دوستان به اکتبر خوش اومدید.
یک ماه وقت داریم فال این لاو بشیم‌.

همه ازم توقع دارن. این منو آروم آروم میکشه.

Hey everyone it's my birthday??

یه شب خوب و آروم به من نیومده.

هر جا که هستی باش. جایی که من هستم روزها تاریک و شبها تاریک تر است.
جایی که من هستم هوا گرم و آدمها سرد هستند. اینجا نه عشق است نه محبت نه نفرت نه لبخند. جایی که تو هستی را نمیدانم اما اینجا که من هستم ، جهنم است.
هرگز به اینجا نیا و همان جا که هستی بمان. جایت خوب است و بهتر هم میشود. اما جایی که من هستم رها شده و بین آشغال های غیر قابل بازیافت در حال فراموش شدن است.
چیزهای قشنگی اینجا نیست. قبلا که اینجا بودی باز میشد گفت یک چیز زیبا هنوز وجود دارد. اما حالا که رفته ای زشتی ها حمله کرده اند. تو رفتی و بهتر است دیگر برنگردی.
جایی که تو رفته ای حتما زیباتر از جاییست که من اسیرش شده ام.
تاریکی اطراف این سرزمین غم زده را گرفته و هیچکس هیچکاری نمیکند.
مردم ساکن این زمین غم را یاد گرفته اند. مردم زمینِ تو را نمیدانم.
داستان های زیادی در این سرزمین است. داستان هایی که اگر بخواهم برایت تعریف کنم شبیه قصه ی هزار و یک شب شهرزاد میشود. شاید به دو هزار شب هم برسد.
اما بجز داستان چیز قابل توجهی در اینجا که من هستم پیدا نمیشود.
آنجا که تو هستی هر جا که باشد قشنگتر از اینجاست که من هستم. پس بمان و برنگرد.

امسال فقط درد زایمان نکشیدم.

من همین شب عیدی میرم اینجا نمیمونم.

امشب میخوام بنویسم که یادم بمونه.
اینکه امسال و چندسالی که سالم نبود و خودم نبودم ، کیا بودن و خواستن که باشن.

سوین.
تو سر خط داستان دوستی زندگی منی. همون داستانی که میتونم در شروعش بگم "یکی بود و اون یکی هم بود". تو شخصیت اصلی داستانی بودی که سیاه بود. از اون شخصیت هایی که نورِ داستانه. از اونایی که با خودم میگم باید برای اینم که شده داستان رو تموم کنم. ولی نمیخوام داستانم با تو تموم شه. میخوام ته داستان مشخص نشه و تو همیشه باشی. به رویاهات برس و بدون که خالق زیباترین رویاهای جهانی.

سلین.
تو همیشه بودی. حتی اگه دلت اینجا نبود. روزِ تو نبود ولی میخواستی روز منو بسازی. چون تو همینی. میخوای همه چیو برای همه مرتب بچینی حتی اگه خودت بهم ریخته ای. تو همیشه مرتب کردی. ذهنمو ، زندگیمو ، افکارمو ، خودمو. وقتی مرتب کردی ، منت نزاشتی. بغلم کردی و گفتی که به زندگیم بچسبم. و من میخوام به زندگی ای که تو توشی ، بچسبم و ازش دست نکشم.

لعیا.
نمیدونم میخونی یا نه. میبینی یا نه. ولی تو بودی. حتی وقتایی که من نبودم و ازت فرار میکردم. تو بودی و میخواستی که خوب باشم. تو پاک ترین کسی هستی که دیدم و ببخش اگه نیستم و اگه دورم و اگه ولت کردم و رفتم. قول میدم امسال منو توی روز تولدت ببینی.

نسترن.
تو آدمی هستی که بهم میگی برو دنیارو بگیر چون دنیا مال توعه. فکر کنم راست میگی. وقتی با توام دنیا مال منه. تو یادم دادی که تنهایی همیشگی نیست و تو همیشگی هستی. تو هستی و این خوب و شیرینه. پس همیشه باش و زندگی رو شیرین کن رکس لپیس بزرگ.

سارا.
گفتن ازت سخته. تو مهربون و خیرخواه و پاکی. چیزی که من نیستم. اینقدر خوبی که من یادم نمیاد اخرین بار کی ازت ناراحت بودم. زندگی رو بچسب زیبای من و بدون که آینده منتظرته و باید خودتو بهش برسونی.

پرنیا.
دوست خوشگلم. امسال غمگین بودی و روزای سختی رو گذروندی. ولی باید بدونی که قلب مهربون و پاکت به دادت میرسه و تورو از سیاهی نجات میده. قلب تو یه نوره. نوری که باید ازش محافظت کنی. یک روزی ، یک جایی زندگیت میشه همون که میخوای. قول میدم.

الکس.
بلوط ساکت و نازم. امیدوارم به استرالیا سفر کنی و به آرزوی بلوط شدنت برسی. تو اینقدر صاف و صادقی که نمیدونم باید برای توصیفت چیبگم و چیکار کنم. فقط میدونم یک روزی توی ورزشگاه دارم برای یک فوتبالیست زن خوش استایل ، عربده میزنم و منتظرم که دروازه رو باز کنه.
1402-