فصلنامه استارباد

Description
فصلنامه فرهنگی، هنری، ادبی و تاریخی استارباد

تماس با مدیرمسئول فصلنامه:
09113701081

دفتر نشریه: گرگان، خ سرخواجه، پاساژ آفتاب۲، طبقه سوم، لاین سوم، واحد ۵۰۵
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 2 days ago

2 months, 2 weeks ago
شاعران و اهالی فرهنگ و ادب …

شاعران و اهالی فرهنگ و ادب استان گلستان به بیست و یکمین نشست انجمن ادبی حافظ گلستان دعوتید 🌹

زمان: چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۱۷ الی ۱۹
مکان : گرگان ، پارک شهر ، ساختمان کاخ موزه ی گرگان

حضور شما عزیزان مایه مباهات و سعادت است🌹

💚 سپاسگزار خواهیم شد ما را در اطلاع رسانی این گردهمایی همراهی فرمایید تا محفل زیباتری را  در کنار هم تجربه کنیم  💚

🌺 لطفا به تغییر مکان و زمان برگزاری جلسه دقت فرمایید🌺

@anjomane_hafez

2 months, 3 weeks ago

👆👆👆👆

حسن فرخ سرشت هم در این مراسم تأکید کرد:" علی اشرف هرآنچه را که گفت، زندگی کرده و در داستان هایش از امثال" نیازعلی ندارد" گفته که دهانش را می بندند تا نگوید ندارد. او تصویرگر آنهایی بوده که فقر و ستم چهارسوی زندگی شان را لکدکوب کرده، در حالی که شایستگی آنها بیش از اینهاست. آیا می توان جهانی را تحمل کرد که بدی در آن قاعده شده و نیکی در آن استثناست؟ برای تغییر چنین جهانی به علی اشرف و آثارش نیاز داریم و امروز آمدیم تا یاد و نامش را فریاد بزنیم" .
فرخ سرشت افزود:" پس از سال ها سکوت در برابر او چند سالی است که سعی دارند او را تنها نویسنده فرودستان جلوه دهند و پلاک نویسنده فرودستان را مانند پلاک یک زندانی به سینه اش بزنند تا عنوان نویسنده مردم را از او بربایند. واقعیت ای است که تهیدستان، محرومان، بی خانمان ها و محرومان از آزادی، عدالت و بهداشت آموزش و هرکس که برای غذای خود نگران است مخاطب داستان های درویشیان محسوب می شوند و او نویسنده این گروه عظیم مردمی است".
در ادامه برنامه؛ نماینده ای از طرف مردم کرمانشاه در سخنانی کوتاه گفت:" ما در سنین ۱۵ تا ۲۵ سالگی به واسطه داستان های علی اشرف درویشیان آگاه شدیم. او به ما آموخت که باید در چهارراه آزادی خواهی قدم برداریم".
سپس قاسم حسنی از شبکه یاری کودکان کار ضمن عرض تسلیت، بیانیه ای را از سوی این سازمان مردم نهاد خواند. این مراسم با خوانش اشعاری از ناهید کبیری، علی اکبر درویشیان ( برادر علی اشرف درویشیان) و اجرای قطعاتی از موسیقی بختیاری توسط علی اکبر شکارچی به پایان رسید و این نویسنده با نوای " مرغ سحر" به خاک سپرده شد. علی اشرف درویشیان؛ داستان نویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه عصر پنجشنبه( چهارم آبان) در ۷۶ سالگی پس از یک دوره طولانی بیماری در کرج درگذشت.

( نقل از روزنامه شرق، سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶)

@StarbaadMagazine

2 months, 3 weeks ago

👆👆👆👆

" وداع با نویسنده محرومان"

پیکر " علی اشرف درویشیان" در بهشت سکینه کرج آرام گرفت

گروه هنر: روز گذشته پیکر علی اشرف درویشیان، نویسنده نامدار ایرانی، در بهشت سکینه کرج تشییع شد. فرخنده حاجی زاده که اجرای این مراسم را برعهده داشت، ضمن ابراز تسلیت به همسر، فرزندان او و جامعه مستقل نویسندگان و روشنفکران، درباره این نویسنده چنین گفت:" علی اشرف درویشیان انسانی آزاده، عدالت خواه و برابری طلب بود و که به راستی نماد تعهد درستی در ادبیات محسوب می شود. در واقع او آزادی اندیشه و بیان عدالت اجتماعی را وارد عرصه های ادبی و داستانی ما کرد."
سپس سهراب مهدی پور بیانیه جمعی از نویسندگان را برای درگذشت این نویسنده خواند. در بخشی از این بیانیه آمده است:" قلم درویشیان قلم و زبان کودکان رنج و کار بود. آنچه که از او به عنوان میراث باقی می ماند گفتن از تهیدستان و اعتراض به نابرابری و تبعیض است. درویشیان هیچ گاه سر سفره صاحبان قدرت ننشست. او نه تنها از شرافت قلم خود محافظت کرد بلکه در تمام زمان ها خواستار آزادی قلم و منتقد سرسخت سانسور بود."
در ادامه محسن حکیمی اظهار کرد:" درویشیان از کودکی با رنج ناشی از اختلاف طبقاتی آشنا شد و مفهوم رنج را درک و حس کرد. از همان سنین پایین کارگری در آهنگری و شاگرد بنایی را شروع کرد. هم زمان هم درس خواند و وارد دانشسرا شد و بعد در کسوت یک معلم در روستاهای کرمانشاه از تبعیض ها و بی عدالتی نوشت. چون بی تفاوت نبود. در سال های ۵۰ تا ۵۶ و ۵۷ سه بار به زندان رفت و بار آخر با انقلاب مردم علیه سلطنت آزاد شد".
فریبرز رئیس دانا نیز درویشیان را نویسنده ای متعهد معرفی کرد که تا زمانی که فقر و تبعیض وجود دارد، درویشیان و آثارش هستند و ادامه داد:" ما یک نویسنده محرومان داریم و آن هم علی اشرف درویشیان است. او تا زمانی که زنده بود از گفتن فقر و محرومیت در آثارش دست نکشید".
رئیس دانا ادامه داد: " تاریخ نویسندگانی مثل امیل زولا، ناتویل گورچین، صمد بهرنگی و علی اشرف درویشیان را فراموش نخواهد کرد. درویشیان معتقد بود ژانر ادبی طبقه کارگر نداریم و تمام ادبیات باید در خدمت محرومان باشد و خودش به نوعی وقف ادبی تهیدستان و رنج کشیدگان شده بود  و لحظه ای از مبارزه برای عدالت و رفع تبعیض غافل نشد. برای من و ما، او شرافت قلم است و این جز به دلیل ارائه ارزشمند کارهایی در ابعاد اجتماعی بود".
در ادامه این مراسم که در سکوت مطلق برگزار شد، بهرنگ درویشیان، فرزند این نویسنده، به دلیل ناراحتی نتوانست درباره پدر سخن گوید. در عوض ناصر زرافشان چنین بیان کرد:" ماندگاری درویشیان و آثارش در ذهن ها و قلب به دلیل واگویه های درددل و رنج های مردم است. چون اگر از ادبیات مضامین اجتماعی را بگیریم نوشتن دیگر بیهوده خواهد بود. درویشیان آزادی و عدالت را لازم و ملزوم یکدیگر می دید. واقعیت هم این است که بدون برابری، آزادی مفت نمی ارزد و بدون عدالت اجتماعی دموکراسی ارزشی ندارد و عوام فریبانه است".
او همچنین قومی بودن داستان های درویشیان را از نکات قوت کارهای او دانست و تصریح کرد:" داستان های درویشیان بومی است و این مزیت کارهای اوست. او درختی است که در این سرزمین بالیده و ثمرداده. به نظرم اینکه چشم بسته از فرم های نویسندگان غربی پیروی کنیم و در مضامین داستان هایمان توجهی به سوابق اجتماعی مان نداشته باشیم، اثر قابل توجهی به وجود نمی آوریم".
این نویسنده افزود:" کافکا، مارسل پروست و...محصول جامعه ای دیگر هستند و تقلید محض از شکل کار آنها کسی را به جایی نمی رساند. اگر " هری پاتر" در دنیا خواننده دارد در دنیای ما کودکان هستند که روزی خود را در سطل زباله ها جست و جو می کنند".
اکبر معصوم بیگی هم در این مراسم در سخنانی گفت:" مدام گفته شده و می شود که علی اشرف کودکی و نوجوانی رنج باری داشته و ستم کشیده است و در جوانی نیز به زندان افتاده و تحت تعقیب بوده، ولی به نظرم زندگی علی اشرف با تمام این رنج ها، شگفت انگیز و رشک انگیز است و من یکی به آن حسادت می کنم. اگر این رنج ها باعث شده داستانی مثل " آبشوران" و " سال های ابری" به وجود بیاید؛ چرا باید برای زندگی نویسنده اش گریه کنیم؟ خیلی ها دستخوش فشار و زندان بودند، ولی چه کسی داستانی مثل " سلول ۱۸" را نوشته است؟ او شاگرد همایی و فروزانفر بود. پس باید به زندگی او غبطه بخوریم".
رضا خندان مهابادی دیگر سخنران مراسم وداع با درویشیان بود که در سخنانی کوتاه گفت: " علی اشرف تکه ای مجسم از آرمان ها و باورهایش بود. خیلی کسان هستند که آرمان ها و آرزوهای قشنگ دارند و اتفاقا هم مطابق آنها رفتار می کنند و با آنها منطبق هستند، اما اندک اند آنهایی که آرمانهایشان جزئی از شخصیتشان باشد. علی اشرف یکی از این آدم ها بود".
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇

2 months, 3 weeks ago

👆👆👆👆

" علی اشرف درویشیان" در سوم شهریورماه ۱۳۲۰ در محله ی آبشوران شهر کرمانشاه در یک خانواده ی کارگری کُرد به دنیا آمد و چون فرزند ارشد خانواده بود، در ۱۲ سالگی، همزمان با کودتای ۲۸ مرداد، به کارگری پرداخت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کرمانشاه و در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه رفت. در سال ۱۳۴۵ در رشته ی ادبیات فارسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و سپس در مقطع کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی ادامه داد و همزمان در دانشسرایعالی تهران در رشته ی مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت.

در اواخر سال ۱۳۵۲ با خانم شهناز دارابیان ازدواج که حاصل آن سه فرزند به نامهای گلرنگ، بهرنگ و گلبرگ هستند.
از همان کودکی با قصه آشنا شده بود:" در زندگی پای قصه های خیلی از قصه گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه آنها بهتر بود."
درویشیان نویسندگی را پس از آشنایی با جلال آل احمد، سیمین دانشور و امیر حسین عالم پور در تهران آغاز کرد و به نوشتن داستانهای کوتاه و رمان پرداخت.
" آل احمد، من و چند شاگرد دیگر را به خانه خودش دعوت می کرد، آنجا بیشتر در باره ادبیات، تعهد و نویسنده های بزرگ دنیا برایمان حرف می زد"
درویشیان در آثارش به مردم فرودست جامعه پرداخت و اکثرا بخش هایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر درآورد.
" زندگی خانه به دوشی...زندگی اجاره نشینی که بیشترش را در " سال های ابری" نوشته ام."
درویشیان نخستین داستان خود که هیچوقت منتشر نشد، در زندان دیزل آباد کرمانشاه نوشت. وی در آثارش به شاگردان خود و نیز محیط فقرزده ی کرمانشاه و روستاهای اطراف آن می پردازد و بسیاری از ناملایمات و محرومیت های مردم را بیان می کند. درویشیان نویسنده ای رئالیست بود و تحت تأثیر صادق هدایت، بزرگ علوی و محمود دولت آبادی بود و بعضی از آثارش را با نامهای " لطیف تلخستانی" و " علیجان درویش" به چاپ رسانده است.
" نوشتن برای من اعتراض بود، پاسخی بود به بی عدالتی و نابرابری محیطی که در آن زندگی می کردم."
وی با صمد بهرنگی که دوسال از او بزرگ تر و مثل او معلم بود، در خانه ی جلال آل احمد آشنا شد و پس از درگذشت صمد در سال ۱۳۴۷، کوشید تا راه او را ادامه دهد.
" صمد هم مثل من آدم خجالتی بود، هر دو هم عاشق آل احمد و دانشور بودیم. "
علی اشرف درویشیان از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ برای فعالیت های سیاسی و نگارش کتاب " از این ولایت" سه بار دستگیر و ممنوع القلم شد و از دانشگاه اخراج و از معلمی نیز منفصل گردید و بار سوم که به ۱۱ سال محکوم به زندان شد، تا پیروزی انقلاب در زندان بود و با انقلاب ۱۳۵۷ آزاد شد.
پس از انقلاب هم در سال ۱۳۹۰ کتاب های او از غرفه های نمایشگاه بین المللی کتاب تهران جمع آوری شدند. از آن پس او مجبور شد که برخی از آثار خود را در خارج از کشور منتشر کند .
علی اشرف درویشیان عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و مدتی هم سخنگوی کانون بود.
در ۴ آبانماه ۱۳۹۶ پس از یک دوره بیماری طولانی بر اثر سکته مغزی درگذشت. وی در مورد علت بیماریش گفته بود:" ۲۴ ساعت قبل از بیماری صحنه اعدام کُردهای عراق را دیدم که این جور شدم. اعدام هایی که بدست صدام حسین بود."
درویشیان وصیت کرده بود که در کنار صفر قهرمانیان، احمد شاملو، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده در امامزاده طاهر کرج دفن شود، ولی اجازه این کار به خانواده اش داده نشد.
پیکر درویشیان روز ۸ آبانماه در قطعه ۷ بهشت سکینه کرج با حضور جمع کثیری از مردم و با آواز " مرغ سحر" و سرودهای انقلابی به خاک سپرده شد؛ که خلاصه ای از آن در روزنامه شرق، ۱۹ آبانماه ۱۳۹۶ به چاپ رسید.

از آثار وی می توان به:

" رمان"

- سلول ۱۸، چاپ اول، تهران، نشر نگاه ۱۳۵۸
- سال های ابری( ۴ جلد)، چاپ اول تهران، نشر اسپرک، ۱۳۷۰

" مجموعه داستان"

- از این ولایت، چاپ اول، تهران، صدای معاصر ۱۳۵۲
- همراه آهنگ های بابام، تهران، شباهنگ، ۱۳۵۳
- آبشوران، تهران، شبگیر ۱۳۵۴
- فصل نان، تهران، شباهنگ ۱۳۵۷
- درشتی، تهران، چشمه ۱۳۷۳
- داستان های تازه داغ، چشمه ۱۳۸۳

درویشیان، داستان های کوتاه از نویسندگان معاصر کُرد را ترجمه و در سال ۱۳۸۴ توسط نشر چشمه منتشر شد.

درویشیان ۸ کتاب هم در زمینه ادبیات کودکان منتشر کرد از جمله: رنگینه، ابر سیاه هزار چشم، روزنامه دیواری، قصه آن سال ها و...

از دیگر آثار درویشیان می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:
- کتاب بیستون، تهران، شباهنگ ۱۳۵۷
- داستان های محبوب من ( ۷ جلد)، تهران، چشمه ۱۳۸۰
- فرهنگ افسانه های مردم ایران( با همکاری رضا خندان مهابادی)( ۱۹ جلد)، تهران، کناب و فرهنگ ۱۳۷۸
- خاطرات صفرخان، تهران، چشمه ۱۳۷۸
- فرهنگ کُردی کرمانشاهی: کُردی_فارسی، تهران، سهند ۱۳۷۵
- صمد جاودانه شد، مجله جهان نو، ۱۳۴۸
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇

2 months, 3 weeks ago

👆👆👆👆👆👆

" مگر ما..."

مگر ما
               چه کرده ایم؟
جز اینکه
شامگاهان
               با قمریان نشستیم و
صبحگاهان
               با گنجشگهای عاشق
                           بر شاخ صنوبران!

مگر ما
                   چه کرده ایم؟
که دوزخ را
                بهشت یافتیم و
      دریائی از تلاطم خیزاب را
                                           ایمن!

این ارمغان کیست؟
که به هزار پا بگریزیم
                   در آتش بیگانه
                                      بسوزیم.
که هزار بال درآریم
       به جنگل وحشت لاشه خواران
                                     پُر کشیم.

مگر ما
                  چه کرده ایم؟
که شبتاب را
                  آفتاب یافتیم و
قلاب غربت را
                               رهایی!

مگر ما
                   چه کرده ایم؟
که جنگ را
                آرامش یافتیم و
کفن را
                 لباس شادی
و تابوت را
                             امنیت!

این ارمغان کیست؟
که ابلیس را
           زببا تر از روی زیبا
                                  ببینیم.

مگر ما
               چه خواسته ایم؟
جز اینکه
                در شفق
                         بدرخشیم و
                در فلق
                         بسَراییم!
                     مگر ما چه کرده ایم؟

" عبدالرحمان فرقانی فر "
( از مجموعه شعر " زخمه بر جان "، انتشارات جامه دران، چاپ اول ۱۳۹۸ )

@StarbaadMagazine

2 months, 3 weeks ago

👆👆👆👆👆👆

" دکتر فرامرز سلیمانی"
         بانی موج سوم شعر معاصر

چهارم دیماه ۱۳۹۴ در ینگه دنیا درگذشت تا در این سوی دنیا، همه ی دوستان و دوستارانش، در اندوهی بزرگ فرو روند. اهل ساری بود اما چنانکه دوستانش می گویند، با همه ی ایران در ارتباط بود و در هر کجای این خاک پاک، شاعر و شاعرپیشه ای چون خود را که می یافت، با او چنان بود که گویی دیرزمانی ست که می شناسدش.
در گرگان با دو تن از شاعران و نویسندگان ایران، از سال های پیش از انقلاب، ارتباط صمیمانه و نزدیکی داشت:سید حسین میرکاظمی و محمد مهدی مصلحی، به همین واسطه نیز به گرگان، آمد و شد می کرد و باز به همین واسطه دو عنوان از آثارش را در گرگان و در انتشارات آژینه، منتشر کرد و البته از همان سال های نخستین انقلاب با برادران قاری نیز در کانون نویسندگان و شاعران گرگان، رابطه ی دوستانه ای یافت. سخن از دکتر فرامرز مجتهدزاده سلیمانی است که اغلب با نام فرامرز سلیمانی شناخته می شود و گاه با عنوان فرامرز م. سلیمانی؛ در سوم آبان ماه سال ۱۳۱۹ در ساری، مرکز استان مازندران، متولد شد. از نوادگان محمد ولی خان سپهسالار تنکابنی بود و تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس " هدایت"، " نواب"، " پهلوی" و " نمونه" ساری به پایان برد، سپس به تهران آمد و در مدرسه ی " هدف" تهران تحصیل کرد. او دانش آموخته ی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و دکترای تخصصی خود را از آمریکا گرفت. مدرسه ی پزشکی " کوه سینا"، " نیویورک" و دانشکاه " هاتمن فیلادلفیا" مکان هایی بودند که وی در آنها به ادامه ی تحصیل پرداخت و تخصص خود را در رشته ی بیهوشی و جراحی زنان، زایمان و نازایی دریافت کرد و همچنین فوق تخصص بیهوشی مامایی داشت.
پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، او از جمله ی شاعرانی بود که ...در شعر ناب از آنان نام برده می شد...سلیمانی به عنوان فرزند طبیعت و پیرو نزدیک نیما یوشیج، اشعارش بسیار شخصی و نوستالژیک بود. او تا پیش از مرگش، سردبیر انتشارات کتاب موج، سردبیر بخش خارجی مجله ی بین المللی نوشتا و مدیر مسؤل نامه ی IAMA ، بولتن دوزبانه انجمن پزشکی ایرانی آمریکایی بود. همچنین عضو و مشاور مرکز بین المللی زندگی نامه ها، عضو کتابخانه بین المللی شعر و انجمن جهانی سردبیران پزشکی بود و بیش از ۶۰ عنوان کتاب و یک هزار مقاله به زبان های فارسی، انگلیسی و دیگر زبان ها منتشر کرده است. سلیمانی در نشریات بسیاری در ایران ویراستار بود. او تا پیش از فوتش، سردبیر نشریه ی " کتاب موج" در ویرجینیای آمریکا بود.
موج سوم شعر:او در دی ماه سال ۱۳۶۶( درست ۲۸ سال پیش از درگذشتش)، در مقاله ای بحث انگیز در مجله دنیای سخن نوشت:" موج سومی در شعر امروز ایران به تلاطم درآمده است"...موج اول را محصول نیما...موج دوم را تجربه های تازه دوران پرجنب و جوش دهه ی ۴۰ و ۵۰ قلمداد می کرد..."موج سوم"، فرزند انقلاب و جنگ و تحولات سال های نخستین دهه ۶۰ جامعه ایران بود:" انقلاب و پس از آن، نگاهی تازه به شعر  و شاعر بخشید و موج سوم به راه افتاد."...
شاید که دستان بی رحم اجل، او را از دوستان و دوستارانش گرفته باشد و ادامه ی سرنوشتش را میرانده باشد اما به قول محمد مهدی مصلحی، فرامرز همیشه زنده است چرا که او سراسر همه زندگی بود و زندگی.
نام و یادش، هماره جاودان باد و روح و جانش، در برین بهشت برتر باری، همیشه جاودان.

" علی بایزیدی"
( نقل از ویژه نامه دکتر فرامرز سلیمانی، فصلنامه استارباد، شماره ۵، بهار ۱۳۹۵)

" از شکاف نور "

سرک می کشد
شاخه
به تماشا
از شکاف نور
بر پیشانی ش
می نشیند
خال شکوفه یی
رنگ شکوفه می گیرد آسمان

" فرامرز سلیمانی "
( از کتاب " رویائی ها "، نشر دی، پائیز ۶۸ )

" گدوک ۶ "

بر قله
نمی پاید
حوصله ی دل
دمی که ابر
پشت رفتار تندری اش
پنهان می شود
می گریزد گیسو آن باد
بر پیشانی اش
ابریشمی
می ماند دمی
جای حوصله ی دل.

" فرامرز سلیمانی "
                   گدوک، ۳۱ شهریور ۶۹

سوسک ها را دریابید
و موش ها را
که علف دود نمی کنند
و الکل نمی نوشند
موش ها را دریابید
و سوسک ها را
که در خانه ها
قحطی را معنی می کنند

خدا تمام روز
         به اجتماع بزرگ اندیشید
شکم گنده ها
بی خیال ها
و الکی خوش ها
از کدام دسته اید شما؟
چیزی فروتر از این؟
آه، ای فرودستان
بی هیچ ستاره اید شما
در هیچ آسمان

" فرامرز سلیمانی "
( از کتاب " خط ها و نقطه ها " ، از شعر : فرودستان )

@StarbaadMagazine

5 months, 4 weeks ago

????

" باید استاد و فرود آمد / بر آستان دری که کوبه ندارد."

سرانجام در ساعت ۹ شب دوم مردادماه ۱۳۷۹ در منزلش در دهکده فردیس کرج، روحش از شکنجه تن آزاد شد. پیکر او روز پنجشنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر ( خیابان شریعتی تهران) و با حضور ده ها هزار نفر از علاقمندانش تشییع شد و در امامزاده طاهر کرج  به خاک سپرده شد. علاوه بر سازمان، انجمن و کانون های داخل کشور، انجمن های قلم آمریکا، سوئد، آلمان و … پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت وی ارسال کردند.
در مراسم تشییع، ما دست در دست هم، در دوسوی خیابان شریعتی، دوخط موازی درست کرده بودیم تا آمبولانس کهنه، پیکر یک پای بی بدیل شاعر روزگار ما را در پی دوستارانش رهسپار خانه همیشگی اش نماید. روز عجیبی بود. آیدا با سیمین بهبهانی به آرامی و آهسته در جلوی آمبولانس حرکت می کردند.
محمود دولت آبادی در مراسم خاکسپاری شاملو گفت:
" شاملو، انسانی که بدیل حافظ است، به خاک سپرده می شود…احمد شاملو نه فقط شاعر که شاعرترین بود… عین عشق بود… ما تنها به دیدار تو نیامده ایم. این عصاره ی مردم ایران است که این جاست… این مراسم خاکسپاری احمد شاملو شاعر ملی ایران است. تسلیت به ملت ایران، شاعران جهان، تسلیت به شاعران میهن که فخر ایران زمین اند."

مرگ بامداد شاعر را باور نمی کنیم و فقط به احترامش بر می خیزیم و به سوگش نمی نشینیم چرا که خود در باره مرگ " مهدی اخوان ثالث" چنین گفته بود:
" مرگ شاعر را باور نمی کنم، چرا که اگر شاعر بمیرد، شعر می میرد. هم چنان که مُردن چراغ، به سادگی مرگ نور است! "

بامداد بزرگ را بار اول در منزلش در اواخر دهه چهل که با پسر کوچکش سیروس، دوست بودم ، در خیابان فلسطین شمالی، کوچه رازقی در طبقه سوم آپارتمانی، دیدم که با آیدا بود و بار آخر هم در تابوت که مشایعش کردیم به سوی خانه ی ابدی، باز هم با آیدا بود .

یادش گرامی و نامش هماره جاوید باد!

" اگر بخواهم از یک شعر نام ببرم " سرود ششم" را انتخاب می کنم. همه زندگی ما در " سرود ششم" گفته شده. این شعر خلاصهٌ زندگی من و شاملوست."

" آیدا "

" سرود ششم "

شگفتا
          که نبودیم
عشقِ ما
            در ما
                    حضورمان داد.
پیوندیم اکنون
آشنا
چون خنده با لب و اشک با چشم

واقعهٌ نخستین دمِ ماضی.

///

غریویم و غوغا
                        اکنون،
نه کلامی به مثابهٌ مصداقی
که صوتی به نشانهٌ رازی.

///

هزار معبد به یکی شهر...

بشنو:
گویکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی.

چندان دخیل مبند که بخشکانی ام از شرمِ ناتوانی خویش:
درختِ معجزه نیستم
تنها یکی درختم
نوجی در آبکندی،
و جز اینم هنری نیست
که آشیانِ تو باشم،
تختت و
               تابوتت.

///

یادگاریم و خاطره اکنون._

دو پرنده
یادمانِ پروازی
و گلویی خاموش
یادمانِ آوازی.

" احمد شاملو"
                              ۹ فروردین ۱۳۷۲

" ترانه ی بزرگ ترین آرزو "

آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
         همچون گلوگاهِ پرنده ئی،
هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمی ماند.

سالیان بسیار نمی بایست
                                 دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیابِ انسانی ست
که حضورِ انسان آبادانی ست.

///

هم چون زخمی
                       همه عُمر
                                   خونابه چکنده،
هم چون زخمی
                     همه عمر
                               به دردی خشک تپنده،
به نعره ئی
               چشم بر جهان گشوده
به نفرتی
             از خود شونده،-

غیابِ بزرگ چنین بود
سرگذشتِ ویرانه چنین بود.

///

آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
           کوچک تر حتّا
                               از گلوگاهِ یکی پرنده!

" احمد شاملو"
                               رم، دی ۱۳۵۵

@StarbaadMagazine

5 months, 4 weeks ago

????
شاملو با چاپ کتاب " قطعنامه " شعر جدیدی را پایه گذاری کرد که به قول براهنی:
" با ذات شعر به معنای واقعی منافات دارد، ولی ضرورت زمانه، روان شناسی خود شاملو و اعتراض عمیق او به قرارداد از هر نوع، نگارش این شعر را ایجاب می کرد. "

شاملو بعداز نیما بیشترین تأثیر را بر شعر شاعران معاصر داشته و زیباترین عاشقانه ها را سروده است، که بقول عبدالعلی دستغیب:
" عاشقانه های شاملو، زیباترین ترانه های عشق در شعر نوی پارسی است."
برخورداری شاملو از نثر غنی قرن چهارم و پنجم( می گفت که تاریخ بیهقی را هفت بار خوانده است) و استفاده از موسیقی کهن کلام که هماهنگی صورت و محتوی شعریش را در پی داشت و همین امر جذابیت شعر او را دوچندان کرد. بقول شمس لنگرودی:
" شاملو از معدود شاعرانی است که برای نسل ها شعر سروده است...از " بارون میاد جرجر" تا " در آستانه" شعرهایش جاودانه است."
شاملو در سال ۱۳۲۶ در سن ۲۲ سالگی با اشرف الملوک اسلامیه ازدواج می کند که سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. این ازدواج به جدایی می انجامد و پس از ده سال با طوسی حائری( دکترای ادبیات فرانسه و مدیر دبیرستان دخترانه تهران) ازدواج می کند،که چهار سال بعد در ۱۳۳۹ از او جدا می شود. آیدا می گوید:
" می گفت یک شب بحث بالا گرفت، کتاب و یادداشت و لباس و لوازمم را به امان خدا رها کردم؛ بارانی و کیف دستی ام رابرداشتم و برای همیشه از خانه بیرون آمدم و خلاص!"
در فروردین ۱۳۴۱ با "آیدا سرکیسیان"( ریتا آنانث سرکیسیان) که دانشجو و همسایه اش بود، آشنا می شود. بقول آیدا:
" ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ … ساعت ۹ صبح از آبادان به تهران رسیدم…به خانه که رسیدم، بعداز مدتی ناگهان دویدم به سمت بالکن تا ببینم رزها جوانه زده اند یا نه. ناگهان برگشتم دیدم مردی در حیاط همسایه ایستاده، من را نگاه می کند. این نگاه گره خورد، همین گونه آغاز شد."
در فروردین ۱۳۴۳ ازدواج می کنند و پس از شش ماه اقامت در شیرگاه( مازندران) به تهران می آیندو تا آخر عمر با هم می مانند. شاملو با کتاب های " آیدا در آینه" و " آیدا درخت و خنجر و خاطره" از او به عنوان معشوقه شاعر جلوه ای خاص می بخشد و می گوید:
"هر چه می نویسم به خاطر اوست … من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم، پیدا کردم."
از نظر آیدا شعر " سرود ششم" از عمق رابطه آنها سخن می گوید، که نتیجه ی چهل سال زندگی شاملو با اوست:
"شگفتا/که نبودیم./عشق ما/در ما/ حضورمان داد./…/یادگاریم و خاطره اکنون-/دو پرنده/ یادمان پروازی/و گلویی خاموش/ یادمان آوازی."

آیدا می گفت :
" حافظ و لورکا، یاران همیشگی شاملو بودند. ارتباط عجیب تری با حافظ داشت."
شاملو علاوه بر شعر، کار های زیادی در روزنامه نگاری، تحقیق، ترجمه، داستان، دیالوگ نویسی برای فیلم، فیلمنامه نویسی و مستند سازی دارد. کتاب کوچه او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم ایران می باشد که تاکنون ۱۲ جلد آن به چاپ رسیده است.آثار وی به زبان های انگلیسی،سوئدی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی،  روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی و ترکی ترجمه شده است.
جوایزی هم دریافت کرده، از جمله در سال ۱۳۵۱جایزه فروغ فرخزاد، سال ۱۳۶۹ جایزه از سازمان حقوق بشر نیویورک، سال ۱۳۷۸ جایزه استیک داگرمن.و در سال ۱۳۷۹جایزه واژه آزاد از هلند. مضافا چندین بار کاندیدای جایزه نوبل ادبیات هم شد.

« آقا، من یک شاعرم. بی ذره‌ئی ادعا. یک چیزهائی می‌دانم که نوبرِ هیچ بهاری نیست، و در عوض بسیار چیزها است که نمی‌دانم. برایِ خودم خُلقیاتی دارم درست مثلِ باقیِ مردم. مثلِ بسیاری دیگر زیرِ بارِ زور و «باید» و «نباید» و این‌جور حرف‌ها نمی‌روم، دستِ احدالنّاسی را نمی‌بوسم، جلوِ تنابنده‌ئی زانو نمی‌زنم، و از تنها چیزی که وحشت دارم این است که روزی از خودم اُقّم بنشیند و بدین جهت از این که مبادا آزارم به کسی برسد دست و دل‌اَم می‌لرزد.
طبعاً این‌ها « صفاتِ شخصیِ » خوبی است که البته در خیلی‌ها هست ولی کوچک‌ترین ربطی به درستی یا نادرستیِ استنتاجات و عقایدِ شخصی ندارد.
کسانی مرا به عنوانِ یک شاعرِ جدّیِ متعهد پذیرفته‌اند. خُب، ممنون! ـــ کسانی هم مُرده‌یِ مرا به زنده‌اَم ترجیح می‌دهند، که قطعاً علتی دارد.
عده‌ئی این را پذیرفته‌اند که هرگاه مطلبی پیش بکشم نه سوءِنیتی در میان است نه بده بستانی نه مصلحتی نه غرض و مرضی.از این بابت هم متشکر! - اما هیچ کدام این ها دلیل آن نمی شود که بنده آدمی حق نداشته باشد در برداشتی به راه خطا برود. فقط آدم بی عمل است که هیچ وقت اشتباه نمی کند."
                                  " احمد شاملو "
( از ص ۳۴ کتاب " در باره هنر و ادبیات"، به کوشش ناصر حریری، دیدگاه های تازه، گفت و شنودی با " احمد شاملو "، نشر آویشن و نشر گوهرزاد بابل، چاپ سوم تابستان ۱۳۷۲ )
@StarbaadMagazine
?????

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 2 days ago