𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 2 days ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
چاپ دوم منتشر شد...
«داستانهای بلکین» ماجراهایی ساده و سرگرمکننده از زندگی انسانهایی ساده است که توسط بزرگترین شاعر غنایی روسیه به رشتۀ تحریر درآمدهاند.
پوشکین زمانی که «داستانهای بلکین» را مینوشت، یکی از مهمترین اهداف خود را چنین بیان کرد: «زبان ما باید آزادی بیشتری داشته باشد.» و زمانی که از او پرسیدند «بلکین کیست؟» پاسخ داد: «او، هرکه باشد، داستان باید اینگونه نوشته شود: ساده، موجز و روشن.»
اما ایدۀ اولیۀ داستانهای بلکین از کجا آمده است؟
پوشکین در نامهای به دوستش نوشته بود: «نمیتوانی تصور کنی چه صفایی دارد از دست نامزدت فرار کنی و بنشینی شعر بنویسی... من پنج داستان نوشتهام که باراتینسکی با خواندنشان قاهقاه میخندند.» و این پنج داستان «داستانهای بلکین» بودند.
(داستانهای بلکین، الکساندر پوشکین، ترجمۀ بابک شهاب)
چاپ سوم منتشر شد...
«یه چیستان بگم: شباهت بین رفتن به توالت و رفتن تو قبر چیه؟» نیشش باز شد.
«نمیدونی؟»
«نمیدونم.»
«وقت رفتن که برسه، نمیشه معطلش کرد.»
(در کمال خونسردی، ترومن کاپوتی، ترجمۀ نصراله مرادیانی)
(از متن رمان)
کاپوتی میگوید عنوان رمان فقط به قتلها اشاره ندارد و منظور چیزهای دیگری هم هست. چیزهای دیگری هم در این ماجرا، در این رمان، بیرحمانهاند، سنگدلانهاند، که کسی از بابتشان ککش نمیگزد: قانون اعدام؟ تبعیض بنیادین در جامعه؟ فقر و تنگدستی عدهای در برابر تمول و نیکبختی عدهای دیگر؟
آدم با خواندن رمان کاپوتی دوباره و دوباره با خودش فکر میکند: عدالت چیست؟ تبعیض چیست؟ در یک کلام، خشونت چیست؟
(در کمال خونسردی، ترومن کاپوتی، ترجمۀ نصراله مرادیانی)
چاپ هشتم منتشر شد...
دلم میخواست تا آخر عمر همانجا بمانم تا روزی که باد خاکسترم را با خودش ببرد. بدنم را مجسم کردم که دیگر پوست و گوشتی به آن نمانده، اول گردوغبار میشود و میچسبد به شکم زنبورها، بعد خاک میشود و دستآخر جان تازهای به گلها میدمد. آنگاه که بندبند وجودم از هم گسسته میشود، هستیام بدل به مرگ میشود و به هر سو پر میکشد؛ از این بهار تا آن بهار. تنها مرگ زمستان است که زنده میماند.
(مرگ به وقت بهار، مرسه رودوردا، ترجمۀ نیلی انصار)
بلانت نشست پشت میز و خم شد و خودش را به سینگر نزدیک کرد و گفت: «بعضی آدمها میدونن و بعضیها نمیدونن. به ازای هر ده هزار نفری که نمیدونن فقط یه نفر هست که میدونه. این یه معجزهست، اینکه میلیونها نفر هستن که خیلی چیزها رو میدونن، ولی اینیکی رو نمیدونن. درست مثل قرن پونزدهم که همه فکر میکردن زمین صافه ولی کریستف کلمب و چند نفر دیگه گفتن گرده. موضوع اینه که حتماً باید یه آدم با استعداد پیدا میشده که یه همچین چیز واضحی رو بفهمه. از عجایب روزگاره که آدمها در طول تاریخ یه همچین چیز واضحی رو نفهمیدن. تو آدم زرنگی هستی.»
(قلب، شکارچی تنها، کارسون مکالرز، ترجمۀ آرش افراسیابی)
آنی که دوستش میدارم ممکن است نتواند فراوانیِ خیالیای را که در پیاش هستم به من ببخشد، اما دستکم میتواند واقعیترین چیزی را که دارد، یعنی میل خود به همان فراوانی، را به من بدهد. ما میل خود را به یکدیگر میدهیم، که دقیقاً به این معناست که آنچه را نمیتوانیم در دیگری برآورده کنیم به یکدیگر میدهیم. بنابراین گفتن اینکه «دوستت دارم» معادل آن است که بگوییم «این تو هستی که نمیتوانی مرا ارضا کنی!» و من چقدر باید ویژه و منحصربهفرد باشم که به تو یادآوری کنم این من نیستم که تو میخواهی.
(ایدئولوژی زیباییشناسی، تری ایگلتون، ترجمۀ مجید اخگر)
به زودی منتشر میشود...
هیچکدوم از ما که توی این اتاق جمع شدیم ملک شخصی نداره، شاید یکیدو نفرمون توی خونۀ خودشون زندگی کنن، یا شندرغازی پسانداز داشته باشن، ولی هیچکدوممون مالک چیزی نیستیم که ما رو مستقل کنه و شکممون رو سیر نگه داره. بدن ما تنها دارایی ماست. و هر روز، صبحبهصبح، داریم اون رو میفروشیم. وقتی صبح علیالطلوع میریم سر کار و تمام روز عرق میریزیم، داریم بدنمون رو میفروشیم. مجبورمون کردهن بدنهامون رو به هر قیمت و در هر زمانی و بهخاطر هر چیزی بفروشیم. مجبورمون کردهن بدنهامون رو در ازای نون بخورونمیری بفروشیم. قیمت جون ما اونقدریه که بتونیم سر پا بایستیم و برای منفعت دیگران عرق بریزیم و جون بکنیم.
(قلب، شکارچی تنها، کارسون مکالرز، ترجمۀ آرش افراسیابی)
به زودی
اثر تازهای با مضمون حقوق برابر و سیاهان
در مجموعۀ داستانی نشر بیدگل منتشر میشود...
جنبش سیاهپوستان در آمریکا به واسطۀ فعالیت گستردهاش در سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ یکی از برجستهترین نمونههای جنبشهایی است برای دستیابی به حقوق برابر و ایستادگی در برابر نژادپرستی میشناسیم. اگرچه بردهداری در آمریکا بهطور قانونی لغو شد، اما قوانین و سیاستهای تبعیضآمیز همچنان در بسیاری از جنبههای زندگی روزمره سیاهپوستان هنوز هم جریان دارد.
جنبش مدنی در پاسخ به این تبعیضها و ظلمها شکل گرفت که از چهرههای برجسته این جنبش مارتین لوتر کینگ جونیور، مالکوم ایکس، رزا پارکز، و جان لوئیس بودند. این جنبشها به موفقیتهای بزرگی دست یافت که از جمله میتوان به قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ و قانون حق رأی ۱۹۶۵ اشاره کرد. قوانینی که به سیاهپوستان و اقلیتها اجازه دادند تا در برابر تبعیضهای نژادی در محل کار، آموزش، و مکانهای عمومی ایستادگی کنند و حق رأی داشته باشند.
ادبیات همیشه شکافی برای تماشای گوشههای تاریک تاریخ بشر و درس گرفتن از آن بوده است، دیدنِ مسائلی مثل نژادپرستی که علیرغم سالها فعالیت تا امروز هم یکی از مسائل هضم نشدۀ بشری باقی مانده است و خواندن این آثار برجسته را از همیشه مهمتر کرده است.
کدام شخصیت داستانی ادبیات سیاهپوستان برای شما ماندگارتر بوده؟
چاپ چهارم منتشر شد...
ولچ: دیگه هیچکی، هیچی یادش نمیمونه. مشکل ما هم همینه. حافظهای باقی نمونده. پرل هابر. قلعه آلامو. راهپیمایی مرگبار باتان همهاش یادمون رفت. انگار اصلاً اتفاق نیفتادهان. تو که نمیخوای همهچیز رو از اول شروع کنیم، هان، هینز عزیز؟
هینز: از اول، یعنی از کجا؟
ولچ: میبینی؟ دیگه یادت نیست. من هم دارم همین رو میگم دیگه!
(خدای دوزخ، سم شپارد، وازریک درساهاکیان)
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 2 days ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago