?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 weeks, 2 days ago
? روباه و خروس
شنیدم که خروسی بود جهان گردیده و دام های مکر، دریده.
روزی پیرامُن ده به تماشای بوستانی می گشت، بانگی بکرد.
روباهی در آن حوالی بشنید.
طمع در خروس کرد و به حرصی تمام دوید تا به نزدیک خروس رسید.
خروس از بیم بر دیوار جست.
روباه گفت از من چرا می ترسی، پادشاه وقت فرموده است که هیچ کس مبادا بر کس بیداد کند، چنان که کبوتر هم آشیانه عقاب باشد و سگ در پوستین روباه نیفتد.
خروس در میانه سخن او گردن دراز کرد و سوی راه می نگرید.
روباه گفت چه می نگری؟
گفت جانوری می بینم که از جانب این دشت می آید، با دم و گوش های بزرگ، چنان می آید که باد به گردش نرسد.
روباه را از این سخن، سنگ نومیدی در دندان آمد، ناپروا و سراسیمه پناهگاهی می طلبید.
خروس گفت بیا تا بنگریم که این حیوان باری کیست؟
روباه گفت این علامات که تو شرح می دهی، دلیل آن می کند آن سگ تازی است و مرا از دیدار او خرمی نباشد.
خروس گفت پس نه تو می گویی که پادشاه ندا در داده است که کس را بر کس دشمنی نرسد.
روباه گفت بلی، اما امکان دارد که این سگ نشنیده باشد.
? منبع: مرزبان نامه، سعدالدین وراوینی
دیروز خیابانی دیدم گریه می کرد؛
خاطره قدم هایت
از خاطرش نرفته بود...
? روزی
صیادی ضعیف را ماهی ای قوی به دام افتاد.
طاقت حفظ آن نداشت.
ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش در ربود و برفت.
دیگر صیادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن؟
گفت ای برادران، چه توان کردن؟
مرا روزی نبود و ماهی را هم چنان روزی مانده بود.
? منبع : گلستان سعدی
? توبه
روزی ذوالنون مصری با اصحابش در کشتی نشسته بودند.
کشتی دیگر می آمد و گروهی از اهل طرب در آنجا عیش و نوش می کردند.
شاگردان ذوالنون گفتند ای شیخ، دعا کن تا کشتی آنها غرق شود تا شومی آنها رفع شود.
ذوالنون برپای خاست و دست ها را بلند کرد و گفت بار خدایا، چنان که این گروه را در این جهان، عیش خوش داده ای، اندر آن جهان نیز عیش خوش بده.
مریدان متعجب شدند.
چون کشتی پیش تر آمد و اهل طرب چشم شان بر ذوالنون افتاد، به گریه افتادند و بساط عیش و نوش را جمع کردند و به خدای بازگشتند.
ذالنون، شاگردان را گفت عیش خوش آن جهان، یعنی توبه در این جهان!
? منبع: کشف المحجوب، علی بن عثمان هُجویری
? شیر بی سر و دم
در شهر قزوین مردم عادت داشتند که با سوزن بر پشت و بازو و دست خود نقش هایی را رسم کنند یا نامی بنویسند یا شکل انسان و حیوانی بکشند.
کسانی که در این کار مهارت داشتند، دلاک نامیده می شدند.
دلاک، مرکب را با سوزن در زیر پوست بدن وارد می کرد و تصویری می کشید که همیشه روی تن می ماند.
روزی یک پهلوان قزوینی پیش دلاک رفت و گفت بر شانه ام عکس یک شیر را رسم کن.
پهلوان روی زمین دراز کشید و دلاک سوزن را برداشت و شروع به نقش زدن کرد.
اولین سوزن را که در شانه پهلوان فرو کرد، پهلوان از درد داد کشید و گفت آی، مرا کشتی.
دلاک گفت خودت خواسته ای، باید تحمل کنی.
پهلوان پرسید چه تصویری نقش می کنی؟
دلاک گفت تو خودت خواستی که نقش شیر رسم کنم.
پهلوان گفت از کدام اندام شیر آغاز کردی؟
دلاک گفت از دم شیر.
پهلوان گفت نفسم از درد بند آمد، دم لازم نیست.
دلاک دوباره سوزن را فرو برد.
پهلوان فریاد زد کدام اندام را می کشی؟
دلاک گفت این گوش شیر است.
پهلوان گفت این شیر گوش لازم ندارد، عضو دیگری را نقش بزن.
باز دلاک سوزن در شانه پهلوان فرو کرد.
پهلوان قزوینی فغان برآورد و گفت این کدام عضو شیر است؟
دلاک گفت شکم شیر است.
پهلوان گفت این شیر سیر است، عکس شیر همیشه سیر است، شکم لازم ندارد.
دلاک عصبانی شد و سوزن را بر زمین زد و گفت در کجای جهان کسی شیر بی سر و دم و شکم دیده، خدا هرگز چنین شیری نیافریده است.
? منبع : مثنوی معنوی ، مولانا
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 weeks, 2 days ago