@Helen_plylst

@Helen_plylst

خونه؟ نه مرسی ما میدون جنگ داریم

در شرایطی که نه می‌خوام با کسی حرف بزنم، نه چیزی رو توضیح بدم، ملت تا ثانیه به ثانیه اتفاقات رو نشنون ول کنم نیستن

اخراج تمام

اخراج
تمام

پاک سازی دوباره همه چیز

و بابا
هرگز نبودی، الانم نیستی. هیچ‌وقت سایه پدر رو بالا سرم حس نکردم. بچه که بودم عموهام می‌بردن منو دکتر و خاله‌ام غذامون رو می‌داد و توهم که هیچی به هیچی.
دنبال پول بودی اونم نه واسه ما، واسه هرکی جزما. خونه خریدی براشون ما غذا نداشتیم بخوریم، ماشین خریدی براشون ما پول اژانس نداشتیم بریم مدرسه. واسه همه قوی بودی واسه ما ولی هیچی نبودی.
روزاییم که خونه بودی یا با مامان دعوا می‌کردی یا با ما دعوا می‌کردی یا خوابیده بودی. تو کل عمرم یه ذره هم حس نکردم وجودتو.
حالا هم که شرایط خوب شده، حالا که داداشای از ما بهترونت هر روز مسافرتن و خونه و زندگی دارن، نیستی. دوهفته یبار میایی خونه اونم که همش یا اینستا یا خواب. تنها چیزی که تو زندگیت اهمیت نداره ما و منم.
بابا تا حالا حتی فکر نکردی چرا تو این ۲۲ سال یبارم بهت زنگ نزدم وقتی سرکاری؟ یه بارم وقتی بعد دوهفته از در وارد شدی بیدار نشدم بهت سلام بدم؟ واقعا واست سوال نشده هیچ وقت بچه‌هام کجان و چیکار می‌کنن تو طول روز؟
من اونقدر ازت می‌ترسم که حتی الان نمی‌تونم تلفن کنم بهت بگم دردم اینه، بگم فردا ممکنه کل زندگیم به هوا بره، اونقدر ازت دوری حتی دلم نمی‌خواد اینا رو بهت توضیح بدم.
حتی یک بار، فقط یکبار با ما اروم صحبت نکردی، همش داد زدی همش حمله کردی، مسافرت رفتیم وسطش دعوا کردی گذاشتی رفتی، خرید رفتیم وسط مغازه داد زدی خرابمون کردی.
اره بابا الان ازت بدم میاد خیلیم ازت بدم میاد. از بابا بودن فقط اسمش بهت رسیده

تو این خونه پیر می‌شم ولی بزرگ نه