من که بوالفضلم

Description
من این سطور نوشتم چنان که غیر بخواند
تو هم ز روی کرامت تلاش کن که بخوانی!

ارتباط با من:
@abhdd
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago

8 months, 2 weeks ago

«در این شب سیاهم گم گشت بچه خرگوش»

دیشب که با دوچرخه می‌اومدم خونه، وسط پیاده‌رو یهو دو تا خرگوش سر راهم ظاهر شدن.
‏تا ببینمشون و ببینن منو، خیلی بهشون نزدیک شده بودم.

‏من هُل شدم که نخورم بهشون. اونا هل شدن و هر کدوم یه طرف رفتن.
‏جدا که شدن فهمیدم یکی‌شون بچه بود، اون‌یکی مادر.
‏به سختی ردشون کردم اما دیدم هر کدوم یه طرف دویدن و مادر و بچه از هم جدا شدن.

‏چند تا رکاب زدم.
دیگه نزدم،
ترمز کردم،
به پیاده‌روی خالی و تاریک نگاه کردم.
و برگشتم به محل جدایی.
دوچرخه رو پارک کردم و شروع کردم به گشتن دنبال بچه‌هه.

‏مبادا از هم جدا شده باشن و دیگه پیدا نکنن همو!

‏خیلی گشتم. دائم به خودم می‌گفتم: پیدا می‌کنن همو، بلدن.

‏اما دلم راضی نمی‌شد.

‏پیدا کردن خرگوشی که یه بار ازت فرار کرده، اونم وسط شب، اونم لای بوته‌ها، از پیدا کردنِ دلیل برای ادامه سخت‌تره.

‏بعد از ده دقیقه، نشستم روی لبه‌ی جدول.
در پیاده‌رویی که پیاده‌ای ازش نمی‌گذشت.
شاید همین خلوتی بود که خرگوشا رو عادت داده بود به ندیدنِ آدما، اونم دوچرخه‌سوار.

ساکت موندم تا شاید صدای خش‌خش‌شون رو بشنوم.

در‌سکوت، ‏یاد چند باری که توی بچگی گم شدم افتادم.
یاد کسانی که دیگه هرگز نمی‌بینم‌شون.
یاد کیان و نیکا و آرمیتا و سیاوش.
یاد دوست‌های دور از دوست.
چشمام جاری شد.

موندن فایده نداشت.

‏بلند شدم.
دوچرخه رو سوار نشدم.
درحالی که به عقب نگاه می‌کردم، دور شدم.
تا جایی که چشم کار می‌کرد خرگوش‌ها رو ندیدم.

@abolfazlhaddadi

8 months, 2 weeks ago

اعصاب ندارید نخوانید.«قدیم‌ترها ژنرالی بود ثروتمند و مَلّاک که فکر می‌‌کرد مالکِ جانِ رعیتش است. چند پارچه آبادی داشت با دو هزار رعیت. صدها سگ داشت و عاشق سگ‌هایش بود. روزی دید یکی از سگ‌هایش لَنگ می‌زند. وقتی پرسید فهمید پسرِ یتیمی از رعیت سنگی پرانده و به سگِ ژنرال خورده. بچه را از مادرش جدا و حبس کردند. صبحی زود، ژنرال همه‌ی رعیتش را جمع کرد و مادرِ پسرک را هم جلوی جمع ایستانید. پسرک را لخت کردند و دواندند و سگ‌ها هم به دنبالش. سگ‌ها کودکِ عریان را جلوی چشم مادر دریدند.»

این ترجمه‌ای آزاد بود از بخشی از کتابِ پنجم رمانِ «برادرانِ کارامازوف». جایی که ایوان، برادرِ خداناباور، داره به صورتِ پیوسته داستان‌هایی مهیب تعریف می‌کنه از رنج‌هایی که انسان‌ها و بخصوص کودکان از هم‌نوعشون دیدن. و در میانِ همه‌ی این‌ها سوالِ بزرگ اینه که وقتی مظلومانِ این قصه‌ها خدا رو می‌خوندن، خدا کجا بود؟

«مساله‌ی شر» همیشه برای خداباوران و خداناباوران محل نزاع بوده. اگر خدایی رحیم و قادر و دانا وجود داره، پس چرا این‌همه شر در دنیاست؟ آیا قدرتِ خلقِ دنیای بی‌ شر رو نداره؟ آیا دانشِ این کار رو نداره؟ و چطور رحمتش اجازه می‌ده چنین چیزی رو خلق کنه؟

مساله‌ای قدیمی و دیرپاست، بی‌پاسخ و پرپاسخ. من هم دانشی درِش ندارم و ناظرم.
ناظرم که خداباوران گاهی حرف از لزومِ بلا برای امتحانِ الهی و کفاره‌ی گناهان می‌زنن. ناظرم که اینجا آس‌ترین ورقِ مخالفانشون رو می‌شه: رنجِ کودکان.

آخه یه بچه چه گناهی کرده که مستوجب رنج باشه؟ بچه‌ای که خوب وبد رو تشخیص نمی‌ده چرا باید مورد امتحان قرار بگیره؟
یعنی حکمت و قدرت و رحمت خدا لغزان می‌شه وقتی به رنجِ کودکان و نوجوانان فکر می‌کنیم. خیلی‌ها با همین نمونه‌ها حتی اگر دست از خداپرستی برنداشتن حداقل دچار تردید شدن.

خدا که خداست صفاتش در برابر «رنج کودکان» این‌طور محلِ تردید می‌شه.
اما عجیبه! حقاً عجیبه که با این همه قتلِ کودکان، هنوز، ظالم بودن و شر بودنِ جمهوری اسلامی بر عده‌ای مسجّل نشده.

کارون حاجی‌زاده‌ در 9 سالگی کارد‌آجینِ قتل‌های زنجیره‌ای جمهوری اسلامی شد. چشم‌هاش «گرگ پدمک» شده بود؛ حالتی که برّه‌ای گرگ ببینه، چشم‌ها از حدقه بیرون می‌زنه و برّه بی حرکت می مونه. قاتلش؟ بیرون راست‌راست راه می‌ره.

مهسا امینی مسافر بود. خونش پایمال شد. اون‌طور پایمال شد. قاتلش؟ حکماً ارتقا گرفته.

نیکا شاکرمی می‌خواند و می‌رقصید و می‌خندید و خط چشم‌هاش تابِ بنفشه می‌داد. اونایی که دستگیرش کردن، بهش تعرض کردن و کشتنش و سناریوی خودکشی رو ساختن کجان؟ فلان دستگاه حکومتی، فلان هیئت، خبرنگار اعزامی به نیویورک.

سارینا اسماعیل‌زاده آشپزی دوست داشت و زندگیِ عادی می‌خواست. با بودا آشنا بود. می‌گفت زندگی سراسر رنج است. اونی که با ضربات متعدد باتوم کشتش کجاست؟ شده رئیس باتوم‌دارهای محل خودشون.

ری‌را اسماعیلیون رو موشکی که با پولِ مردمِ ایران ساخته شده بود کشت. عاملِ شلیک؟ فرمانده‌ی هوافضای سپاه.

محسن محمدپور، کودکِ کارگری که طرفدار پرسپولیس بود. اونی که گلوله‌ی جنگی بهش زد کجاست؟ حتماً رئیس پاسگاهه الآن.

کیان پیرفلک که زورِ خدای رنگین‌کمانش به خدای ولایت‌فقیه نرسید. اونی که شلیک کرد کجاست؟ رئیس شده. یه بینوایی رو گرفتن به جاش. مادر کیان هم زندانه.

حالا، امشب، آرمیتا بیهوش در بیمارستانه. عده‌ای مزدور در اتاقِ فکر دارن هزار روایت موازی می‌سازن برای اونایی که هنوز نمی‌خوان شر جمهوری اسلامی رو بپذیرن. تا این حق رو هم پامال کنن. مادر و پدری رو که نمی‌دونن چی به سر عزیزشون اومده می‌چسبونن سینه‌ی دیوار، دوربین رو سمتشون نشانه می‌گیرن و ازشون اقرارِ لرزان می‌گیرن.

و ده‌ها کودکِ دیگه که قبل از شکفتن پرپر شدن.
اگر مرگ کودکان خط قرمز نباشه دیگه چی خط قرمزه؟

@abolfazlhaddadi

10 months, 1 week ago
1 year ago

این کتاب خاطرات حسین شنبه‌زاده‌ست که در سال 1397 فراهم کرد و در دسترس همگان گذاشت.

لینک پرداخت دیگر کار نمی‌کند.
شاید روزی برگشت توانستیم حق‌التالیف را به طریقی به دستش برسانیم.
اگر خواستید برای دیگران هم بفرستید تا از حسین شنبه‌زاده بیشتر یاد کنیم.

1 year ago

این کتاب را حسین شنبه‌زاده در سال 1397 فراهم کرد و در دسترس همگان گذاشت. می‌خواست رنج تنبیه‌های مدارس فراموش نشود. همیشه می‌خواست و می‌خواهد که بر چیزهایی که از آن حرف نمی‌زنیم نور بتاباند.

لینک پرداخت دیگر کار نمی‌کند اما بد نیست به شکل دریافت حق التالیف دقت کنید:
•"اگر خواستید و توانستید"، پنج هزار تومان،
•"اگر خواستید و نتوانستید"، به خیریه،
•"اگر نخواستید"، هیچ.

کتاب به رایگان در اختیار همه است. اگر خواستید برای دیگران هم بفرستید تا از حسین شنبه‌زاده بیشتر یاد کنیم.

1 year, 2 months ago
1 year, 3 months ago
1 year, 3 months ago
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 6 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 1 week ago