?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago
فقر محرک، که گاه از آن به فقر داده هم یاد میکنند، قدرتمندترین دلیل زبانشناسانِ ذاتیانگار، و در رأس آنها نوم چامسکی، در اثبات وجود دستور همگانی (UG) در مغز است. سخن آنها این است که کودک آنقدر در معرض محرکها یا دادههای زبانی کافی و غنی قرار ندارد که قادر شود چنان نظامی پیچیده از ساختهای مختلف را تولید کند.
بهبیان دیگر، دادههای دریافتی ناکافی نمیتواند توجیهگر وجودِ تولیدهای بسیار پیچیدۀ بعدی کودک باشد. البته چامسکی چون زبان را اندامی مثل سایر اندامهای جسمانی میداند که رشد آنها بر پایۀ بنیادی ژنتیکی صورت میگیرد، تمامی لازمههای رشد سایر اندامها را به زبان هم تسری میدهد. به بیان دیگر، زبان نیز مانند سایر اندامهاست، از این نظر که محرکهای دریافتی برای رشد آنها (مثلاً قوۀ بینایی) بسیار کمتر از قابلیتهای پیچیدهای است که بعداً از خود نشان میدهند؛ درست به این دلیل که این اندامها بنیادی زیستی و ژنتیکی دارند که در زمان خود فعال میشوند. به همین سبب، پیچیدگی خارقالعادۀ ساختهای نحوی که کودک بهسرعت وارد گفتار خود میکند بسیار بسیار فراتر از مقدار محرکها یا دادههایی است که از محیط اطراف بهدست میآورد. به عقیدۀ چامسکی در حوزۀ رشد زیستی، ازجمله فراگیری این یا آن زبان خاص، شکافی عظیم وجود دارد بین دادههای در دسترسِ کودک و وضعیتی که او طی رشد بهدست خواهد آورد.
چامسکی برای تبیین فقر محرک به چیزی استناد میکند که نامش را مسئلۀ افلاطون مینهد یعنی اینکه چرا، بهرغم شواهدِ بسیار کم و تجربۀ محیطی مختصر، ما بسیار زیاد میدانیم. البته افلاطون چنین امری را حاصلِ خاطراتی از حیاتی پیشین میدانست ولی چامسکی میگوید اطلاعات بسیار پیچیده و انتزاعی از زبان ناشی از چیزی در درون مغز است. او می گوید چگونه است که ما انسانها چنین دانش غنی و خاصی، یا به تعبیری دیگر، چنین نظامهایی ظریف و پیچیده از فهم و باور را در اختیار داریم، آن هم در حالی که شواهدِ در دسترس ما چنین اندک و ناچیز است. اگر دستوری را که فردی بالغ میداند شامل اصولی است که ساختهوپرداختۀ دادههای دریافتیِ اولیۀ زبانی نیست، پس بهناگزیر باید افزودههای خود ذهن باشد. به بیان دیگر، آن چیزهایی را که در درونداد نمییابیم، ذهن به دانش زبانی ما اضافه کرده است. بنابراین، این جعبۀ سیاه کارش صرفاً پردازش درونداد نیست بلکه چیزهایی را هم از خودش میافزاید.
دانش ما از زبان هم پیچیده و هم انتزاعی است. این در صورتی است که تجربۀ زبانی دریافتیِ ما محدود است. ذهن آدمی نمیتواند صرفاً بر پایۀ اطلاعات پراکنده و جستهگریخته دست به آفرینش چنین دانش پیچیدهای زده باشد. چنین دانشی باید ریشه در جایی دیگر داشته باشد نه در شواهد محدودی که ذهن با آنها مواجه میشود. راهحل افلاطون، همانگونه که پیشتر اشاره شد، این بود که چنین دانشی ریشه در خاطراتی از حیاتی پیشین دارد. راهحلِ چامسکی ولی این است که چنین دانشی حاصل برانگیختن ویژگیهایی از خود ذهن است. به همین دلیل، این دانش آموخته نمیشود چون در ذهن وجود دارد، بلکه رشد میکند. اگر ذهنِ کودک نمیتواند خالق دانشی زبانی بر پایۀ تجربۀ محیطی باشد، پس منبع چنین دانشی درون خود ذهن است. این دانش همان دستور همگانی است که در همۀ انسانها مشترک است و هر انسان سالمی که به دنیا بیاید، چه بخواهد چه نخواهد، واجد آن است.
- عبدالرضا شهبازی
مطلبی بسیار خواندنی به قلمِ توانمندِ دوست خوبم، جناب آقای عبدالرضا شهبازی در باب بنیادِ زیستی و ژنتیکیِ زبان. ?
از تیره به روشن، از سیاه به سفید
حدود ۳۰۰ هزار سال قبل و در گرمدشتهای آفریقا انسان خردمند (Homo sapiens)، یعنی نیای ما، طی انشقاقی تکاملی از انسان هایدلبرگی (Homo heidelbergensis) پدید آمد.
رنگ پوست انسانهای خردمند همچون اَخلاف فعلی آنها در آفریقا تیره و مایل به سیاه بوده است. فراوانی رنگدانههای سیاه موجود در پوست در نواحی شدیداً آفتابی امتیازی بزرگ است چون سدی دفاعی محسوب میشود در برابر پرتو زیانرسان فرابنفش که ویتامین D و B را تخریب میکند و با آسیب به DNA نهایتاً میتواند منجر به سرطان پوست شود. از سوی دیگر، انسان با تابش نور خورشید ویتامین D را هم میسازد، پس لازم است پوست به مقدار کافی در معرض آفتاب باشد.
بنابراین، طبیعی است که هرچه بهسمت استوا برویم انسانهای سیاهپوست بیشتر و هرچه از استوا و مناطق حارّهای بیشتر فاصله بگیریم و وارد عرضهای بالاتر و پایینتر جغرافیایی شویم، انسانهایی با پوست روشنتر و سفیدتر خواهیم یافت.
با این همه، با پژوهشهایی که طی سالهای گذشته انجام گرفته معلوم شده است که این همهی داستان نیست.
پژوهش اول به سال ۲۰۱۲ برمیگردد. ژورژه روچا، ژنشناس، از دانشگاه پورتای پرتغال بهکمک دستیارانش موفق شد چهار ژن را که مسئول رنگیکردنِ پوستند در گروهی از مردم امروزین پرتغال و گروههایی از سیاهپوستان آفریقایی شناسایی کنند. نتیجهی عجیب کشف آنها این بود که از میان این چهار ژن، حداقل، سه ژن آن، صرفاً در طول چند ده هزار سال اخیر فعال بودهاند.
در پژوهشی دیگر، کارلِس لالوتسا فاکس از دانشگاه بارسلونا، با توالییابیِ ژنوم بقایای اسکلت ۸۰۰۰ سالهی مردی شکارچی در اسپانیای امروزین، نشان داد که پوست این مرد تیره بوده است.
معنی این دو کشف این است که انسانهایی که حدود چهلهزار سال قبل از آفریقا بهسمت اروپا مهاجرت کردند پوست تیرهشان فوراً روشن و روشنتر نشده است. بر اساس این دو پژوهش، روشنشدن پوست این مهاجرانِ اولیه، بسیار دیرتر، یعنی حدوداً ظرف چندهزار سال قبل رخ داده است. اما چگونه؟
بر اساس دو پژوهش پیشگفته و طی پژوهشی دیگر، مارک تامس، ژنشناس تکاملی از دانشگاه لندن و تیم همراهش، با استخراج DNA از ۶۳ اسکلت باستانی (۴۰۰۰ تا ۶۵۰۰ ساله) که در اوکراین و نواحی اطراف آن کشف شده بودند و توالییابیِ ژنهایی که در کار رنگیکردن پوست، مو و چشم هستند و مقایسهی نتیجهی آن با ژنهای ۶۰ اوکراینی امروزین و ۲۴۶ نمونهی ژنی از مردم ساکن مناطق و نواحی اطراف اوکراین، معلوم شد اوکراینیهای امروزین، رنگ پوستشان هشتبرابر روشنتر و آبیرنگبودنِ چشمشان چهاربرابر بیشتر از نیاکانِ باستانیشان بوده است. این به این معنی است که از حدود چهل هزارسال قبل که اجداد اروپاییها از آفریقا وارد شدند و پوستی تیره داشتند تا حدود ۵۰۰۰ قبل، تغییر تکاملی بارزی از لحاظ رنگ پوست و مو و چشم نداشتهاند.
همچنین مشخص شده است که ژنهای مسئول رنگ، همچون پنجهزار سال قبل، تحتتأثیر نیروهای انتخاب طبیعی همچنان کاملاً فعالند.
اما چرا این تغییرات، از تیره به روشن، ظرف این پنجهزار سال چنین سریع اتفاق افتاده است و همچنان نیز در جریان است؟
در مورد رنگ پوست، حدس دانشمندان این است زمانی که انسانها شکارچیگردآورنده بودند بهسبب خوردن ماهی و کبد حیواناتی که شکار میکردند ویتامین D فراوانی دریافت میکردند و نتیجتاً رنگ تیرهی پوستشان همچنان بینیاز از سنتز این ویتامین بهکمک نور خورشید تیره مانده بود (اسکیموها هم به رغم زندگی در منطقهای کمنور، از آنجا که هنوز هم به صید جانوران آبزی وابستهاند، پوستی نسبتاً تیرهرنگ دارند).
اما از حدود ۵۰۰۰ سال قبل و با رونق کشاورزی و تغییر اساسی در رژیم غذایی و اهمیتِ غلاتی همچون گندم و جو در غذای اصلی و فقر این رژیم بهلحاظ داشتنِ ویتامین D، بدن مجبور شد با نور خورشید این ویتامین را در پوست پوست بسازد.
نتیجه آنکه، رنگ تیرهی پوست اکنون خطری جدی برای حیات تلقی میشد. بنابراین، برای دریافت بیشتر نور خورشید و سنتز ویتامین D، پوست انسانها بهتدریج روشنتر شد. پوست روشنتر، امتیاز حیات بیشتر. این را نینا جابلونسکی، از دانشمندان برجسته در عرصهی رنگ پوست از دانشگاه پنسیلوانیا میگوید.
اما در مورد رنگ روشن مو و رنگ آبی چشم چه؟
مارک تامس و همکارانش میگویند رنگِ روشن مو و رنگ آبی چشم، بهدلیلِ جاذبهی جنسی رخ داده و «انتخاب جنسی» موجب فراوانی آن شده است. یعنی، آن افراد نادر اولیه که با موی روشن و چشمِ آبی متولد میشدند برای جنس مخالف جاذبهی زیاد داشتند و همین، تکثیر این ژنها و فراوانیِ افرادی با چنین ویژگیهایی را در پی داشت.
این ترجیحِ جنسی بهنفع افرادی که ظاهری متفاوت نسبت به بقیه گروه دارند در میان دیگر جانداران، نظیر گونهای از ماهیهای کوچک آب شیرین، ثابت شده است.
- عبدالرضا شهبازی
یکی از شگفتانگیزترین واقعیتهای کیهان این است که فاقدِ هر رنگ و صدا و بویی است. در واقع، این ابزارهای ادراکی ماست که کیهان را رنگی و صدادار و بودار میفهمد، ابزارهایی که در ما پدید آمدهاند تا در جهان بقا پیدا کنیم و از بین نرویم و آن را آنگونه که متناسب با خودمان است درک کنیم، نه آنگونه که جهان واقعاً هست.
هر جانداری تقریباً جهان را، متفاوت با ما، بهشکلی ویژهی خود میبیند و ادراک میکند. از همین رو، میتوان گفت که جهان را آنگونه که واقعاً هست هیچ جانداری نمیتواند کاملاً ادراک کند.
از مرزهای حیات زمینی فراتر برویم. حتی اگر روزی روزگاری با یک موجود بیگانهی فرازمینی با هوشی صدها بار بیشتر از انسان هم برخورد کنیم، میبینیم او هم محصور در ابزارهای ادراکیِ خود است.
چشم انسان بین ۳۰ تا ۶۰ فریم در ثانیه تصویر ثبت میکند یعنی در واقع چیزی که به مغز میرسد ۳۰ تا ۶۰ تصویر در ثانیه است. اما مغز بهگونهای این عکسها را تفسیر میکند که گویی ما روندی پیوسته و ممتد از اتفاقات را میبینم. این در صورتی است که هیچ پیوستگیای وجود ندارد و همه بازیهای مغز است که تصایر گسسته را بهشکل روندی بههمپیوسته در ذهن ما ایجاد میکند.
ادراکِ زمان هم، از این رو، ناشی از همین پدیده است. مغز بهراستی میپندارد همهی وقایع به دنبال هم و در روندی غیر قابل بازگشت اتفاق میافتند. در صورتی که چنین نیست. اگر این نوع سیستم تفسیر در مغز نبود، امکان نداشت ما درکی از گذر زمان داشته باشیم.
هر چیزی که از زمان میدانیم از همین بههمپیوستگیِ تکفریمها ناشی میشود. این واقعیت دربارهی سایر جانداران هم صدق میکند. همین تصاویری که ما از جنبوجوشهای پیرامونی میبینیم، جانداری دیگر بهشکلی سریعتر یا آهستهتر (اسلوموشن) میبیند.
چشمان مگس بهصورت میانگین ۲۵۰ فریم در ثانیه را ثبت میکند و میبیند (هرچند بازهای از ۱۲۰ تا ۳۰۰ فریم در ثانیه را برای این حشره ذکر کردهاند). در واقع، مگس تمامی حرکات ما را بهشکل اسلوموشن میبیند و بههمین دلیل است که کشتن آنها برای ما اینقدر سخت است و مدام از دست ما فرار میکنند.
دید انسان هم در شرایط مختلف البته تغییر میکند. در شرایط شدیداً استرسزا چشم ممکن است تا ۸۰ فریم در ثانیه هم ضبط کند. افراد هنگام اتفاقات بسیار ناگهانی و ناگوار، مثل سانحهی رانندگی، گذر زمان را بهگونهای دیگر گزارش میکنند؛ انگار یک ثانیه برای این افراد یک دقیقه گذشته است. این پدیده ناشی از همین تفاوت در فریمهای دریافتی از چشم است.
جالب است که چشمان لاکپشت فقط بین ۱۰ تا ۱۵ فریم در ثانیه ثبتِ تصویر میکند. به همین دلیل، دنیای اطراف لاکپشتها تندتر در جنبوجوش است.
این احتمال هست که با پیشرفت در زمینهی علوم اعصاب (نوروساینس) بتوان مراکز پردازش بینایی در مغز را بهگونهای دستکاری کرد که فریمهای بیشتر یا کمتر در ثانیه ببیند، یعنی انسان قادر شود از نگاه جانداران مختلف جهان را ادراک کند. در این صورت، فهم آدمی از مفهوم زمان هم دستخوش دگرگونی میشود و درست به همین دلیل است که واقعاً اصلاً نمیدانیم بیگانگان هوشمند فضایی جهان و از جمله ما را چگونه ادراک میکنند.
البته هنوز هم در نحوهی ادراک مغز پستانداران که با ما خویشاوندی نزدیک دارند پرسشهای بیجوابِ بسیاری داریم، چه رسد به بیگانگان.
برای این کار، باید خودِ چشم را از نو طراحی کنیم، چون شبکیهی چشم انسان نیز محدودیت دارد. از آن مهمتر اینکه هنوز نمیدانیم اگر مغز انسان با چشم دیگری جهان را ببیند، آن را چگونه تفسیر میکند. شاید هم چنین قابلیتی در مغز نهفته باشد که خودش را با ابزار جدید تطبیق دهد.
- عبدالرضا شهبازی
نوروز ۲۵۸۲ خجسته باد. ?
همهی راهها به شیمی پایه ختم میشود.
آیا علم میتواند منشأ حیات را توضیح دهد؟
صفحه علم روزنامه شرق، پنجشنبه، ۲ خرداد ۹۸
ترجمه: سپنتا نوروزیان
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago