- چرا دیگه فعالیت سیاسی نمی‌کنی؟
+ فالگیرم گفته برات خوب نیفتاده. فعلا فعالیتی نکن.

بعد از یک سکس خوب، حتما جق بزن. نباید یادت بره که واقعیت زندگی چیه. نباید فراموش کنی که اغلب نیمرو می‌خوری نه استیک.
البته ممکنه خودت بهتر با خودت سکس کنی و خوب بودن اون ماجرا صرفا یک توهم ادایی باشه برای ایجاد حس انسان بودن.
ولی جق، مسخره‌بازی هورمون‌هاتو تموم می‌کنه، کاری که سکس خلافشو انجام می‌ده.
جقِ بعد از سکس درواقع یک خیانت جذاب و بدون رَده.

-عزیزم من برات کافی هستم؟
+الان آره.

برای امتحان توی اپ دوست‌یابی، سن جستجو رو بالاتر ببرید، شاید پدرتون رو اون‌جا دیدین و روی رابطه باهاش بیشتر فکر کردین.

تا به حال وسط گریه، خمیازه کشیده‌اید؟
زندگی و حالات انسانی همین‌قدر مضحک و احمقانه است. ما نمایش‌های کوچک و ابلهانه‌ای بازی می‌کنیم که اغلب فقط خودمان تماشاگرش هستیم.

اصول باغداری
بخش دوم

حال که باغ را دارید، پس زید خورتان بیشتر می‌شود. دوست‌های دوستان‌شان هم بیشتر به شما و شرایط‌تان راغبند. پس باید امور را در دست بگیرید تا باغ و خودتان را خراب نکنید.
همیشه در اختیار نباشید. مسعود جون هوا خوبه بریم باغ، می‌گم النازم بیاد... علی بگو دوست باحالات بیان، منم دوستامو میارم... اه آخر هفته‌ها چرا همیشه مامانت اینا اونجان... پارمیدا بابات اینا اگه نمی‌رن باغ کلید بده من و ممد و سمیه بریم ... و ازین دست گفتگوهای احتمالی.
شما در این شرایط، اصول خود را داشته باشید. باغ را حفظ کنید. باغ؛ شرف شماست. هویت زیدخور شماست. اگر باغ را از دست بدهید، پلن‌های داستان‌دار B و C را هم از دست می‌دهید.
یک باغدار خوب با آبیاری به موقع، کود و نور خورشید، باغ خود را خوب نگه می‌دارد.

اصول باغداری
بخش اول

اگر باغ شما در واقع مال پدر و مادرتان است و خانواده آخر هر هفته آن‌جا هستند، پس شما مجبورید روزهای وسط هفته که مطمئن هستید از افراد خانواد کسی به آنجا سر نمی‌زند، داستان کنید‌.
شما برای این‌که خیلی پیگیر شما نباشند و به پاکدامنی شما قسم بخورند و الگوی دیگر بچه‌های فامیل باشید، باز هم مجبورید آخر هفته‌ها در خدمت خانواده، نقش فرزند صالح را بازی کنید.
پس برای رسیدن به اهدافتان، صالح بودن را تحمل کنید.

یک مرد تصمیم می‌گیرد مُخ بزند و یک زن تصمیم می‌گیرد مُخش زده شود. هردو تابع تصمیم‌شان در لحظه هستند و نه لزوما پایبند به آن.
اگر مخِ زنی را زدید، خودتان را پیروز و جذاب نبینید. تصمیم‌ها با تغییر آب و هوا عوض می‌شوند. مانند تصمیم به شنا کردن در تابستان، حتی اگر ترس از آب داشته باشید.

همسایه‌های من از صبح تا انتهای شب و حتی گاهی تا طلوع آفتاب بعدی، پیاز می‌خورند. استعمال می‌کنند و به سر و صورت‌شان می‌مالند و هرروز جشن پیاز دارند.
و دائم مستراح می‌روند و پیازها را تخلیه می‌کنند تا جا برای پیاز بعدی باز باشد.
کولر هم تمام آن ظرافت در بو و زیبایی در عطر را با دقت کافی و بدون هیچ هدر رفتی، به خانه‌ی من منتقل می‌کند.

دیروز و امروز که مثلا خیلی گرم بوده، اغلب کولرو خاموش کردم. البته این‌که گرمه و ما سردمونه از برکات انقلابه. زمان شاه وقتی گرم بود، همه می‌سوختن.

توی صف نذری و چیزمیزای این روزها، تیندر رو روشن کنین تا پارتنر با علائق مشترک رو توی همون صفوف پیدا کنین.
خرج کافه هم نمی‌دین. درد مشترک هم آدم‌ها رو بیشتر به هم نزدیک می‌کنه. اسم بچه‌تونم بای‌دیفالت حسینه. اگه دختر شد حسینیه.
سخت نگیرین. خود خدا هم از تف استفاده می‌کنه نه روان‌کننده‌های صنعتی.