غم تو با همه ی خلق سازگارم کرد
شکست آینه و نقش بی شمارم کرد

چو زخم تیشه ی فرهاد روی سینه ی کوه
غمت برای ابد راز ماندگارم کرد

به لطف بوسه ی سرخ تو ، مستی چشمت
میان معرکه یک عمر هوشیارم کرد

به شوق گرچه چو فوّاره سر بلند شدم
دوباره جاذبه ی خاک شرمسارم کرد

دلیل خلقت من دیدن دو چشم تو بود
اگر چه دیدم و چشمت به غم دچارم کردم

مهدی مظاهری

@mahdi_mazaheri

"انسان"
.
دکمه های پیراهنم را
اشتباه بستم
کفش هایم را
اشتباه پوشیدم
و نشانی خانه را
گم کردم
.
حالا می توانم
در خیابانی شلوغ
بلند بلند گریه کنم...
.
شاید بعد از بیست سال
دوباره کسی
در برابر من بایستد
و با لبخند بگوید:
«گریه نکن پسرم
مادرت
هر جا که باشد
بر می گردد»
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri

"انسان"
.
وقتی
می پنداری عاشقی
دیگر
عاشق نیستی...

مرز ها
تا زمانی هستند
که از آن ها
رد نشده باشی....!!!
.
#مهدی_مظاهری
#تغییر_تمدن
⬇⚘⬇⚘⬇
@mahdi_mazaheri

سختی در پیله جان کندن به آسانی گذشت
گریه پروانه از دیوار سیمانی گذشت
.
من یقین دارم به روز وصل ای درد فراق
روزگاری که مرا می شد برنجانی گذشت
.
بعد از این هنگامه شادی ست ای غم، روزگار
یا نمی داند گذشتی یا نمی دانی گذشت
.
ماه پنهان در حجاب ابرها گیسو گشود
کار دلهای پریشان از پریشانی گذشت
.
شوق حج ناتمامی در طوافم تازه شد
هفت بار از خاطرم این فکر نورانی گذشت
.
وای از تردید و داد از شک و فریاد از درنگ
فرصت پاسخ به آن لبخند ربانی گذشت
.
حرف دشمن از زبان دوستان آمد به گوش
کس نمی داند چه بر یار خراسانی گذشت
.
#مهدی_مظاهری
????
@mahdi_mazaheri

شور دریا به سرش بود و به مرداب رسید
بی سبب رود …در این راه پر از سنگ دوید

صحبت از سرو بلندی ست که افتاده به خاک
به زمین خورده ام ای خلق… به دادم برسید

ای رقیبان من؛ اینقدر وفا چیزی نیست
پیش او … نامی از این بی سر و پا هم ببرید

خواب دیدم که به من می نگری… اما… آه
سنگ زد دستی و خواب از سر آیینه پرید

بوسه زد بر تن بی جان من آخر لب تو
نوشداروی تو ای عشق کمی دیر رسید…

عالمی از تو مکدر شده … از خویش بپرس
چه کسی در همه ی آینه ها… آه کشید!

مهدی مظاهری
۱۴۰۰/۹/۳۰
#نوسروده

@mahdi_mazaheri

انّ فی ذلک لایةً و ما کانَ اکثرُ همْ مومنینَ
و انّ ربّک لهُوَ الْعزیزُ الْرّحیمَ (شعرآ_ ۸و۹)

آهیم که از دیده ی نا اهل نهانیم
هیچیم و به ما هر چه بگویند همانیم

پندار وجودیم و در این عالم پر نقش
آیینه ی وهمیم ، خیالیم ، گمانیم

با مرده ی دل زنده … غم مرگ و بقا نیست
آرام تر از این و پریشان تر از آنیم

گر منتظر دیدن جان دادن مایید
باشید… که مانیز خود از منتظرانیم

این پرده نیفتاد، که این خلق ببینند
ما بیش تر از خویش بر آن ها نگرانیم

دستور عذاب آمده ای قوم … دریغا
ما آمده بودیم شما را برهانیم !

۱۴۰۱/۳/۲۲
مهدی مظاهری

@mahdi_mazaheri

"جنگ"
.
دیروز
کتابی به دستم رسید
سرشار از نعره های خشم و وحشت عربی
عربی و عثمانی
و سرشار از چکاچک شمشیر های رومی
رومی و ایرانی
.
یعنی این همه قرن جدال
در یک کتاب ساکت خلاصه می شود!
.
یعنی فریاد های ما
تنها
روزی سطری از کتابی خواهد بود
که خود
هرگز آن را نخواهیم خواند!
.
ای کاش انسان
به جای فتح سرزمین ها
به تسخیر دلهایی فکر می کرد
که جاودانکی اش را
مورخان محدود نمی کنند.
.
#مهدی_مظاهری
#تغییر_تمدن
⚘⬇⚘⬇⚘
@mahdi_mazaheri

"حکم"
.
آن گونه که دانه های انگور...
.
.
کدام حمله ی هولناک
یا کدام نبرد؟!
این همه سر را
در کنار یکدیگر چیده است
این همه خوشه
بازتاب کدامین جنگ در تاریخ است!؟
قدری زیاده روی کرده ام!!؟
ببخشای!
اگر به هنگام مستی
اندیشمندم
به هنگام دیدار
سرمست.
.
#مهدی_مظاهری
#عاشقانه_های_قیامت
⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri

"بی دوران"
.
فرض کن
صد سال پیش
پرنده ای
پیش از پرواز
یخ زده باشد و
امروز
ناگهان
دوباره به زندگی برگردد و
خود را
در چاله ی ریل قطاری
پیدا کند
که با چراغی روشن
به سمت او می آید!!
.
این
یعنی بی دورانی
.
وقتی از تاریخ بیرونی
فرقی نمی کند
امروز
گذشته
یا هنوز نیامده ست!
.

« مرا ببخش دخترم»
به دنیایی آمده ای
که تقویم ها
در آن
تکرار می شوند...
امیدوارم
وقتی خود را
پیدا کردی
برای گریختن
فرصت داشته باشی!!!
.

#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri

"جنگ"
.
در های قلعه
باز شد
هدیه ی دشمن
اسبی چوبی بود
برای پادشاهی مغرور
که فکر می کرد
پیروزی
به تدبیر است
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri