?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 weeks ago
دیوید منابع Interactive Storytellingش رو فرستاده، از جمله کورسی که خودش تدریس میکنه، بعد نگاه قسمتی از توضیحات مربوط به کورس اینه:
• On many Fridays, from 9:30 a.m. to 12:20 p.m., there will be an optional drop-in Lab Day in Fine Arts 106. This will let us playthrough interactive stories and games in digital and analog media that are longer, hard to demonstrate in class, or difficult/expensive to access for students, including virtual reality, console games, role-playing games, board games, and card games.
ویکتوریا تو کجا بودی...
چون If you don't believe in your dreams, then who does؟
حس میکنم یه وقتایی این همهی چیزیه که مهمه. شاید مسخره به نظر بیاد، ولی این که انقدر به یه آرزویی باور داشته باشی که از چهار سال قبلش دفتر خریده باشی براش که این برای Creative Writingعه. که کولهپشتی خریده باشی چون میخوای برگردی دانشگاه. حتی برای مکاترونیک هم همین بود، اون دفتر قرمز با جلد چرمی رو دو سال قبل از این که پذیرشم رو بگیرم خریدم از شهر کتاب مرکزی، که «این باشه برای وقتی مکاترونیک پذیرش گرفتم.» و تهش یادداشتهای تزم رو توش مینوشتم. و خب. همین.
فکر میکنم همین بود که مهم بود.
Conviction.
به دلیلی نامشخص، امروز صبح که پاشدم با ایمیل آیپدم کار داشتم، تصمیم گرفت برگرده به دهدوازده سال پیش. ایمیلهای «گزارش آز سیالات» و «نمرات درس شاسی و بدنه» و «ارائهی انتقال حرارت» و غیره. ایمیلهایی که ردوبدل شد بین من و همکلاسیهام که «تمرینهای سری اول سیستم سوخت» و «ترجمهی دیزل» و غیره. این وسط یه سری ایمیل با معلم آیلتسم اون موقع که فکر کنم دو-سه جلسه رفتم و بعد قطع شد، هر هفته براش رایتینگ میفرستادم و تصحیح میکرد برمیگردوند. یه سری ایمیل به دانشجوهای یه دانشگاهی تو آمریکا که ازش دربارهی اساتید و دانشگاه و مهاجرت پرسیده بودم. یه سری ایمیل از جاهای دیگه و غیره.
همهی اون دوران یهو تو قالب چهار تا دونه ایمیل پراکنده برگشت. خیلی عجیب بود. آرمینای دوازده سال پیش عجیب بود. مدل حرف زدنش، دغدغههاش، روزمرهش، اطرافیانش. وسط ایمیلها اسمهایی زنده شدن که اینطوری بودم که اوه. این. یعنی الان کجاست؟ یعنی داره چیکار میکنه؟ استاد راهنمایی که ردم کرد، چون حجابت فلان و سر کلاس کنار اون پسره نشسته بودی... حتی پسره رو هم یادمه. کیان. بچهی نازنینی بود. فکر کنم تو اینستا دیدم که رفته بود اروپا. شایدم اینجا بود. مطمئن نیستم، ولی ایران نبود. یه استاد راهنمای دیگه که توی دفتر مرکزی دانشگاه دفتر داشت و وقتی میرفتی تو دفترش از پشت میز بلند میشد: بفرمایید خواهش میکنم. اون یعنی کجاست؟ این آدما کجا رفتن؟ چی شدن؟ داستانشون به کجا کشید؟ اگه آرمینای دوازده سال پیش من رو امروز میدید، چی فکر میکرد...؟
فکر کنم... فکر کنم ذوقزده میشد. شگفتزده میشد. «تو تونستی!» «بهش رسیدی!» «به همهشون رسیدی!» «هیچکدوم رو ول نکردی!» کتاب نوشتی، کتاب چاپ کردی، باز نوشتی، باز چاپ میکنی. مهاجرت کردی. مدرکت رو از دانشگاهت تو کانادا گرفتی. مهسا رو آوردی اینجا. دارید با هم زندگی میکنید! همهی اینا! «تو همهش رو تونستی!» فکر کنم آرمینای الان... بلندپروازانهترین آرزوهای آرمینای دوازده سال پیش بود.
و این برای شروع امروز کافیه. :)
اتفاق غمانگیز این بود که هندزفریم رو جا گذاشتم و نشد آهنگ گوش کنم سازمان بنویسم. ولی اتفاق خوشحالکننده این بود که مانگا همراهم بود، پس تا رسیدن به محل کارم کف نمیکنم.??
(چون آدم باید پیروزیهای کوچک رو توی زندگیش جشن بگیره.✨)
مثل آن که وقتی در حال سقوطی، ناگهان دستآویزی بیابی و به آن چنگ بیندازی. ارتشی وحشی از امید بیرحمانه هجوم بیاورد و قوم غاصب وحشت را بتاراند. قلبت هنوز سرزمینیست جنگزده در آن سپیدهدم پس از آخرین نبرد، ولی خورشید به سرزمینهای آزاد طور دیگری میتابد. #سازمان_طراحی…
باید دو تا ایمیل مهم بزنم که چیزهایی نیاز دارن و اون چیزها رو باید بشینم آماده کنم. یه متن مهمتر باید بنویسم، و کامنتهای بهنام روی یه متن دیگهای باید چک کنم. همه کارهای خیلی مهم. ولی دلم میخواد اول بنویسم. پس بیاید، ~~این لینک جم اسپاتیفایام.~~ من این صحنه رو مینویسم تموم میکنم، و میرم سر کارهای جدیترم.
بذار اول یادمون بیاد عاشق چی بودیم که حاضر شدیم این مسیر سخت رو بریم. :)
Btw, he IS hot. You’re on the right track.??
خب، حالا که نوشتنم تموم شد، بیام اینجا هم یه چیزی بگم و برم. من توی چنل یکی دو تا آرتیست هستم که کارهاشون رو میذارن گاهی و دربارهش حرف میزنن و اینا. قبلاً هم برای کوارتت یا کلاً کارای من آرت زده بودن. آیدیهاشون رو دارم و هرازگاهی میرم بهشون میگم چقدر…
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 weeks ago