شعرِ خونبارِ من

Description
#شعر_خونبار_من، ای باد، بدان یار رسان
که ز مژگانِ سیه بر رگِ جان زد نیشم

حافظ

زیر نظر:
@mo_shaere
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago

2 months, 3 weeks ago

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

صد ملک دل به نیم نظر می‌توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

#حافظ

4 months, 1 week ago

بنمود زهر چشم و رخم زرد کرد و رفت
وین آتشین طلسم مرا سرد کرد و رفت

نگشوده شست چشم کماندارش از کمین
تیر نگاه او ز دلم گرد کرد و رفت

با لشگر شکسته‌ی زلف از کمین بتاخت
لختی به جانِ شیفته ناورد کرد و رفت

آورد زیر تیغم و از ننگ خون نریخت
خود را بدین بهانه جوانمرد کرد و رفت

چون طبل شادیم تهی از درد برنیافت
چون نای ماتمم همه‌تن درد کرد و رفت

عقلم به‌جا و هوش به‌جا، دل به‌جای بود
زین همدمان به‌یک نفسم فرد کرد و رفت

طالب چو دید کز سفر عشق چاره نیست
از نقد عمر فکر ره‌آورد کرد و رفت

#طالب_آملی

4 months, 3 weeks ago

خاک کوی تو شدم انجمن از یادم رفت
گلشن روی تو دیدم چمن از یادم رفت

بر شهید غمت از بی‌کفنی طعنه مزن
جلوۀ تیغ تو دیدم کفن از یادم رفت

داشتم با لبت از تلخی دل پیغامی
لب شیرین تو دیدم سخن از یادم رفت

در چمن پرده ز رخسار تو برداشت صبا
گل فراموش شد و یاسمن از یادم رفت

در سرکوی تو چشمم به رقیبان افتاد
زشتی دیو و دد و اهرمن از یادم رفت

عطری از طرّۀ مشکین تو آورد صبا
نکهت سنبل و بوی سمن از یادم رفت

عمرها شد که ندارم خبر از کام و زبان
خامُشی بس که گزیدم دهن از یادم رفت

دوش می‌گفت ز غمهای تو رمزی ارشد
شور مجنون و غم کوهکن از یادم رفت.

#ارشد_هروی

5 months, 1 week ago

هیچت خطر از دیده گریان نرسیده
چون شمع سرشکت بگریبان نرسیده

از بسکه جهانی سر پابوس تو دارند
نوبت بسر زلف پریشان نرسیده

تا آتش شوقی نبود خوش نتوان زیست
بی شعله سر شمع بسامان نرسیده

از کوتهی خلعت آسایش گیتی است
گر زانکه مرا پای بدامان نرسیده

تا عشق بود کم نشود تیرگی بخت
شب پیشتر از شمع بپایان نرسیده

دل را خبری نیست که در دیده چه شورست
دیوانه بهنگامه طفلان نرسیده

از طالع دون بود کلیم آنچه کشیدی
هنگام ستمکاری دوران نرسیده

#کلیم_کاشانی

6 months ago

نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم

هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم

در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم

این خسته دلم چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم

من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم

در آب دو دیده از تو غرقم
و امید لب و کنار دارم

دل بردی و تن زدی همین بود
من با تو بسی شمار دارم

دشنام همی‌دهی به سعدی
من با دو لب تو کار دارم

#سعدی

6 months, 3 weeks ago

چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی

سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی

ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی

کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز
تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی

به قلمروی محبت در خانه‌ای نرفتی
که به پاکی‌اش نرُفتی و به سختی‌اش نبستی

به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی

ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی
به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی

تو که ترک سر نگفتی ز پی‌اش چگونه رفتی
تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی

اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش
که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی

مگر از دهان ساقی مددی رسد وگرنه
کس از این شراب باقی نرسد به هیچ مستی

مگر از عذار سر زد خط آن پسر فروغی
که به صد هزار تندی ز کمند شوق جستی

#فروغی_بسطامی

7 months, 1 week ago

روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق... حالی داشت
بی‌خیال زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت

با اشارات نظر آرامش دنیای هم بودیم
نامه‌‌هامان گرچه گاهی از غم دوری ملالی داشت

در پناه گیسوانش دستمان بر گردن هم بود
خلوت ما در هجوم برف و باران چتر و شالی داشت

عشق حافظ بود و با شاخ نباتش زندگی می‌کرد
شعر با قند لب و چشم سیاهش خط و خالی داشت

شب که می‌آمد به خوابم گود می‌افتاد آغوشم
ماه من بر گونه‌هایش وقتی که می‌خندید "چال‌"ی داشت

گوشه‌ای تا صبح حال منزوی را بغض می‌کردیم
بی‌هوا باران که می‌آمد برایم دستمالی داشت

زندگی می‌گفت باید زیست باید زیست اما آه...
آخرین آغوشمان در باد بغضی داشت حالی داشت!

#اصغر_معاذی

8 months, 2 weeks ago

یقین دِرُم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشِش بگریه‌های مو نیست

خدا خدا چه ثِمَر ای موذنا کامشو
خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست

نمود خو‌نمه پامال و خونبها مه نداد
زدم چو بر دَمَنش دست‌، گفت پای مو نیست

بریز خونمه با دست نازِنین خودت
چره که بِیتر ازی هیچه خونبهای مو نیست

بهار اگر شوِ صدبار بمیرُم از غم دوست
بجرم عشق و محبت‌، هنوز جزای مو نیست

#ملک_الشعرا_بهار

9 months, 1 week ago

این روزها به هرچه گذشتم کبود بود
هر سایه‌ای که دست تکان داد، دود بود

این روزها ادامه‌ی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شده‌‌ی صبح زود بود

جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من چقدر جهان بی‌وجود بود!

ما همچنان به سایه‌ای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگی‌اش تار و پود بود

پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید
ساعت برای با تو نشستن حسود بود

دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟
با من بگو قرار من این‌ها نبود! بود؟!

#عبدالجبار_کاکایی

Hamster kombat

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 6 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago