تفاوت تله وابستگی و بی کفایتی با تله گرفتار و خود تحول نیافته

? در تله وابستگی فرد به شخصی احتیاج دارد که در تصمیم گیری به او کمک کند، اما شخص مبتلا به تله گرفتار(خویشتن تحول نیافته) اصلا نمی داند تصمیم_چیست و تصمیماتش کلا مبتنی بر شخصی است که به آن گرفتار شده است.

? در تله وابستگی فرد علاقه هایی دارد که به تنهایی نمی تواند به آن ها برسد اما شخص گرفتار حتی علایق خود را نمی داند و علایقش تابع فرد مهم زندگی اش (پدر و مادر یا همسر) است.

https://t.me/Psychologymosavi

احساس‌ها هیچ‌گاه آسیب‌زننده نیستند و حس کردن آنها هیچ مشکلی را به وجود نمی‌آورد.احساس‌ها بخشی از دنیای درونی ما و بخشی از هستی هستند؛چطور ممکن است چیزی که با ما زاده شده است به ما آسیب بزند؟هر آنچه در بدن ما تعبیه شده است و در ساختار بدن انسان وجود دارد کمک کننده است.احساس‌ها به ما کمک می‌کنند که بتوانیم از دردها و مشکلات دنیا گذر کنیم و به ما کمک می‌کنند با دیگران ارتباط برقرار کنیم.به ما کمک می‌کنند که رفتارهای مناسب و صادقانه با خودمان و آدم‌های دیگر داشته باشیم.
و در نهایت دیگران را بهتر درک کنیم و همچنین خودمان و جهان درونی‌مان را بیشتر بشناسیم.

?پونه مقیمی
?تکه‌هایی از یک کل منسجم

https://t.me/Psychologymosavi

توجه داشته باشید که اگر سیستم خلاقیت ذهن بشر بیماری‌ها را ایجاد می‌کند،دلیل موجهی نیست که همه آن‌ها را بی‌چون‌و‌چرا بپذیریم،گاهی اوقات در وضعیت روان‌پریشی؛سیستم خلاقیت ذهنی توهمات یا هذیان‌هایی را با چنان شدتی به ما نشان می‌دهد که عدم پذیرش آن‌ها دشوار است.اگر کنترل خود را بر زندگی از دست داده باشید،رد کردن این توهمات غیرممکن خواهد بود.در این زمان است که برای کنترل عصبانیت هم نیازمند کمک هستیم.مشاوره خوب در این زمینه مفید است اما همه کسانی که دست تنها به مقابله با این وضعیت پرداختند نیز تا به ابد دچار مشکلات نخواهند ماند.

?ویلیام گلسر
?تئوری انتخاب

https://t.me/Psychologymosavi

جلسه شروع شد بفرمایید دوستان

ممنونم✨

https://t.me/Psychologymosavi

تشکیل دهنده جهان بیرونی،احساس‌ها هستند
در عمیق ترین لایه‌های درونی ما احساس‌ها پنهان شده‌اند و این احساس‌ها هستند که بیدارکننده اضطراب اند.
می‌توانیم ارتباط آن را با احساسی که در آن لحظه داریم متوجه شویم.
هرچه بیشتر بتوانیم اضطراب را ببینیم و اجازه دهیم دیده شود،ظرفیت درونی ما برای پذیرش و درک احساس‌ها بزرگ‌تر می‌شود.
بیدار شدن احساس‌ها در درونمان چه به وسیله اتفاقی که در زندگی ما می‌افتد و چه به وسیله خاطراتی که به یادِ ما می‌آید،می‌تواند به شدت اضطراب را در ما بالا ببرد،مخصوصاً اگر احساس‌هایی که بیدار می‌شوند سخت و تلخ باشند.

?پونه مقیمی
?تکه‌هایی از یک کل منسجم

https://t.me/Psychologymosavi

کمال گرایی شما از کجا نشئت گرفت و از چه زمانی زندگیتان را قبضه کرد؟

⚛️کمال گرایی،ترس از اشتباه و استرس بی وقفه برای برآورده کردن استانداردهای غیر ممکن به شیوه های مختلفی در گذشته فردی شماست

⚛️شاید در کنار والدینی رشد کرده باشید که توقع زیادی داشتند و فقط زمانی تأییدتان می کردند که انتظاراتشان را بر آورده می کردید

⚛️به خاطر همین در همان اوایل زندگی یاد گرفتید که تنها راه جلب محبت،مطابقت داشتن با الگویی است که برای شما در نظر گرفته اند.

https://t.me/Psychologymosavi

ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻣُﺤَﻤﺪٍﷺ,ﻭَﻋَﻠﻰ ﺁﻝِ و اصحابِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍﷺ

تفاوت طرحواره درمانی و روانکاوی چیست؟
طرحواره درمانی و روانکاوی دو رویکرد کاملا متفاوت درحوزه روانشناسی هستند.
هر دو رویکرد به تحلیل و درمان اختلالات روانی افراد می‌پردازند،ولی با استفاده از شیوه‌ها و مفاهیم متفاوتی انجام می‌‌شوند.
در رویکرد روانکاوی مشاوران در طول درمان بی طرف و خنثی هستند.
اما طرحواره درمانگران سعی می کنند به حال و هوای بیمار جهت بدهند و نیازهای هیجانی برآورده نشده دوران کودکی بیمار را تا حد امکان،در طول رابطه درمانی برآورده کنند که این مورد در روانکاوی اجرا نمی شود.

طرحواره درمانی اغلب بر باورهای افراد مبنی بر چگونگی برداشت از دنیا و اتفاقات تمرکز دارد و سعی می کند در مراجعان هماهنگی شناختی به وجود آورد و باورهای غلط آنها را تصحیح کند.
در نتیجه مانند رویکرد روانکاوی بر مکانیزم های دفاعی و غرایز ناخودآگاه انسان تاکید نمی‌کند.

https://t.me/Psychologymosavi

ماهیتِ دنیای درونی ما دنیای درونی ما از دو بخش تشکیل شده است:اضطراب و احساس در واقع زبانِ جهانِ درونی ما یا بهتر بگویم بخشی از ما که در درونمان وجود دارد اضطراب و احساس است. جهان درونی با کمک این دو عنصر با ما صحبت می‌کند و زمانی رابطه ما با درونمان سالم‌تر…

همه ما معتقدیم که انسان موجودی اجتماعی است و برای تأمین نیازهایش به روابط خوب با دیگران نیاز دارد.رابینسون کروزوئه برای بقاء نیازی به جمعه نداشت اما با ورود او به جزیره‌اش،حس بهتری داشت.انسان قادر به ادامه زندگی در تنهایی نیست مگر اینکه زهد و گوشه‌نشینی را پیشه خود کرده باشد.حتی اگر همه امکانات زندگی در اختیار داشته باشید،بازهم در تنهایی‌ با یک حس ناراحت‌کننده و عمیق مواجه می‌شوید که ناشی از عدم حضور افراد خاص و عزیزانی است که برای زندگی کردن با یک حس خوب به آن‌ها نیاز داریم.اگر تنها هستید اما بودن در کنار دیگران را دوست دارید؛همیشه در انتظار ورود یک شخص خاص به زندگی خودتان هستید،کسی که دوست باشد و کسی که عاشقش بشویم.او همان گوش شنوایی است که برای درد‌دل‌هایمان‌ نیاز داریم،او همراه با ما یاد می‌گیرد،می‌خندد و هرگز ما را به انجام کاری که مایل نیستیم،وادار نمی‌کند.او همان کسی است که برای زنده ماندن به ما کمک‌ می‌کند.

?تئوری انتخاب
?ویلیام گلسر

https://t.me/Psychologymosavi