زنم زنگ زده میگه: ۵ تومن بهم قرض بده، سر برج حقوقت رو که گرفتی بهت پس میدم:)))))

💌 از: Malmir
🫧 @YouBgo

‌من دانشجوی علوم پزشکی تبریز بودم. ترم‌های اول که بودم یه بار یه آنفولانزا بد گرفته بودم خونمون خیلی دوره کسی رو هم توی اون شهر نداشتیم بابام یه اسنپ گرفته بود بهش گفته بود از داروخانه برام این داروها رو بیاره من خبر نداشتم.
یهو از بلندگوهای متصدی خوابگاه صدام کردن رفتم جلوی در دیدم یه خانمی ایستاده جلوی در دوتا ظرف دستشه با یه پلاستیک دارو.
بعد خانمه گفت من پسرم اسنپ کار میکرده وقتی بابات زنگ زده گفته برات دارو بیاره فهمیده آنفولانزا داشتی زنگ زده برات سوپ درست کنم بیارم دم خوابگاه.
هم میوه قاچ شده آورده بود هم سوپ و هم دمنوش با دارو🥺🩵
آقای موسوی نمیدونم الآن کجایی ولی دم خودت و مامان مهربونت گرم:)

💌 از: دانشجوی مریض خوابگاه تلاش
🫧 @YouBgo

یک شب که پیشش خوابیده بودم گفتم؛ عزیز(مامان بزرگ)، ببخشید این حرف رو میزنم؛ میشه بهم یک قولی بدی؟
گفت چی عزیزم؟
گفتم؛ وقتی بعد صد سال فوت شدی زیاد بیایی توی خوابم
گفت چشم عزیزم اگه بذارن 🥹....
حالا میاد توی خوابم وقتی خیلی ناراحتم، خندون هستش و میخواد خوشحالم کنه 💔

💌 از: darya
🫧 @YouBgo

یجا تو انیمیشن Inside Out 2 می‌گفت:
"آدم هر چقدر که بزرگ‌تر میشه قراره کمتر شادی رو حس کنه و بیشتر با اضطراب سروکار داره"
و واقعا هم همینه درست می‌گفت

💌 از: شوهر عمه
🫧 @YouBgo

‏برادرزاده ام زنگ زده میگه
چندتا نون خامه‌ای تو یخچالمونه
که خیلی سردشونه
دوست دارم برم نجاتشون بدم
کاملا مشخصه ژن شکموئی برای نسل جدید ما غالبه :)))

💌 از: Nasrin
🫧 @YouBgo

من جای ثبت احوال بودم قبل از ثبت اسم برای نوزاد می گفتم باید پدربزرگ و مادربزرگش بیان اسم رو تلفظ کنن تا تو شناسنامه بنویسم
امروز مادربزرگ نوه ش دلفین رو آورده بود پارک و دلفین خودش که بچه بود نمی تونست دلوین رو تلفظ کنه کل بچه‌های پارک هم دلفین صداش میکردن

💌 از: شاخه نبات
🫧 @YouBgo

دیشب بابا و مامانم خیلی جدی سر اینکه مامانم خیلی براش ریلز میفرسته دعواشون شد، بابام میگفت یعنی چی آخه اینهمه ریلز میفرستی نفرست بسه خسته شدم.
مامانمم میگفت تو اگه مهم بود برات حداقل جواب یکیشون رو میدادی؛ وا، بامزه.

💌 از: بهنوش
🫧 @YouBgo

خواهرم بالای فیلمی که از جادّه گرفته نوشته«ماه آسمون که داره همراهمون می‌آد، تویی»، قلبم شیرین شد.

💌 از: ASEMAN
🫧 @YouBgo

دوره دانشجویی، یه بار مهمون اتاق یه گروه از بچه ها بودم، دیدم هر کدومشون میخواد یه چیزی بخوره سهیلا رو هم صدا میزنه
گفتم احتمالا چون خیلی شکموئه همه بهش میگن
بعدش فهمیدم باباش مریضه و خودش خرج تحصیلشو در میاره
سر همین که هزینه هاش کمتر بشه خوراکیاشون رو باهاش قسمت میکردن
‌خلاصه زندگی تو خوابگاه و دوران دانشجویی هرچیش بد باشه این چیزاش که همدیگه رو به خاطر شرایط سنی و مالی ای که تقریبا یکسانه درک میکنن خیلی خوبه

💌 از: shin
🫧 @YouBgo

‏بچه‌ها اگر تازه ۱۸ تا ۲۱ سالتونه بهتون پیشنهاد میکنم مراقب باشید سنتون بیشتر نشه.

💌 از: 3
🫧 @YouBgo