حمله را آغاز کردند(فتنه اکبر) :
💥با رمز وفاق،
💥راه مین مذاکره،
💥ایجاد شورای ۵ نفره
💥انتقال رهبری اپوزیسیون به آلمان،
💥موشک تورم و ناترازی،
💥فشار حداکثری ارباب و کد خدا
💥برگزاری جلسه برای همه ارکان حکومت
💥با پیوست اقتصادی : پیش به سوی دلار ۱۰۰ تومنی
💥با اتحاد ۷۸+۸۸+۹۸+۱۴۰۱+۱۴۰۳
✅اما کور خوانده اید مردم نمی گذارند، اسلام ، انقلاب ، امام جامعه و ظهور مولا را با این ترفندها از آنها سلب کنید، مگه ما از مردم غزه کمتریم

آخرالزمان اون جاییه که تن سگ و گربه لباس میپوشن اماخودشون برهنه میشن
یعنی سقوط انسان به مرتبه ای پست تر از حیوان#جهل

یه زمانی می‌گفتن: ایرانی‌ها آفتابه هم نمیتونن بسازن، الان همون مردم داروی گلاتیرامر استات (برای ام‌اس) رو تولید کردن که توی دنیا مشتری داره.
اینم کار خودمونه!

#پیشرفت_پزشکی

"عهد ابراهیم"
آخرین مستند انتخاباتی سید ابراهیم رئیسی که قرار بود برای انتخابات ١۴٠۴ پخش شود.

دلم برای رئیسی سوخت?

?حملات عصرگاهی در بقاع تاکنون ...

?شهر بعلبک، ناحیه الشعب
? بازلیا
?خلیج هوش
? ساحل تاریا
? عجله کن
?مجدالون
? دورس (مرکز دفاع غیرنظامی)
? شمستر * بودای الحافیر
? تاالبایا چتائورا بالا
? قصرنابا
? اقیانوس فلاوی

حدود غروب بود که تماس گرفتن چهار نفر با هم بیاد بالا اولین کسی بودم که فورا بلند شدم قرار بود شب بریم و کمک کنیم که اون ارتفاع برا شب عملیات حفظ بشه، ساعت نه ونیم شب بود که به طرف سنگر یکی از بچه ها به نام مهدی مولانیا رفتم،دو کیلومتر با روستا های عراق فاصله داشتیم این مسیر کاملا جنگ بود شب پیش بینی می شد که نیروی پژاک حمله کنن و همه ی بچه ها دور تپه تقسیم شدن بودن حدودا ساعت 2 بود که دیدیم حدودا 10-15 از نیروی پژاک حمله کردن اما بچه ها متوجه نشده بودن عمدا شب رو برا حمله انتخاب کرده بودند که تاریک باشه اما من و مهدی اونا خداشکر رو دیدیم وگرنه وضعیت خیلی خراب میشد و بچه ها اسیر را می کردند من و مهدی به رگبار بستیم اونا در اون درگیری من تیر به چشمم خوردو مهدی تیر به سینه و گردنش دوتامون آسمونی شدیم

به ائمه اطهار بخصوص امام حسين (ع) و امام زمان (ع) ارادت خاصي داشتم وقتي بچه بودم ماه محرم در هيئت به عزاداران آب مي دادم اين کار را خيلي دوست داشتم زنجير زدن را هم دوست داشتم و از همان کودکي در دسته هاي زنجير زني شرکت میکردم بيشتر وقتم را با خانواده مي گذراندم با اين وجود از محيط بيرون غافل نبودم ودوستان زيادي داشتم. به فکر همه اعضاي خانواده بودم طوري که همه مشکلاتشان را با من درميان مي گذاشتند حتي مادر و پدرم يکي از مهمترين دغدغه هاي زندگي ام ولايت فقيه بود. حضرت آقا را خيلي دوست داشتم. از زماني که وارد دانشکده افسري شدم آرزويم اين بود که بتواند در محضر ايشان رژه روم و ايشان را از نزديک ببينم وبالاخره در سال 87 که حضرت آقا به شيراز آمدند به آرزويم رسيدم

*⭕️صبح امروز، دولت اسپانیا از پهلوگیری دو کشتی وارد شده از نیویورک که حامل سلاح و تجهیزات نظامی به اسرائیل هستند در بنادر این کشور جلوگیری کرد.*