𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks ago
دختر من به شدت عاشق حموم و آب بازیه و ما هیچ چالشی نداشتیم.چند وقت قبل بدون دلیل مشخصی برای شستن سرش مقاومت میکرد.منم دیدم اصلا تو شرایطی نیست که بخوام قانعش کنم و حتی بهش اطمینان بدم که مراقبشم یه کم صبر کردم و اجازه دادم با توپای تو تشت بازی کنه و از فاز…
📍دسترسی سریع:
سلام 😊
عطیه هستم ۳۲ ساله✋
پزشک عمومی و مامان یه دختر ۴ ساله
۴ ساله که در زمینه تغذیه اطفال کار و مطالعه میکنم
(نظام پزشکی: ۱۷۵۶۳۵)
📍لیست مطالب پرکاربرد:
مسائل مربوط به تغذیه:
#شیرمحلی (نحوه صحیح جوشاندن)
#شیرگاو (دلیل ممنوعیت زیر یک سال)
#آبمیوه (چرا حتی ارگانیکش نوشیدنی چندان سالمی نیست؟)
#تجربه (تجربه های من از چالش های غذایی دخترم)
مسائل تربیتی و غیره:
#نکات_چالش_کم_کن (یکی از جذاب موضوعات از نگاه مخاطب)
#نوزاد (چرا نباید دستکش دست نوزاد بکنیم؟)
#دیفن_هیدرامین (دلیل ممنوعیت زیر دو سال)
کانال روزنوشته:
دوستان ممنونم از اعتماد و همراهیتون❤️
تا ۴۸ ساعت آینده لایسنس ها براتون پیامک میشه
اگر نشد برای پیگیری به آیدی پشتیبانی پیام بدید👇🏻
@Drmz_sup
از کانال روز نوشته هام????
@atiemohamadzade
کلاسم شیش ساعت طول کشید و من همشو تو
اتاق بودم.
حورا با باباش سرگرم بود اما خب چند بار اومد پیش من.
انگار دلش تنگ شده بود. کلاس برام خیلی خیلی مهم و سنگین بود. حتی یک جمله رو نمیخواستم که از دست بدم.بنابراین چه با گفتار چه با رفتار حورا رو از خودم روندم و یک بارش که رفتار نسبتا تندی داشتم به این فکر کردم که «عطیه چجوریاس که عذاب وجدان نمیگیری؟»
کلاس تموم شد.
از اتاق اومدم بیرون.
مسواک زدیم و رفتیم که بخوابیم.
کنارش دراز کشیدم و بهش گفتم: «میشه یه کوچولو دیرتر بخوابی یه کم باهم حرف بزنیم؟»
گفتم: «آخه امشب کلاسم خیلی طولانی شد، کم باهمدیگه حرف زدیم.»
یادم نمیاد ازکجا شروع کردیم که رسیدیم به حرکت ابرا به وسیله باد!
و اینکه اگه بتونیم سوارشون شیم میریم شهرای دیگه!
دیگه از جزئیات گفتگومون چیزی نمیگم. مثلا اینکه اگه جیشمون بگیره چی به سر مردم اون شهر میاد ?
یهو به خودم اومدم دیدم دوتایی غش کردیم از خنده.
بوسیدمش و گفتم ببخشید که بهت گفتم از اتاق برو بیرون آخه کلاسم خیلی برام مهم بود.
خندید اما چشاش سنگین شده بود.
گفت میشه ماساژم بدی؟
ماساژش دادم و خوابید.
حالا دیگه فکر میکنم میدونم که چرا در رابطه با دخترم عذاب وجدان نمیگیرم!
چون سعی میکنم گند نزنم و اگه گند زدم جبران میکنم!
آره همینه.
فکر میکنم کیفیت زندگی مارو گند زدن هامون پایین نمیاره، جبران نکردن هامون پایین میاره...
آخ که چقدر مدیونتم من!
۱۴۰۳/۰۴/۰۹
+لقمــــه ؟!
_بعله؟
+دوستت توی شکم منه، میخوای بری پیشش؟
_کو؟من دوستمو نمیبینم!
+الان میخورمت میبینیش تو شکم منه!
_چطوری میتونم برم تو شکمت؟
+اول باید بجومت!
و...
لقمه سومو که خورد با خودم گفتم عطیه!
بازی!
یادت رفته چقدر از این برگ برنده برای مامانا حرف زدی؟!
یادت رفته تاحالا تو موقعیت های پرفشار چقدر از خواسته هات رو از زبون اشیا بیان کردی و دخترت بدون این که گارد بگیره پذیرفته، چون طرف حسابش تو نبودی و اون شئ بوده؟
یادت میاد اون شب خوابش میومد و نمیخواست مسواک بزنه، یهو رفتی تو نقش مسواک و از تو دستشویی صداش زدی و دخترت چشاش برق زد؟!
یادت میاد تو مسافرت بادبزن خاکستری خریدی و وسط جاده شروع کرد به گریه که برگردیم صورتیشو بخریم؟
یادته همه زور زدن هات برای قانع کردنش بی فایده بود تا اینکه شدی زبونِ بادبزن و چند دقیقه بعد دخترت قهقهه میزد؟!
الانم وقت خلاقیت به خرج دادنه...
یه لقمه کوچیک الویه درست کردم و با صدای نازک تر از لقمه کره عسل گفتم:
_«ببخشید شما حورا جون هستی؟»
+بله!
_من لقمه الویه هستم، منم اجازه دارم مثل لقمه کره عسل برم تو شکم شما؟
یه کم فکر کرد...
قبل اینکه جوابی بده گفتم:
_اگه منو دوست نداری اشکالی نداره ها
ناراحت نمیشم
انگار خیالش راحت شد که تحت فشار نیست
گفت:
+ نه نه امتحان میکنم اگه خوشمزه نبودی دیگه دوستاتو تو شکمم راه نمیدم
_بااااشه ممنونم ?
لقمه اول، دوم، سوم، چهارم، بیستم...?
(البته نمیشمردم اما مطمئنم به بیست تا رسید)
باورم نمیشد
دخترم با خوشحالی و بدون کوچکترین فشاری یکی یکی لقمه هارو میخورد و هیچ اثری از ناراحتی یا بی اشتهایی توی چهره اش نبود.
کار به جایی رسید که خسته شدم و از زبون لقمه ازش پرسیدم:
_هنوز تو شکمت جا داری؟!
میخوای منو بعدا بخوری؟?
+نه، دوستات منتظرتن که بری باهاشون سرسره بازی کنی، اونجا چای هم هست، روی زمین ریخته میتونین بخورین?
(به همین برکت قسم)
سرتونو درد نیارم
دخترم تو یک وعده به اندازه کل غذایی که این دو هفته خورده بود رو با میل و رغبت خودش و بدون کوچیکترین اصرار مستقیم یا غیرمستقیم خورد!
تو دلم گفتم ای دل غافل!
نکنه از یک جایی به بعد همه اون اعتراض کردنا، همه خوراکی خواستنا، همه غذا نخواستنا، همه اون اه اه و پیف پیف کردنا بعد خوردن اولین لقمه، برای محک زدن تو بوده!
برای دیدن واکنشت و اطمینان به اینکه مامان مثل گذشته هست یا نه!
محک زدن اینکه من هنوزم مثل قبل برای مامان دوست داشتنی هستم یا میزان دوست داشته شدنم بستگی به کیفیت غذا خوردنم داره...
افکار با سرعت حرکت نور توی سرم میچرخیدن و من حیرت زده بودم...
حیرت زده از یادآوری اینکه، برای حل یک مشکل، اول باید مشکل رو شناسایی کرد!
حیرت زده از اهمیت رابطه سالم والدین و فرزند و تأثیرش حتی روی اشتها!
اهمیت پرهیز از وارد شدن به جنگ قدرت...
اهمیت تزریق خلاقیت به دنیای مادری....
اهمیت سکوت، اون جایی که هر توضیحی فقط کارو خراب تر میکنه!
اهمیت آرامش مادر بعنوان بزرگترین پناه روی کره زمین برای یک طفل معصوم...
و اهمیت بازی، اهمیت بازی، اهمیت بازی...
چه برگ برنده ای داریم ما مامان های بچه های زیر سن مدرسه
آره بچه داری میتونه سراسر رشد باشه اگه بدونی چیزی به اسم تربیت فرزند نداریم، هرچی که هست تربیت خوده...
? دکتر عطیه محمدزاده
مدرس دوره طرز تهیه کودک خوش غذا
نظام پزشکی:
۱۷۵۶۳۵
(اینکه بازی وسط غذا خوردن مجازه یا نه و اگه آره چه تبصره هایی داره رو تو یک فایل صوتی ضبط میکنم)
ما دو هفته بسیار سخت رو پشت سر گذاشتیم،
دو هفته ای که دختر چهار ساله من تقریبا فقط میوه و مایعات خورد و حجم غذایی که در کل این مدت خورده به یک بشقاب کوچیک هم نمیرسید...
خب ما هم مثل بقیه، دوره های بدغذایی فیزیولوژیکِ یک تا پنج سالگی رو چندین بار تجربه کرده بودیم و همیشه برام عادی بود اما انگار این بار با بقیه وقتها فرق داشت.
دختر من که ذائقه جسوری داشت و از همون ۶ ماهگی سعی کرده بودم رابطه خوبی با غذا داشته باشه، حالا فقط کم اشتها نشده بود، بلکه با دیدن غذا اعتراض میکرد و با خشم خیلی زیادی میگفت: من غذا نمیخورم و خوراکی میخوام (یعنی چیزهایی که تو میان وعده خورده میشن مثل میوه و شیرموز و بیسکوییت و...)
اگر هم حاضر میشد یه قاشق مرباخوری تست کنه به بافت یا مزه اش اعتراض میکرد!
یک بار حتی لقمه نون و پنیر و گردو که همیشه عاشقش بود رو گفت تلخه! و من شک کردم که نکنه اون مریضی کرونا بوده که الان بوها و مزه هارو داره جور دیگه ای درک میکنه.
تا حدود ده روز، من در برابر این قضیه ریلکس بودم و میگفتم «خب با بی اشتهایی بعد بیماری طرفیم، احتمالا توی یکی از دست انداز های رشدی هم قرار گرفتیم. پس جای نگرانی نیست. کم کم عبور میکنیم»
اما هرچی گذشت دیدم وضعیت انگار قرار نیست بهتر بشه، هر غذایی که درست میکردم دخترم اعتراض میکرد و میگفت نمیخورم!
و کم کم سر و کله رفتارهای غلط من داشت پیدا میشد.
همون هایی که به مامانا میگم انجام ندین و تو دوره های بی اشتهایی قبلی واقعا جلوی خودمو میگرفتم که انجام ندم.
مثلا دخترم بیدار میشد، میدید دارم صبحونه آماده میکنم، داد میزد و میگفت من خوراکی میخوام غذا نمیخوام!
به خودم اومدم دیدم منی که تو این چهار سال با وجود دوره های بی اشتهایی مکرر، بهش نگفته بودم اگه غذا نخوری بزرگ نمیشی دارم دقیقا همین جمله رو میگم...
دیدم منی که به همه میگم غذاهارو به دو دسته مفید و مضر تقسیم بندی نکنین دارم بهش میگم مرغ از بیسکوئیت بهتره!
دیدم منی که از دست نخورده موندنِ بشقاب دخترم توی مهمونی یا دوران بیماری، مضطرب نمیشدم و عین خیالم نبود، حالا توی هر وعده انگار کلافه و عصبی ام...
مشارکت دادنش تو تهیه غذا، فاصله گذاری بین وعده ها، افزایش فعالیت فیزیکی و ... هم انگار هیچ اثری نداشت.
دقت کردم دیدم این مسأله انگار روی رابطه مون هم اثر گذاشته، بیشتر باهم بحث میکردیم، بیشتر به هم گیر میدادیم، کمتر با هم میخندیدیم و تو یک کلام انگار وارد جنگ قدرت شده بودیم...
انگار دیگه حتی ظرفیت مدیریت چالش های غیرمرتبط با غدا خوردن رو نداشتم.
امروز صبح که داشتم به این موضوع فکر میکردم، یکهو با خودم گفتم عطیه نکنه اصلا مسأله همینه؟!
نکنه این جنگ قدرتی که واردش شدی باعث شده باشه، یک بی اشتهایی سه چهار روزه این همه طول بکشه؟
یاد اون اسلاید دوره طرز تهیه کودک خوش غذا افتادم که به مامانا میگفتم «والدین بالای ۹۰ درصد موارد علت اصلی بدغذایی کودک نیستند اما میتونن دوره های بدغذایی رایج کودک رو کوتاه تر یا طولانی تر کنن!»
نمیتونستم باور کنم که این اتفاق داره برای خودمون میفته!
اما ته دلم یه امیدی هم بود که شاید علت مشکلو پیدا کرده باشم!
شاید اگه من دیگه اون کلافگیمو نشون ندم و رفتار تکانشی (بدون فکر) نداشته باشم زودتر از این دوران عبور کنیم...
دخترم بیدار شد.
اومد توی آشپزخونه و دید دارم نون از توی فریزر برمیدارم، اخماش رفت توی هم و با همون لحن همیشگیِ این دو هفته اش، محکم گفت: «خوراکی!»
حالا دیگه به این آگاه بودم که چه جمله هایی رو نباید بگم!
لبخند زدم، بوسیدمش و فقط گفتم صبح بخیر
(سخت بود خیلی)
در یخچالو باز کردم
یکهو گفت کره عسل بده!
یک لحظه خوشحال شدم اما عطیه کمال گرا اومد بگه:
«بعد این همه غذا نخوردن کره عسل ؟!
همش قند و چربی؟
دریغ از چهار گرم پروتئین
بیا الویه رو انتخاب کن که از شب قبل مونده...»
اما لال شدم و گفتم تو کره عسل انتخاب کردی؟
باشه منم الویه رو انتخاب میکنم
هردو رو از یخچال آوردم بیرون و سفره رو پهن کردیم
اولین لقمه رو خورد
منتظر بودم که طبق معمولِ دوهفته گذشته، بعد دومین لقمه بگه بسه دیگه سیر شدم...
یکهو یادم اومد قبل تر ها وقتی بی اشتها میشد و حاضر نمیشد سر سفره بشینه، یه بازی ای میکردیم که خیلی دوسش داشت و اونم حرف زدن با لقمه ها بود.
پس صدامو نازک کردم و شروع کردم به حرف زدن از زبون لقمه ها...
بهش گفتم:
سلام، من لقمه کره عسل هستم اجازه هست برم توی شکم شما؟
دخترمم با اشتیاق همراه شد.
بهشون گفت:
+آره من تو شکمم قصر بادی و ترامپولین دارم? میخوای ببینی؟
_آره آره دوست دارم چطوری باید برم تو شکمت؟
+از اینجا، آسانسور اینجاست...
(دهنشو باز کرد)
لقمه بعدی رو درست کردم
دخترم شروع کرد:
ادامه??
@mamanatie
وسط جاده شروع کرد به جیغ و داد که «ماژیک صورتی میخوام»
و من فکر کردم که بچه داری میتونه سراسر رشد باشه اگه بجای اینکه بگی «اینجا مغازه ماژیک فروشی نیست»، بگی «خرید ماژیک الان تو برنامه مون نیست»
و عواقب این انتخابتو بپذیری و از حرفت کوتاه نیای.
عواقبش اینه که اون گریه میکنه، جیغ میزنه و نهایت زورشو میزنه که تسلیمت کنه و....
اینجاش سخته...
اینجاش که تو سعی میکنی خفه شی و نگی «دیگه نمیایم مسافرت»
نگی «دختر بی ادب»
نگی «اعصابمونو بهم ریختی»
تحقیر نکنی، تهدید نکنی، باج ندی...
و بجاش صبورانه حرفتو تکرار کنی:
«خرید ماژیک الان تو برنامه مون نیست»
کم کم مطمئن میشه جیغ و داد این بارم راه به جایی نمیبره، پس سکوت میکنه اما غمگینه (هربار که به این نتیجه برسه جیغ و داد منجر به پیروزی نمیشه احتمالا دفعات بعد زودتر قائله ختم میشه)
حالا کم کم سعی میکنی گفتگو رو درباره هرچیزی که به ذهنت میرسه باهاش شروع کنی که مطمئن بشه هنوزم پیش مامان و بابا دوست داشتنی و مهمه حتی وقتی براش ماژیک نمیخرن...
چند دقیقه بعد یه توت فرنگی بزرگو گاز میزنه و از ته دل میخنده
و تو یه نفس عمیق میکشی که بالاخره تموم شد و تونستی گند نزنی
تموم شد و تونستی از عزت نفس بچه مراقبت کنی
تموم شد ولی مطمئنا این اولین بار نبوده و آخرین بار نیست...
آره رشد میتونه اینجاها اتفاق بیفته
اینجاها که له میشی که کار درستو انجام بدی
له میشی که حرف درستو بزنی نه حرفی که دلتو خنک میکنه!
✅رابطه کودک با هله هوله چطور باید باشه؟
? درباره خوراکی های سالم و ناسالم چطور با کودک صحبت کنیم؟
? این محتوا از دوره طرز تهیه کودک خوش غذا «۲» برداشته شده
?اطلاعات بیشتر ??
https://t.me/mamanatie/461
???ثبت نام:
@blwhelp
? سرفصلهای دوره طرز تهیه کودک خوش غذا «۲»
? ویژه بچه های ۱ تا ۶ سال
? آشنایی با پیچیدگی های غذا خوردن
? اهمیت تغذیه دوران کودکی
? سوء تغذیه چیست؟
? تغییرات مختلف کودکان بعد از یک سالگی
? ۳ حقیقت بسیار مهم درباره غذاخوردن نوپایان که نگرشتان را دگرگون میکند
? آشنایی کامل با بدغذایی
? بدغذایی چی نیست؟
? بدغذایی چی هست؟
? انواع بدغذایی
? علایم بدغذایی
? دلایل بدغذایی
(مفصل درباره همه دلایل بدغذایی از جمله sensory processing disorder یعنی اختلال پردازش حسی صحبت کردم)
? پیشگیری
? درمان
*?آشنایی با وظایف والدین و کودکان در تغذیه کودکان
*? اشتباهات رایج والدین در تغذیه کودکان
? تکنیک های افزایش اعتماد، اشتیاق و اشتهای کودکان به غذا
? معرفی ۴ سبک مختلف فرزندپروری و ارتباطش با تغذیه کودکان
? نحوه چینش بشقاب سالم
(چقدر کربوهیدرات چقدر پروتئین چقدر سبزیجات و...)**
?پاسخ به سوالات:
? وزنگیری نرمال بعد یک سالگی به چه صورته؟
? چرا بچه ها کم غذا میخورن؟
? شربت های اشتها آور توش چی داره؟ آیا واقعا موثرن؟
? چند نکته برای وزنگیری بهتر
? چند نکته برای رشد قدی بهتر
? با بچه ای که نمیاد بشینه سر سفره چیکار کنیم؟
? با بچه ای که میوه نمیخوره چیکار کنیم؟
? با بچه ای که شیر نمیخوره چیکار کنیم؟
? بچه ها بعد از یک سالگی چقدر شیر نیاز دارن؟
? میان وعده چی بدیم؟ چطوری بدیم؟
? همه چیز درباره صبحونه
? چطور بدون فشار کاری کنیم که کودک غذایی که حذف کرده رو بپذیره؟
? با بی اشتهایی دوران بیماری چه کنیم؟
? رابطه کودک با هله هوله ها چطور باید باشه؟
? آیا لازمه درباره غذاها (سالم و ناسالم) با کودک صحبت کنیم؟
? مکمل های مورد نیاز کودکان بالای یک سال در ایران
و....
? نوع دوره: آفلاین
بصورت ویدئو و پادکست
? بستر برگزاری: کانال خصوصی تلگرام
مجموع زمان ویدئوها و پادکست ها:
حداقل ۵ ساعت
(بسته به سوالات شما ممکنه اضافه بشه)
? مهلت استفاده از محتوا: نامحدود
✔️ هزینه ثبت نام زودهنگام:
تا عید نوروز ۶۸۰ هزار تومان
(به مناسبت اولین برگزاری)
بعد از این زمان
۹۵۰ هزار تومان
? هدیه دوره
خلاصه صوتی کتاب بینظیر «کودک و حد و مرزهایش»
ضبط شده توسط خودم
? مدرس
دکتر عطیه محمدزاده
نظام پزشکی: ۱۷۵۶۳۵
???ثبت نام
@blwhelp
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks ago