𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 3 days ago
چطورین عزیزای دلمم?
طبق قولمون گفته بودیم از ایام عید شروع میکنیم به روند پارتگذاری?
این مدت یه سری مشکلات شخصی برای من(بهار) پیش اومده بود برای همین
نمیتونستیم تایپِ نهایی و انجام بدیم
ولی الان شرایط اوکی شده
پس منتظر پارتای خفنمون باشین که اتفاقای جذابی قراره بیوفته??
دوسِتون داریم زیاد✨
پیامارو پاک کردم چنل شلوغ نشه
بازم مرسی از صبوریتون?
حالا اینکه چرا ایسگا گرفته بماند..
متاسفانه یا خوشبختانه ۲۹ پارته علی همتون و ایسگا گرفته??
بهااار علی پناه و یادش اومده؟ از اول به همه دروغ گفته که یادش رفته آره؟????
نظراتونو نمیبینم راجب این پارتا?
هیچ حدس و گمانی یا ایده ای ندارین نسبت به پارتا؟!!
بیا تو بغلت بچهشم باز?****
پارتطولانی نبود
ولی حسش قشنگ بود:)>✨
لایکا رو ببرید بالااااا
منتظر نظراتونم هستیم❤️
فرداهم پارتای طولانی داریم
دوستون داریم شبتون بخیر?
•آخرینپناه|part 29•
|Ali|
چند دقیقهای میشد که نفسایعمیقی میکشید و
بهخواب رفته بود؛
صورتش و به سینهام چسبونده بود و نفسای منظمی میکشید
با دست تار موهای مزاحم جلوی صورتشو کنار زدم
که ناخودآگاه دستم به سمت مژههاش رفت
جنگلِ انبوهی از مژه تشکیل شده بود؛
انگشت شصتمو آروم روی مژههاش کشیدم:
+چطوری میتونی روم تاثیر بزاری؟
انگشتم از سمت مژههاش به سمت لباش کشیده شد:
+فقط یه بوسه از لبات منو رسوند به اینجا؟!
کلافه شده از دست خودم عقب کشیدمو سرش و روی بالشت گذاشتم و روی تخت پشت بهش نشستم
چیشد که رسیدم به اینجا رو نمیدونم
اما اینو خوب میدونستم، تا وقتی که پناه نزدیکم بود
نمیتونستم ازش دوری کنم..
نمیتونستم وقتی جلوی چشمام بود و نفس میکشید، نسبت بهش بیتوجه باشمو به مسیر خودم ادامه بدم؛
از روی تخت بلند شدمو روبه روی آیینه وایستادم
دستی لای موهام کشیدم، زیادی بلند شده بود
از توی آیینه نگاهم به سمتش کشیده شد
با تکونهای ریزی که میخورد شروع کرد زیر لب صحبت کردن
به سمتش قدم برداشتم و روی تخت نشستم:
+پناه؟
متوجهی زمزمههای زیر لبش نمیشدم
ولی بعد از چند ثانیه با اولین قطره اشکی که روی گونهاش چکیده شد متعجب تکونش دادم
داشت کابوس میدید؟!
با برخورد دستم به تنش متوجه داغ بودنش شدم
دوباره تب کرده بود و داشت هذیون میگفت؛
با سرعت از اتاق خارج شدمو سمت آشپزخونه رفتم
دنبال یه دستمال تمیز بودم که بعد از پیدا کردنش تو یه جا آب سرد ریختمو شروع کردم به خیس کردن دستمال؛
سمت اتاق رفتمو همونطوری که روی تخت مینشستم
شروع کردم به صدا کردنش:
+پناه؟ ببین منو، من اینجام
دستمال خیس شده رو روی پیشونیش گذاشتم که
آه عمیقی از لباش خارج شد
با شنیدن اسمم از زبونش بهش نزدیکتر شدم:
+جانم من اینجام، کنارتم
دستمالِ مرطوب و از روی پیشونیش به سمت گونهو
گردنش کشیدم
موهایی که به پیشونیش چسبیده بود و کنار زدم
نمیدونستم چقدر بود که داشتم به کارم ادامه میدادم
با پایین اومدن تبش وسیله هارو کنار گذاشتم؛
دستمو زیر کمرش گذاشتمو به سمت خودم کشیدمش
تنش خنک شده بود و باعث میشد خیالم از این بابت
راحت باشه.
دستم و به سمت پاهاش بردم و کشیدمش بالاتر
که پاش و روی پاهام گذاشت و قفلش کرد
لبخندی از این حرکتش روی لبام نقش بست
با انگشتام شروع کردم به نوازش کردن پاهاش
خواب بود و خوشحال بودم که نمیتونست این آدم
رو به روش و ببینه
بینیمو لابه لای موهاش فرو کردمو نفس عمیقی کشیدم
بوسهای به سرش زدمو محکم تر تو بغلم گرفتمش
پوست سفیدش، سفید تر از هر لحظهای شده بود
لبامو به پیشونیش چسبوندم
مثل عسل شیرین بود و نمیتونستم از بوسیدنش
دست بکشم..
من از وجود این آدم کنارم خسته نمیشدم، از اینکه
کنارم نبود از وجودِ خودم خسته شده بودم
از اینکه بی دلیل و بی هدف توی خیابونایی که باهاش خاطره ساخته بودم پرسه میزدم خسته شده بودم؛
اینکه کارم شده بود شب و روز به یه قاب عکس خیره
بشم و براش متن بنویسمو در آخر اون تبدیل به
موزیکی بشه که تک تک جملههاش حرف دلم بود خسته شده بودم..
اینکه خودش نبود تا بشه مرهم روی زخمام؛
نبود تا تبدیل نشم به آدمی که یه روز با دیدنش راهمو
کج کنمو نخوام نگاهم به چشماش بیوفته..
نبود تا بشه پناه منِ بیپناه؛
من از تک تک دروغهایی که بعد از اون به همه گفتم متنفر بودم
من از خودم متنفر شده بودم، چون دل به آدمی سپرده بودم که آدمِ زندگی من نبود..
بازدم عمیقی کشیدمو شروع کردم به سرِ هم کردن
جملات توی ذهنم:
+نباشی خوابم نمیبره شب چشمم باز
بیا تو بغلت بچهشم باز
همه بهم میگن دستت انداخت..
تو ببین چند باره، میزنی زیر حرفات هی
میگی ایندفعه فرق داره؛
این دفعه فرق داره!
بویِتوتفرنگیمیداد?!
اینم از پارت طولانیِ امشبمون
زیادی عجله داشتین واسه این پارت?
لایکاش و نظراش چک میشه
خلاصه بترکونید که پارتای جذابی در پیش داریم?
دوستونداریم شبتون بخیر?
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 3 days ago