Flow

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

11 months ago
Flow
11 months, 2 weeks ago
11 months, 3 weeks ago
1 year, 1 month ago
Flow
1 year, 1 month ago
...

...

1 year, 1 month ago

‏«برای درست کردن ایران، ابتدا باید آن را دوست داشت.» این درست‌ترین گفته‌ای است که می‌توان در باب شناخت نگرش‌های سیاسی و تجمعات به اصطلاح آزادی‌خواهانه به آن استدلال کرد. کسانی که علاقه‌ای به ایران ندارند، وضعی بهتر از امروز ایجاد نخواهند کرد چه بسا آماده‌اند تا اوضاع را بدتر کنند.

@mohammadaleph

1 year, 3 months ago

ویدا، پس از سالها اشتباه‌بودگی در ابعاد جهانی از کوبا و شوروی تا ایران، فعالیت سیاسی را رها کرده به نوشتن رو می‌آورد.
او بعنوان بازمانده‌ یک نسل ویرانگر، آرمان‌گرا، بیگانه با واقعیت و ناسپاس، از دنیا می‌رود. سرنوشت او و بسیاری چون او عبرت نسل ما می‌شود؛ نسلی که تغییر می‌خواهد.

1 year, 3 months ago

او حتی با یک چریک ونزوئلایی ازدواج می‌کند. او با اینکه تناقضات و شکست سوسیالیسم را به اشکال مختلف می‌بیند به سعی برای توجیه آن می‌پردازد.
مثلا وقتی از فرانسه، با یک گروه چپ‌گرا با تور جوانان به جشنی در شوروی می‌رود، با ایرانیان پناهنده‌ سیاسی مواجه میشود که به بگیر و ببند و خفقان شوروی اشاره می‌کنند. یکی از آنها (حسن خاشع) به او می‌گوید:«خوشا بحال تو که میتوانی به هرجا که میخواهی سفر کنی. این را به هموطنانم بگو»
و ویدا با انکار، تصور می‌کند که این‌ها توطئه‌ی سازمان سیا است. ویدا سالها بعد (۱۹۹۳) ابراز شرمندگی می‌کند از این که پیام آن پناهنده ایرانی به شوروی، را به کسی نگفت.
او از تجربه عضویت در گروه های چریکی مارکسیستی ونزوئلا می‌نویسد؛ اینکه زمانه، زمانه آرزوهای بزرگ بود و یقین هایی که جایی برای پرسش و شک باقی نمی‌گذاشت.
او از علاقه‌اش به انقلاب کوبا می‌نویسد؛
با اشاره به آن حرف کاسترو که می‌گفت «جوانانی که به شوروی می‌فرستیم، ضد کمونیست برمی‌گردند اما می‌خواهیم با برقراری کلاس‌هایی قانعشان کنیم که سوسیالیسم ما، آن سوسیالیسم اردوگاه شرق نیست!»
می‌نویسد «در سفر به کوبا انقدر مجذوب انقلاب بودم که به نبود تحزب، آزادی سیاسی و آزادی بیان کمترین اهمیتی نمی‌دادم... همه چیز را توجیه می‌کردم حتی اعدام نوجوان ۱۶ ساله بدست چگوارا بخاطر عبرت و «ضرورت حفظ دیسیپلین چریکی» به این دلیل که نوجوان هنگام مبارزه در کوه، پنیر دزدیده بود!»
او در کشورهای نامبرده، همچنین واسطه و مترجم گروه های چریکی ایرانی اعم از حزب توده بود تا اعضای آنها در آن کشورها، آموزش چریکی و متدهای مارکسیستی را بیاموزند و آن ها را در ایران اجرا کنند. فلذا هنگام ورود به ایران و اقدام به مبارزه مسلحانه، دستگیر می‌شود.
و به زندان می‌افتد. با لابی گروه های مارکسیستی آن کشورها، شایعه میشود که او در زندان شاه کشته شده و بعنوان زندانی سال در سال ۵۶ انتخاب می‌شود.
خاطرات او از روزهای انقلاب:
«در آن روزها هشدار پدرم درباره حجاب را از یاد بردم... همچون روزهایی که در الجزایر بودم واقعیت را قربانی ملاحظات گروهی و مصلحت سیاسی میکردم..»
اشاره میکند که عقاید آزادی‌ستیز و زن‌ستیز روز به روز گسترده تر میشد و نقدهایی که به شریعتی و آل احمد میشد اصلا دیده نمیشد: «مخالفت با رژیم شاه چنان جذابیتی داشت که بر محتوای ارتجاعی این غرب ستیزی سایه می‌افکند... تنها به سرنگونی شاه می‌اندیشیدیم و دستاوردهای جوامع سرمایه‌داری مدرن هم به کلی نفی میشد.. مبارزات زنان برای آزادی هم به «آزادی استثمار نیروی کار زنان» و «کالا شدن زن در جوامع سرمایه‌داری تقلیل می‌یافت»
«حزب توده ویرانگری‌ها و آتش زدن مغازه های مشروب فروشی، کاباره‌ها، سینماها و بانک ها را مصرانه به ساواک ربط میداد. همچنان که در ۲۸ مرداد، سینما رکس را بسیاری از روشنفکران، فداییان، مجاهدین و سایرین به ساواک نسبت دادیم»
اشاره میکند پیش از ۱۳ آبان، دوبار سفارت آمریکا توسط فداییان خلق تهدید شد. می‌نویسد «با نادیده‌گرفتن واقعیت، اغلب جریان‌های چپ این انقلاب واپس‌گرای تاریخی را «قیام» نامیدیم. حتی امروز هم بخشی از گروه های چپ، آن انقلاب واپسگرا را قیام می‌نامند همچنان به این امید که در ایران انقلابی رخ نداده... چون معتقد هستند انقلاب های معاصر قرار است در نهایت انقلاب های سوسیالیستی از آب درآیند!»
او در ادامه از تاثیر انقلاب بر زندگی شخصی‌اش می‌نویسد. اینکه پدرش از غصه سکته می‌کند و می‌میرد و عمویش خودکشی میکند و همسایه‌ها از همین رو، از ویدا روی‌ برمیگردانند و به او می‌گویند «گمشو کمونیست»
او در نهایت از گروه فدایی خلق جدا میشود و از آن انشعاب میزند و به پاریس می‌رود. و با چند چپ دیگر مجله «آغازی نو» را ایجاد می‌کنند، نشریه‌ای خواهان «استقرار کمونیسم دمکراتیک و حقیقی در ایران»
ویدایی که درباره شوروی، چین، کوبا، به مرور میگفت که کمونیسم واقعی محقق نشده و عاقبت آنها را می‌دید، کماکان به دنبال کمونیسم واقعی در ایران بود؛ بیگانه با عبرت‌پذیری! او سپس جذب «شورای ملی مقاومت» وابسته به مجاهدین خلق بعنوان الترناتیو دمکراتیک می‌شود. و اشاره می‌کند انحصارطلبی مجاهدین را هم در ذهنش توجیه میکرده اما «انقلاب ایدئولوژیک» دیگر برایش غیرقابل تحمل بوده و به میزگردی برای توجیه انقلاب ایدئولوژیک (طلاق مریم رجوی و ازدواج با مسعود) نرفت.
او در نهایت می‌نویسد «چندین سال بود که به عنوان پناهند‌ه‌ی سیاسی در پاریس زندگی می‌کردم. اما انگار فضای سیاسی موجود در میان ایرانیان خارج از کشور تغییر ناپذیر بود. تهمت‌های سیاسی و شخصی، پراکندگی و انشعاب‌های مکرر ناشی از عدم تحمل مخالف را دیگر چون گذشته تاب نمی‌آوردم.»
ادامه در ⬇️⬇️

1 year, 3 months ago

میل من سویِ وصال و قصد او سویِ فراق
تَرکِ کامِ خود گرفتم تا برآید کامِ دوست

1 year, 3 months ago
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago