزرگ میتواند تا سقف ده برابر این مقدار، یعنی حدود چهار میلیارد تومان، را مدیریت کند. یا به بیان دیگر، اگر ماهیانه چهل میلیون تومان ورودی حساب فرد باشد، در بهترین و خوشبینانهترین حالت میتواند تا چهارصد میلیون تومان را بفهمد و درک کند. بالا برود و پایین بیاید، مادامی که اعداد بزرگتری را نبیند، بیش از این آستانه را نمیتواند هضم و حل کند.
افراد در مدیریت مبالغی که بیش از ظرفیت پولیشان باشد، اغلب غیرعقلانی و غیرمنطقی تصمیم میگیرند و به سرعت هر چه تمامتر سرریز این مبالغ را از دست میدهند. کسی که در بانک بیست میلیون دارد و فکر میکند اگر ده میلیارد داشت فلان کار را میکرد، قواعد بازی را نمیفهمد و در باغ نیست.
به عنوان مثالی دیگر، اگر ظرفیت پولی نفر دو میلیارد تومان باشد و بخواهد معاملهای به ارزش پنج میلیارد تومان انجام دهد، احتمال اینکه تحلیلش خطا رود و سرش نیز یک کلاه گشاد و نهایتا هم تصمیمی که میگیرد، تصمیم جالبی از آب در نیاید بسیار بالاست. یا اگر همین فرد یکجا سه میلیارد تومان پول گیرش بیاید، احتمال اینکه سرریز این مبلغ تا ظرفیت پولیاش را به سرعت از دست بدهد بسیار بالاست. یا به دوست و فامیل قرض میدهد و میبخشد، یا ریسکهای غیرمنطقی و قمارگونه میکند، یا هم اینکه با عیش و نوش سرمایه را دود میکند و بعد از مدتی به خانهٔ اول باز خواهد گشت. در صورتی که اگر همین فرد، در فواصل زمانی مختلف، همین پول را بخش بخش دریافت کند، تصمیماتی به مراتب عقلانیتر و نتایجی به مراتب شیرینتر و ماندگارتر خواهد گرفت.
دو راه ساده و سرراست نیز در مواجهه با مبالغی بیش از ظرفیت پولی وجود دارد. یکم تقسیم مبالغ بالا به مبالغی بسیار کمتر از ظرفیت پولی و تبدیل مقدار مازاد به کلاسهای دارایی امن و کمنوسان و متعاقبا تصمیمگیری برای هر بخش در مقاطع زمانی مختلف و دوم مشورت با یک فرد خیرخواه و باسواد و کاربلد و ششدانگ و حسابپسداده.
مخلص کلام که همه ما در مواجهه با مبالغی بیش از ظرفیت پولیمان دستپاچه و مضطرب و شتابزده و عجول میشویم و بسیار خوشبینانهتر به آینده و عواقب تصمیمات نگاه میکنیم. راه مقابله و افزایش این ظرفیت نیز، تنها و تنها، صبوری و بردباری و بالا رفتن با حوصله و پرشکیب از پلههای رشد شخصیتی و بلوغ مالی است.
پینوشت یک.
این قواعد نه در سطح فردی، که برای شرکتها هم صادقه. مثلا اگر دنبال سرمایهگذار میگردید و خیلی فراتر از سرمایه در گردش خالص (NWC) شرکتتون دنبال جذب سرمایه باشید، به احتمال بسیار زیادی دست خالی از جلسات برمیگردید. یکی از دلایلی که شرکتهای رانتی خروجی افتضاحی دارند هم همینه. رانتی که بهشون میرسه اصلا سایزشون نیست و به قوارهشون نمیخوره. اصلا نمیفهمند این مقادیر رو. نمونه داخلی فراوونه.
پینوشت دو.
جامعه هم به افرادی که، به هر شکل و به هر شیوه، بیش از ظرفیت پولیشون و در زمان کوتاهی بهشون پول و منابع میرسه برچسب «تازه به دوران رسیده» میزنه.
پینوشت سه.
یا مثلا طول عمر مالی موفق ورزشکاران NBA حدود چهار ساله. یعنی چهار سال بعد از بازنشستگی، میلیون میلیون دلار رو میسوزونند. چون بیشتر از ظرفیت پولی ذهنشونه. مغز نمیفهمه این همه پول رو؛ متعاقبا کم میکنه تا جایی که هضمش راحت باشه.
برای داشتن یک زندگی بدون دغدغه در ایران، به سالیانه حدود ۲۰ هزار دلار سرمایه نیاز دارید.
اگر صاحب کسبوکاری هستید و کمتر از این میزان سود خالص دارید، ولمعطلید. یا باید کرکره را پایین بکشید، یا در خاک حاصلخیزتر و به شکل دیگری کارتان را ادامه دهید و یا باید برگردید و کارمندی کنید و از این سرزمین بروید یا باید با فروش داراییهای فعلی، کسب دیگری، در جای دیگری راهاندازی کنید و یا باید لنگلنگان تا خط پایان ادامه دهید. اگر کمتر از سه سال از عمر کسبوکارتان میگذرد و سود سالیانهتان کمتر از این مقدار است و سه سال بعد هم برآورد سود تعدیل شدهتان با تورم، کمتر از این میزان میشود، کسبتان توجیه اقتصادی ندارد و صرفا خودتان را مشغول کردهاید و صبح را شب میکنید و بدون دانش عملی کافی و تحلیل بازار، کارتان را شروع کردهاید.
اگر کارمند هستید و کمتر از نصف این مقدار درآمد سالیانه دارید، یا باید شغل دوم و سوم و چهارم دست و پا کنید و یا در ساختار داراییهای فعلی تجدید نظر کنید.
اگر هم هیچ کاری از دستتان برنمیآید و احساس میکنید که آچمز شدهاید، باید با انباشت باقی انواع سرمایه - در بلندمدت - اختلاف درآمد فعلی تا معادل ۲۲ هزار دلار سرمایه مالی را پوشش دهید. اگر کارمند هستید، با تسهیلات ارزان، نسبت دارایی به بدهی را در پنج و ده سال آینده، با این عدد منطبق کنید و بعدتر، با استراتژیهای متفاوت دیگری، درآمد جاری را به این اعداد نزدیک کنید؛ یا برای این کار و محاسبات ریاضی آن، از یک مشاور و همراه اقتصادی کاربلد و ششدانگ کمک بگیرید.
در غیر این صورت، پنج سال بعد، هیچ چیز بر وفق مرادتان در این کشور پیش نخواهد رفت و شبهایتان به سختی صبح خواهد شد.
اگر به فکر این مسائل نباشید، نسل بعد و فرزندانتان هزینه این پشت گوش انداختنها را به سختی پرداخت میکنند. اینها را خیلی زود باید فهمید و خیلی زودتر برایشان دنبال راه حل گشت. در این کشور مجالی برای دست دست کردن و آزمون و خطا نیست.
پینوشت: منظور از نداشتن دغدغه، منطقاً نگرانیهای مالی است. برخی دغدغههای اجتماعی و ریسکهای سیاسی، حتی با پول بیشتر هم از بین نمیروند و اصطکاک روحی و روانی و رهایی از آنها در این سرزمین ناگزیر است؛ هرچند با پول بیشتر، حتما تحملشان راحتتر خواهد شد.
قواعد سرانگشتی | آموزش اقتصاد
در علم اقتصاد مجموعهای از قواعد سرانگشتی وجود دارد که دانستنشان نه تنها برای مردم عادی، کاربردی و مفید و پولساز است، که اگر دانشآموختگان اقتصاد هم پس از فارغالتحصیلی تنها همین چند مورد را به خاطر بسپارند، به نظرم، ماموریتشان را با موفقیت انجام دادهاند و اگر مسئولین و سیاستگذاران و اعضای هیئت حاکمه نیز در ابتدای عمر کاریشان فقط یک بار از روی آنها روخوانی کنند، بر سرمان منت میگذارند و چند دهه اقتصاد مظلوم مملکت و معیشت مردم را اینگونه به قهقرا نمیبرند.
آشنایی با این سلسله قواعد، علاوه بر این که نگاه و نگرش دقیقتری به انسان میدهد که در تعریف و تفسیر و تشریح و تحلیل آنچه در اطرافش میگذرد موفقتر عمل کند، بینش بهتری نیز برای دیدن آنچه عموم مردم از دیدن آن ناتوانند در اختیارمان میگذارد و به همین ترتیب فضا را برای تعبیر و تشخیص زودهنگام تغییرات و روندهای پیش رو و همینطور تبیین تصمیمات و استراتژیهای فردی برای به حداقل رساندن آسیبها و به حداکثر رساندن منافع مالی و اقتصادی فراهم میکند.
این قواعد با وجود اینکه - به زبان عامه - نقطهزن نیستد (که البته بسیار هم طبیعی است و اگر قرار بود با چند معادله یک خطی بتوان یک ماه و یک سال و یک دهه از یک اقتصاد را پیشبینی کرد که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیماند و دیگر رقابت معنای خود را از دست میداد)، و در کوتاهمدت سیاستهای مختلف و سرکوبهای متفاوت میتواند خروجی آنها را عجیب و غیرمنطقی نشان دهد، اما در بلندمدت، علاوه بر اینکه سمت و سو و جهت رویدادها را به زیبایی به من و شما نشان میدهند، با دقت قابل قبولی شیب این مسیر و آنچه من و شما به آن نیاز داریم را نیز به ما میگویند.
در ادامه دو مورد از این قواعد را برایتان خواهم نوشت و سعی میکنم در آینده نیز، این مطلب و این قواعد را به تدریج تکمیل کنم.
1️⃣ قاعدهٔ نخست:
نرخ تورم برابر است با: نرخ رشد عرضه پول منهای نرخ رشد درآمد واقعی
Inflation Rate = Money Supply Growth Rate - Real Income Growth Rate
به عنوان نمونه اگر نرخ رشد نقدینگی در یک سال ۳۵ درصد باشد و در همان سال، رشد واقعی درآمدها (که در برخی منابع آن را با نرخ رشد خروجی جایگزین میکنند) نسبت به سال گذشته منفی پنج درصد باشد، میتوان انتظار تورمی حدود ۴۰ درصد را داشت. هرچند در کوتاهمدت ممکن است با سیاستهای مختلف و اقدامات متفاوت بتوان خروجی این قواعد را تغییر داد، در بلندمدت، به هیچ عنوان نمیتوان بدون بهرهمندی از عقلانیت اقتصادی در سطح کلان نتایج مطلوبی را مشاهده کرد.
2️⃣ قاعدهٔ دوم:
نرخ تغییر قیمت ارز برابر است با: نرخ تورم خارجی منهای نرخ تورم داخلی
Rate of Change of The Exchange Rate = Foreign Inflation - Domestic Inflation
به این ترتیب، اگر نرخ تورم در کشور آمریکا به عنوان مثال ۵ درصد باشد و در کشور ایران ۵۵ درصد، در انتهای یک بازه یک ساله میتوان انتظار نصف شدن ارزش ریال در مقابل دلار آمریکا را داشت. اما همانطور که در ابتدای این مطلب هم اشاره کردیم، دولتها در کوتاهمدت میتوانند بسته به اهداف مختلف، وقوع این اعداد و ارقام را به تاخیر بیندازند، اما در بلندمدت اگر به جای تمرکز روی علائم و نشانهها، بر روی ریشه و بطن مشکلات تمرکز نشود، هیچ راه گریزی وجود نخواهد داشت.
آگاهی از این قواعد در سطح کلان به سیاستگذار کمک میکند که از پرداخت هزینههای غیرضروری دوری کند و تصمیمات درستی را برای مقابله با مشکلات درست و در زمان درست اخذ کند و در سطح خرد هم به من و شما کمک میکند که تغییر روندهای کلان را پیش از عموم مردم درک کنیم و متعاقبا علاوه بر اینکه از ضرر و زیان مالی پیشگیری میکنیم و عملکرد هوشمندانهتری خواهیم داشت، از فرصتهای پیشآمده در اقتصاد بهره بیشتری ببریم و سطح رفاه بهتری نیز برای خودمان و اطرافیانمان رقم بزنیم.
کیا موسیاکبر
@HamyarInvest
احتمالا این روزها واژهٔ دلازداریی، هم از سمت مردم و هم از سمت مسئولین به گوشتان خورده باشد. دسته اول اغلب از روی ندانستن و دسته دوم بیشتر با مقاصدی مانند جهتدهی به افکار و مدیریت انتظارات عموم مردم این عبارات را واگو میکنند.
اما آیا واقعا دلارزدایی انجامشدنی است؟ در ابتدا باید بدانیم، اینکه بگوییم دلار را از معادلات و مبادلاتمان حذف میکنیم که دیگر اجناس گران نشوند، مثل این میماند که بگوییم، ما سانتیمتر را حذف میکنیم و از این به بعد همه چیز را به متر بیان میکنیم که مقیاس و اندازهها کوچکتر شوند. یا فرض کنید شخصی که بیست میلیون تومان حقوق میگیرد، بگوید من از این به بعد میگویم دویست میلیون ریال حقوق میگیرم که دهنپرکنتر باشد.
همانگونه که در نمونههای بالا با تغییر واحد، خروجی ما تغییر نمیکند، در اقتصاد کشور هم به خودی خود، متر و معیار سنجش، نرخ برابری دلار-ریال نیست و به همین ترتیب بدیهی است که وقتی میگوییم دلار گران شده، مسئله برخاسته از ذات دلار نیست که با حذف آن، مشکل ما هم حل شود. وقتی ارزش پول ملی یک کشور تضعیف شود، «هر آنچیز» که با آن پول خرید و فروش شود هم قیمتش بالاتر میرود. از عنبرنسا گرفته تا خودرویی که سوار میشویم، از آب معدنی گرفته تا ساعت رولکس، از جنس داخلی تا جنس خارجی. بنابراین این گزاره که فلان چیز که ربطی به دلار ندارد، پس نباید با افزایش نرخ دلار گران شود هم از فهم نادرست همین موضوع میآید. اما اینکه چرا همه کالاها با یک ضریب ثابت گران نمیشوند، مسئله دیگری است که موضوع بحث ما نیست.
حتی اگر فرض محال را بر این بگذاریم که شما آنقدر قدرت داشته باشید که بتوانید دلار را از مبادلاتتان حذف کنید، تازه باید به این پرسش پاسخ دهید که خب پس با چه میخواهید به واردات و صادرات بپردازید؟ چیزی وارد نمیکنید و فقط به صادر کردن آنچه تولید میکنید میپردازید؟ خب فکر میکنید دلیل اصلی صادرات چیست؟ که قادر باشید هزینهی اقلامی که وارد کردنشان به صرفهتر از تولید آنها در داخل است یا اصلا نمیتوان با امکاناتی که امروز در دسترس است آنها را در داخل تولید کرد را پوشش دهید. برای این کسری بودجه، پول چاپ میکنید؟ خب اینکه میشود تورم روی تورم روی تورم! دوباره که به خانهی اول بازگشتیم!
برخی هم گمان میکنند چین و هندوستان و کشورهایی که قصد دارند با کمک آنها دلار را از مبادلاتشان حذف کنند، آنقدر عاری از وابستگی تجاری به آمریکا هستند که فقط باید دکمهای را بزنند تا دلار از معادلاتشان حذف شود. خیر! بدیهی است که اینگونه نیست. صد سال دیگر هم احتمالا اینگونه نمیشود. وابستگی تکنولوژیک کشورهایی که از آنها صحبت میکنیم به آمریکا و متعاقبا دلار آمریکا به گونهای درهمتنیده است و به قدری بالاست که اگر همین امروز - به قول دوستانمان - دلارزدایی را شروع کنند، در سالیان پیش رو، با عقب ماندن از انباشت و تراکم روزافزون چرخههای تکنولوژی، به معنای واقعی کلمه یک «سقوط آزاد اقتصادی» را تجربه میکنند.
نهایتا لفظ دلارزدایی، همانند واژههای بسیار دیگری که در این سرزمین توسط افراد و گروههای وابسته به حاکمیت پشت سر هم تکرار میشود، چیزی جز توهم نیست و در معادلاتی جهانی که بر پایه عقلانیت انجام میشود جایی ندارد. اما ممکن است با همین کلیگوییها و دمیدن در آتش ایدئولوژی، برخی از طرفدارانشان را چند روزی بیشتر گرم کنند و زمان بیشتری بخرند.
پاسخ این سوال که خب چرا این افراد اینهمه سخن بیهوده و پوچ میگویند هم بسیار ساده است. علاوه بر ندانستن و وجود دیواری به نام ایدئولوژی که نمیگذارد سمت عقلانیت را ببینیم، کمهزینهترین راه برای افتادن بر سر زبانها، همین ترهات و عبارات بیسروته است. البته برای آنها کمهزینه است؛ وگرنه مردم هزینهاش را با فقر و عقبماندگی اقتصادی میپردازند.
کیا موسیاکبر
@HamyarInvest
پدر یکی از دوستان نزدیکم مدتی است که به رحمت خدا رفتند و الان چند هفتهای میشود که دوست من و خواهرها و برادرها و مادرشان، با این که روابط بسیار نزدیک و صمیمانهای داشتند، به قدری سر موضوع ارثیه با یکدیگر اختلاف نظر دارند، که بعد از گذشت چندین مرتبه گفتگو حول محور تنظیم معاملات و رسیدن به یک نتیجه واحد و مطلوب، به چیزی جز ناراحتی و غم و دلخوری از قوانین حاکم نرسیدهاند.
چند شب پیش که با دوستم درباره همین موضوع صحبت میکردیم، به یک سری جمعبندی رسیدیم که برخی از اونها رو پایینتر در قالب مجموعهای از نکات برای شما هم خواهم نوشت. احتمالا یک روز به کار شما هم بیاد و از بسیاری از غم و غصهها و روابط از دست رفته جلوگیری کنه.
- ملاحظات بیجا و غیرضروری فرهنگ ایرانی را کنار بگذارید و خواستهها و افکارتان را صریح و شفاف و مستقیم و بدون پرده بیان کنید. اگر اسم تقسیم میراث را بیاورم، آن برادرم و آن یکی خواهرم ناراحت میشوند و فامیل و آشنا و همسایه و دوست و غریبه چه فکری میکنند و چه خواهند گفت را کنار بگذاید. بگذارید هر فکری که دوست دارند بکنند و هر حرفی که دلشان میخواهد بزنند. دیگران رئیس زندگی شما نیستند؛ دیگران حقوق شما را نمیدهند؛ دیگران مسئول رفاه و آرامش خانه شما نیستند.
- فرض را بر این بگذارید که پول، خواهر و برادر و پدر و مادر نمیشناسد. پول، پول است. برای کسی که هیچ چیز ندارد، پول همه چیز است؛ پول پیغمبر است. به خصوص در شهرهای کوچکتر. به ویژه میان خانوادههایی که توان اقتصادی پایینتری دارند. دیدهام که میگویم. شما نخواهید و نگذارید تا با چشمان خودتان از بین رفتن روابط خانوادگی را ببینید.
- گاهی اوقات مقداری ضرر، به آسایش و آرامش خاطرتان میارزد. در «کوتاهترین» فرصت، تکلیف ارثیه را، حتی با اندکی ضرر، مشخص کنید.
- در جلسات تقسیم ارث و میراث، فقط و فقط و فقط خودتان حضور داشته باشید. تحت هیچ شرایطی فرزندانتان را با خود به این جلسات نبرید.
- شنیدن را بهتر یاد بگیرید. نباید زبان را به حال خود رها کرد. اختیار گفتارتان را به خوبی در دست بگیرید و در زمان نیاز و به شکل موثر از آن استفاده کنید. در غیر این صورت اثرگذاری آن از بین خواهد رفت.
- بهتر است تا زمانی که تکلیف یک دارایی مشخص را به شکل تمام و کمال روشن نکردهاید و پول را در جیبتان احساس نمیکنید، بحث برنامههای دیگر و داراییهای دیگر را وسط نکشید.
- قبل از این جلسات حتما از یک وکیل محق و زبردست مشاوره بگیرید و حق و حقوقتان را بشناسید. در غیر این صورت قدرت چانهزنیتان بسیار کاهش پیدا خواهد کرد.
- فروش داراییهای کم ارزش و تبدیل آنها به داراییهای ارزندهتر، بسیار خوب است. برخی به عنوان مثال میگویند که این زمین زمین اجدادی ماست. خب؟ اجدادتان قسط وامتان را میدهند؟ یا اجدادتان زیر خط فقر میروند و فشار نرخ تورم را تحمل میکنند؟ اگر دارایی ارزندهای به شما به ارث رسیده است، چه خوب. اما اگر ارزنده نیست، در یک فرصت مناسب، آن را به دارایی ارزندهتری تبدیل کنید.
- اگر صاحب خانهای نیستید و قرار است ارثیهای به شما برسد، در کوتاهترین زمان ممکن برنامهای برای خانهدار شدن با کمک آن ارث و مقداری وام که توانایی بازپرداختش را دارید بچینید.
- یک سرمایه قابل قبول، میتواند کیفیت زندگیتان را از این رو به آن رو کند. بخشیدن ارثیه به خواهران و برادران معنی ندارد. شما همسر و فرزندانی دارید یا خواهید داشت که به شما وابسته هستند. اولویت شماره یک شما، تأمین معاش خودتان و آنهاست و نه راضی نگه داشتن خواهران و برادران و دیگر افرادی که در سال یک مرتبه هم آنها را نمیبینید.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago