Déjà Vu | دژاوو

Description
آی‌سودا، دانشجوی زیست‌شناسی سلولی و مولکولی و مدرس زبان انگلیسی. علاقه‌مند به علوم اعصاب، ژنتیک و فارماکولوژی.

راه ارتباطی:
@talktoaysoobot
گروه آکادمی دژاوو:
https://t.me/dejavusciencekids
گورستان دژاوو:
https://t.me/magicanddelusion
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago

2 weeks, 2 days ago
2 weeks, 2 days ago
2 weeks, 2 days ago
3 weeks, 2 days ago
3 weeks, 2 days ago
3 weeks, 3 days ago
4 weeks, 1 day ago

«می‌شه دلیل جنگیدنم بشی؟»

4 weeks, 1 day ago

"گریه نکن کوچولو، داری بزرگ‌ می‌شی..."

امروز در حد مرگ خسته بودم. بعد از نزدیک به ۶-۷ ساعت استرس کشیدن و کار کردنِ بی‌وقفه برای برنامه‌ریزی کلاس‌های زبان شاگردها، مطالعه‌ی منابع مختلف تدریس، مشورت با چندتا دوستِ مدرس و بررسی کارنامه‌ی مؤسسات زبان، احساس کردم به معنای واقعی کلمه به استیصال رسیدم. حس کردم بی‌نهایت کوچک و ناتوان و خسته‌ام در برابر تمام کارهایی که باید بکنم؛ در برابر زندگی؛ مسئولیت‌ها؛ رنج‌ها؛ کارها‌. و حس کردم سخت‌تر از همیشه به زندگی چنگ زدم و سخت‌تر از همیشه دارم براش می‌جنگم. و حس کردم تنها چیزی که در دنیا نیاز دارم، یک آغوش گرم و صمیمی و نرمه، و یک آدمی که با عشق نگاهم کنه.

بغل تختم نشستم و با تمام توانم گریه کردم. توی ذهنم این‌ها می‌چرخید: خدای من! چطور از پسِ این‌همه کار بر بیام؟ چطور هم تدریس کنم، هم جلسه بذارم، هم برنامه‌ریزی کنم، تازه ملت رو هم ثبت‌نام کنم، استقلال مالی داشته باشم، مطالعه کنم، محتوا تولید کنم، دانشگاه برم، معدلم بالا بشه، روزی دویست‌هزاربار از مسئول خوابگاه حرف بشنوم و بحث کنم، اجازه ندن توی خوابگاه کلاس برگزار کنم و نگران جا باشم، دلم برای خانواده‌ام تنگ بشه و حتی دو روز در هفته‌ رو پشت سر هم خالی نداشته باشم، مراقب تغذیه‌ باشم و زنده بمونم، جلسات تراپی رو برم و هر روز بنویسم، حال روح و روانم رو سر جاش نگه دارم، روابط اجتماعی و دوستانه رو حفظ کنم و هزارتا کار کوچیک و بزرگ دیگه که فکر کردن بهشون نفس آدم رو می‌گیرن.

لباسم رو پوشیدم و رفتم بیرون قدمی بزنم و هوایی بخورم. به دوست عزیزی زنگ زدم. بهم گفت: "ببین آی‌سودا! قرار نیست همه‌ی کارهات رو یک‌دفعه انجام بدی. آروم آروم جلو برو؛ در ضمن کارهایی که دیگران می‌تونن انجام بدن رو به دیگران بسپار. خودت کارهایی رو انجام بده که فقط آی‌سودا می‌تونه از پسشون بر بیاد." آروم‌تر شدم، و امیدوارتر. نشستیم از کارهای کوچیک‌تری که این‌روزا باید بکنم حرف زدیم، و انگیزه‌ی اصلی‌ام از کارهای الانم. عجب نعمتی‌ان دوستان!

آخر شب باز هم بهتر شد‌. جلسه داشتیم‌ با دوستان. جلسات‌ِ جمعه‌هامون از درخشان‌ترین لحظات کل هفته‌ام شدن. چیزی که اولش صرفاً حکم کار و مسئولیت رو داشت برام، الان تبدیل شده به جایی که توش احساس امنیت می‌کنم، تمام آدم‌هایی که دوست‌شون دارم کنارمن، و با حمایت‌ها و محبت‌های بی‌پایان‌شون زنده‌ترم می‌کنن. تیمی تشکیل دادیم از زیباترین و خفن‌ترین انسان‌ها. علی، فربد، پیام، مهدی، نیایش، زهرا، غنچه، آرشا، مژده، روژینا، محمدرضا، آقای چناری، آقای زیبایی، آقای سورانی و تمام انسان‌های مشتاق و زیبایی که توی جلسات شرکت می‌کنن. تا ابد قدردان‌شونم.

انگار نکته‌ی اصلیِ جلسات کار نیست، بحث درباره‌ی مسائل جامعه نیست، حتی یادگیری زبان هم نیست! نکته‌ی اصلی رفاقتیه که توی مسیر ساخته می‌شه، و انسان‌هاییه که یاد می‌گیری بهشون اعتماد کنی. در آخرِ روز، مهم‌ترین چیز خودِ آدم‌هان.

قبلاً اینجا نوشته بودم که توی کار تیمی ممکنه خوب نباشم، چون توی تمام کارهام وسواسی‌ و کمال‌گرام و دوست دارم همه‌چیز به بهترین نحو ممکن پیش بره و برای همین احساس می‌کردم همه‌ی کارها رو باید خودم انجام بدم. طی چند هفته‌ی اخیر، واقعاً از این جهت رشد کردم و یاد گرفتم به انسان‌ها اعتماد کنم و کارها رو بسپارم بهشون؛ و دیدم که اتفاقاً بهتر هم جلو می‌ره! این رشد قشنگی بود برام.

حالا نشستم اینجا و دارم می‌نویسم. خیلی گریه کردم، اما قلبم هنوز می‌تپه. هنوز زنده‌ام. زنده‌تر از همیشه‌ام و قوی‌تر از هر زمانی برای زندگی می‌جنگم. برای زندگی، برای زیبایی، برای مهربانی، برای رشد، برای علم، برای عشق...

1 month ago
1 month ago

باسواد بودن نمی‌تونه بی‌اعصابی، بی‌حوصلگی یا برخورد بد با دانشجو رو برای هیچ استادی توجیه کنه. خفن‌ترین آدم دنیا توی علم هم باشی، تا موقعی که رفتارت با انسان‌ها درست نیست، نمی‌تونی احترامی برای خودت کسب کنی. اولین و والاترین ارزش در هر شغل و هر جایگاهی، رفتار درست با انسان‌هاست.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago