شعرِ خونبارِ من

Description
#شعر_خونبار_من، ای باد، بدان یار رسان
که ز مژگانِ سیه بر رگِ جان زد نیشم

حافظ

زیر نظر:
@mo_shaere
Advertising
We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 month, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 1 week ago

2 months, 4 weeks ago

روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق... حالی داشت
بی‌خیال زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت

با اشارات نظر آرامش دنیای هم بودیم
نامه‌‌هامان گرچه گاهی از غم دوری ملالی داشت

در پناه گیسوانش دستمان بر گردن هم بود
خلوت ما در هجوم برف و باران چتر و شالی داشت

عشق حافظ بود و با شاخ نباتش زندگی می‌کرد
شعر با قند لب و چشم سیاهش خط و خالی داشت

شب که می‌آمد به خوابم گود می‌افتاد آغوشم
ماه من بر گونه‌هایش وقتی که می‌خندید "چال‌"ی داشت

گوشه‌ای تا صبح حال منزوی را بغض می‌کردیم
بی‌هوا باران که می‌آمد برایم دستمالی داشت

زندگی می‌گفت باید زیست باید زیست اما آه...
آخرین آغوشمان در باد بغضی داشت حالی داشت!

#اصغر_معاذی

4 months ago

یقین دِرُم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشِش بگریه‌های مو نیست

خدا خدا چه ثِمَر ای موذنا کامشو
خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست

نمود خو‌نمه پامال و خونبها مه نداد
زدم چو بر دَمَنش دست‌، گفت پای مو نیست

بریز خونمه با دست نازِنین خودت
چره که بِیتر ازی هیچه خونبهای مو نیست

بهار اگر شوِ صدبار بمیرُم از غم دوست
بجرم عشق و محبت‌، هنوز جزای مو نیست

#ملک_الشعرا_بهار

4 months, 3 weeks ago

این روزها به هرچه گذشتم کبود بود
هر سایه‌ای که دست تکان داد، دود بود

این روزها ادامه‌ی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شده‌‌ی صبح زود بود

جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من چقدر جهان بی‌وجود بود!

ما همچنان به سایه‌ای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگی‌اش تار و پود بود

پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید
ساعت برای با تو نشستن حسود بود

دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟
با من بگو قرار من این‌ها نبود! بود؟!

#عبدالجبار_کاکایی

Hamster kombat

6 months, 1 week ago

ذوق تمکین در دل آشوب‌گستر سوختیم
مرهم کافور در زخم سمندر سوختیم

از خس و خاشاک تن برق محبت عار داشت
جمله دل گشتیم و در سودای دلبر سوختیم

اضطراب خاطر از یک سوختن تسکین نیافت
آب بر آتش فشاندیم و مکرَّر سوختیم

تیرگی می‌جوشد از غم‌خانه‌ی افلاک و ما
شمع بزم خویش را در بزم صرصر سوختیم

داغ سودا خالی از اظهار آشوبی نبود
کوکب خود را به‌‌جای داغ بر سر سوختیم

«طالب» از دریافشانی لحظه‌ای باز آی ایست
خانمان دیده را زین آتش تر سوختیم

#طالب_آملی

7 months, 1 week ago

سوختم در آتش سودای خویش
ساختم با سوزِ جانْ‌فرسای خویش

بال و پر درباختم پروانه‌وار
در هوایِ یار بی‌پروای خویش

من به راه عشق، رسوای دلم
دل نه رسوای تو شد رسوای خویش

بس که از حد شد هجوم ِگریه‌ام
گوش بگرفتم ز های‌هایِ خویش

در فراق او تراوش‌های داغ
دارَدَم شرمنده از اعضای خویش

بس که دست و پا زدم در راه دوست
گاه بوسم دست خود،گَه پای خویش

«طالب» آسایش نمی‌بینم به خواب
در زمانِ چشمِ طوفان‌زای خویش

#طالب_آملی

7 months, 1 week ago

خار در جيبِ گلستان فِكَنَد گلخن ما
دسته بر نغمه‌ی داوود زند شيون ما

ما ملامت‌زدگان آفتِ محصول خوديم
خوشه‌چين برق به دامن برد از خرمن ما

تعزيت خانه‌ی ما منتِ نوري نكشد
فارغ از پرتو خورشيد بُوَد روزنِ ما

دفع يک مو الم از پيكرِ ما ممكن نيست
مانع تيزنگاهی نشود جوشن ما

كثرتِ ضعف به حدی‌ست كه نتوانْ فهميد
تن ما را ز یکی رشته‌ی پيراهن ما

عشق در پيكرِ ما قوتِ آهي نگذاشت
گو سبك ساز دلِ خويش كنون دشمن ما

طالب از رهزن خورشيد مجو جلوه‌ی نور
نظر انداز به درگاهِ دلِ روشن ما

#طالب_آملی

7 months, 2 weeks ago

باز آی دلبرا که دلم بی‌قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست

در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده‌ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

هر سوی موج فتنه گرفته‌ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست

سیری مباد سوخته‌ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه‌ی شیرین گوار توست

بی‌چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست

ای سایه صبر کن که برآید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست

#هوشنگ_ابتهاج

7 months, 4 weeks ago

امید ِ رفته به کوی توام چو از سفر آید
به هر قدم که رود، حسرتیش بر اثر آید

به وعده‌ای زتو خرسند گشت خاطر و ترسم
که روز مرگ من از روز وعده پیشتر آید

من و زیارت ِ کویی که پای دیده به راهش
اگر به سنگ بر آید، به سنگ ِ سُرمه بر آید

نگاه، خشک ْلب آمد برون، ز دجله‌ی چشمم
چو ماهی‌ای که ز سر چشمه‌ی سراب بر آید

#طالب_آملی

8 months, 1 week ago

شب که بی‌تابانه بر قلب سپاهی ریختیم
چرخ را کشتیم، یعنی خون داهی ریختیم

بزم گردون چون چراغ بخت ما بی‌نور بود
مومِ دل بگداختیم و شمع آهی ریختیم

شرم‌ داریم از سرشک خشک بر مژگان خویش
کآن گل پژمرده را بر خاکِ راهی ریختیم

دوش بر فرق عزاداران خاک از بادِ آه
کهکشان چرخ را چون مشت کاهی ریختیم

بود مژگان خشک لب کردیم پیرایش ز اشک
برقی افشردیم و در کامِ گیاهی ریختیم

صد چو "طالب" غمزهٔ او کشت و یک‌بار از لبش
سر نزد کافسوس خونِ بی‌گناهی ریختیم

#طالب_آملی

9 months, 2 weeks ago

ما شمع دل به محفل سودا بسوختیم
بر عضو عضو داغ تمنا بسوختیم

ما را دل از وصیت پروانه سر نتافت
گشتیم گرد سوختگان تا بسوختیم

بستیم دل به عشق و سراپای درگرفت
یک‌جا زدیم آتش و صد جا بسوختیم

از آه ما رسید حرارت به‌کوه قاف
زین شعله آشیانه‌ی عنقا بسوختیم

زین نه کتابخانه یکی صفحه‌ی عذار
کردیم انتخاب و دگرها بسوختیم

تا کی بود نشیمن ما این جهان پست؟
از اشتیاق عالم بالا بسوختیم

مارا چو سینه تاب نهان‌سوختن نبود
خود را به شعله‌ای زده، رسوا بسوختیم

هرگز گلی سراغ شبستان ما نکرد
حیف از چراغ عمر که تنها بسوختیم

«طالب» لباس خامی ما بر بدن بسوخت
با آن‌که هم‌چو شمع سراپا بسوختیم

#طالب_آملی

We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 month, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 1 week ago