زاغچه (فرانتس کافکا)

Description
از کافکا و دربارۀ کافکا.

“how about if i sleep a little bit longer and forget all this nonsense.”

«کاش دوباره کمی می‌خوابیدم تا همه‌ی این مزخرفات را فراموش بکنم!»




کانال دیگه‌ام:

@White0_0Nights

ارتباط با ادمین: @ali_es_bkh
Advertising
We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 6 days, 20 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 2 weeks ago

2 Monate, 1 Woche her

لیست داستان‌های کوتاهی که به صورت کامل در کانال گذاشتم، برش از بعضی داستان‌ها رو که پست کردم نیوردم که می‌تونید هشتگ داستان کوتاه ( #داستان_کوتاه) رو تو سرچ کانال بزنید و بخونید، هر داستان جدیدی که بذارم تو این لیست قرار می‌دم و آپدیتش می‌کنم:

1- مشت به دروازهٔ قصر

2- افشای یک مرد رند

3- سیری ناپذیرترین‌ها

4- وکیل مدافع جدید

5- سطل سوار 1، 2

6- راه خانه

7- گشت و گذار در کوهسار

8- رهگذران

9- خدمتکار

10- فرفره

11- بازگشت

12- پوسئیدون

13- اتحاد

14- بی‌نام یکم

15- بی‌نام دوم

16- بی‌نام سوم

17- بی‌نام چهارم

18- بی‌نام پنجم

19- بی‌نام ششم

20- اختراع شیطان

21- بی‌نام هفتم

22- بی‌نام هشتم

23- بی‌نام نهم

24- بی‌نام دهم

25- بی‌نام یازدهم

26- دستِ رد

27- تصمیم

28- بی‌نام دوازدهم

29- بی‌نام سیزدهم

30- بی‌نام چهاردهم

31- بی‌نام پانزدهم

32- بی‌نام شانزدهم

33- بی‌نام هفدهم

34- بی‌نام هجدهم

35- بی‌نام نوزدهم

36- بی‌نام بیستم

37- بی‌نام بیست‌و‌یکم

38- بی‌نام بیست‌و‌دوم

39- بی‌نام بیست‌و‌سوم

40- بی‌نام بیست‌وچهارم

41- بی‌نام بیست‌و‌پنجم

42- بی‌نام بیست‌وششم

43- بی‌نام بیست‌وهشتم

44- بی‌نام بیست‌و‌نهم

45- بی‌نام سی‌ام

46- بی‌نام سی‌ویکم

47- بی‌نام سی‌ودوم

48- بی‌نام سی‌وسوم

49- بی‌نام سی‌‌و‌چهارم

50- بی‌نام سی‌وپنجم

51- بی‌نام سی‌وششم

52- بی‌نام سی‌‌وهفتم

53- بی‌نام سی‌وهشتم

54- بی‌نام سی‌ونهم

55- بی‌نام چهلم

56-  خاموشی سیرن‌ها

57- پرومته

58- زن و شوهر، بخش اول، بخش دوم، بخش سوم

59- لاشخور

60- گردش ناگهانی

61- آمدن مسیح

62- عزیمت

63- بهشت

64- حیوانی با دو نژاد، بخش اول، بخش دوم، بخش سوم

65- پیام امپراطوری

66- شمشیر

67- دوستی

68- حکایتی کوتاه

69- شوربختی مرد مجرد

70- درخت‌ها

71- پنجره‌ای رو به خیابان

72- آرزوی سرخ‌پوست شدن

73- خاربوته

74- سکاندار

75- حکایتی کوتاه

76- از جست‌و‌جو بگذر!

77- شباهنگام

78- خاموشی سیرن‌ها

79- دربارهٔ تمثیل

80- میهمان مردگان، بخش اول، بخش دوم، بخش سوم

81- پژوهش‌های یک سگ

Telegram

زاغچه (فرانتس کافکا)

***✨*** داستان کوتاه مشت به دروازه‌ قصر تابستان بود، روزی بسیار گرم. همراه خواهرم در راه خانه از کنار دروازه‌ای می‌گذشتیم. نمی‌دانم خواهرم عمدا یا از سر حواس پرتی مشتی به دروازه زد یا آن که فقط تهدید به زدن کرد اما ضربه‌ای وارد نیاورد. صد گام آن سوتر، در سر پیچ…

2 Monate, 1 Woche her

داستان کوتاه پژوهش‌های یک سگ/بخش هجدهم گناه این زندگی سگانه به گردن آن‌ها است. پس من به آسانی می‌توانستم تهدیدهایشان را با تهدیدهای متقابل پاسخ دهم. با این حال، در برابر دانش آن‌ها سر خم می‌کنم. دانش آن‌ها از منابعی سرچشمه گرفته است که ما دیگر از آن شناختی…

2 Monate, 1 Woche her

"رابطه با ف. [فليسه] به هستی من نيروی ايستادگی خواهد بخشيد." یادداشت‌‌ها @zaaghcheh

4 Monate, 4 Wochen her

‏من همیشه روی پلکان بلندی به سر می‌برم که به آن بالا ختم می‌شود.
من روی این پلکان بی‌نهایت طویل سرگردانم، گاهی بالا، گاهی پایین، گاهی سمت راست، گاهی سمت چپ، مدام در جنب و جوش.

#داستان_کوتاه گراکوس شکارچی

@zaaghcheh

4 Monate, 4 Wochen her

کافکا گراکوس شکارچی رو سال 1917 نوشت، زمانی که به مطالعه تورات مشغول بود.

4 Monate, 4 Wochen her

ایدهٔ جهنم معرفتی با همین داستان کوتاه شروع شد و بعد هم در ادبیات و سینما ادامه پیدا کرد.

6 Monate, 3 Wochen her

#بخش_چهارم و پایانی
جهان کافکایی در ایران امروز
برای ایرانیان جهان کافکا بسیار ملموس است. هر روز انسان‌هایی بازداشت می‌شوند، بی‌آنکه علت را بدانند. کشته می‌شوند، بی‌آن‌که جرمی مرتکب شده باشند. قربانیان در این سرزمین با احکامی فرازمینی سربه‌نیست می‌شوند. آینده در آن مبهم است. مجریان قانون خود از بزرگ‌ترین خلافکاران هستند. فساد در تمامی ارکان حکومت ریشه دارد. از رهبر تا امت، نمایندگان و مجریان آشکار و پنهان فساد هستند. هراس و عدم اطمینان بر جامعه حاکم است. دامنه ناامیدی هم‌چنان در حال گسترش است. مافیای قدرت چنگ بر هستی اجتماعی مردم انداخته و آرامش را از آنان ربوده است. جهان خوف و وحشت کافکایی پنداری در جهان ظلمانی ایران سر برداشته است.
جهان کافکایی سراسر ابهام است و همه‌چیز در آن در عدم اطمینان اتفاق می‌افتد. انسان در این جهان با خویش احساس بیگانگی می‌کند. قانون ورای هستی انسان‌ها، نانوشته، از سوی قدرتی دیگر اعمال می‌شود. هراس بر تن جامعه تنیده است. انسان آسیب‌پذیر آثار کافکا دچار اضطرابی دائمی است. هیچ نویسنده‌ای تا بدین‌سان آسیب‌پذیری انسان را آشکار نساخته است. کافکا قهرمان نمی‌آفریند، ضد قهرمان خلق می‌کند. شخصیت‌هایی پریشان که در هول و ترس زندگی می‌کنند. کافکا در تبعید به درون خویش، هستی گناه‌آلودی را کشف کرد که خود در آن نقشی نداشت. پدر، خدا و یا قانون به شکلی بر کردار و رفتار انسان دخالتی ابدی دارند تا از او آن بسازند که خود می‌طلبند؛ انسانی مسخ‌شده، در خود فرورفته و بدگمان که در هراسی ابدی، گام به گام امید از دست می‌دهد و سرانجام تسلیم می‌شود.
در ایران امروز، یعنی ایرانی که همچنان گام به سوی مدرنیته دارد، اگرچه مردم هنوز تبدیل به آن "حشره" داستان کافکا نشده‌اند، ولی بر امیدهای آنان شبحی نامعلوم، آغشته به خرافات سایه انداخته است. آن چاهکی که هر هفته هزاران نفر به زیارتش می‌روند تا آرزوهای خویش را از آن طلب کنند، یا سفره‌های رنگارنگ نذری و مشت بر سینه‌زدن‌ها و زنجیر بر پشت کوبیدن‌ها، گوشه‌هایی از همین جهان است. در این دنیا قرار است مردی سوار بر اسب، با شمشیری در دست، از راه برسد و جهان را به عدل و داد برساند. این دنیا را گاه رژیم بر انسان‌ها تحمیل می‌کند و گاه انسان در ناآگاهی خود بر خویشتن اعمال می‌کند.
جهان کافکایی ما ایرانی‌ها نمودی برجسته از دنیای کافکایی جهان معاصر است. باید امیدوار بود نویسندگان ما این جهان را به داستان بکشانند.

@zaaghcheh

6 Monate, 3 Wochen her

#بخش_سوم

چنین جهانی را هم‌اکنون به شکلی دیگر شاهدیم. انسان‌های دردمند در "نوار غزه" و صلح‌طلبان عدالت‌جو در اسرائیل، به همان اندازه این موقعیت را تجربه می‌کنند که مبارزان آزادی‌خواه در ایران اسلامی. می‌توان شکلی دیگر از آن را در جنگ روسیه و اوکراین و یا کشورهای ناآرام آفریقا بازدید. می‌توان آن را در صف آوارگان جهانی، جان‌به‌در بردگان از جنگ و ناآرامی‌ها بازیافت. می‌توان آن را در همین غرب به ظاهر آرام، در پس تبلیغات دروغی مشاهده کرد که هر روز می‌بینیم و می‌شنویم. جنگ و آوارگی همان وحشت و هراسی را در جهان پدید آورد که کافکا در "محاکمه" خلق کرده بود. در فاصله صد سالی که از مرگ او گذشته، جهان هیچگاه به این مفهوم و موقعیت چون امروز نزدیک نبوده است. جهان کافکایی همین است که دنیا را در بر گرفته و هر روز گسترده‌تر می‌شود.
رمان "مسخ" چنین آغاز می‌شود: «یک‌شنبه نوزدهم ژوئیه، به خواب می‌روی، بیدار می‌شوی، به خواب می‌روی، بیدار می‌شوی، زندگی هول‌انگیز». در این رمان "گرگور زامزا" پس از کابوسی وحشتناک، صبح که از خواب برمی‌خیزد، خود را حشره می‌یابد. گرگور به خاطر ورشکستگی پدر به شغل بازاریابی روی می‌آورد تا مخارج خانواده را تأمین کند.
در "قصر" شخصی به نام "کا" وارد دهکده‌ای می‌شود که قصری در آن قرار دارد. "کا" مساح است و قصد ورود به قصر را دارد. به هر کوششی دست می‌یازد، ولی موفق نمی‌شود. هر یک از اهالی در ناممکن بودن ورود به قصر چیزی می‌گوید و این گفتن‌ها که ادامه می‌یابد، پس از مدتی "کا" خود نیز همان حرف‌ها را تکرار می‌کند و همرنگ جماعت می‌شود.
شگفت‌انگیزتر از همه داستان "جلوی قانون" است که معترض و شاکی را توان ورود به آن نیست. به پای دیوارهای آن تا پیری می‌توان در آرزوی ورود به آن سر کرد.

@zaaghcheh

6 Monate, 3 Wochen her

#بخش_دوم
با نگاهی به آنچه امروز جهان از سر می‌گذراند، مفهوم "جهان کافکایی" روشن‌تر از هر زمانی‌ست. جنگ در خشن‌ترین شکل خویش هر روز جان هزاران نفر را به مرگ می‌کشاند. میزان تولید و فروش اسلحه در جهان به بالاترین میزان خود رسیده است. آتش‌افروزان بر طبل جنگ می‌کوبند. سیمای آنان اما بر ما آشکار نیست. ما تنها واسطه‌هایی را در این کشاکش مرگبار می‌شناسیم.
آنچه برای "یوزف کا" در "محاکمه"ی کافکا اتفاق می‌افتد، او را در موقعیتی ویژه قرار می‌دهد: صبح یک روز فرحبخش، هنوز از خواب برنخاسته که دو نفر وارد اتاقش می‌شوند و او را بازداشت می‌کنند. "کا" در سراسر رمان می‌کوشد تا از این موقعیت برهد، ولی موفق نمی‌شود. نیروهایی خارج از اراده او همه راه‌های رهایی را به رویش بسته‌اند و در این‌جاست که رابطه انسان با جهان شکلی دیگر به خود می‌گیرد. جهان تیره و تار می‌شود و زندگی در تلخی این جهان سراسر سیاه شکلی دیگر به خود می‌گیرد. "کا" هرچه می‌کوشد، در فهم این موقعیت می‌ماند. زمان و مکان داستان به شکلی می‌خواهند این موقعیت را به خواننده القاء کنند. انسان در این جهان بیگانه با خویش، تن به این موقعیت می‌دهد، چنانچه "کا" در هراسی بی‌پایان مرگ را می‌پذیرد و در پایان رمان، بی‌آنکه هنوز اتهام خویش را بداند، اعدام می‌شود.
"محاکمه" داستان تلخ و سیاهی‌ست از تجربه‌های دردآور انسان در جهانی که می‌کوشد مدرن باشد. نازیسم هیتلری و کمونیسم استالینی به یک‌سان از این اثر وحشت داشتند و آن را تخطئه می‌کردند. رژیم‌های توتالیتر پنداری خیالبافی‌ها و رؤیاهای خویش را در آن می‌دیدند. شاید هم به این علت که نمی‌خواستند واقعیت "زندگی کافکایی" بر مردم آشکار شود. جهان سراسر تخیلی کافکا نشان از دوران ظلمتی داشت که جهان آبستن آن بود. کافکا اضطراب‌های خویش را از این دوران مکتوب کرد. واژه "کافکایی" نمادی است از یک صفت؛ صفتی که در ترس و دلهره انسان معاصر ریشه دارد. "موقعیت کافکایی" نیز دنیای هزارتویی است که شاید بتوان برای آن دروازه ورود و یا آغازی متصور شد، ولی وارد آن که شدیم، راه خروج از آن را نمی‌یابیم. "دنیای کافکایی" سراسر کابوس است؛ کابوسی که در آن فرو می‌رویم و پایانی ندارد.

@zaaghcheh

6 Monate, 4 Wochen her

تو روان‌شناسی به این جملهٔ کافکا میگن، تئوری کلاف کاموا که دربارهٔ اضطراب انسان هست.

We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 6 days, 20 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 2 weeks ago