Sunt lacrimae rerum

Description
Unreliable narrator

http://t.me/HidenChat_Bot?start=96280113
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 19 hours ago

2 months, 1 week ago

Razumichin the man you are

2 months, 1 week ago

Yes they were fucking
Next question

2 months, 1 week ago

کسی نمی‌دونه چرا جان توسط بایرن به عنوان پزشکش انتخاب شد. ولی خب ما زیبایی، سن کم و ایتالیایی بودنش رو نادیده می‌گیریم و به روی لرد نمیاریم.

5 months, 1 week ago
5 months, 1 week ago

بعد از مدتی، به فکرش رسید که خب، می‌تونم به‌خاطر اینکه رضایتش رو بیشتر از این جلب کنم، براش قربانی هم بدم! پس اومد یه بز رو قربانی کرد و در کمال تعجب دید که قربانی کردن بهتر جواب میده و انگار طبیعت بعد از اون به آرامش می‌رسه. کلمه‌ی tragedy هم اول tragoidia…

5 months, 1 week ago

بعد از مدتی، به فکرش رسید که خب، می‌تونم به‌خاطر اینکه رضایتش رو بیشتر از این جلب کنم، براش قربانی هم بدم! پس اومد یه بز رو قربانی کرد و در کمال تعجب دید که قربانی کردن بهتر جواب میده و انگار طبیعت بعد از اون به آرامش می‌رسه.
کلمه‌ی tragedy هم اول tragoidia بوده به معنی "آوازِ بز" و بعد در گذر زمان به کلمه‌ی "تراژدی" تغییر پیدا کرده.

5 months, 1 week ago
5 months, 1 week ago

"می‌ترسی حقیقت رو بگی و بقیه به خاطرش ازت شرمشون بیاد، ولی دروغ‌هایی که به جاش می‌گی یه جورهایی بدترن. شبیه پدرِ کارامازوف‌ها هستی که ترجیح می‌ده یه نقاب مبتذل بذاره و به خاطر اون نقاب بقیه ازش عصبانی بشن، تا این که اجازه بده کسی نقابش رو برداره و از چیزی که زیرشه منزجر بشه. از این بدتر این که خودش هم می‌ترسه زیر نقاب تضحکش رو نگاه کنه و هیچ چیز قابل توجهی اونجا نباشه. ترجیح می‌ده بگه من پیچیده و چندلایه‌ام، تا این که اعتراف کنه یه هیچی بزرگ و جنده‌ی توجهه‌."

5 months, 1 week ago

One of Sylvia Plath's favorite short stories was Henry James's "The Beast in the Jungle."
The story concerns a man, John Marcher, who spends his life waiting for an extreme experience "the thing" which he likens to a beast crouching in the jungle.
It will be, he says, "natural" and "unmistakable." It may be "violent," a "catastrophe."
Only too late does Marcher realize he has lived a passionless existence awaiting the thing. He has instead become the man to "whom nothing on earth was to have happened."
The story ends as he flings himself at the tomb of the woman he should have loved.
"When the possibilities themselves had accordingly turned stale, when the secret of the gods had grown faint, had perhaps even quite evaporated, that, and that only, was failure,"
James wrote. "It wouldn't have been failure to be bankrupt, dishonoured, pilloried, hanged; it was failure not to be anything."

-Red Comet by Heather Clark

5 months, 2 weeks ago

تا جایی که می‌تونی قرص تجویز کن. قبلش رهاکین بود حالا لیتیومه. بهم بگو ترس ترک شدنم با دوز چندم از بین می‌ره؟ تا جایی که می‌تونی نسخه رو سنگین کن. قبلا رسپریدون بود حالا لورازپامه. بهم بگو این یکی می‌تونه بغلم کنه؟ تا جایی که می‌تونی من رو نسبت به زندگیم بی‌حس کنه. قبلا آسنترا بود حالا آریپیپرازوله. اون وقت من خواب می‌بینم و چهارده سالمه و یه نعره تو گلوم گیر کرده. من جنین نارسیم که هیچ‌وقت یاد نگرفت مشتش رو باز کنه پس پروپانول برای من کمه، یه بسته اس‌سیتالوپرام بهم بده. بهم بگو لازمه بستری بشم. فقط کافیه قول بدی دیگه تنها نمی‌مونم و من خودم لوبوتومی رو انتخاب می‌کنم. خودم رو تخت شوک‌درمانی دراز می‌کشم و هیچی رو زیر سئوال نمی‌برم. من تمام راه‌حل‌ها رو می‌خوام، حتی اونایی که از نظر علمی رد شدن. اگه دراز کشیدن تو وان پر از آب جوش برای چند ثانیه باعث می‌شه فراموش کنم، درجه آبگرمکن رو تا ته زیاد کن. اگه لازمه به تخت بسته بشم، من رو ببین که طنابا رو می‌بندم تا تعجب کنی خودم مشتاقم که کم بیارم. من فقط منتظرم جاذبه کار خودش رو بکنه. چون هیچی کافی نیست. عاشق شدن کافی نیست، کاری که دوست داری کافی نیست، داشتن کسایی که بهت ایمان دارن کافی نیست. نظر تخصصیت رو به من بده و بگو یه چاه بی‌انتهام که چیزهای خوب درش می‌افته و تراژدی زندگیم اینه که قرار نیست هیچ‌وقت به تهش برسم که سرم به سنگ بخوره. سنگی در کار نیست و تا الان یه سقوط دائمی و خسته‌کننده بوده و من بازم می‌نویسم و امید دارم درد امروزم با درد فردام یکی نباشه.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 19 hours ago