[بعد از حسین خانه‌ی شادی شود خراب]

[بعد از حسین خانه‌ی شادی شود خراب]

امسال خیلی سرم جلوی امام حسین پایینه،
خیلی شرمنده‌ام،
خیلی بیشتر از اون چیزی که حتی روم بشه برم هیئت
فقط یه گوشه اتاقم میشینم و برای خودم اشک میریزم...

میگه قرار بود فرداعصر برم اما بخاطر تو موندم؛
موندم که بغلت کنم همه‌ی بغضاتو گریه کنی دلت سبک شه
نسیم عزیز من =)

داشتم بهش میگفتم خستگانت را شکیبایی نماند عزیزِ من، یا دوا کن یا بکش یکب*...
هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای شلیک گلوله با حس گرمی خون روی پیشونیم یکی شد.

*یک‌بارگی

قفس است آسمان اگر تو نباشی...

-از پروفایل‌هاتان

اصن اینارو بیخیال. ما باید الان نجف می‌بودیم.

بچه‌ها جون،
آخیش.

شیرین و فرهادتون رو ول کنین برن خونشون دیگه ساعت 1 شبه🚶🏻‍♀

امشب هزارتا و ان یکاد خوندم برا این دختر و حس میکنم بازم کمه...
در بغضی‌ترین حالت ممکن یک انسانم