کلبه‌ی رمانهای عاشقانه

Description
°•● ﷽ ●•°

?منبع برترین رمان های عاشقانه و رایگان
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 5 days ago

8 months ago

این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️*?***

منبع رمان های‌ چاپی و ممنوعه
https://t.me/+7aLfAkrH9Us3ZTdk
❤️
جامانده
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
?
بی گناه
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
?
روایت های عاشقانه
https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
?
کافه دارچین
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
☕️
قاب سوخته
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
?
منشورعشق
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
?
فودوشین
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
?
کلبه رمان های عاشقانه
https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0
?
سونای
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
?
آشوب
https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk
?
وصله ناجور دل
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
☕️
سایه ی سرخ
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
?
پناهگاه طوفان
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
?
لوتی اماجذاب
https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk
?
منتهی به خیابان عشق
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
?
سنجاقک آبی
https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8
?
یک روز به شیدایی
https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk
?
آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk
?
روزهای سفید
https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0
?
شب های پاریس ماه نداشت
https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0
?
ماهرو
https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0
?
شاهزاده یخ زده
https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0
?
ازطهران‌تاتهران
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
?
گود من
https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8
?
عاشق بی گناه
https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk
?
جاری خواهم ماند
https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8
?
بیا عشق را معنا کنیم
https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk
?
جدال دو عین
https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
?
دختر حاج مراد
https://t.me/+h-rcA9H3poQ3ZDQ0

ماه عمارت
https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg
?
لیرا
https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
?
ویرانه های سکوت
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
?
سبوی شکسته
https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8
?
طعمه‌ هوس
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8

سرنوشت ما
https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk
?
مضطر
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
☃️
فراموشی دریا
https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk
?
لمس تنهایی ماه
https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs
?
تاب رخ‌ او
https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0
?
سی سالگی
https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0
?
قرار نبود عاشق شیم
https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk
?
خواب
https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0
?
جوخه‌ ی‌تقلا
https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk
?
چشم های آهیل
https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0
?
برزخ عشق
https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0
??
شهربند گرگ سیاه
https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk

آرامش یک طوفان
https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk
?
امیر سپهبد
https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk
??
اسپار
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
?
رمانسرای ایرانی
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0

رمان های آنلاین
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
?
جال
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
?
طلا
https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0
?
منفصل
https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0
?
به تودچارگشته ام
https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk
?
به جهنم خواهم رفت
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
?
وکیل تسخیری
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
?
دلیبال
https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk
?
فگار
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
?
کوارا
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
?
دیافراگم
https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0
?
عروسک آرزو
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
?
شبی در پروجا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
?
گلاویژ
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
?
دل بی‌جان
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
?
راز مبهم
https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk
⭕️
اختران
https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0

ردپای آرامش
https://t.me/+cpWz_omXlDE5NjY0
?
عشق محبوس شده
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
?

8 months ago

بخشی از رمان

برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....

زجه هایی که میان دست‌های پدرو برادرش می‌زند، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. دیگر سلطنتش در این خانه و کنار من از هم پاشیده است.
دور، دور مردهایی است که در خانه ام نگاه های خثمانه شان را روی من وزنی که سالها کنارم حمایتش کرده بودم، چرخ می دهند.
چشم های دردمندم پشت سر خورشید که با حال فجیحی بین دست های پدرو برادرش سمت پله ها برده می شود تا برای همیشه از زندگیم محو شود، می ماند.

برای یک لحظه دستش را از اسارت دستهای برادرش بیرون می کشدو ساعت مچی اش را از روی جزیره چنگ می زند. همان ساعتی که....
چشم روی هم می فشارم تا توده ی نشسته بر راه گلویم منفجر نشود.

- این خونه مال منه... اجازه نمیدم کسی جز من اینجا رو تصاحب کنه... من برمی‌گردم محمد... من به اینجا تعلق دارم... برمیگردم...

پدرش وسط پله ها رهایش می کندو با گامهای بلند برمی گردد.
خلیل گردن می کشدو امیرحسین مچش را می‌گیرد و مانعش می شود.

پدر خورشید با چشم‌های به خون نشسته و رگ گردن بیرون زده مقابلم می ایستد.
با مشت های گره کرده سعی می کند، جلوی نفس نفس زدنهایش را بگیرد. اما چندان موفق نیست.

با آن همه کتکی که به خورشید زدو امیرحسین به زور خورشید را از دست مشت و لگدهایش نجات داد، باید هم این گونه نفس کم بیاورد.
با دندان های چفت شده انگشت تهدید جلوی چشمانم می‌گیرد و می غرد:
- اگه غیرت داری طلاقش بده...

نمی توانم زبان بچرخانم. قلبم متلاشی می شود.

با بی رحمی تمام مقابل چند جفت چشم منتظر، ادامه می دهد:
- بی ناموسی اگه طلاقش ندی... طلاقش بده تا خودم گردنشو ببرم....

نمی توانم حتی نفس بکشم. بهت زده به پدری که از درد شکستن غرورش به زور خودش را کنترل می کند خیره می مانم.

https://t.me/+gNFSRqKwn2cyNzFk
https://t.me/+gNFSRqKwn2cyNzFk

8 months, 1 week ago

دختره نامزد عشق سابقش رو میدزده?*?***
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0

نگاهم به چهره اشکی اون دختر افتاد. معصوم بود.. خیلی پاک! پوزخندی زدم. منم یه روزی مثل خودش بودم.. ولی نذاشتن......
هیراد با نگاهی که ازش خون می‌بارید خیره منو کیان بود. حقم داشت... عشقشو دزدیده بودیم!
مردی که یه روز فکر می‌کردم من تنها معشوقه زندگیشم... تا ابد!
_ بذار مریم بره نفس.. هرچی میخوای بهت میدم.. مشکل تو با منه.. به اون کار نداشته باش!
با حسادت به سمت اون دختر ظریف رفتم و از موهاش کشیدم. از درد جیغ کشید!
_ چیه... برای این داری یقه جر میدی؟ اون موقع که با من بازی میکردی یادت نبود عزیزانت قراره کارما پس بدن؟!
سرم داد کشید: دستتو بکش!
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0

با فریادش به خودم لرزیدم و ولش کردم. با دستای بسته آروم خودش رو روی زمین کشید و به هیراد چسبید. اونم دستاش بسته بود!
صدای درماندش بلند شد:
_ باشه... میدم.. هرچی پول میخوای میدم.. فقط بذار این بره!
کیان: حرفشو گوش نکن نفس... یادت نره چطور گولت زد.. اون خوب بلده دروغ بگه و نقش بازی کنه.. تا پولو نگرفتیم، ولش نمی‌کنیم!
نگاهم توی نگاه گیرای پر احساسش گیر افتاده بود. یه نگاه عاشق قدیمی که باهاش خاطره‌ها داشتم!
ولی.....
کیان راست می‌گفت. خوب بلد بود بازی کنه.. اینو وقتی متوجه شدم که تو یه لحظه از غفلتم استفاده کرد و دستاشو باز کرد. اسلحش رو به سمتم گرفت و با دست دیگش اون دختر رو توی آغوشش حبس کرد.
نمیدونم چرا... ولی جسورانه به سمتش دویدم و اونم ماشه رو کشید. درست جلوی پاشون افتادم.. با خونی که با شدت از قلبم بیرون ریخت.. قلبی که عاشق بود!
نگاه بهت‌زدش دردی دوا نمی‌کرد.. اون خیلی وقت بود که منو کشته بود و نمیدونست!
کنارم زانو زد.. صداش رو نمیشنیدم ولی لب خونیم عالی بود:
_ من چیکار کردم!
چشام داشت بسته می‌شد که به سمتم هجوم آورد و توی آغوش محکمش به سیاهی مطلق سلام گفتم!
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
بیاین ببینید سر پسره چه بلایی میاد???

8 months, 1 week ago

این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها در چهارشنبه مورخ 1403/03/02 اعتبار دارد❤️*?***

سودای تقدیر
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
❤️
جامانده
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
?
بی گناه
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
?
روایت های عاشقانه
https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
?
کافه دارچین
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
☕️
قاب سوخته
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
?
منشورعشق
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
?
فودوشین
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
?
کلبه رمان های عاشقانه
https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0
?
سونای
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
?
آشوب
https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk
?
وصله ناجور دل
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
☕️
سایه ی سرخ
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
?
پناهگاه طوفان
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
?
لوتی اماجذاب
https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk
?
منتهی به خیابان عشق
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
?
سنجاقک آبی
https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8
?
یک روز به شیدایی
https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk
?
آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk
?
روزهای سفید
https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0
?
شب های پاریس ماه نداشت
https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0
?
ماهرو
https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0
?
شاهزاده یخ زده
https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0
?
ازطهران‌تاتهران
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
?
گود من
https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8
?
عاشق بی گناه
https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk
?
جاری خواهم ماند
https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8
?
بیا عشق را معنا کنیم
https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk
?
جدال دو عین
https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
?
ماه عمارت
https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg
?
لیرا
https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
?
ویرانه های سکوت
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
?
سبوی شکسته
https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8
?
طعمه‌ هوس
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8

سرنوشت ما
https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk
?
مضطر
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
☃️
فراموشی دریا
https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk
?
لمس تنهایی ماه
https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs
?
تاب رخ‌ او
https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0
?
سی سالگی
https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0
?
قرار نبود عاشق شیم
https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk
?
خواب
https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0
?
جوخه‌ ی‌تقلا
https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk
?
چشم های آهیل
https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0
?
برزخ عشق
https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0
??
شهربند گرگ سیاه
https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk

آرامش یک طوفان
https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk
?
امیر سپهبد
https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk
??
اسپار
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
?
رمانسرای ایرانی
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0

رمان های آنلاین
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
?
جال
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
?
طلا
https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0
?
منفصل
https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0
?
به تودچارگشته ام
https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk
?
به جهنم خواهم رفت
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
?
وکیل تسخیری
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
?
دلیبال
https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk
?
فگار
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
?
کوارا
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
?
دیافراگم
https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0
?
عروسک آرزو
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
?
شبی در پروجا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
?
گلاویژ
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
?
دل بی‌جان
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
?
راز مبهم
https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk
⭕️
عشق محبوس شده
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
?

8 months, 1 week ago

توجه کنید عزیزان#ادمین با شما صحبت میکنه
یکی از بهترین رمانایی که خوندم رو امروز می خوام بهتون معرفی کنم. این رمان
#تمام‌شده*❗️*

خلاصه این رمان جذاب وعاشقانه

ایران دختری که اهل جنوب کشوره و یه خانواده به شدت مذهبی و سخت گیری داره. از بچگی نشون کرده وسرعموش بوده و به شدت عاشقشه اما درست وقتی که تو یک قدمی ازدواج هستن و ایران می خواد عشقش رو با تقدیم دخترونگیش به پسرعموش ثابت کنه، پسرعموش میزنه زیر همه چی و ایران می مونه و یه بی آبرویی بزرگ و دخترونگی نداشته!
خانوادش برای سرپوش گذاشتن روی این بی آبرویی می خوان ایران رو به عقد پسر مذهبی و سرشناس یکی از اهالی شهر دربیارن بی خبر از اینکه ایران دیگه دختر نیست!
درست شب خاستگاری یه اتفاق عجیب می افته!
سر وکله مردی پیدا می شه که خانواده اون رو طرد کردند اما ایران برای سرپوش گذاشتن روی این بی آبرویی ناچارا دست رو مردی می ذاره هیچی ازش نمی دونه و نامزد داره!
با یک شرط اون مرد قبول می کنه ایران رو به عقد خودش در بیاره...شرطی که با قبولش از طرف ایران و به هم خوردن خاستگاری اون رو برای همیشه از خانوادش طرد و راهی غربتی می کنه که باید تنها اونجا زندگی کنه!

https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk

8 months, 2 weeks ago

- کی اینجا استخدامت کرده، دختر؟

خواستم از کنار دستش فرار کنم، اجازه نداد!
- با تواَم! میگم کی توو این مهدِ خراب‌شده رات داده؟

دستگیره در را محکم گرفته بود. راه فرار نداشتم.
- خودم داوطلب شدم!

برای کمک به بازنشسته‌های نیازمند.

نگاه نگرانم از خط اتوی شلوارش بالا آمد تا سینهٔ محکم مردانه. رفیق بچگی‌هایم حالا مردی جذاب و خوش‌قد و بالا شده بود!

کیان‌مهر سپهسالار… نماینده‌ی شورا! کم کسی نیست!
داد زد! بلند، با نفرت!
- از جون مادرم چی می‌خوای؟ واسه چی برگشتی؟
بغضم از بیچارگی‌ درون گلویم حجم گرفت‌.

- کیان… کیان منم دل‌‌آرا… همون دختری که دور از چشم بی‌نظیر خانوم از خونه براش آبنبات قیچی می‌دزدیدی و میآوردی…

در صورت بدون احساسش دنبال چه بودم؟!
آثاری از عشق بچگی‌هایم؟

- ببین من‌و دل‌آرا…!

احمقانه نبود که هنوز بعد سالها قلبم با شنیدن اسمم از زبانش، با درماندگی به سینه‌ام می‌کوبید؟

- نه من اون کیان سابقم، نه تو اون دل…ی…

صدایش لرزید. دلی در دهانش نچرخید، لب فشرد و دوباره جدی شد!

- چرا گورتون‌و از زندگی ما گم نمی‌کنین؟ چرا دست از سرمون برنمی‌دارین!

کلافه و بی‌هدف دستش را این طرف و آن طرف پرت می‌کرد.

- کیان تو چرا اینجوری شدی؟ من همون دلی‌ام… همون دلی دم کوچه منتظر می‌موند تا صدای دیلینگ‌دیلینگ دوچرخه‌ت…

– خفه‌ شو!
صدای بلندش می‌گفت فراموش نکرده‌.
قدمی سمتش برداشتم، نمی‌شد که من و تمام خاطرات گذشته را عین زباله در سطل آشغال بیندازد.

- من همونم، کیان!

دستی را که با بغض طرف شانه‌اش می‌بردم محکم پس زد.
مرد بود، زور بازوی او کجا و من دلسوخته کجا!

- برو گمشو! فقط گمشو!

دستم با ضرب به دیوار سنگی خورد، صدای قِرچِ انگشتانم تا انتهای راهرو رفت…

- کیان؟!
- گم شید! جفتتون… هم تو هم اون مادر صیغه‌ایت…

دستم را بغل گرفتم و دولّا شدم.
لب فشردم هق نزنم امّا اشکی از گوشه‌ی چشمم افتاد. نفهمیدم از درد دستم بود یا شکستن قلبم…

- اونجا چه خبره! دلی… دلی خوبی…

نعره‌ی مردانه‌ی آشنایی آمد و پشت‌بندش در با صدا باز شد وُ…

https://t.me/+w01xUcnZ8a4zNzJk
https://t.me/+w01xUcnZ8a4zNzJk

تا حالا دختر کابینت‌ساز دیدید؟
من دل‌آرا، اولین دختری شدم که پابه‌پای فؤاد با تخته و چوب کار می‌کردم.
چرا؟ چون یه مرد قوی و بانفوذ اجازه نمی‌داد هیچ‌جا کار پیدا کنم.
عشق قدیمی من، کیانمهر سپهسالار... هر جا که برای کار رفتم باعث شد سه‌سوت اخراج شم.
اما یه نفر تو کابینت‌سازی بهم کار داد: فؤاد....
سرش درد می‌کرد برای دعوا... لات نبود، لوتی بود.
نه از کیان می‌ترسید، نه از عاقبت کمک به من...
تا اینکه..
https://t.me/+w01xUcnZ8a4zNzJk

8 months, 2 weeks ago

#پارت‌۲۸۹

**-کِی‌ این صیغه کوفتی‌و تمومش می‌کنی بشم زن دائمت....

نف**س‌نفس می‌زند و صورتش هنوز غرق عرق است.غُر می‌زند:

-می‌خوای کوفتم کنی هرچی بهم دادی...!

یقه لباسم را مرتب می‌کنم تا بپوشانم کبودی‌های که روی تنم مُهر زده...تا بپوشانم خشونتش...

-بریم سر میز گفته بودم برات سوپرایز دارم !

با لبخند کجی نگاهم می‌کند و نگاهش سرتا پایم را دور می‌زند و روی یقه‌‌ام فوکوس می‌کند:

-من که غذام خوردم هرچی بود تو این تخت دادی...!

هیچ‌وقت حریف زبانش نمی‌شدم؛مخصوصا وقتی بی‌پرده به هرچیزی اشاره می‌کرد.زبان ریختم:

-لوس نشو دیگه بریم اونجا کلی زحمت کشیدم...!

بی‌توجه به جمله‌ام با خوشی عمیقی پلک باز و بسته می‌کند:

-چه زود لباس پوشیدی که...ترسیدی...؟!

-چرا نمیای بریم سوپرایزم‌و بهت بگم...!

دستش را جلو می‌آورد و صورتم را نوازش می‌کند:

-ببین عزیزم....سوپرایزت‌و بیار اینجا...باور کن الان نَسخَم و از همه مهمتر بلند شم خودت اذیت میشی...!

بلند می‌شوم.جواب آزمایش را زیر میز مخفی کرده‌بودم را بر می‌دارم و به اتاق می‌آیم.
چشم‌هایش بسته است و سِینه‌ برهنه‌اش تند بالا و پایین می‌رود.با همان چشمان بسته نجوا می‌کند:

-بدجور کنجکاوم کردی آهو....

چشم باز می‌کند و من برگه‌ایی که پشتم مخفی کرده‌ام را به سمتش می‌گیرم.بازش می‌کند و من امان نمی‌دهم با لبخند می‌گویم :

-داری بابا آهیل میشی...!

باورش نمی‌شود و سریع روی تخت می‌نشنید و من فکر می‌کنم از خوشحالی زبانش بند آمده.
طولی نمی‌کشد که سیبک گلویش تکان می‌خورد:

-چطور حامله‌ شدی...؟!

حواسم به او نیست.به حال و احوال دگرگونش...قلبم تندتر می‌زند.

-دلم می‌خواست ازت یه یادگاری بزرگ داشته باشم...خیلی وقت بود تو فکرش بودم...

چشم‌هایش سُرخ و غرق خون می‌شود و سریع از روی تخت پایین می‌رود و کلافه وسط اتاق می‌ایستاد و دستش مشت می‌شود:

-تو بیجا کردی...تو نمی‌دونستی که من تو رو نمی‌خوام...نکنه باورت شده زنمی‌ها....!

صدای شکستن قلبم را می‌شنوم.اما رحم نمی‌کند باز هم با بی‌رحمی به قلبم تاخت می‌زند و حواسش نیست که نفس هایم دارد می‌رود:

-امروز آخرین شب اون صیغه بود تصمیم داشتم تمدیدش کنم...

نیشخندی می‌زند و جنون‌آمیز سر تکان می‌دهد:

-اما با این وضعیت دیگه همه چی‌ تمومه...نمی‌خوامت...

غافل از اینکه روزگاری نه چندان دور پای خواستنش به میان می‌آید و من بزرگترین تاوان را با گرفتن بچه‌ایی که فکر می‌کردسقط شده از او می‌گرفتم...****https://t.me/+67vgFr42gEc2Y2Fk
https://t.me/+67vgFr42gEc2Y2Fk
https://t.me/+67vgFr42gEc2Y2Fk

10 months, 2 weeks ago

با خشم نگاهش کردم:

_ برای چی منو اوردی اینجا عوضی؟ برای چی منو دزدیدی؟!

خونسرد به سمتم آمد و بازویم را گرفت. تقلایم راه به جایی نبرد و به زور وادارم کرد روی تخت بشینم.
_ ولم کن!
زخم دستم تیر کشید که لبم را گزیدم. کنارم نشست و دستم را وارسی کرد!
پوزخندی زدم:

_ چیه؟ از شاهکارت راضی‌ای؟!

نگاه خیره‌اش را به من دوخت. خوب می‌دانست اشاره‌ام به همان روز دعوایش با کیان است. معرکه‌ای که کیان مقصر صد در صدش بود؛ اما این که چیزی را عوض نمی‌کرد. اون باز هم گناهکار بود!

https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0

_ نمی‌خواستم اینجوری شه!

_ مثل وقتی که ولم کردی؟ اون موقع هم نمیخواستی دلمو بشکنی... ولی مجبور شدی انتقام بگیری، نه؟!
در سکوت نگاهم کرد و هیچ نگفت. دردش عمیق‌تر از این حرف‌ها بود و درد من هم!

~~_ این بار قرار قربانی چی بشم هان؟ باز قراره انتقام چیو ازم بگیری؟!~~

جدی درون تخم چشمانم زل زد و بی‌حرف مچ دستم را بالا آورد و به لبش چسباند. قلبم ناگهان از بالای یک بلندی به زمین پرت شد انگار!
بوسه‌ای عمیق مهمان زخم دستم شد.
هنوز نگاهم نی‌کرد. لب زد:

_ این‌بار خودم میخوامت!??

سرش را نزدیک آورد و بوسه کوتاهی روی بینی‌ام کاشت. اما سرش را دور نکرد و در همان فاصله نزدیک به چشمانم زل زد:
_ این تازه شروعشه!??

https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 5 days ago