?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 5 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month ago
:
مرشد عزیز، آیا انسان میتواند در این دنیای حیلهگر بدون حیلهگری زندگی کند؟
پاسخ :
آناهاتو Anahato؛ دنیا حیلهگر است
زیرا شما حیلهگر هستید،
نه برعکس.
چنین نیست که تو حیلهگر هستی، چون دنیا حیلهگر است. دنیا چیزی جز تو نیست.
دنیا تو هستی ...
تو دنیا خودت را فرافکن میکنی
و بااینکه دنیا حیلهگر است
با حیلهگر بودنت چه به دست خواهی آورد؟
بااینکه دنیا حیلهگر است
اگر تو معصوم و ساده باشی چه چیز از دست خواهی داد؟
با سادهبودن هیچ ارزش واقعی نمیتواند از دست برود
درواقع، با ساده و معصوم بودن ارزشهای واقعی به دست میآیند
آری، با حیلهگری میتوانی به قدرت، پول و اعتبار اجتماعی برسی، ولی چه فایده از رسیدن به تمام اینها؟
مرگ همهچیز را از تو خواهد ربود
آیا نمیتوانی مردمانی را که قدرتمند هستند ببینی؟
آیا شادمان هستند؟
آیا هیچ خوشی و سروری در زندگیشان میبینی؟
آیا نمیتوانی مردمان ثروتمند را ببینی؟ آنان یک زندگی سگی دارند، کاملاً در رنج و مصیبت زندگی میکنند!
اسکندر کبیر به دیوژن گفت:
“اگر باردیگر زندگی کنم، دوست ندارم اسکندر باشم. دوست دارم دیوژن باشم.”
دیوژن عارفی بود که برهنه زندگی میکرد؛ هیچ چیز نداشت، حتی یک کاسه گدایی هم نداشت. بودا دست کم یک کاسه گدایی داشت؛ دیوژن مطلقاً هیچ چیز مادّّی نداشت.
او قبلاً یک کاسه گدایی داشت، ولی یک روز سگی را دید که آب میخورد و روی این منظره مراقبه کرد و با خود فکر کرد، “اگر یک سگ بتواند بدون کاسه گدایی زندگی کند، آیا من نمیتوانم بدون کاسه گدایی زندگی کنم؟”
پس کاسهاش را در رودخانه انداخت و با آن سگ بسیار دوست شد
او عادت داشت به مردم بگوید:
“این سگ یکی از آموزگاران من است. او یکی از مهمّترین درسهای زندگی را به من داد. از وقتی که کاسهی گداییام را در رودخانه انداختم آزادی بسیاری را احساس میکنم؛ وگرنه حتی در شب هم این ترس را داشتم که شاید کسی بیاید و کاسهی مرا بدزدد. شبها دو یا سه بار بیدار میشدم تا مطمئن شوم که کاسهی گداییام هنوز هست یا برده شده! از وقتی آن را دور انداختم،
دیگر هیچ نگرانی در دنیا ندارم.”
اسکندر در مورد سرور دیوژن شنیده بود و برای دیدن او آمد و بسیار تحتتاثیر قرار گرفت. او در عمرش هرگز چنین انسانی ندیده بود
سپس به دیوژن گفت:
“باردیگر، اگر خدا مرا به زمین بفرستد، همچون دیوژن خواهم بود.”
دیوژن خندید. نگاهی به سگ(دوست و آموزگارش) انداخت و به سگ گفت: “بشنو این مرد چه میگوید. اگر واقعاً بخواهد یک دیوژن باشد، چه کسی مانع اوست؟ او درهمین لحظه میتواند دیوژن باشد!”
گفته شده که دیوژن خندید و آن سگ نیز لبخند زد! آن سگ میباید یک اسنوپیِ باستانی ancient Snoopy باشد!
اسکندر گفت، “موضوع چیست؟ چرا میخندی و چرا سگت لبخند میزند؟”
دیوژن گفت، “چه کار دیگری میتوانیم بکنیم؟ تو خیلی بیمعنی حرف میزنی! اگر میخواهی دیوژن باشی، تمام این افکار فتح دنیا را فراموش کن و اینجا باش! من در این ساحل رودخانه زندگی میکنم و این ساحل وسیعی است. هردوی ما میتوانیم اینجا زندگی کنیم، هیچ مشکلی وجود ندارد. چرا منتظر زندگی بعدی باشی؟ و چرا تا آنزمان رنجور باقی بمانی؟”
اسکندر گفت، “نمیتوانم این را پاسخ بدهم. درک میکنم(حق با تو است) ولی سرمایهگذاریهای خودم را دارم، باید نخست به خواستههای خودم برسم
من باید دنیا را فتح کنم! وقتی آن را فتح کردم، میتوانم آن را ترک کنم، ولی نه قبل از آن.”
دیوژن گفت:“تو هرگز دنیا را فتح نخواهی کرد، زیرا هیچکس قادر نخواهد بود که تمام دنیا را فتح کند. و حتی اگر دنیا را فتح کنی هرگز قادر به ترک کردن آن نخواهی بود، زیرا آنوقت خواهی گفت، «من خیلی برای اینکار انرژی صرف کردم و تمام زندگیم را هدر دادهام. چرا باید آن را ترک کنم؟»”
اسکندر در مصیبت از دنیا رفت؛ دیوژن با سرور از دنیا رفت. تصادفاً هردو در یک روز مردند، و وقتی که هردو از رودخانهای که این دنیا را از دنیای دیگر جدا میکند، میگذشتند
اسکندر جلوتر بود، دیوژن فقط چند قدم پشت سر او حرکت میکرد! اسکندر نگاه کرد و بسیار احساس شرمندگی کرد زیرا که خودش برهنه بود. دیوژن ابداً شرمنده نبود زیرا تمام زندگیش را برهنه زندگی کرده بود. اسکندر فقط برای پنهان کردن شرمندگی خود خندید(یک خندهی توخالی و پوچ) و به دیوژن گفت: “عجیب است که یک امپراطور و یک گدا در مرز بین دو دنیا باهم دیدار میکنند. قبلاً چنین چیزی رخ نداده و باردیگر هم رخ نخواهد داد.”
دیوژن یک خندهی واقعی و از تهِ دل سر داد. گفت:“حق با تو است ــ ملاقات یک امپراطور و یک گدا در این مرز پدیدهای کمیاب است ـــ ولی در یک نکته اشتباه میکنی. نمیدانی که امپراطور کیست و گدا کیست. امپراطور در پشت سر است و گدا جلوتر است!”
و حق با دیوژن است.
بودا تاکید دارد که با حیلهگری میتوانی ثروت انباشته کنی
ولی چه فایده اگر این ثروت فقط رنج و تشویش و نگرانی بیاورد؟
با م
کتاب رابطه و تنهایی
:
اشو عزیز: آیا درون من مرکزی وجود دارد؟
پاسخ:
درخت چگونه می تواند بدون ریشه باشد؟
تو مرکز داری- مرکز در تو هست.
تو نمیتوانی بدون آن باشی.
چگونه بدون مرکز می توانی وجود داشته باشی؟ چگونه بدون پلی بین خودت و جهان هستی- یا اگر واژه "خداوند" را دوست داری میتوانی وجود داشته باشی؟
بدون حلقه اتصال عمیق، تو نمی توانی وجود داشته باشی.
تو در الوهیت ریشه داری.
تو هر لحظه توسط آن ریشه ها زندگی
می کنی، ولی آن ریشه ها پنهان هستند.
درست مانند هر درخت دیگر
ریشه ها زیر زمین قرار دارند.
درخت از ریشه های خودش آگاه نیست.
تو نیز ریشه داری.
این ریشه دار بودن، مرکز تو است.
وقتی می گویم انسان با آن زاده شده، منظورم این است که امکان این وجود دارد که تو از این ریشه دار بودن خودت آگاه شوی.
اگر آگاه شوی، زندگیت شکوفا میگردد؛
وگرنه، زندگی تو درست مانند یا خواب عمیق است، یا رویا.
آنچه که آبراهام مازلو "خود شکوفایی" نامیده، درحقیقت چیزی نیست جز آگاه شدن از آن مرکز درونی که تو را با کائنات پیوند میدهد.
این همان هشیار شدن نسبت به ریشه است: که تو تنها نیستی و بخشی از این جهانِ وجود هستی. این کائنات دنیایی بیگانه نیست.
تو غریبه نیستی، این کائنات وطن تو است.
ولی تا زمانی که ریشه هایت را پیدا نکنی، این کائنات برای تو دنیایی بیگانه و غریبه خواهد بود.
سارتر Sartre میگوید که انسان طوری زندگی میکند که گویی او را به این دنیا پرتاب کرده اند. البته، اگر تو مرکز خودت را نشناسی، این پرتاب شدگی را احساس خواهی کرد.
تو احساس غریب بودن می کنی.
احساس میکنی که به این دنیا تعلق نداری و آن را متعلق به خودت نمیدانی.
آنگاه ترس، اضطراب و تشویش نتیجه قطعی این احساس خواهند بود.
انسانی که در این دنیا بیگانه است، باید هم احساس ترس و نگرانی و تشویش کند.
تمام زندگی او فقط ستیز و نزاع خواهد بود، آن هم نزاعی که محکوم به شکست است.
در این جنگ، انسان نمی تواند پیروز شود، زیرا جز ، هیچ گاه نمی تواند بر کل پیروز شود.
#کتاب_اسرار_علم_مراقبه
:
#اشو
#اوشو
#Ошо
#osho
#oshocenter
#oshozentarot
#oshointernational
#oshobooks
#oshobrasil
#oshoquotes
#yogabrasil
#Mediteition
#Rajneesh
#freedom
#buddha
#Love
#Amor
#Laotzu
#Religion
#yoga
#Tantra
#Tao
#zen
#با_طبیعت_و_حیوانات_مهربان_باشیم
#woman_life_freedom
t.me/osho1990
http://www.instagram.com/hosseini_farzad
https://www.instagram.com/p/DCHUP7mJ1PO/?igsh=cGtybXMyM2Z5NnNu
:
گرجیف در خاطرات خود نقل می کند که نصیحت آخری پدرش تمام سیر زندگی اش را تغییر داد.
او در آن وقت پسر کوچکی بود
جوانترین فرد در خانه.
پدرش، که در بستر مرگ قرار داشت، تمام پسرهایش را فرا خواند و به هریک چیزی گفت، وقتی جوانترین را صدا زد گفت:
نزدیک من بیا و سرت را بطرف من بگیر، می خواهم چیزی به تو بگویم که باید در طول زندگی ات آن را بکارگیری.
می خواهم قولی به من بدهی -
هر وقت فرصتی پیش آمد که یک کار بد بکنی، بیست و چهار ساعت صبر کن.
البته، شاید آن را انجام دهی
اما قبل از انجام دادنش بیست و چهار ساعت صبر کن. این قول را به من بده ...
اگر خواستی عصبانی شوی، خیلی عصبانی؛ تو را منع نمی کنم اما بعد از بیست و چهار ساعت انجامش بده
اگر خواستی کسی را بکشی، با تمام قلب خواستی این کار را بکنی ولی بیست و چهار ساعت صبر کن."
گرجیف پرسید:
"هدف از این کار چیست؟"
پدرش گفت:
"با گوش دادن به این نصیحت، خواهی توانست تا این کار را به بهترین وجهی انجام دهی. قادر خواهی بود نقشه بهتری برایش بکشی، و این تجربه زندگی من است که و می دانم که اشتباهی در برنامه تو نخواهد بود. هدیه من به تو این تجربه است.
گرجیف نوشته است:
"این مقدار نصیحت، مسیر زندگی مرا تغییر داد، زیرا هیچکس نمی تواند کار ناشایستی را انجام دهد حتی اگر برای بیست و چهار دقیقه صبر نماید، چه رسد به بیست و چهار ساعت
زمانی که عصبانی می شوید
به ساعت خود نگاه کنید و به خود بگویيد:
"بعد از یک دقیقه عصبانی خواهم شد."
زمانی که ثانیه شمار دور کامل ساعت را زد، آن را روی زمین بگذارید و شروع کنید به عصبانی شدن."
قادر به عصبانیت نخواهید بود
زیرا انعکاس و نگاه شرایط گذشته عصبانی شدن در طول شصت ثانیه وقفه از ذهنتان خواهد گذاشت.
تمام توبه های گذشته، تمام قسم هایی را که خوردید، تمام تصمیم هایتان که این کار را دیگر نخواهید کرد، تمام اینها دوباره جلو شما ظاهر خواهند شد و شما ناتوان از عصبانی شدن خواهید بود.
اما ما موقع انجام کار بد صبر نمی کنیم؛
فقط به هنگام کار خوب مکث میکنیم !
#اشو
کتابِ ضربان قلب، حقیقت مطلق
#Ошо
#osho
#oshocenter
#oshozentarot
#oshointernational
#oshobooks
#oshobrasil
#oshoquotes
#yogabrasil
#Mediteition
#Rajneesh
#freedom
#buddha
#Love
#Amor
#Laotzu
#Religion
#yoga
#Tantra
#Tao
#zen
#با_طبیعت_و_حیوانات_مهربان_باشیم
#woman_life_freedom
t.me/osho1990
http://www.instagram.com/hosseini_farzad
https://www.instagram.com/p/DB1KwH_ysiO/?igsh=MTB0ZGFnbGl4cnlzaw==
#کتاب_رابطه_و_تنهایی منتخبی از سخنان مهم #اشو درمورد ازدواج و عشق و تنهایی و نیز رابطه ی فرزندان و والدین است.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 5 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month ago