?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
بنمود زهر چشم و رخم زرد کرد و رفت
وین آتشین طلسم مرا سرد کرد و رفت
نگشوده شست چشم کماندارش از کمین
تیر نگاه او ز دلم گرد کرد و رفت
با لشگر شکستهی زلف از کمین بتاخت
لختی به جانِ شیفته ناورد کرد و رفت
آورد زیر تیغم و از ننگ خون نریخت
خود را بدین بهانه جوانمرد کرد و رفت
چون طبل شادیم تهی از درد برنیافت
چون نای ماتمم همهتن درد کرد و رفت
عقلم بهجا و هوش بهجا، دل بهجای بود
زین همدمان بهیک نفسم فرد کرد و رفت
طالب چو دید کز سفر عشق چاره نیست
از نقد عمر فکر رهآورد کرد و رفت
خاک کوی تو شدم انجمن از یادم رفت
گلشن روی تو دیدم چمن از یادم رفت
بر شهید غمت از بیکفنی طعنه مزن
جلوۀ تیغ تو دیدم کفن از یادم رفت
داشتم با لبت از تلخی دل پیغامی
لب شیرین تو دیدم سخن از یادم رفت
در چمن پرده ز رخسار تو برداشت صبا
گل فراموش شد و یاسمن از یادم رفت
در سرکوی تو چشمم به رقیبان افتاد
زشتی دیو و دد و اهرمن از یادم رفت
عطری از طرّۀ مشکین تو آورد صبا
نکهت سنبل و بوی سمن از یادم رفت
عمرها شد که ندارم خبر از کام و زبان
خامُشی بس که گزیدم دهن از یادم رفت
دوش میگفت ز غمهای تو رمزی ارشد
شور مجنون و غم کوهکن از یادم رفت.
هیچت خطر از دیده گریان نرسیده
چون شمع سرشکت بگریبان نرسیده
از بسکه جهانی سر پابوس تو دارند
نوبت بسر زلف پریشان نرسیده
تا آتش شوقی نبود خوش نتوان زیست
بی شعله سر شمع بسامان نرسیده
از کوتهی خلعت آسایش گیتی است
گر زانکه مرا پای بدامان نرسیده
تا عشق بود کم نشود تیرگی بخت
شب پیشتر از شمع بپایان نرسیده
دل را خبری نیست که در دیده چه شورست
دیوانه بهنگامه طفلان نرسیده
از طالع دون بود کلیم آنچه کشیدی
هنگام ستمکاری دوران نرسیده
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم
این خسته دلم چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم
در آب دو دیده از تو غرقم
و امید لب و کنار دارم
دل بردی و تن زدی همین بود
من با تو بسی شمار دارم
دشنام همیدهی به سعدی
من با دو لب تو کار دارم
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی
سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی
کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز
تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی
به قلمروی محبت در خانهای نرفتی
که به پاکیاش نرُفتی و به سختیاش نبستی
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی
ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمیشناسی
به در کنشت منشین تو که بت نمیپرستی
تو که ترک سر نگفتی ز پیاش چگونه رفتی
تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی
اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش
که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی
مگر از دهان ساقی مددی رسد وگرنه
کس از این شراب باقی نرسد به هیچ مستی
مگر از عذار سر زد خط آن پسر فروغی
که به صد هزار تندی ز کمند شوق جستی
روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق... حالی داشت
بیخیال زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت
با اشارات نظر آرامش دنیای هم بودیم
نامههامان گرچه گاهی از غم دوری ملالی داشت
در پناه گیسوانش دستمان بر گردن هم بود
خلوت ما در هجوم برف و باران چتر و شالی داشت
عشق حافظ بود و با شاخ نباتش زندگی میکرد
شعر با قند لب و چشم سیاهش خط و خالی داشت
شب که میآمد به خوابم گود میافتاد آغوشم
ماه من بر گونههایش وقتی که میخندید "چال"ی داشت
گوشهای تا صبح حال منزوی را بغض میکردیم
بیهوا باران که میآمد برایم دستمالی داشت
زندگی میگفت باید زیست باید زیست اما آه...
آخرین آغوشمان در باد بغضی داشت حالی داشت!
یقین دِرُم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشِش بگریههای مو نیست
خدا خدا چه ثِمَر ای موذنا کامشو
خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست
نمود خونمه پامال و خونبها مه نداد
زدم چو بر دَمَنش دست، گفت پای مو نیست
بریز خونمه با دست نازِنین خودت
چره که بِیتر ازی هیچه خونبهای مو نیست
بهار اگر شوِ صدبار بمیرُم از غم دوست
بجرم عشق و محبت، هنوز جزای مو نیست
این روزها به هرچه گذشتم کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد، دود بود
این روزها ادامهی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شدهی صبح زود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من چقدر جهان بیوجود بود!
ما همچنان به سایهای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگیاش تار و پود بود
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟
با من بگو قرار من اینها نبود! بود؟!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 6 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago